نوشته هائی است قابل تامل.مطالعه آن توصیه میشود
ليندزی جرمن ـ ربين بستده .توضيح در باره ی اين که بمباران عراق و سوريه،راه غلبه بر داعش نيست. مبارزه با تروريسم بايد از قطع فروش سلاح به عربستان سعودی، قطر، بحرين و بقيه ی رژيم های منطقه آغاز شود.«جو بايدن»، معاون رييس جمهور آمريکا، .......ادامه
*استراتژی آمريکا درمقابله
با داعش چه اندازه شانس موفقيت دارد.عبد الباری عطوان؟ *حدس بزن چه کسی پشت صحنه ی پروژه خلافت است ميشل.شوسودووسکی
۴۰ نظر:
این مطلب به نظرم خیلی پر تناقض است.حالا شاید اشکال در ترجمه و خلاصه کردنش بوده باشد. البته مترجم این مطلب قبلا در زمان بوش و هم به شکل بسیار مبالغه آمیزی بر نزدیک بودن حمله آمریکا به ایران تاکید می کرد، بگذریم. در مطلب حاظر مثلا توجه کنید در یکجا می گوید:«و حالا، کشتار شهروندان بی گناه عراقی توسط داعش، بهانه يی شده است برای موجه جلوه دادن دخالت نظامی آمريکا در عراق، تحت عنوان انگيزه های بشردوستانه.
اما در واقعيت امر، هدف اين بمباران ها نابود کردن داعش نيست. چرا که داعش، يک |"سرمايه ی اطلاعاتی" برای آمريکا ست.
آمريکا، نه داعش، بلکه مردمان عادی و نيز مقاومت عراق عليه اشغال را نشانه گرفته است» و بعد در ادمه می گوید
«رابرت فيسک می نويسد که پروژه ی خلافت، به وسيله ی عربستان سعودی سرمايه گذاری شده است.
او در اينديپندنت توضيح می دهد که تازه ترين هديه ی عربستان سعودی به تاريخ جهان اين است:
خلافت عراق و شام، فاتحان موصل و تکريت ـ و رقه در سوريه ـ و احتمالاً بغداد، و تحقير بی نهايت بوش و اوباما» ودر پایان هم نتیجه گرفته است که:«هدف استراتژیک بزرگتر آمريکا ـ ناتو اما، بی ثبات کردن تمام خاورميانه، شمال آفريقا، آسيای ميانه، و جنوب آسياست.
اين پهنه، ايران و پاکستان و هند را نيز شامل می شود». خب سوال این است که اگر هدف آمریکا نابودی داعش نیست و هدفش اشغال عراق است مگر بدون انهدام داعش می تواند عراق را اشغال کند؟ مخصوصا اگر داعش بهانه مداخله اش در عراق باشد. دیگر این که اگر هدف استراتژیکش بی ثبات کردن تمام خاورمیانه و...،است و هدف عربستان هم راه انداختن خلافت شام و عراق و... است، پس به این ترتیب عربستان و آمریکا با هم دارای منافع مشترک در اهداف استراتژیک می شوند و به همین دلیل حمایت سعودی از داعش سبب تحقیر بوش و اوباما نمی شود. سوال دیگر این که در آن هدف استراتژیکی که برای ناتو ذکر شده است که بی ثبات کردن تمام منطقه خاورمیانه و آفریقاست، آمریکا چه منعفتی دارد؟ و اصلا اگر چنین منطقه گسترده یی در این سوی دنیا بی ثبات شد، چگونه می توان اروپا را از آثار و عوارض منفی آن که یک قلم آن به خطر افتادن منابع نفتی است بخش زیادی از انرژی مورد نیاز اروپا را تامین می کند و یک قلم دیر به راه افتادن سیل مهاجران و پناهندگان به سوی اروپاست که در حال حاظر هم معضل بزرگی است که همراه خود مسائل امنیتی داخل این کشور ها را هم پیچیده می کند،مصون داشت؟ سوال دیگر این که آیا اگر اسلامگریان در مناطق مورد نظر قدرت به دست بگیرند، تبدیل به بازار مصرف کدام کالای آمریکایی خواهند شد؟ بازار سلاح آمریکایی؟ می شود پذیرفت که گاه به وجود آوردن گروههایی تروریستی یا نژاد پرستانه یا به راه انداختن تضاد قومی و مذهبی برای محکم کردن جای پا و بهانه حضور در منطقه ای برای قدرتی مثل آمریکا مفید باشد، ولی وقتی این گروه ها به رشد خارج از کنترلی برسند و بخواهند پنجه به روی خالق خود بکشند، سرکوب کردن و انهدامشان لازم می شود. مثل گروه القاعده و حالا نوبت داعش است. به هرحال این مطلب را خیلی پر تناقض دیدم.
