دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

در رابطه با مقاله اقای جمال بامداد اسماعیل وفا یغمائی

دوستان عزیز

جمال بامداد مجاهد سابق و کارمند کنونی شرکت فیلیپس( تا جائی که من خبر دارم)  مقاله ای نوشته که ایرادی ندارد و می تواند بنویسد و حتما بخوانیدش.لینکش هم این است.
انتقاداتش به من سر جای خود ،من با او طرف حساب نیستم ، در نوشته ام هم هر گز نمی خ.......در رابطه با مقاله اقای جمال بامداد اسماعیل وفا یغمائی

۳۰ نظر:

ناشناس گفت...

Aghas bamdad Dorogh ta in had?

Mahnaz b hosini

ناشناس گفت...

شاخ در میاورم واقعا

ناشناس گفت...

حالا خوبه این آقا جمال مثلاْ برای شرکت فیلیپس کار میکنه یا میکرد، وای اگر در شرکت اتوبوسرانی شمس‌العماره شاغل بود، اونوقت دیگه چی میگفت؟!

ناشناس گفت...

بگذار در حافظه تاریخ معاصر ایران بماند که چگونه این بسیجی های سازمان پنجه های زهر آلود را بر پیکر زخمی و مجروح یک شاعر یک لاقبای در تبعید در سالهای آخر عمرش فرو میکنند .
شما به کلمه خیانت کردید . آتش آه شاعر رنجیده مردم شریف ایران و شاعر مقاومت دامن شما را خواهد گرفت .
ما مرده و شما زنده ببینید فرزندان آینده بخاطر این بی شرمی چه لعنت و نفرین تان خواهند کرد .

ناشناس گفت...

بابا جا ن ول کنید این دعواهای صنار سه شاهی را . بیکارید واقعا . خجالت هم خوب چیزیست ملت از گرسنگی دارند میمیرند شما انقلابیون دیروز و روشنفکران امروز دارید توی سرهم میزنید . بخدا شرم آور است . اسماعیل یغمایی اینهمه وقت صرف این خزعبلات کردی بس نیست ؟ میتوانستی صد هزار تا غزل حداقل برای همسرت بنویسی . وقت اضافی دارید شما خارجه نشین ها ؟ غلامعلی میثاق

ناشناس گفت...

آقای یغمایی این جمال بامداد که شما اینقدر از او تعریف کرده اید هم که میوه گندیده تو زرد از آب درآمد و نشان داد که هنوز هم سر در آخور رهبر عقیدتی دارد و بند ناف چاپلوسی های متداول در بارگاه مسعود و مریم را نبریده! فقط معلوم نیست که چرا در لیبرتی تشریف ندارد.

واقعا ما ایرانی ها با وجود این چاپلوسان خوش رقص حالا حالا مانده که به آزادی برسیم.

ناشناس گفت...

آقای جمال بامداد شما که الان یک دفعه سر و کله ات پیدا شده و علیه اسماعیل یغمایی دست به قلم شده و می گویی در نشست مسعود رجوی حضور داشتی و از مسعود رجوی دفاع می کنی و می گویی اسماعیل دروغ می گوید. اگر راست می گویی پس چرا درست بعد از طلاق های سازمانی دست خانم و بچه ها رو گرفتی و به دیار فرنگ آمدی و مجاهدینی که از نظر تو در مقابل رژیم ایستاده اند تنها گذاشتی. نکند بوی سرنگونی شنیده ای و منتظر وزارتی در حکومت مجاهدین هستی. اگر نمی دانی بدان هیچ وقت از گندم ری نخواهی خورد و در سازمان به تو و امثال تو می گویند خسر دنیا و الاخره . واقعا که شرم هم چیز خوبی است که در امثال تو یافت
می نشود.
(یکی از نفرات ستاد تبلیغات مجاهدین که از قدیم تو را می شناسد)

ناشناس گفت...

از قدیم گفته اند بر عکس نهند نام زنگی کافور
ترسوی زبون جمال بامداد هم در حقیقت وجودش همان زشتی ظلمت است.
بزدل حقیر با این چاپلوسی تهوع آور در واقع به مسعود رجوی پیام می دهد که :
مرا به هيچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مويی به عالمی نفروشم

سوال اما این است که این ترسوی بیمقدار اگر اینقدر فهم سیاسی دارد چرا همینطور در خارج نشسته و سماق می مکد و وجود نازنین و نابغه خود را از دم ودستگاه نوک پیکان تکامل دریغ می دارد؟

مگر نه اینکه
به راه بادیه رفتن به از سماق مکیدن

ناشناس گفت...

