سیزده آوریل بیست و سومین سالگرد سفر کمال است. سلامی به این شاعر بزرگ و زود و جوان افتاده ویادی از او به قلم برخی دوستان و اشنایانش. یادش گرامی
*یادنامه بیستمین سالگرد سفرکمال . اسماعیل وفا یغمائی
* *کمال؛ به خاک افتاده عشق، یادی از کمال رفعت صفائی.مختار شلالوند
مازیار ایزد پناه چهار خاطره از کمال
*بیاد دوست (کمال رفعت صفایی) یاور استوار
*«کمال رفعت صفائی» ! حسین دولتآبادی: به یاد دوست
*متن کامل شعر بلند در ماه کسی نیست سروده زنده یاد کمال رفعت صفائی
*گذری به زندگی کوتاه و شعر کمال رفعت صفائی بتول عزیز پور
* شعر خوانی کمال رفعت صفایی - بخشی از شعر بلند پیاده - YouTube
********
*یادنامه بیستمین سالگرد سفرکمال . اسماعیل وفا یغمائی
* *کمال؛ به خاک افتاده عشق، یادی از کمال رفعت صفائی.مختار شلالوند
مازیار ایزد پناه چهار خاطره از کمال
*بیاد دوست (کمال رفعت صفایی) یاور استوار
*«کمال رفعت صفائی» ! حسین دولتآبادی: به یاد دوست
*متن کامل شعر بلند در ماه کسی نیست سروده زنده یاد کمال رفعت صفائی
*گذری به زندگی کوتاه و شعر کمال رفعت صفائی بتول عزیز پور
* شعر خوانی کمال رفعت صفایی - بخشی از شعر بلند پیاده - YouTube
********
*تاریخ و تجربه -قسمت آخر ( محاکمهی علی زرکش)*تاریخ و تجربه قسمت هفتم*تاریخ و تجربه (قسمت ششم ) گزارشی از انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین*تاریخ و تجربه- قسمت پنجم *تاریخ و تجربه (قسمت چهارم) *تاریخ و تجربه- قسمت سوم *تاریخ و تجربه - قسمت دوم*تاریخ و تجربه- قسمت اول
۱۹ نظر:
میلاد « مهدی یعقوبی »
کمال رفعت صفایی این شاعر خلاق و نوآور با آن واژه های بکر و ترکیبات بدیع و دل دریایی اش در اشعار شاعرانی که در تاریکترین شبهای این میهن درخشیدند و میدرخشند و باج به هیچ دیکتاتوری چه غالب و چه مغلوب نمیدهند زنده است و به شعر سرودن ادامه میدهد .
دریغ و درد که زود به سفر رفت وگرنه با آن پویایی بالقوه و بالفعل و در هم شکستن معیار و موازین کلیشه ای که در جوهر و ذاتش بود میتوانست خدمات ارزنده تری به نسل ما ارائه کند.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
فرهاد
یادش گرامی و روانش شاد واقعا یک گنجینه بود که زود تهامان گذاشت و رفت.
واقعا جایش خالی نباشد. روحش شاد. چقدر انسان مهربانی بود.
او از همه زودتر فهمید که رهبر عقیدتی چه اشی پخته است و به همین دلیل هم از زیر سیطره او خارج شد حالا بعد از سالها باید شعر در ماه کسی نیست. را بخوانیم و ببینیم که کمال چقدر درست نوشته است. البته کمال این شانس را داشت که زود از دنیا برود و نبیند که چه بر سر هزاران دوستش آمده است.
یادش گرامی باد یادش زنده باشد.همانطور که جناب یغمائی بحق نوشته شاعری بزرگ بود که متاسفانه زود رفت.
مردی بزرگ بود
از اهالی امروز بود
به فردا سفر کرد
یادش گرامی باد
کاش زودتر صدايش به گوش ما رسيده بود. کاش آن زمان ميشد حرفش را شنيد، نه بعد از رفتنش، کاش آن زمان اينترنت بود، کاش خنجر رفيقان به پهلو نداشت، کاش باور ميکرديم که در ماه کسی نيست! چرا باور کرديم که هست؟ ما که نسل آگاه بوديم؟!!!!
