جسارتا اسماعیل شماها (چاکران لیبرال-دمکراسی جعلی و دروغین. این را میگویم، چون برای من "آزادی نوع بشر" و "عدالت و حقوق برابر" دو روی "سکه انسان" هستند و بدون یکی آن دیگری زر مفت و جعل و فریب است) هم بدون دانش طبقاتی و زیر نورافکنها و بلندگوهای فریب پروپاگاندای جهانی به جای تفکر به پدیده ها و واقعیتها و بدون توجه به میلیاردها انسان بی گناهی که قربانی یک سیستم فاسد و سودجو، زیر پرچم دروغ و فریب لیبرال-دمکراسی هستند، در کنار کثیف ترین جریان سلطه بر جهان ایستاده اید که دنیا را به سمت پوچی و بی هویتی و نیستی و گرسنگی و ناامنی و کثافت میبرد. تمام آن چیزی که شما برایش دماغتان را گرفته اید که بو گند میدهد، بخش فرعی و جانبی فاضلاب اصلی است. مشتی که خود را صاحب جهان میدانند، فضله و کثافات خود را در آن میریزند. شما ظاهربینان مسخ شده هستید. کراوات و ادکلن و لباسهای شیک رنگی شان، از شما فکر و هوش را برده و فقط ظاهر را می بینید و نمی توانید و یا نمی خواهید که سری به مستراحشان هم بزنید. ببیند که فاضلابی که دنیا را به کثافت کشانده، از کجا نشات گرفته. به جای رگهای متورم شده از اطلاعات غلط در رسانه های رنگی و خوشگل ولی کذب و دروغ، کمی هم با مغزتان فکر کنید.
کراوات و ادکلن و لباس های شیکشان هوش از سر جناب یغمایی برده است؟؟؟ جناب محمود یا نمی دانی هوش از سر رفتن چیست، یا نمی دانی ادکلن و لباس شیک چیست و یا اسماعیل یغمایی را نشناخته ای. به نظرم گزینه ی سوم درست است. برادر من آقای یغمایی ۴۰ سال است که در اروپا شبیه کارگران کشورهای جهان سوم زندگی می کند، لباس می پوشد و غذا می خورد. این زرق و برق ها آخرین چیزی است که در این سیاره به ذهن او خطور می کند، تازه به عنوان آخرین هم شک دارم که چشمش را بگیرد یا به ذهنش خطور کند.
همرزم دیروز بنده با اسماعیل سالها سر یک میز ناهار و شام خورده ایم و خیلی خوب اسماعیل را میشناسم. عزیز دل شما و سایر 90 درصد ساکنین کره خاکی، مشکل تان فقط دیدن ظاهر اشیاء، ظاهر کلمات، و ظاهر ادعاهاست. در این که اسماعیل انسان مصرف گرایی نیست تردید ندارم. چه بسا از من هم غیرتجملاتی تر باشد. موضوع این نیست. متاسفم که مجبور میشوم مثل کلاس اولی ها حرف بزنم. عزیز دل استعاره کراوات و ادکلن، طعنه به ظاهر شیک و مقبول، در حالی که ماهیت و ذات پشت این ظاهر زیبا یک کثافت تمام عیار است. جامعه ای که ادعای لیبرال-دمکراسی دارد و به نظر خیلی هم شیک و مقبول میرسد، در واقع یک کارخانه جهانی استمثارگری است و در ذاتش با ایدئولوژی "سود به هر قیمت" نابود کننده حرث و نسل است و در این راستا میلیاردها انسان بیمار مصرف گرا و بی هویت و مسخ شده تولید کرده. بعد از عبور از بردگی تمام عیار انسانها در دوران برده داری کهن با قل و زنجیر آهنی، سپس بردگی آزادی و زمان و بازو در دوران فئودالیسم، و بردگی وقت و بازو در دوران سرمایه داری کلاسیک، امروز به برده داری فکری رسیده(که همه آن قبلی ها را نیز مستتر کرده) که در آن باورها، ارزشها و نیازهای تمام انسانها را تعریف و کنترل میکند. وقتی یک روشنفکر از نحله چپ، چه مذهبی و چه غیر مذهبی برای چنین سیستم ضدانسانی که ماهیتا دشمن انسانیت و بشریت است و تنها برای منافع یک طبقه الیت چند صد یا چند هزار نفره اسب زین کرده(بقیه تعارف و رنگ کردن گنجشک جای