دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
۱۴۰۳ شهریور ۲۳, جمعه
قسمت بیستم ادامه شورش طوایف لرستان در عصر رضاشاه علل شورش. تضاد خانهای کوچک با خان های بزرگ و فشار خوانین روی توده های لر. تلاشهای دولت برای رسیدن به آرامش. شورش علیمردان خان بختیاری. جنگ خونین حکومت با شورشیان. موفقیت شوزشیان در ابتدا. بسیج ارتش و تهاجم به شورشیان. موفقیت شورشیان در اوایل و سرانجام پیروزی ارتش و حمله نظامی سنگین. شکست و فرار علیمردان خان ولی شورش هنوز ادامه دارد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
مسعود عالمزاده (شیعه ی سابق و کافر سربلند)
💚 زن
🤍 زندگی
❤️ آزادی
در ورای داده های ساده، در ورای یک سپاس کوچک / ۱
همیشه به این فکر می کنم که رمز پیروزی مغولها چه بود، چطور این اقوام بیابانگرد توانستند تا این حد فتوحات کنند ؟ و آنگاه چرا پس از این همه فتوحات مغولستان امروز هنوز کشوری است کم و بیش عقب افتاده وهمان شیوه ی زندگانی چنگیز خان ؟
من اینرا اینطوری می بینم : پیروزی مغولها بدلیل کشتار و بی رحمی نبود. همه کشتند اما همه پیروز نشدند. اصلی ترین دلایل پیشرفت برق آسای مغولها این دو تا بود :
یک. حل معادله ی نظامی نیروی لجستیکی و نیروی نظامی. در گذشته و امروز نیز، بخش بزرگی از ارتشها به کار لجستیکی می پردازند و در رده ی نخست غذای روزانه ی سربازها. همیشه همراه لشگر نیروی عظیمی برای تهیه ی آذوقه و تدارکات میامدند (که در کتابهای فارسی به این می گفتیم ... جنیبت کش ...). مغولها این بخش را به صفر نزدیک کردند. با چی ؟ با قرمه، نان جو، کشک و قره قوروت. سرباز مغول با خودش یه قاطر داشت که دوتا کوزه قرمه، دوتا کیسه نان جو و دو سه کیسه کشک، ماست کیسه و قره قوروت را حمل میکرد. این برای دو هفته ش کافی بود. نه می گندید نه از مزه می افتاد. تمام مواد غذایی لازم را هم داشت. اساسا این مغولها بودند که ... ماست ... را به اروپایی ها شناساندند و هنوز هم واژه ی ماست در زبانهای اروپایی از ریشه ی ... یوقورت ... است و کشک کم و بیش همان ماست خشکیده ست.
دو... آنچه در قرون وسطا ارتش ها (بویژه ارتشهای اروپایی) را قتل عام کرد نه تیغ دشمن روبرو، که بیماری آسکوربیت بود که راه حلش ویتامین C است (لیمو یا ماده ی غذایی ترش مزه).
اروپایی ها این را فهمیده بودند اما شش قرن .... شــــــــش قــــــــر ن ... طول کشید تا سربازها را به خط کنند و روزی یه قاشق آب لیمو بهشان بخورانند.
چون رژیم غذایی ژاپنی ها عمدتا ماهی است، آسکوربیت قرن ها ژاپنی ها را میلیونی قتل عام کرد. تو پرانتز در شمال ایران با همان شرایط،بیماری آسکوربیت هیچگاه دیده نشد چون شمالی های نازنین ما همه چیز را با سیر میخورند، آش سیر دارند و سر سفره هم سیر علفی حاضر و ناظره.
اینها یعنی چی ؟ یعنی اینکه بجای رفتن دنبال هپروت، باید ریشه ی مسایل را در زمین جست. دلیل پیشرفت مغولها مادی بود، مقوله اش ... نوآوری ... بود. و اینکه شش قرن آزگار طول کشید تا اروپایی ها آن چیزی که میدانستند (راه حل مبارزه با آسکوربیت) را عملی کنند اینه که ... سخت ترین کار دنیا ... اعمال تغییرات ... است. مقاومت (ارتجاعی) در قبال تغییرات پدیده ی غریبی است. حالا که به پیش از نکبت بهمن می نگریم، خوب می بینیم که (تقریبا) تمامی مخالفت ها با شاه و رفرمهای بسیار اساسی ای که انجام داد، از نوع همین مخالفت های بیمارگونه با ... اعمال تغییرات ... بود. و از همه غریب تر اینکه، پس مانده های آن ابله هایی که در آن زمان چوب لای چرخ پیشرفت جامعه می گذاشتند، هنوز که هنوزه دارند همان کار های ابلهانه رو می کنند. این از اون جاهایی که است که فرهنگ ایرانی بدجوری ضایعه. یعنی کسی کار ابلهانه ای میکنه بدون اینکه بفهمه. حسابی هم روش وا می ایسته. اما وقتی فهمید که اشتباه بوده، بجای دست کم زیرسبیلی درکردن، پیاز داغش رو هم زیاد میکنه، همان بلاهت رو ادامه میده و سفت تر روش وا می ایسته تا خودش رو از تک و تو نندازه و به خیال خودش به بقیه القا کنه که اشتباه نکرده بوده.