"زمین !
زمین معاصر
من آنچه را که دارم
بر پیشخوان تو می گذارم
تا شرمسار شوی
قبول کن
که آمدی تادست های خالی ما را بر گِرد خویش بچرخانی
قبول کن!
تا عریانی فجیع خویش را بپوشانی
ما را به تن پوش بَدَل کردی
قبول کن!
که از لحظه حضور انسان
"زمین" شدی!
قبول کن!
که جنگل هایت
استخوان های ماست
و دریاهایت
اندوه ذوب شده ی ما"
........ "نه!
در جنگل
هیچ درختی مقدس نمی شود
"مقدس"
تک درختی ست متروک
که با دخیل های ارزان
مزیّن می شود" ........ .."برجی که از تو گریختم!
شکسته در خویش و
ایستاده بر مناره ی اندام دیگران!
پیش از آن که در ماه مستقر شوی
بر همین زمین
فرودگاهی مهیّا کن!
زیرا
ماه
قرارگاه خدایان را
در خویش ویران کرده است".................... عجب، درود بر کمال که ان زمان پيش بينی اين زمان را کرد که الان 12 سال هست که هنوز رجوی در همين زمين جايی = "فرودگاهی"، پايگاهی در بين مردم ندارد، و مجبور هست که 12 سال در سوراخ موش بماند!!، حالا رجوی مرده هست يا کمال؟
می دانم
از واژگونگی هاست
که من تو را بر می افرازم
تا اول بار
مرا فروکشی
و دیگر بار
دیگرانم را
از واژگونگی هاست
که من خود را انکار می کنم
تا
تو اثبات شوی
از واژگونگی هاست
که من فانوس خود را دفن می کنم
تا
تو تنها روشنا باشی
از واژگونگی هاست
که من خود را دشنام می گویم
تا
تو خوشنام ترین آیی
از واژگونگی هاست
که ما از میوه ی صداقت خویش
پوست می کنیم
تا
تو عریانی دروغ های خویش را بپوشانی
از واژگونگی هاست
که نادانی بر فرازمی نشیند
و دانایی
در فرود
آواره می رود
چه واژگونگی هایی!
هم در آن هنگام که پادشاهی را فرو می کشم
پادشاه دیگر
به پیشواز من می آید
هم در آن هنگام
که با امام زاده ای می ستیزم
امام زاده ای دیگر
می ربایدم
چه واژگونگی هایی!
از اکنون تا هزار قرن دیگر
من اگر همین قدر فرصت دارم
که این سنگ خون گرفته را پرتاب کنم؛
پرتاب می کنم
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد. شقایق هست تو نیستی چه باید کرد.
ابراهیم گفت....
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد. شقایق هست تو نیستی چه باید کرد.
ابراهیم گفت....
کمال چه زیبا تقلب ایدئولوژیک و پلشتی رجوی رو به تصویر کشیده:
...
از واژگونگی هاست
که من خود را انکار می کنم
تا تو اثبات شوی
از واژگونگی هاست
که من فانوس خود را دفن می کنم
تا تو تنها روشنا باشی
از واژگونگی هاست
که من خود را دشنام می گویم
تا تو خوشنام ترین آیی
.......
راستی در همه این سالها چرا هیجکس دیگه ای بغیر از اصفهانی یک کلمه از کمال نمی نوشت؟! حتی همین شعر در ماه کسی نیست رو؟! اما یه شبه همه دست نوشته و تجربه های کمال رو درآوردن و چاپ کردن!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.
برای اینکه سایت و مات و اینترنت و وبلاگ نبود به اینصورت الان .
جان بابا
بابای عزیز و نازنین، علت کمبود این وسایل نیست، واسه همین هم من اون سوال رو گذاشتم. بحز اسماعیل شاعر هیچکدوم از جداشده های جدید از خودشون انتقادی نکردن؟!
