دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

آخرین دیدار و گفتگو با مرضیه اسماعیل وفا یغمائی


از اولین دیدار حضوری با مرضیه  به لطف ویاری مرد شریف و پاک وجدان  دکتر هدایت متین دفتری و همسرشان خانم مریم متین دفتری،در سال 1373 در خانه ایشان، تاآخرین دیدار و گفتگو در خزان سال 2006 میلادی یعنی دو سال پس از استعفای من از شورای ملی مقاومت، من بارها، با مرضیه دیدار و گفتگو داشته ام که شرحش مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. برخی از این دیدارها و نکات مهم را در پاریس یا عراق یاداشت کرده ام . مرضیه پس ازحمله دوم آمریکا و بازگشت به پاریس...آخرین دیدار و گفتگو با مرضیه اسماعیل وفا یغمائی

۱۹ نظر:

ناشناس گفت...

پرنده
انها که مدعی دروغ بودن مطلب اقای شکری راجب به خانم مرضیه بودن بفرمائید بخوانید اما متاسفانه جماعتی که خود را به خواب زده نمی توان بیدار کرد .واقعا چقدر دردناک است توهین ودشنام به بانوی اواز ایران این دستگاه ایدئولوزیکی چقدر تهی شده است انقدرکه خوی دریده پیدا کرده است انها اینکار را در کنار دیگر نفرات شورا انجام میدهند اما اعضای شورائی که در ان جلسه بوده اند و دیده اند و سکوت هم کرده اند این نشان چیست جز فرومایگی تام وتمام .من خطابم به شوارائی هائی است که این موضوع را میدانستند وسکوت کردند میخواهم بگویم شما غلط میکنید بر کشور ما ایران حاکم شوید شمائی که در برابر اینگونه دریدگی ها سکوت میکنید میخواهید از حقوق مردم ایران دفاع کنید فردای روزگار نیز سرنوشت شما کمتر از اخوندهای دروغ گو و شارلاتان نخواهد بود به کدام دلیل ما باید شما را تحت عنوان شورای ملی مقاومت قبول کنیم شمائی که هنوز به قدرت نرسیده چاکر ونوکر و دست بوس رهبر شده اید و در برابر حقوق خانم مرضیه سکوت میکنید جز این است که تائید کننده اعمال انها هستید .اقا اسماعیل نگاه کنید این نوع تنظیم رابط با خانم مرضیه است شخصیتی فرهیخته برای ایرانیان وایران حالا ببینید بر سر اعضای پائین در سازمان مجاهدین در قرارگاهها چه امده است این بی شرمانی که خانم مرضیه را اینگونه دشنام میدهند ایا بعید است که در قرارگاههای سازمان دست به شکنجه و زندان نزنند قطعا چنین هم بوده است خمینی چه میخواست بر ملت ما بکند که رهبری سازمان بر ما نکرد همه انچه که در خمینی وان دستگاه ایدئولوزیکی بود را میتوان در سازمان در ابعاد کوچک یافت ودر بعضی موارد بسا بسا بیشتر از انچه جمهوری اسلامی انجام داده بود زنده یاد مشیری شعری دارد بد نیست بخوانیم لطفا جای خالی را پر کنید ویگوئید این شعر حال روز کدام ادم در روزگار ماست؟ این گرگ خیره سر را میتوان با ..............مقایسه کرد.


گفت دانایی که: گرگی خیره‌سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!

لاجرم جاری‌ست پیکاری ستُرگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره‌ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست

ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگِ خود اسیر



هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می‌شود انسان پاک

و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می‌نماید، گرگ هست!

و آن که با گرگش مُدارا می‌کُند
خُلق و خوی گرگ پیدا می‌کُند



در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگِ پیر



مردمان گر یکدگر را می‌درند
گرگ‌هاشان رهنما و رهبرند

این‌که انسان هست این‌سان دردمند
گرگ‌ها فرمانروایی می‌کُنند،

و آن ستمکاران که با هم محرم‌اند
گرگ‌هاشان آشنایان هم‌اند

گرگ‌ها همراه و انسان‌ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟...

David گفت...

"... میدانستم و مرضیه سالها قبل بمن گفته بود از بیست سالگی هر سال وقایع زندگیش را ثبت کرده ومجموعه این یاداشتها دائره المعارفی ازسر گذشت او و بزرگان موسیقی ایران از سال 1320 شمسی تا این روزگاراست. و پس از سال 1357 همه را به آمریکا فرستاده و نزد دوستی به امانت گذاشته و سپس آنها را به پاریس منتقل کرده است و سرانجام این دفترها سوزانده شد! [یعنی‌ که به سرقت رفته بود!]..."

ای ننگ بر این همه پستی و رذالت!
ای وای که چه جان‌های شیرینی‌ در این راه بر باد رفت و چه گلهأی که نشکفته پرّ پرّ شدند. رجوی، ننگت باد! آخه فرق تو با آن خمینی بی‌ همه چیز در چیست؟

بوف کور گفت...

متاسفم برای همه برای مجاهدین مرضیه یغمائی و دیگران راستی دنیای غم انگیزی است تاریک و مناسب برای جغدها و آخوندها ایران را میخورند

دریچه زرد گفت...