من تعجب مکنم این جمال بامداد که این چنین سینه چاک رهبر است و دم از مبارزه می زند اولا چرا بیش از ۲۰سال است مجاهدین را در مقابل رژیم جنایتکار آخوندی تنها گذاشت تنها به این خاطر که باید زنش را طلاق میداد.الان هم در مقابل خدا بنده علیشاهی و یارانشان دراین ۲۰ سال یک پارس نشسته هم نکرد و در عوض چه پاچه ای از اسماعیل یغمایی که ادعای دوستی هم با او می کرد گرفت. ثانیایکی نیست به او بگوید تو که این چنین دستمال های ابریشمی در دست داری و خودت را سیاسی و اسماعیل را شاعر می دانی که نباید وارد سیاست شود پس چرا آن زمان که در سازمان از نشستهای مزخرف دیگ و عملیات جاری و غسل جنابت وطعمه و.... خبری نبود به سازمان پشت کردی.الحق که روزگار غریبی است.

ناشناس گفت...

واقعا آدم از امثال جمال بامداد حالش بهم می خورد. تا به امروز حتی یک خبر از او نداشتیم که جایی حداقل علیه رژیم بنویسد و یا از مجاهدین دفاع کند. امروزه یک دفعه سر و کله اش فقط برای اینکه پاچه اسماعیل را بگیرد پیدا شده است. این آقا باصطلاح تا قبل از این خود را منتقد مجاهدین هم می نامید و کلی هم در محافل خصوصی پشت سر آنها حرف میزند. ولی وقتی به صحنه عمل می رسد لنگ می زند. آقاجان تو که طلاق ها را در سازمان تاب نیاوردی و زن و بچه ات را برداشتی و آمدی چرا دیگر حرف مفت می زنی؟ اگر زن یا بچه خودت الان در منطقه بود شلوار سازمان را پایین کشیده بودی. امثال تو را خوب می شناسم. نان به نرخ روز خوردن را خوب می دانید. بر این همه بی غیرتی چه باید گفت؟

شهاب گفت...

این جمال بامداد همونیه که های های گریه میکرد برای اینکه زنش بهش اولتیماتوم داده بود که یا بیا از مجاهدین بیرون و یا من ازدواج میکنم! اینم که طاقت دوری از خانم و بچه ها رو نداشت سریعا دو پا داشت دو پای دیگه هم قرض کرد و در رفت. الان هم که بقول شما در شرکت فیلیپس کار می کنه و اوضاعش روبراهه. حالا یادش اومده که باید کاری برای مجاهدین انجام بده!! احتمالا ابریشمچی یا رضایی سراغش رفتند و دمش رو دیدند که نتونسته رد کنه. بالاخره نان به نرخ روز خوردن هم شغلی است.

ناشناس گفت...

ظاهرا قافیه بد جوری برای رهبری تنگ شده ضمنا برای جمال و آلت دست شدنش متاسفم ایشان همزمان که درکنار خانواده در حال گذران زندگی آرام هستند همزمان هم به گذشته و احبمالا از ترک حریم رهبری افتخار هم میکنند.

ناشناس گفت...

درود خدا و خلق بر جمال بامداد که به یاری مجاهدین برخاست. رو سفید باشد انشالله.سیف الله

ناشناس گفت...

در همه عمرم از افرادی مانند جمال بامداد نفرت داشته ام. خاک بر سرش کنند که تا این حد با وجدان وشرف غریبه است

ناشناس گفت...

 من اصلا خبر نداشتم که این آقا در شرکت فیلیپس کار میکند!!!

ناشناس گفت...

وراتر از خواست به حق اسماعیل، که رنج فرزندش امیر را درک می‌کند که می‌خواهد از سرنوشت مادر دلاورش با خبر شود، واکنش سازمان مربوطه و نظایر «جمال بامداد» واقعاً عبرت انگیز و تاسف بار است. من نمی‌دانم جمال چطوری می‌تواند در خلوت خویش با خودش کنار بیاید.
چقدر این دنیا پست و پلید است و چگونه آدمها رنگ عوض می‌کنند...

ناشناس گفت...