ما همه باید یاد بگیریم وقتی خط عوض می کنیم از گذشته خودمون بطور مشخص انتقاد بکنیم و گرنه آش همون آش و کاسه همون کاسه قدیمی باقی میمونه فقط مرشد معرکه عوض شده و بعید نیس همون خط قدیمی رو تحت پوشش ضدیت با رجوی باشرف پیش ببرن. مگه رجوی تحت پوش ضدیت با خمینی همون خط ولایت فقیه=رهبر خاص الخاص که فقط به خدا جواب میده رو بعد از تقلب ایدئولوژیک تا حالا پیش نبرده؟
واسه همین میگم ما همه باید یاد بگیریم وقتی خط عوض می کنیم از گذشته خودمون بطور مشخص انتقاد بکنیم. جای انتقاد از خود خالیه!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.
بابای عزیز و نازنین، علت کمبود این وسایل نیست، واسه همین هم من اون سوال رو گذاشتم. بحز اسماعیل یغمایی هیچکدوم از جداشده های صاحبنام و جدیداً علنی از خودشون انتقادی نکردن؟!
ما همه باید یاد بگیریم وقتی خط عوض می کنیم از گذشته خودمون بطور مشخص انتقاد بکنیم و گرنه آش همون آش و کاسه همون کاسه قدیمی باقی میمونه فقط مرشد معرکه عوض شده و بعید نیس همون خط قدیمی رو تحت پوشش ضدیت با رجوی باشرف پیش ببرن. مگه رجوی تحت پوش ضدیت با خمینی همون خط ولایت فقیه=رهبر خاص الخاص که فقط به خدا جواب میده رو بعد از تقلب ایدئولوژیک تا حالا پیش نبرده؟
واسه همین میگم ما همه باید یاد بگیریم وقتی خط عوض می کنیم از گذشته خودمون بطور مشخص انتقاد بکنیم. جای انتقاد از خود خالیه!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.
سوال تو این نبود عزیز دل .
تو پرسیدی چرا بجز اصفهانی... من هم گفتم برای اینکه امکانات نبود برای انتشار گفتنی ها.
یک سینه سخن در دل بود ولی امکان انتشار نبود.
جان بابلا
این بحث داره شبیه بحثهای ایوب و مرتضی میشه. همینجا گفته باشم قصدم هم از نوشتن جر و بحث ایوبی، مرتضایی نیست.
واسه همین فرض کنیم من دارم حرفم رو عوض می کنم و بابای عزیز و نازنین راست میگه حتی در طی 15-20 سال گذشته هم "امکانات نبود" و هیچ سایتی نبود که حرفهای کمال رو منتشر کنه و ایشون به نمایندگی از جداشده های صاحبنام و جدیداً علنی شده از جیک و پوک همه شون هم باخبره و نوشته ش معتبره!!
باشه حالا میپرسم از زمانیکه اسماعیل یغمایی هم انتقاد ازخود کرده شما میدونید چراهیچکدوم از جداشده های صاحبنام و جدیداً علنی از خودشون انتقادی نکردن؟! از جمله اینکه چرا حرفهای کمال رو همه این سالها بایگانی کرده بودن؟! شاید فکر میکردن اونا بهتر می فهمن؟ یا .... میشه پرسید چه حرفهای دیگه ای فعلاً بایگانی شده و منتظر امکاناته؟
خلاصه حرف من اینه اگه کسی انتقاد از خود مشخص نکنه اونوقت آش همون آش و کاسه همون کاسه قدیمی باقی میمونه فقط مرشد معرکه عوض شده و بعید نیس همون خط قدیمی رو تحت پوشش ضدیت با رجوی باشرف پیش ببرن. مگه رجوی تحت پوش ضدیت با خمینی همون خط ولایت فقیه=رهبر خاص الخاص که فقط به خدا جواب میده رو بعد از تقلب ایدئولوژیک تا حالا پیش نبرده؟
واسه همین میگم ما همه باید یاد بگیریم وقتی خط عوض می کنیم از گذشته خودمون بطور مشخص انتقاد بکنیم. جای انتقاد از خود خالیه! به کسی هم که ریگی به کفشش نیست حرف حق نباید بربخوره!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.
عزیز دل سائل
لطفا مشخص حرف بزن و کلی گویی را بگذار کنار.
منظورت کیه دقیقا؟
کی باید می نوشت که ننوشته و حالا می نویسه؟
جان بابا
ارسال یک نظر