قناری است)، کف و هورا میکشد و بین اقتدارگرایی مدل کوبایی، روسی، چینی(بخوانید "اصولگرا") و لیبرال-دمکراسی غربی(بخوانید فریب بزرگی به نام "اصلاح طلب") در صف اصلاح طلبان دروغین صف میکشد، روشنکفری و پیشگامی را به مزبله میبرد. مگر مردم ایران تردیدی دارند که زمان خاتمی اصلاح طلب، وضع به طور نسبی به لحاظ رفاه و تا حدودی آزادی اجتماعی قابل مقایسه با بعد از آن نبود. آیا این به معنای مشروعیت روباه صفتانو فریب کار اصلاح طلب در جهت منافع استراتژیک میهنمان بود!؟ هرگز! چون ماهیت در نهایت یکی است. چنین روشنفکرانی در صف لیبرال-دمکراسی دروغین(اگر فرصت طلب و کاسب نباشند که خیلی ها هستند ولی قطعا اسماعیل نیست)، فریب ظاهر قضیه را خورده اند و این آنان را از تحلیل حقیقی پدیده ها فاصله انداخته و دچار پرت و پلا گویی میکند. توجه کنید تمام تاکید من بر دروغین بودن لیبرال-دمکراسی است. اگر دروغین نبود بنده حتما در این صف بودم. همانطور که نیم عمرم را در صف مبارزه برای عدالت و آزادی کنار رجوی شارلاتان گذراندم و خودم فکر میکردم برای آزادی و عدالت است ولی دروغین بود و در عمل تحکیم حاکمان جمهوری اسلامی در جهت خدمت به آنان عمل کرد. به عنوان مثال جنگ حیدرنعمتی علیه مذهب که ایجادی و سلیمانی و تا حدودی اسماعیل با طمطراق بسیار با آن فخر فروشی مبارزاتی میکنند، درست است که سعی در تمیز کردن کردن کثافت است. ولی این دوستان توجه ندارند که تا زمانی یک ماشین تولید کثافت موذیانه آن پشت تمام این کثافت را با صرف هزینه بسیار بازتولید میکند، این کار مثل سعی در خشک کردن سنگ های کنار رودخانه با حوله است. در ظاهر به نظر تلاش قابل تقدیری است ولی در اصل یک بلاهت است. آیا چنین تلاشی اصولا موثر است؟ آیا صاحبان حقیقی کثافت در پشت پرده(نه آخوندها و مذهبیون) برای چنین مبارزانی کف و هورا نمیکشند و چه بسا حتی حمایتشان هم بکنند! کمی عمیق تر بیاندیشیم. به تمام مقدسات، اندکی اندیشیدن بهتر از متورم کردن رگهاست.
شرمنده ام که مجبورتان کردم مثل کلاس اولی ها حرف بزنید. ولی خواهش میکنم یه خورده دیگه پایبن تر بیایید و مثل مهد کودکی ها حرف بزنید. هنوز سطحتان بالاتر از آن است که من درکتان کنم. فقط یک نکته: نوشته اید که نیمی از عمرتان را در کنار رجوی شارلاتان بوده اید. بنده طبق تجربه عرض میکنم کسی که چند ماه در کنار رجوی بوده، اگر انسان عاقلی باشد مابقی عمرش را به تمیزکاری ذهنی خودش و طاعون زدایی از خود و سم زدایی از اندیشه خود می پردازد، درباره ی آنکس که نیمی از عمرش را آنجا سپری کرده!!! خب دیگه باید کائنات هم به کمک بیاد تا از توهم خارج بشه. من و شما رو چه به نقد لیبرال-دموکراسی برادر؟
وقتی در جامعه ممهدکودکی زندگی میکنیم بیشتر به عروسک و اسباب بازی نیاز است، که به حد کافی "لیبرال دمکراسی" برایتان فراهم کرده. مشغول عروسک بازی خودتان باشید. کاملا درست فرمودید "به من و شما رو چه به نقد لیبرال-دموکراسی برادر"(من که جمله بندی رو متوجه نشدم. مهدکودکی:) است دیگر)! حتما که در حد و سطح شما نیست چه برسد مربوط باشد. ولی به من خیلی مربوط است. از این به بعد خواستی چیزی بگی، بگو بابات یا مامانت بیان. جواب مهدکودکی ها "قاقالی" است. من هم ندارم بهتون بدم. برو از همون مربی های مهدکودک "لیبرال-دمکراسی" بگیر که فراوان دارند.