نظاره گر
اقا نگران نباش جنگ جهانی دارد شروع میشود و ترتیب همه داده است رضا بده به اراده الهی توفان نوح است اقا
تناقض در درک ناقص تو از مقاله است «نظاره گر»! و بالاتر بودن سطح مقاله میشل شوسودووسکی از توان درک تو.
فهمیدن این چیز ها قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری می طلبد که پدیده ها را به صورت مکانیکی کنار هم نچیند و نتیجه گیری نکند.
مبالغه ای هم در مورد خطر حمله نظامی بوش به ایران نبوده است. اما او آنچنان در کار عراق فروماند که نتوانست طرح «خاورمیانه بزرگ» خود را نکمیل کند.
مسعود بی شعور تو روی حمله بوش حساب باز کرده بود و آن مزدوری ها را برای او می کرد تا بلکه به بازی گرفته شود. اما مثل همیشه حسابش غلط از کار در آمد.
آن رهبر نگونبخت و فعلا فراری همان موقع هم مثل حالا از فعالیت های گسترده جبهه ی جهانی صلح که گوشه هایی از آن به صورت مقالات نویسندگان صلح طلب جهانی منعکس می شد و با ترجمه های اصفهانی و دیگران در اختیارخوانندگان فارسی زبان قرار می گرفت می ترسید و حالا هم حق دارد بترسد!
برو به جان پادشاه سعودی دعا کن که مریم مهر تابان را تغذیه می کند تا لباس زرد به تن تو بپوشاند و ببردت برای جان بولتون کف و دست بزنی و فریاد بکشی:
جان بولتون تنک یو !
جولیانی تنک یو !
سی آی ای تنک یو !
اف بی ای تنک یو !
خدا حفظ کند آن رهبر را آن شیر شرزه را و آن منبع شرف و غیرت را که امثال شما بیغیرتها کارش را نمیفهمند شما هنوز با قوانین قرن نوزده فکر میکنید در حالیکه قرن بیست و یک است و سیر مسعود میداند چه میکند باشد تا ببینید
درود بر شیرمرد بیدار زمان مسعود رجوی عزیز.ننگ بر استبداد آخوندهای پلید
اقایان محترم چرا عصبانی میشوید و جنگ و دعوا راه میاندازید . مقاله به این خوبی را بخوانید خوشتان نیامد نخوانید ولی جنگ نکنید من نمیدانم کی ما ها کمی متانت یاد میگیریم لاله الا الله
سیف الله
اقا یا خانم نظاره گر گرامی
با سلام خدمت شما. باتوجه به برخی موارد و نکات امیدوارم اجازه بدهید کامنت شما منتشر نشود. با پوزش از شما
از بابت این که فکر کردم «نظاره گر» از سربازان رهبر عقیدتی است متأسفم.
فکر می کنم که ایشان خیلی شعردوست باشند...
اما در هر حال بقیه آنچه در باره ی مقاله و نوع تجزیه و تحلیل و موضوع مربوط به زمان بوش نوشتم درست است.
هم اجازه ما هم ریش و قیچی دست شما است. من فقط دلیل توهین موجود در آن کامنت بی نام را نفهمیدم. لطفابخوانید این جمله را{تناقض در درک ناقص تو از مقاله است «نظاره گر»! و بالاتر بودن سطح مقاله میشل شوسودووسکی از توان درک تو.