برخاستن مرده ای از تابوت همه را شوکه می کند بطوریکه بسیاری ازمردم پا به فرار می گذارند. حتی عزیزترین کسان آن مرحوم.
این حکایت حکایت جمال بامداد است.
ایشان در زمانی که سازمان مجاهدین هنوز تبدیل به یک سکت نشده بود و ما فکر می کردیم رژیم ضد بشری رابا طلاق های اجباری سرنگون خواهیم کرد دوام نیآورد و شاد و سرخوش راهی اروپا شد بطوری که من فکر می کردم دارد به بخش دیگری منتقل می شود. و در این حدود۲۰سال نه کسی از او مقاله ای دید و نه نوشته ای. چه در دفاع از مقاومت و مجاهدین و چه علیه رژیم ددمنش جمهوری اسلامی.زندگی اش را می کرد و کاری نه به مبارزه داشت و نه به سیاست و اسماعیل یغمایی در این سالیان می نوشت و می نوشت. تا این که در رخداد های اخیرو انتقاد های اسماعیل به سازمان٬ سازمان می بایستی یک کسی از اقوام اسماعیل در مجاهدین را علیه او بشوراند مثل محمد اقبال و کامیار ایزد پناه که علیه خواهر و برادرشان به لجن پراکنی پرداختند. از آنجا که برای اسماعیل چنین کسی را نداشتند بدنبال دوستان او گشتند و چه کس بهتر از جمال بامداد .
جمال بامداد را از تابوت بیرون کشیدند و چه بیرون کشیدنی .جمال بامداد اسماعیل شجاع و دلیرراکه اشعار و صدایش حتی خمینی را نیز دراین سالیان در گورش به لرزه واداشته است به وزارت اطلاعات و رژیم و رفتن به هند و...چسباند وچه حرمت ها که نه شکست
ننگ ونفرین برتو و آن سازمانی که تو را به این کار واداشت.
ننگ و نفرین برتوو آن سازمانت که بویی از مروت و انصاف نبرده اید.
درود بر اسماعیل که یک تنه در مقابل رهبر و اراذل و اوباش اش چون کوه ایستاده است و هر انگی که به او به چسبانید شرف وحیثیت خودتان را زیر سئوال برده اید.

ناشناس گفت...

جمال بامداد مفلوک دستمال کاغدی مچاله شده ایست که رهبر از جیبش بیرون آورد و دماغ خودش را با او پاک کرد و بعد کفشش را با او تمیز کرد و بعد هم به زباله دانی پرتابش کرد.
انصافا که حد بی شرف بی وجدان پستی مانند جمال بامداد همین است.
واقعا که از قیافه کریه اش حالم بهم خورد.

ناشناس گفت...

جمال بامداد کار بسیار زشتی کرد اما او انسان خوبی است و کم رنج نبرده است. نباید مانند برخی هوادراران مجاهدین، پا روی انصاف بگذاریم. چمال انسان خوبی است اما کار پست و ناشایسته ای کرد که در دستگاه محسن رضایی رفت.

سياوش ليون گفت...

اين اقاى بامداد حكايت دزد به كاهدان ميزنه را انجام داده !
لوده بى غيرت نآن به نرخ روز خور! شرم و حيا تو وجود اين موجود نابود شده !
با وفا يغماى كه اين همه در دوران شاه و شيخ مبارزه و بها داده ، خانواده ، زن ، برادر ، ...... بى حرمتى كنيد !

دله كًى ميباشه ! يك عده مفت خور و از دنياى شكنجه ، زندان ، دار زدن ، بى خبر مياند نامه نكًارى ميكنند ! شهر هرت همينه در دنياى تنها الترناتيو دمكراتى !

Share گفت...

جمال بامداد کار بسیار زشتی کرد اما او انسان خوبی است و کم رنج نبرده است. نباید مانند برخی هوادراران مجاهدین، پا روی انصاف بگذاریم. چمال انسان خوبی است اما کار پست و ناشایسته ای کرد که در دستگاه محسن رضایی رفت.

۱۳ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۴:۰۷

ناشناس گفت...

جمال بامداد گ.ه زیادی خورد. انسان خوب یعنی چه؟ آقا چرا همه مفاهیم را لوس می کنید؟ رنج کشیده یعنی چه؟ این موجود شرافت ندارد پست حقیر دروغگویی است که در توطئه کثیف مسعود رجوی با کمکش آمده تا با تهمت ناجوانمردانه از نوع تهمت های معمول رجوی برای اسماعیل وفا پاپوش مسافرت به هند بدوزد.
تف به قبر پدر هر آدم بی شرف بی ناموس مادر قحبه ای که حتی وقتی می خواهند کسی را لجن مال کنند مینیمم پرنسیپ ها را هم رعایت نمی کنند و به کثیفترین دروغها متوسل می شود.