این یکی و نیز فرهنگ فوق ارتجاعی مرید مرادی و نیز رودرواسی سه تا از اصلی ترین ترمزهای پیشرفت در جامعه ی ایران است که چپول ایرانی و مجاهدین و فسیل های حزب توده و جبهه ملی تو این خط اند.
در ورای داده های ساده، در ورای یک سپاس کوچک / ۲
این پدیده رو در نخستین هشت مارس بعد از نکبت بهمن دیدیم : حزب اللهی، مجاهد، فدایی، توده ای، جبهه ملی، پیکاری ... همه با هم ... جمع شدند زدند تو سر زنها. نقطه ی مشترک شون چی بود ؟ ایرانی بودن در معنای منفی فرهنگی ش.
چهل و چهار سال گذشته. حتا یکی شون (بجز زنده یاد هما ناطق) نیامد بگه اشتباه کرده بوده. چرا ؟ رودرواسی + فرهنگ نرینه ی مرید مرادی.
یک مشت مرید بی تفکر آلت دست یک مشت مراد نرینه ابله. بی رودرواسی، به تمام این مریدها : ... مرید ابله، ریدم به مرادت.
یک دلیل دیگر پیروزی مغولها این بود که انسانهای کینه ورزی نبودند. اساسا فرهنگ آسیای شرقی اگرچه خونریزی است اما کینه ورزی نیست. در بسیاری از جاها اگر مقاومتی نمی دیدند، قتل عام هم نمی کردند و پس از فتح کینه ورزی نمی کردند. این را مقایسه کنید با دارودسته های سیاسی وطنی که خوب میدونند که زمان شاه اشتباه کرده بودند، اما هنوز که هنوزه کینه شتری دارند.
حال چرا مغولها نیمی از جهان را گرفتند، اما مغولستان امروز آن چیزی نشد که میتوانست بشود (مثل سوئد پس از وایکینگ ها) ؟ چون بدلیل همان فرهنگ بدوی و بیابانگرد نتوانستند این قدرت را به ... فرهنگ ... تبدیل کنند.
اگرچه ما شکست خوردیم و له شدیم، اما به یمن (نقاط مثبت) فرهنگ مان توانستیم سربلند کنیم. ما بدون حضور فیزیکی، در روح مغولها حاضر بودیم، با گورکانیان و جهانگیرشاه مغول به هند رفتیم و تاج محل را ساختیم.
اینجاست که میخوام برسم به اهمیت داده ها و دانسته ها و در ورای آن کسانی که این ... داده ها و دانسته ها ... را تبدیل می کنند به ... الگوی رفتاری ....
یعنی شش قرنی که طول کشید تا این دانسته که ... یه قاشق آب لیمو در روز جان سرباز رو نجات میده ... تبدیل بشه به ... به خط کردن سربازها و خوراندن این یه قاشق آب لیمو...
من سالهاست که برنامه های استاد یغمایی (و آقای ایرج مصداقی، سعید بهبهانی و چند نفر دیگر) را با دقت دنبال می کنم. آنچه من در اینجا ها یاد گرفتم در ورای چند داده ی تاریخی ساده، تغییر الگوی رفتاری ست تا من هم به صرافت این باشم که وقت بگذارم، همه جا جستجو کنم تا شاید من هم بتوانم، ... شاید ... یکی دوتا گیر و پیچ جامعه مان را پیدا کنم و پیش از رفتن با بادها، مثل دوی چهاردرصد متر، سه خط روی یک چوب امدادی بنویسم و بدست دونده ی نسل پس از خود بدهم. باشد که بخشی از اشتباهاتم را جبران کرده باشم.
... و اینجاست که باید قدر این بزرگواران را دانست. کاری که این عزیزان می کنند، در ورای چند داده ی ساده، تغییر الگوی رفتاری جامعه است.
... و این دیگر کاری ست سترگ و نه ساده.
سپاس و دست تان درد نکند.
ارسال یک نظر