فهمیدن این چیز ها قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری می طلبد که پدیده ها را به صورت مکانیکی کنار هم نچیند و نتیجه گیری نکند} خب گیرم که درک من ناقص است آدم وقتی مطلبی را برای روشنگری مساله مهم سیاسی برای افکار عمومی می نویسد، اگر یکی درکش پایین بود و آن را درست نفهمید و آن را متناقض دید، نقش روشنگرانه این است که با شرح و یاد آوری توضیح داده شود. به هر حال من در کامنت اول به کسی توهین نکرده بودم، به نارسایی مقاله از نطر خودم اشاره کرده بودم و سابقه امر که قبلا دیده بودم اشاره کرده بودم. به هرحال بگذریم. دنیا پر از کارهای پرتناقض است. مثل خرید نفت ارزان مناطق اشغال شده از داعش توسط کشورهایی که ظاهرا نظر خوشی به داعش ندارند و دوست اروپا و آمریکا هستند.
جناب ناشناس محترم. زیاد به دل نگیرید.
نظاره گر ما کارش فحاشی است.
او ظاهرا با فحاشی به دیگران احساس زنده بودن می کند.
فحش می دهم پس هستم. (نظاره گر)
فقز فرهنگی ما همین است.
پهلوان در زنجیر
پهلوان در زنجیر، فحش می دهم من هستم، توهین می کنم من هستم و اینها کار مکتبی های مثل شماهاست. میگویی نه چند تا لینک می خواهی از فرمایشات رهبر و مقاله نویسانتان در آن سایت خوشنام بیاورم که در آن توهین فحش به منتقدان بوده است. توهین و فحش که چیزی نیست، اتهام زنی و تهدید به «بند از بند جدا کردن» در برنامه تلویزیونی، اینها را شماها بنا گذاشتید. خجالت هم خوب چیزی است در کجای آن کامنتی که من گذاشته ام نشانی از فحش است؟ پهلوان که حتما نیستی، اما در زنجیر چرا. زنجیر نداشتن شهامت اخلاقی رو به روشدن با واقعیت. زنجیر جهل و تعصب و خود خواهی که در همین کامنت نامربوطی که گذاشته ای به خوبی مشهود است.
نظاره گر
من تو دهن این پهلوان میزنم
من پهلوان جدید تعیین میکنم
امام خمینی
نه ناشناس که اینطور به خود اجازه می دهد به کسی که در مورد تحلیلهای یک نظریه پرداز خارجی مورد تایید و ستایش مترجم مقاله تناقض دیده توهین کند، لطفا بگوید که آن نظریه پردازی های مترجم در مورد «جنش خرداد» چرا مثل کف روی موج محو شد و پوچ از آب در آمد. کجاست آن جنبش؟
سر به زیر
تئوریهای چپ اندرقیچی دایی جان ناپلئون های غربی ! از یک طرف داد وفریاد میکنند که چرا مردم سوریه قتل عام میشوند و غرب کاری نمی کند و چرا داعش دارد سرمی برد و غرب کاری نمی کند و وقتی هم غرب واردعمل میشود دادشان درمیآید که ای هوارهوار غرب دارد سوریه و عراق را بمباران میکند!! بلاخره جناب چند تا سوسکی بفرمائید که با اوضاع خاورمیانه چه باید بکنند؟ ولش کنند بروند پی کارشان و جانورانی مثل داعش و سلفی را ول کنند که سرهمه را ببرند ؟ چپ ضد امپریالیست غربی فقط زر میزند و زر میزند و بعضی دایی جان ناپلئون ها و روشنفکران بی آزار سبز پوش مثل همین مترجم خیلی ضد امپریالیست هم زرهایشان را ترجمه میکنند و فکر میکنند شرلوک هلمز شده اند و کشفیاتی عجیب و غریب کرده اند . یک متعجب !
کسی نیست به این نویسنده ( همبن چند سوسکی خیلی چپ ) بگوید که اگر همه کار کشورهای غربی بی ثبات کردن خاورمیانه است و ادامه این سربریدن ها و کشتارها و آتش زدن ها پس چطور این کشورهای غربی میخواهند از نفت خاورمیانه که خوراک روزانه شان است و از نان شب هم برایشان واجب تر است بهره ببرند و اصلا منظورشان از این به آتش کشیدن خاورمیانه چیست و چه بدست می اورند از این بهم ریختن ها که جان خودشان را هم به لبشان رسانده است . مگر اینکه بالکل مثل همین نویسنده بالا خانه را اجاره داده باشند - یک متعجب
جملات آغازین نظر «نظاره گر» کاملاً برای من روشن می کرد که اوبا نیت درستی وارد نشده است. او اینطور وارد شده بود:
«این مطلب به نظرم خیلی پر تناقض است.حالا شاید اشکال در ترجمه و خلاصه کردنش بوده باشد. البته مترجم این مطلب قبلا در زمان بوش و هم به شکل بسیار مبالغه آمیزی بر نزدیک بودن حمله آمریکا به ایران تاکید می کرد، بگذریم.»