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز!
من هم برای جمال بامداد متاسف هستم! دروغ گفت وخود را ارزان فروخت! اما جدال ما با چماق کشان مسعود و مریم جدالی است بر سر حفظ حرمت
انسان و اعتراض ما به رفتاروگفتاری است که پرده دری میکند و اتهام میزند و برای ابتدایی ترین حقوق انسان ارزشی قائل نیست. ما اعتقاد داریم که حتی
نقض حقوق انسانی دشمنان نیز جایز نیست و رفتاری است مجرمانه. نقد سیاسی و اخلاقی امثال رجوی و بامداد و رضایی و افشای رفتار و گفتار مجرمانه آنها ضروری اما پرده دری و فحاشی به آنها با هیچ دلیل و بهانه ای جایز نیست و اساسا نقض غرض است. کماینکه نمیتوان مدعی مبارزه با رژیم ملایان شد و همزمان همان شیوه ها و فرهنگ پوسیده ملایان را برای سرکوب و تکفیر منتقدین و مخالفین به کار بست . از همین رو از شما درخواست میکنم کامنت هایی را که در ظاهر در حمایت از شما نوشته میشود اما حاوی فحاشی لمپنانه و توهین آمیز است را حذف کنید. چه بسا هستند کسانی هستند که می خواهند از آب گل آلود ماهی گرفته و در پوشش دوست یا دشمن حرمت شکنی کرده و فضا را بیش از پیش آلوده سازند.
در همین جا من به شخصه باید از آقای بامداد بابت توهین های شخصی و فحاشیهای مندرج در چند کامنت بالا عذر خواهی کنم و به ایشان بگویم که ما مجاهدین سابق حاضر هستیم سرمان را هم بدهیم تا شما بتوانید دروغ بگویید و به ما اتهام بزنید و البته حق ما برای پاسخ گویی مستدل به شما به جای خود محفوظ است.
بهمن

ناشناس گفت...

آقای بهمن
شما هم مثل بقیه کاربران نظری داری که بجای خودش محترم است ولی به شما ربطی ندارد که بخواهی حرف دیگران را سانسور مجاهدینی کنی.

شما اخلاق مجاهدینی ات پیشکش خودت ولی لازم نیست معلم اخلاق دیگران باشی.
من از اب گل الود ماهی نمی گیرم پدر جان ولی این کار کثیفی که مسعود رجوی دارد درباره اسماعیل می کند از نوع پلیدترین کارهاست و جمال بامداد هم در نهایت بی شرفی دارد سواری می دهد.
اینکه بخواهند شاعری را لجن مال کنند ترور شخصیت کنند با تهمت با دروغ و با سر هم کردن داستان ساختگی مسافرت هند و این مزخرفات را نمی شود آسان مثل شما بعنوان یک بررخورد سیاسی ساده در نظر گرفت و ساده از کنارش گذشت.
مسعود رجوی شارلاتان و هر پلیدی که در این کثافت کاریها به یاری اش می شتابد را هر کس هر طور دوست دارد وصف می کند شما با اخلاق مجاهدینی ات که دو پول سیاه نمی ارزد و من هم با اخلاق و احساسات خودم.
هر کس به نوایی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
عزت زیاد

ناشناس گفت...

آقای ناشناس!
من نمیدانم که شما همان هستی که در بالا به پدر و مادر جمال بامداد فحاشی کرده ای! یا نه. حداقل من با همان اخلاقی که از نظر شما دو پول سیاه هم نمی ارزد معتقدم که برخورد سیاسی و افشاگری خطا یا خیانت یک فرد یا یک جریان یک چیزی است و به میان کشیدن پای خواهر و مادر و پدر افراد یک مقوله دیگری است که ما آنرا لمپنیسم مینامیم. من اعتقاد عمیق دارم که سرچشمه لمپنیزم سیاسی در نهایت به رهبری عقیدتی و به عبارتی ولایت فقیه (نوع وطنی فاشیسم) راه میبرد. اینرا هم در فرهنگ ادبی و رفتاری کارگزارن ملایان میتوان دید و هم در میان ذوب شدگان در ولایت مسعود. با این فرهنگ و رفتار نمیتوان با همان ابزار پوسیده و نفرت انگیز خودش مبارزه کرد. من نمیدانم تو کیستی و هدفت چیست ولی ابزار کارت و شباهتش به ابزار کار ملایان و چماق کشان رجوی مرا به فکر وامیدارد.
در خانه اگر کس است ....یک حرف بس است.
بهمن

Mancester Ali گفت...