دوستان
نظراتی که بدون توجه بم محتوای مقاله به افشای افراد در زمینه زندگی شخصی و کاری و خانوادگی و توهین و تحقیر آنها میپردازد منتشر نمیشود لطفا بجای نامبردن از افراد کارکردها را مورد نقد قرار دهید هجدن کامنت به همین علت و توهین و تحقیر منتشر نشد.با تشکر و پوزش

ناشناس گفت...

جناب یغمایی، حق مطلب را بخوبی ادا کرده‌اید. آبشخور حکومت دینی و اپوزیسیون مذهبی، گنداب «فرهنگ!!» ١٤ قرن پیش ولگردهای بیابان‌های حجاز است. از سیاست مبتنی بر دین انتظاری بیش از این نیست.
محدث

حميد ع گفت...

پشت آدم می لرزه از اين همه ريا، بی شرمی، دروغ، فريب، ..... که چی بشه؟ که رجوی ميخواد به کجا برسه؟
چرا چند نسل نابود بشن؟ ولی اين همه سال طول کشيده تا حقيقت حالا قطره ای! رو بشه تا ماهيت اين جريان روشن بشه؟ ؟
آنها که بسوی رژيم رفتن و حرف زدن ما باور نکرديم چون ميگفتيم حرف از رژيم هست و رژيم دروغ گو.
ولی آنها که طرف رژيم نرفتن چرا سکوت کردن؟ چرا زودتر اين مشگلات افشا نشد تا جلو اين رهبر گرفته بشه؟
چرا آنها که خبر داشتن تا حالا سکوت کردن؟ چرا بقيه سکوت کردن؟
آيا خود اين سکوت کنندگان مورد نفرين نسل سوخته و نسل آينده قرار نمی گيرن؟ آيا اين سکوت شرکت در ادامه اين فنا شدن
انرژی و جانها و امکانات و... و در نتيجه ادامه حکومت آخوندی نيست؟

حميد ع

قربان گفت...

آقای یغمایی
این نیز بگذرد. کاری که از دست ما ساخته است، نگریستن واعتراض به پستی ها و رذالت هاو انتظار آینده ای بهتر برای مردم ایران است. ماندگار باشید.

ناشناس گفت...

آرمان

آقای یتغمایی عزیر کامنتی را که به اسم فرستاده شده را لطفا با همین اسم درج بکن چون احتمال دارد اسشتباها با مشخصات حساب گوکل به شما منتقل شده باشد
پیروز باشید

esmail گفت...

ارمان گرامی
برخی کامنتها را که در آن از اشخاص نامبرده شده ویا توهین امیز است ولی ئارای محتوای سیاسی میشود کوتاه کرد و کپی و باز نشر داد ولی چون نهایتا دیدم درست نیست از کوتاه کردن و حذف اسامی و انتشارشان صرف نظر شد. امیدوارم دوستان این مساله را رعلیت کنند در همین مقاله تا کنون بیش از سی کامنت به دلیل حمله به اشخاص و زوم شدن روی مسائل شخصی آنها صرفنظر شده است.

ناشناس گفت...

آرمان
هر طور بهتر می دانید عمل کنید ولی من واقعا معتقدم تا به کسانی هیچ حق و حرمتی برای کسی قائل نیستند و هیچ مرزی در تهمت و افترا و برچسب زنی نمی شناسند، زیادی ارفاغ شده و در مورد رفتارشان پرده پوشی شده و این باعث پر رویی آنها و ادامه روش جبّارانه شان شده است.
پیروز باشید

ناشناس گفت...

اقای اسماعیل شعار ندهید تو هم از همان کرباس هستی که به جدا شده ها توهین می کنی اگز شهامت داشتی همان زمان این مسله را برملا می کردی . نه اینکه نان را به نرخ روز بخوری
۱۴ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۲۲

esmail گفت...

نازنین تو به نرخ روز نان نخور گرانتر بخر و بخور . چکنم نمیفهمی در ضمن اسمت را بنویس خانمجان
آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۵:۰۷

ناشناس گفت...

گويا اين داستان پايان ندارد. دلم بدرد آمد از ستمى كه به مرضيه رفته است. راست ميگفت مرضيه كه دوست و دشمن برايش احترام قائل بودند و بسيارى به احترام او را بانو مرضيه ميناميدند.
من از اين فاجعه اى كه اينان گرفتارش شده اند در حيرتم، مگر ميشود؟ اين ديگر سقوط نيست، اين رسوائى است.
اينهمه تزوير و ريا و فريب!؟

۱۴ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۶:۲۸

حمید گفت...