اما اشتباه من این بود که در آن موقع متوجه نشدم که او همان دوست قدیمی ماست که به خوبی می شناسمش، و مشکلات زیادی با مجاهدین و شورا داشته است.
بعداً رفتم و نظر های داده شده در پای مقالات دیگران در چند ماه گذشته را نگاه کردم و مطمئن شدم که او با نام های مستعار «نظاره گر»، «شعردوست» و «آرمان» همان کسی است که من می بایست از اول حدس بزنم.
در هر حال، با نگاهی به نظر های متعدد او و فحاشی های غیر معمول و غیر متعارفش که بسیاری را هم به عکس العمل واداشته بود حدسم به یقین تبدیل شد.
مشکل ایشان راه حل منطقی ندارد و ایشان باید هروقت که این مشکل را در خود قوی یافتند دو کار ساده انجام بدهند:
۱ ـ از خود بپرسند چرا باید به کسی که هیچ بدی در حق من نکرده است و دوست هم بوده است این قدر احساس کینه کنم؟
۲ـ قبل از نوشتن نظر یا ارسال ای میل های فوق العاده رکیک و با کلمات بسیار مسنهجن آن هم در مورد مادر از دست رفته من، با خود خلوت کنند و بر اعصاب خود مسلط شوند.
(قبلاً از مجتبی. ط خواسته بودم که اگر ایشان را دید به ایشان بگوید که کل آن قضیه یک سوء تفاهم از طرف ایشان بوده است و ماجرا اصلاً به من ربط نداشت و قبلاً هم در آن باره با من مشورت نشده بود و فقط بعداً خود ایشان پای مرا به میان کشیده بودند.)
من ایشان را درک می کنم و تا جایی که به خودم مربوط می شود به اندازه یک ذره هم نفرت به ایشان حس نمی کنم و آرزوی روزی را دارم که ایشان بتوانند بر این مشکل درونی خود پیروز شوند.
با آرزوی موفقیت برای ایشان
و با تشکر از اسماعیل
یککسی زحمتی کشیده و یک مقاله ای را ترجمه کرده من نمیفهمم چرا اینقدر باید یقه گیری کنیم خوب یک نقدی هست اشکال ندارد ولی معلوم نیست چرا جنگ و دعوا میکنیم
جناب از کجا معلوم که در این فرضیاتی که سرهم بندی کرده اید اشتباه نمی کنید؟ از این که بگذریم بلاخره اگر هم نیت درستی در مطرح کردن سوال نداشته، شما بهتر نبود که با پاسخ روشنگر به جای بکار گرفتن خشم و توهین، جواب می دادید؟ جواب درست شما می توانست برای همه قابل استفاده باشد.
خیر خواه
فکر می کنم بهتر است که بیشتر از این خود را درگیر یک موضوع به نظر من کم اهمیت نکنم مگر آن که واقعاً ضرورتی ایجاب کند.
توضیحات لازم را در نظر قبلی داده ام. و این که آنچه در آن نظر آمده است فرضیه است یا نه را هر کسی خودش می تواند تشخیص دهد.
اما یک چیز هست:
اگر در همان نگاه اول متوجه می شدم که نظر دهنده چه کسی است، اصلاً از برخورد خاص او ناراحت نمی شدم و به حساب همان چیزی می گذاشتم که در نظر قبلی توضیح داده ام. چرا که این انسان از نظر من انسان خوب و قابل احترامی است.
کسانی هم که می خواهند جواب درست بگیرند کافی است که مقدمه و توضیحات مقاله را بخوانند و به رفرانس های پاورقی هم مراجعه کنند.