جمله بندی درسته عزیزم: من و شما رو چه به نقد لیبرال- دموکراسی؟ اون "به" رو به اول جمله اضافه فرمودید که جمله غلط در بیاد. همینطور هم یه چیزایی در ذهنتون به واقعیت اضافه می کنین و بعد به پر و پای واقعیت می چسپید. کمی به خودتان برسید. قدم بزنید. اگه تونستین ورزش کنین. روانکاو و روانشناس هم کمک کننده است. باور بفرمایید بنده در این سطور قصد توهین یا تحقیر ندارم. موقعیت روحی و روانی شما را تا حدودی درک میکنم. خودم هم از شما جدا نیستم. آدم وقتی دنیا رو کج می بینه، احتمالا کج وایساده. اکه هم دنیا واقعا کجه، من و تو آخرین نفر در این کره ی زمین هستیم که باید برامون اهمیت داشته باشه. در تیمارستان های ایران تعداد بیشماری آدم هست که منتظر بازگشت کومونیسم هستند و یا خودشان را ناجی دنیا تصور میکنند. بحث های جدی هم با هم می کنند. روی یوتیوب می تونی چند مورد رو ببینی. حرف های مرا به فال نیک بگیر. سال جدید است. یک ضرب المثل چینی میکوید: انسان و فیل مانند هم هستند. گاهی اوقات به چکش نیاز دارند! تازه باید خوش شانس باشی که با یک چکش بیدار بشی. بعضی ها با انفجار اتمی هم بیدار نمی شوند. خیر پیش
۶ نظر:
جسارتا اسماعیل
شماها (چاکران لیبرال-دمکراسی جعلی و دروغین. این را میگویم، چون برای من "آزادی نوع بشر" و "عدالت و حقوق برابر" دو روی "سکه انسان" هستند و بدون یکی آن دیگری زر مفت و جعل و فریب است) هم بدون دانش طبقاتی و زیر نورافکنها و بلندگوهای فریب پروپاگاندای جهانی به جای تفکر به پدیده ها و واقعیتها و بدون توجه به میلیاردها انسان بی گناهی که قربانی یک سیستم فاسد و سودجو، زیر پرچم دروغ و فریب لیبرال-دمکراسی هستند، در کنار کثیف ترین جریان سلطه بر جهان ایستاده اید که دنیا را به سمت پوچی و بی هویتی و نیستی و گرسنگی و ناامنی و کثافت میبرد. تمام آن چیزی که شما برایش دماغتان را گرفته اید که بو گند میدهد، بخش فرعی و جانبی فاضلاب اصلی است. مشتی که خود را صاحب جهان میدانند، فضله و کثافات خود را در آن میریزند. شما ظاهربینان مسخ شده هستید. کراوات و ادکلن و لباسهای شیک رنگی شان، از شما فکر و هوش را برده و فقط ظاهر را می بینید و نمی توانید و یا نمی خواهید که سری به مستراحشان هم بزنید. ببیند که فاضلابی که دنیا را به کثافت کشانده، از کجا نشات گرفته.
به جای رگهای متورم شده از اطلاعات غلط در رسانه های رنگی و خوشگل ولی کذب و دروغ، کمی هم با مغزتان فکر کنید.
کراوات و ادکلن و لباس های شیکشان هوش از سر جناب یغمایی برده است؟؟؟
جناب محمود یا نمی دانی هوش از سر رفتن چیست، یا نمی دانی ادکلن و لباس شیک چیست و یا اسماعیل یغمایی را نشناخته ای. به نظرم گزینه ی سوم درست است. برادر من آقای یغمایی ۴۰ سال است که در اروپا شبیه کارگران کشورهای جهان سوم زندگی می کند، لباس می پوشد و غذا می خورد. این زرق و برق ها آخرین چیزی است که در این سیاره به ذهن او خطور می کند، تازه به عنوان آخرین هم شک دارم که چشمش را بگیرد یا به ذهنش خطور کند.