توهین به مرضیه توهین به شخص نیست .توهین به شاخصی هنری و ملی و متعلق به تمام ایرانیان امروز و آینده است. توهین به ایران است. اعلام جهالت و نادانی ومرتجع بودن خود است و بس. زیر سبیلی نباید ردش کرد.
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز
هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز ؛ من فرشید هستم.
- اول اینکه ؛
شاعر عزیز ؛ من به اندازه شما خانم مرضیه را نمیشناسم. حتما شما چیزی از ایشان میفهمید که من نمیفهمم! از اینها که بگذریم, فرض کن که اگر همین فردا مثلا خانم حمیرا یا مثلا آقای شجریان بخواهند به مجاهدین بپیوندند, شما از سر منافع مردم بدبخت و گرسنه ایران, که پشت سر هم, دیکتاتور بیناموس دیده اند با نامهای مختلف از ولی فقیه گرفته تا رهبر عقیدتی, به ایشان چه توصیه ای میکردید؟ نمیگفتید که خانم حمیرا, آقای شجریان ؛ این سازمان دیگر یک سازمان مترقی, آزادیخواه و میهن پرست نیست. نگذارید ا از نام و هنر شما برای سرکوبی آزادی و آگاهی, سوه استفاده کنند ؟! آیا اگر ایشان بدون ارزیابی صحیح و صرفا به جهت اینکه وزن مالی شان را فقط مجاهدین میتوانند تحمل کنند (آنچنانکه خود شما در مورد خانم مرضیه گفتید که؛ ....زیرا فکر میکردم وزن سیاسی و هنری و مالی مرضیه را فقط مجاهدین میتوانند تحمل کنند. شاید اشتباه بود.... ), به مجاهدین و شورا میپیوستند, ارزش هنری و انسانی ایشان نزد شما کم نمیشد ؟ آیا اسم این کار خود فروشی, اگر چه مشتری پولدار است, محسوب نمیشود ؟

اسماعیل عزیز؛ اگر آزادی و توسعه آگاهی همه چیز ماست. و هنر و ورزش و رفاه و انسانیت شادی و .... همه بعد از به دست آوردن آزادی قابل حصول است , و اگر استبداد چه در شکل رهبر عقیدتی و چه در شکل ولی فقیه آفت آزادی و آگاهی است, آیا ننگ قلم زدن, و یا سراییدن نزد مستبدین پفیوز, ١٠٠٠ بار بیشتر از هنری نیست که اینگونه هنرمندان دارند ؟
دوم اینکه ؛
آنچنانکه گفتم من خانم مرضیه را به اندازه شما نمیشناسم. در مورد فرهنگ و تاریخ هم مطالعات تحقیقاتی ندارم, اگر چه به اندازه کافی از تاریخ, بخصوص تاریخ میهنمان میدانم. اما این را میپذیرم که که مثل خیلی چیز های دیگر, بعضی چیز ها را بعضی ها زود تر از من میفهمند. مثل جایگاه حانم مرضیه! با این مقدمه میخواستم به شما شاعر عزیز که شعر ها و ترانه های شما را, از زمانی که در سال ٦٠ از رادیو مجاهد همراه با سوت بلبلی با پارازیت پخش میشد, تا بعد ها که به منظور لومباندن پنجی و دهی به سوی سالن غذا خوری میرفتیم دوست داشتم و هنوز دوست دارم, ارض کنم که؛ اسماعیل عزیز قدری فکر کن و از خودت سوال کن که؛
- آیا تا همین ٣, ٤ سال پیش من هم مخالفین مجاهدین را رژیم مال نمیکردم؟ اگر چه مدرک محکمه پسندی نداشتم.
- آیا قسمتی از این رژیم مالی را برای رضایت سازمان و رهبر کزا و کزا انجام نمیدادم ؟
- آیا چشم خود را بروی بعضی واقعیات نمیبستم ؟
اگر وجدان شما از این بابت آسوده هست که هیچ. اگر نیست آیا جای یک انتقاد از خود مردانه و صمیمانه وجود ندارد؟ من فکر میکنم اگر از مجاهدین و رجوی انتظار داریم که از این راه برگردد و از خود انتقاد کند, بایستی که آماده باشیم که خطا های خودمان را هم نقد کنیم, نه اینکه زیر سبیلی در کنیم.
با احترام فرشید.

حمیده.ش گفت...

آرزو دارم این نوشته واقعا کمی اینها را از این خواب وحشتناک بیدار کند واقعا چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
حمیده.ش

esmail گفت...

فرشید گرامی
سلام
ممنون از توجه و انتقادت
حرفت درست است. انتقاد به من وارد است. در فرصتی خواهم نوشت و دلایل را خواهم گفت چرا دهان نگشودم و صبر کردم
با سپاس
اسماعیل وفا

ناشناس گفت...

اروند گفت:
جناب فرشید؛ من گمان میکنم همین بس کسانیکه به ماهیت این سیستم وارونه، علیرغم تبلیغات کر و کور کننده اش پی برده اند و دارند درب دکان سی سال شارلاتان بازی و شیادی را گِل میگیرند خودش کار بس بزرگی است، تا آیندگان بدانند همان ها که این سازمان و رهبرانش را بال و پر دادند، خودشان هم میتوانند رسوایش کنند و تا حالا هم اگر چه دیر بوده ولی بخاطر بسیاری ملاحظات بوده.
اروند

گودرزالف گفت...

تف به روی آن بیشرفی که به مرضیه توهین کرده این ننگ و کثافت فراموش نمیشود. بیشرف تر از این نوع آدمها پیدا نمیشود