جهت آزمایش و سنجش درجه‌ی فداکاری و از خودگذشتگی و صداقت این افراد که بی‌پروا و با بی‌پرنسیبی منتقدین رابه ده‌ها مارک عاری از حقیقت ملوث می‌کنند بخواهید که بصورت مختصر و مفید بنویسند در ده سال گذشته و بعد از خلع سلاح مجاهدین:

1- چندماه، تمام وقت وتمام عیار در خدمت مجاهدین بوده‌اند؟

2- به چه میزان (به دلائل امنیتی مبلغ را ذکر نکنند؟!) و بطور واقعی از مال و جیب مبارک به مجاهدین خلق کمک کرده‌اند؟ خالی‌بندی‌های تلفنی در پروژه‌های همیاری سیمای آزادی، مورد تحقیق قضایی؟! قرار خواهد گرفت.

3- چند شب در سال،‌ برای اهداف همین مجاهدین از خانه و خانواده بدور بوده‌اند؟

4- برای حفظ منافع و منابع مالی اعضاء خانواده‌ی درجه یکشان (که از قضا در برنامه‌های مجاهدین شرکت هم می‌کنند) چند بار به ایران تحت حاکمیت آخوندها تردد داشته‌اند؟

5- راستی اگر مجاهدین خلق آنگونه که شما مدعی هستید عاری از هر گونه انتقاد و ایراد و خطا هستند، شما بیرون از مجاهدین چه می‌کنید؟ اگر شما صادقانه! و خالصانه به ایدئولوژی، روابط و حقانیت مجاهدین ایمان دارید، پس چرا بطور حرفه‌ای و تمام وقت وارد تشکیلات مجاهدین نشده‌اید؟ انقلاب کردن به مفهوم واردشدن به انقلاب ایدئولوژیک درونی،‌ پیشکش؛ حداقل هوادار تمام وقت بشوید؟!

Mancester Ali گفت...

آقایانی که نامه نگاری و قلم زن شدید در اروپا تو سایتهای مجاهدین ! سر سوزنی از رنج، شکنجه ، زندان ، اعدام ، آوارگی لمس نکردید
حتا شهامت خواندن این همه رنج و خون را هم ندارین !جواب بدین ؟
اما، گیریم هر آنچه که شمایان در مورد دو منتقد مجاهدین، ایرج مصداقی و اسماعیل‌وفایغمایی گفته و نوشته‌اید، راست ودرست و عاری از دروغ و افترا باشد ولی؛

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هرلحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟؟؟

Behroz Holand گفت...

این مردکه مفلوکه را ابریشم چی یا رییس چماقداران مهدی رضائی کشف کرده !
ریده به الک آقای فلیپس !
آقا تمام نوشتهای اینها را تو فیسبوک ، تویتر ، و همه جا منتشر و پخش کنید !
شرایط دنیای مجازی حال با زمان ٦٧ و بعدش که بچه ها گروهی میامدن بیرون فرق میکنه !
خیلی از بچه ها انرژی و توانایی دیگر نداشتن پت اینها را رو کنه صدمه دیده فیزیکی و روحی بودن تحت مراقبت پزشکی بودن !
اما الان زندگی با ثباتی دارند بیشتر آنها مثل کوه هم در مقابل رژیم آدم خاران ایستادن !
مبارزه را به خاطر آقای رجوی شروع نکردن که با جدا شدن از این فرقه مبارزه آنها هم تمام شده باشه !
مخلص آقا اسماعیل به شهامت و وجودت ایرانیان آزاد و مبارز افتخار میکنند !
زنده باد قلمت !
آرزو سلامتی و طول عمر با عزت برایت دارم !
مواظب پسر گولت هم باش !

ناشناس گفت...

بهمن
به طور تاریخی عرض می کنم که با نگاه تو یزید هم کار سیاسی می کرد و گرنه آدم خوبی بودو اهل شعر بود.
چنگیز خان مغول هم کار سیاسی می کرد و گرنه آدم شجاع و دلیری بود.
خمینی هم کار سیاسی می کرد وگرنه عارف و شاعر بود.
لاجوردی هم کار سیاسی می کرد وگرنه در مرگ بلبلش می گریست.
من به کسانی که مینیم پرنسیپ را در کار سیاسی ندارند می گویم جنایتکار.
تو هم آدم زبون و بد بخت و متزلزلی هستی که هنوز ته دلت یک نیمچه نگاهی به مسعود و مریم داری.
خوب است بنشینی و تضادهایت را با خودت حل کنی بعد بیایی معلم اخلاق بشوی.