اگر نتوانستند جواب خود را بیابند من متأسفانه نمی توانم توضیحی قابل درک برایشان بدهم.
این همه مقاله در سایت ها هست، و لازم نیست هر کسی حتماً برود و یک مقاله خاص را بخواند. هر مقاله ای برای مخاطبان خاصی در سطحی مناسب آن ها نوشته شده است.
باز هم تکرار می کنم که ایشان از نظر من و تا جایی که به من بر می گردد یک دوست هستند.
به امید روزی که همه ما با هم مهربان و یا مهربان تر باشیم.
و آن روز خواهد آمد.
«روزی دوباره ما کبوتر هایمان را پرواز خواهیم داد
روزی که مهربانی دست دوستی را بگیرد»
این کامنت بدون اسم که تشکری زیر آن برای اسماعیل وفا یغمایی گذاشته کسی شده است بدون هیچ ابهامی روشن می کند که «نه ناشناس» -همان که آن کامنت اهانت آمیز را در جواب که کامنت اول من گذاشته بود-کس جز خود ....نیست. در او در این کامنت همراه با داستانسرایی که ربطی به موضوع تناقض در آن نوشته ندارد، خودش به خوبی توضیح داده است که با دیدن این که در کامنت من احتمال اشکال در ترجمه و خلاصه کردن مطلب توسط او مورد اشاره قرار گرفته بود، به «نادرستی» نیت کامنت گذار پی می برد که نتیجه آن توهین های را لبریز از عصبیت هیستریک بود و سپس چون متوجه می شود تصوراتش در مورد هوادار مجاهدین بودن منتقد مطلبش، غلط بوده است، دست به داستانسرایی در کامنت همراه با تشکر به اسماعیل می زند. این داستان و آن توهین های قبلی برای من اهمیتی ندارد. ایشان هرطور دلش می خواهد فکر بکند و داستانسرایی کند. من گمان و احتمال اشتباه در ترحمه و خلاصه کردن مطلب را کنار می گذارم و اصلا می گویم ایشان سرآمد تمام مترجمان ایران در زبانهای عربی و انگلیسی و فرانسه و احتمالا زبانهای دیگر هم ممکن است باشند که من نمی دانم. ایشان متفکر و نظریه پرداز بزرگ سیاسی و خدای فلسفه و ادبیات است و نیز اشراف کامل به فقه و حدیث و قرآن دارد. شعر های او بی بدیل است و گوهری است بر ادبیات فارسی که تمام این ویژگیها را عوام و آدمهایی مثل من که «درک ناقص» دارند نمی توانند بفهمند باید از طریق کتابهایی که در مورد خصائل این مرد برجسته و یگانه تاریخ ایران نوشته خواهد شد، بشناسند و هنوز جامعه الیت و فرهیختگان هم ایشان را کشف نکرده و درست نشناخته است. بعد از اینها، من دوباره از حضرتش می خواهم که توضیحات «غیر مکانیکی» در مورد آنچه من گفته بودم تناقضات مطلب است بدهند و نشان بدهند که تناقضی در کار نیست.
نظاره گر
نظاره گر گرامی
با سلام
از انجا که افراد خود اسم خود را انتخاب میکنند و خود شما نیز با اسم مستعار کامنت میگذارید و این حق شماست بهتر است بگذاریم افراد دیگر با نام مورد علاقه خود حرفشان را بزنند و بهتر است نام درست یا احتمالی انان را به حدس یا یقین بدون خواست خودشان ننویسیم مگر خودشان بنویسند. با تشکر و پوزش
نظاره گر عزیز
واقعیت این است که تو شخصیت بغایت بی ادبی داری.
بالا بری پایین بیای مرکز ثقل شخصیت تو بی ادبی توست.
با هر اسمی هم که بنویسی بی ادبی ات ترا لو می دهد.
حرف همان است که نوشتم.
من فحاشی می کنم پس هستم (نظاره گر).
حیف که اینقدر بی ادبی و گرنه در نوشتن استعداد داری ولی با این همه فحاشی دخلت به خرجت نمی ارزد.