مجاهد دیروز، مبارز امروز
همرزم دیروز
بنده با اسماعیل سالها سر یک میز ناهار و شام خورده ایم و خیلی خوب اسماعیل را میشناسم.
عزیز دل شما و سایر 90 درصد ساکنین کره خاکی، مشکل تان فقط دیدن ظاهر اشیاء، ظاهر کلمات، و ظاهر ادعاهاست. در این که اسماعیل انسان مصرف گرایی نیست تردید ندارم. چه بسا از من هم غیرتجملاتی تر باشد. موضوع این نیست.
متاسفم که مجبور میشوم مثل کلاس اولی ها حرف بزنم.
عزیز دل استعاره کراوات و ادکلن، طعنه به ظاهر شیک و مقبول، در حالی که ماهیت و ذات پشت این ظاهر زیبا یک کثافت تمام عیار است.
جامعه ای که ادعای لیبرال-دمکراسی دارد و به نظر خیلی هم شیک و مقبول میرسد، در واقع یک کارخانه جهانی استمثارگری است و در ذاتش با ایدئولوژی "سود به هر قیمت" نابود کننده حرث و نسل است و در این راستا میلیاردها انسان بیمار مصرف گرا و بی هویت و مسخ شده تولید کرده.
بعد از عبور از بردگی تمام عیار انسانها در دوران برده داری کهن با قل و زنجیر آهنی، سپس بردگی آزادی و زمان و بازو در دوران فئودالیسم، و بردگی وقت و بازو در دوران سرمایه داری کلاسیک، امروز به برده داری فکری رسیده(که همه آن قبلی ها را نیز مستتر کرده) که در آن باورها، ارزشها و نیازهای تمام انسانها را تعریف و کنترل میکند.
وقتی یک روشنفکر از نحله چپ، چه مذهبی و چه غیر مذهبی برای چنین سیستم ضدانسانی که ماهیتا دشمن انسانیت و بشریت است و تنها برای منافع یک طبقه الیت چند صد یا چند هزار نفره اسب زین کرده(بقیه تعارف و رنگ کردن گنجشک جای قناری است)، کف و هورا میکشد و بین اقتدارگرایی مدل کوبایی، روسی، چینی(بخوانید "اصولگرا") و لیبرال-دمکراسی غربی(بخوانید فریب بزرگی به نام "اصلاح طلب") در صف اصلاح طلبان دروغین صف میکشد، روشنکفری و پیشگامی را به مزبله میبرد.
مگر مردم ایران تردیدی دارند که زمان خاتمی اصلاح طلب، وضع به طور نسبی به لحاظ رفاه و تا حدودی آزادی اجتماعی قابل مقایسه با بعد از آن نبود. آیا این به معنای مشروعیت روباه صفتانو فریب کار اصلاح طلب در جهت منافع استراتژیک میهنمان بود!؟ هرگز! چون ماهیت در نهایت یکی است.
چنین روشنفکرانی در صف لیبرال-دمکراسی دروغین(اگر فرصت طلب و کاسب نباشند که خیلی ها هستند ولی قطعا اسماعیل نیست)، فریب ظاهر قضیه را خورده اند و این آنان را از تحلیل حقیقی پدیده ها فاصله انداخته و دچار پرت و پلا گویی میکند.
توجه کنید تمام تاکید من بر دروغین بودن لیبرال-دمکراسی است. اگر دروغین نبود بنده حتما در این صف بودم. همانطور که نیم عمرم را در صف مبارزه برای عدالت و آزادی کنار رجوی شارلاتان گذراندم و خودم فکر میکردم برای آزادی و عدالت است ولی دروغین بود و در عمل تحکیم حاکمان جمهوری اسلامی در جهت خدمت به آنان عمل کرد.