علي سالاري گفت...

اين دو نظر را در لينکي گذاشتم که نوشتهً جمال بامداد را شير کرده بود: نظر اول: مطلب بي ربطي است، آقا جمال، اسماعيل را به غير سياسي بودن متهم مي کنه، از خودش بايد پرسيد آيا از اسماعيل مصباحبه و نوشته و شعر در مورد تاريخ و فلسفه و سياست وجود دارد، يا از آقا جمال، اگر از اسماعيل بيشتر وجود دارد و عزيز تر بودنش نيز بهمين خاطر بوده است، ديگر اين اتهامش بي اساس است و بايد هنوز دنبال پيدا کردن پاسخي در چرايي فاصله گرفتن اسماعيل از مجاهدين بگردد. دوم، تا جايي که من مي فهمم، بزعم اسماعيل اگر همسر سابقش هنوز بر "انتخاب" ماندن در مجاهدين پايبند و در قيد حيات بود، سوالي در مورد او و سرنوشتش موردي نداشت. بزعم اسماعيل، احتمالاً بدليل خدشه دار شدن آن انتخاب، با تجربه اي که از مناسبات مجاهدين دارد، نگران است که براي همسر سابقش مشکلي پيش آمده باشد و اکنون تحت برخورد تشکيلاتي باشد و يا بهر دليل در قيد حيات نباشد. در اين نگراني و احساس مسئوليت در مورد تک تک مجاهدين و ساکنان ليبرتي، با اسماعيل احساس همدردي و همراهي مي کنم.... نظر آنها که اسماعيل را به تئوري بافي و دوري گزيدن از ميدان عمل متهم مي کنند نيز بي مورد است. اگر کساني بعد از دو دهه و يا سه دهه، از زندان و خانه هاي تيمي و عملياتها و زندگي زير بمبارانها، در دنياي مبارزهً چريکي، "که عمر چريک، بقول ياسر عرفات، فقط شش ماه است". بعد از بارها با مرگ مواجه شدن و دست و پنجه نرم کردن، معني بهادادن را نمي فهمند، هواداراني که هميشه در گوشهً عافيت و زندگي راحت بوده اند، چه مي فهمند؟. لطفا پاسخگويي را به همراهان و مسئولين سابق آقا اسماعيل و امثالهم واگذاريد تا بر اطلاع و فهم و درک مشترک ما افزوده شود. نظر دوم بعد از لينک اطلاعيه کميسيون قضايي شورا که صورت مسئله را عوض کرده است: در مورد "مرگ هاي مشکوک" بسيار شنيده و خوانده ام تا حدي که خودم به مواردي که در سازمان با آنها شخصاً مواجه شدم، مشکوک شده ام!!!، ولي به سياستي که اين همه شک آفريده تا کسي يقين نکند، بايد پايان داد و با خودي ها و در درون مناسبات سازمان حد اقل شفاف تر بود. دوم، در مورد بحث طلاق هاي اجباري، بنظرم اگر تاکتيکي بدليل اقتضاي شرايط مبارزه و يا وضعيت نيروهاي سازمان بود اشکالي نداشت ولي براي پيشبرد قطعي و کامل آن توجيه ايدئولوژيک بافتن غلط بوده و هست. آنچه شخصاً با آن سوال و نظر و انتقاد داشته ام استراتژي مبارزاتي سازمان بوده و هست، ايدئولوژي و مناسبات تشکيلاتي مال خودشان، آنچه به نقش سازمان در جامعه و تاريخ برميگردد، استراتژيش مي باشد که بنظرم مجاهدين تحت رهبري مسعود، در اين زمينه اشتباهات بسيار داشته اند. مشکلي که با مناسبات دروني سازمان داشته ام، بسته بودن و در خود و برخود بودن و غير شفافيت و عاري از حسابرسي بودن آنست، و اعتراضي که بر تنظيم رابطهً سازمان با منتقدين و جداشدگانش دارم، استراتژي ترور شخصيت منتقدين و مخالفين و بويژه جدا شدگان از سازمان با تاکتيک "رژيم مال" کردن آنانست. اين روش تنظيم رابطه در هيچ دادگاه وجداني و يا ديواني قابل دفاع نيست.