پهلوان در زنجیر
من هم نگفتم که او به اسم مستعار چیزی ننویسد، چون ایشان بنا بر حدس و گمان خودش، سه اسم را یکجا جمع کرده بود، من هم به استناد متن نوشته اش گفتم لازم به آن اشاره هم نبود. در ضمن همانطور که یاد آور شدم اینها مهم نیست. من جدا تناقضی در آن مطلب کار شناسی و از قول میشل شوسودووسکی دیدم و مایلم بود این مساله روشن شود.
نظاره گر
پهلوونم پهلونای قدیم تو پهلوون در زنجیر نیستی پهلوون زنجیر ی هستی.یا اون پهلوونی که ننه بزرگ من شعرشم وقتی بچه بودم واسه من میخوند
منم پهلوون سر دیگ اش
کدوی مگس را کنم پهن و پاش
منم پهلوون پسندیده ام
زبغغس بزغاله ترسیده ام
نه تنها همین بلکه از ترس او
به شلوار خود خوب شاشیده ام
تو همین پهلوونی
منافق و دو بهم زن و خاک تو اون سرت
ملت این گونه به دهن ولایت و ولایتمداران و نوچه ها و مرید مقلدها می زند.حتی با شعرهای مادر بزرگ ملت بزرگ ما می تواند فن گوسفند انداز و فیتلیه پیچ به پهلوانان زنجیری بزند.
دشمن امام خمینی و خمینی صفتان
نظردهنده
شما باز هم تا می توانید دنبال تناقض و مناقض و تراقض و تماقض و تعاقد و تخاقد و تحاسد بگردید جناب (ا.ش نظاره گر) عزیز و ما هم دنبال کسب آگاهی بیشتر از احوال دنیا.
چه کینه و حقد و حسدی در نظر های شما دیده می شود! انگار پر از تناقض با خودتان هستید و می خواهید از همه عالم انتقام بگیرید.
معلوم نیست جناب احمد رضا ص چرا خودش را قاطی شما کرده. مگر مثل شما ا.ش نظاره گر محترم با اصفهانی دشمنی دارد؟ پهلوان در زنجیر حرف بدی نزده که. خیلی هم با ادب نوشته.
مسعود رجوی در این باره چه میگوید؟ به احتمال زیاد منتظر چنین فرصتی بود که بتواند بچه های مردم را در عراق سرگردان نگهدارد.
چرا شورای ملی مقاومت حمله به کوبانی محکوم نمیکند
حکومت ترکیه با خرید نفت ارزن از داعش و دشمنی دیرینه اش
با کردها از داعش پشتیبانی میکند
ارتش آزاد سوریه که رجوی سنگش به سینه میزد کجاست اگر ارتش آزادی
وجود دارد چرا الان اطلاعیه علیه حمله داعش نمی دهد
چرا سایت آفتابکاران گفته وزیر اطلاعت رژیم ایران در مورد جلسه با کومله
و دمکرات به عنوان خبر مهم روز درج میکند
ولی حاضر نیست خبر تکذیب دمکرات و کومله درج کند شاید هم گفته های
وزیر اطلاعات رژیم برای مجاهدین مورد اطمینان تر است
dost
برای آقای اصفهانی طول عمر و سلامت آرزو میکنم .جدا هم اشعار این شاعر شخیص و هم ترجمه های دقیق و بارزششان برایمن و حتما شمار زیادی بسیار مغتنم است. دستشان مریزاد و خداوند نگهدارشان باشد
سیف الله
همانطور که قبلا بارها از صمیم دل و ایمان گفته ام اینها همه علتالعللش ارده و مشیت الهی است. آرام باشید و به مشیت الهی رضا بدهید خودش میداند چه میکند ما که باشیم که دخالت کنیم
jabri maslak doroud bar to
man az in beh bad har kar delam kast mikonam masalan shayad byam sorag to yek nymeh shab!!har chi faryad kony migm eradeh kodast kamosh bash
naser kan
کامنت «نظر دهنده» با لغاتی که ردیف کرده این ظن را ایجاد می کند که او با دعانویس ها سرو کاری،یا از آن صنف کس و کاری داشته است.
رهگذر
ممنون آقای اصفهانی . مقالات شما بخصوص در مورد پدیده داعش بسار روشنگر است. سلامت و موفق باشید
ایول ایوله- اصفانی یله!