به عنوان مثال جنگ حیدرنعمتی علیه مذهب که ایجادی و سلیمانی و تا حدودی اسماعیل با طمطراق بسیار با آن فخر فروشی مبارزاتی میکنند، درست است که سعی در تمیز کردن کردن کثافت است. ولی این دوستان توجه ندارند که تا زمانی یک ماشین تولید کثافت موذیانه آن پشت تمام این کثافت را با صرف هزینه بسیار بازتولید میکند، این کار مثل سعی در خشک کردن سنگ های کنار رودخانه با حوله است. در ظاهر به نظر تلاش قابل تقدیری است ولی در اصل یک بلاهت است. آیا چنین تلاشی اصولا موثر است؟ آیا صاحبان حقیقی کثافت در پشت پرده(نه آخوندها و مذهبیون) برای چنین مبارزانی کف و هورا نمیکشند و چه بسا حتی حمایتشان هم بکنند!
کمی عمیق تر بیاندیشیم. به تمام مقدسات، اندکی اندیشیدن بهتر از متورم کردن رگهاست.
شرمنده ام که مجبورتان کردم مثل کلاس اولی ها حرف بزنید. ولی خواهش میکنم یه خورده دیگه پایبن تر بیایید و مثل مهد کودکی ها حرف بزنید. هنوز سطحتان بالاتر از آن است که من درکتان کنم. فقط یک نکته: نوشته اید که نیمی از عمرتان را در کنار رجوی شارلاتان بوده اید. بنده طبق تجربه عرض میکنم کسی که چند ماه در کنار رجوی بوده، اگر انسان عاقلی باشد مابقی عمرش را به تمیزکاری ذهنی خودش و طاعون زدایی از خود و سم زدایی از اندیشه خود می پردازد، درباره ی آنکس که نیمی از عمرش را آنجا سپری کرده!!! خب دیگه باید کائنات هم به کمک بیاد تا از توهم خارج بشه. من و شما رو چه به نقد لیبرال-دموکراسی برادر؟
مجاهد دیرور، مبارز امروز
وقتی در جامعه ممهدکودکی زندگی میکنیم بیشتر به عروسک و اسباب بازی نیاز است، که به حد کافی "لیبرال دمکراسی" برایتان فراهم کرده. مشغول عروسک بازی خودتان باشید. کاملا درست فرمودید "به من و شما رو چه به نقد لیبرال-دموکراسی برادر"(من که جمله بندی رو متوجه نشدم. مهدکودکی:) است دیگر)! حتما که در حد و سطح شما نیست چه برسد مربوط باشد. ولی به من خیلی مربوط است.
از این به بعد خواستی چیزی بگی، بگو بابات یا مامانت بیان.
جواب مهدکودکی ها "قاقالی" است. من هم ندارم بهتون بدم. برو از همون مربی های مهدکودک "لیبرال-دمکراسی" بگیر که فراوان دارند.
جمله بندی درسته عزیزم: من و شما رو چه به نقد لیبرال- دموکراسی؟
اون "به" رو به اول جمله اضافه فرمودید که جمله غلط در بیاد. همینطور هم یه چیزایی در ذهنتون به واقعیت اضافه می کنین و بعد به پر و پای واقعیت می چسپید. کمی به خودتان برسید. قدم بزنید. اگه تونستین ورزش کنین. روانکاو و روانشناس هم کمک کننده است. باور بفرمایید بنده در این سطور قصد توهین یا تحقیر ندارم. موقعیت روحی و روانی شما را تا حدودی درک میکنم. خودم هم از شما جدا نیستم. آدم وقتی دنیا رو کج می بینه، احتمالا کج وایساده. اکه هم دنیا واقعا کجه، من و تو آخرین نفر در این کره ی زمین هستیم که باید برامون اهمیت داشته باشه.
در تیمارستان های ایران تعداد بیشماری آدم هست که منتظر بازگشت کومونیسم هستند و یا خودشان را ناجی دنیا تصور میکنند. بحث های جدی هم با هم می کنند. روی یوتیوب می تونی چند مورد رو ببینی. حرف های مرا به فال نیک بگیر. سال جدید است. یک ضرب المثل چینی میکوید: انسان و فیل مانند هم هستند. گاهی اوقات به چکش نیاز دارند!
تازه باید خوش شانس باشی که با یک چکش بیدار بشی. بعضی ها با انفجار اتمی هم بیدار نمی شوند.
خیر پیش
ارسال یک نظر