آتشفشان
پای مقاله های آقای محمدعلی اصفهانی عزیز نمی توان نظر گذاشت، نظرم را اینجا می نویسم.
من نمی دانم بمباران داعشی ها نتیجه بخش است یا نه و ادعا نمی کنم که جواب کاملی برای حل مشکلات خاورمیانه دارم، اما یک چیز را با قاطعیت می دانم و آن این است که "چپ" علیل اروپا و آمریکا یک ذره قدرت تحلیل «مستقل» (از مخالفت) را ندارد. نظرات آنها همیشه عکس هر سیاستی است که دولت فخیمه آن ناحیه (آمریکا یا انگلیس) داشته باشد. اگر فردا دولت متبوع آنها سیاست خود را عوض کند، آنها هم فورا موضع مخالف (یعنی مخالفت با همان چیزی که تا دیروز تبلیغ می کردند) را اتخاذ خواهند کرد. فجیع ترین نمونه آن نوام چامسکی است که گاهی به چاله حمایت از جمهوری اسلامی هم افتاده است.
شما بروید از آن دختر ده پانزده ساله ایزدی که دارد با صد دلار پول بین داعشی ها دست به دست و دستمالی می شود بپرسید ببینید در مورد این قطعنامه های دهگانه چه فکر می کند. بله، من هم معتقدم که آمریکا و انگلیس و ناتو باید از خاورمیانه خارج شوند، اما مساله برای نویسندگان اینگونه مقاله ها آن نیست. اینها توده ای های اروپا هستند ( نه الزاما با همان ایدئولوژی و استراتژی توده ای های ایران)
وهمیشه همان فرمول قدیمی را برای حلقه خاص و کوچک طرفداران خودشان تکرار می کنند و بر هیچ سیاستی هم تاثیر عملی ندارند.
خبر بردگی و تجاوز بیست و پنج هزار دختربچه و زن ایزدی:
«
داعش: زنان و کودکان ایزدی را مطابق شرع اسلام به بردگی بردیم-
خانم ویان دخیل، تنها نماینده ایزدیها در پارلمان عراق، … [گفت] که گروه داعش حدود ۲۵ هزار دختر ایزدی را ربودهاست که برخی هنوز در عراق هستند و برخی دیگر به سوریه فرستاده شدهاند. به گفته او، این دختران برای تجاوز دزدیده شدند و هر کدام به قیمت ۱۵۰ دلار به فروش میرسند."
“
http://www.radiofarda.com/content/f6_iraq_is_women_children_slavary/26634789.html
نقاش باشی گرامی!
خب، در مجموعه ی این مقاله ها هم همین فاجعه مورد بررسی قرار گرفته است. با این تفاوت که نویسندگان و مترجم به جای اکتفا کردن به شکل بیرونی فاجعه، به توضیح آن و راه برون رفت از آن هم پرداخته اند.
این همه جنایت ها که داعش و امثال آن انجام دا ه اند و می دهند محصول همین نوع دخالت های آمریکا و متحدان است، و اگر نمی خواهیم که این جنایت ها گسترش بیشتری بیابند و همانطور که از افغانستان به عراق رسیدند و از عراق به لیبی رسیدند و از لیبی به سوریه رسیدند و از سوریه دوباره با ابعاد بزرگتر از قبل به عراق رسیدند در همه جای دیگر هم گسترده شوند، باید از راهی غیر از راهی برویم که به اینجا کشیده شده است.
حرف بدی است؟
راه حل را هم که نوشته اند.
با احترام
در تکمیل نظر قبلی، خوب است به مقاله ریر هم مراجعه کنید و ببینید که نتیجه همین بمباران ها و دخالت های نظامی برای «نجات مردم لیبی از دست کشتار های قذافی» به کجا انجامید.
«آنتونی شدید»، نویسنده این مقاله، یک گزارشگر برجسته «نیویورک تایمز» بود که کمتر از ده روز بعد از انتشار این گزارش، در گذشت و یا به طوری که تعدادی از بستگان و نزدیکانش گفته اند کشته شد:
ليبی: عواقب يک مداخله خارجی
www.ghoghnoos.org/ak/ku/liby-nw.html
باز هم در ارتباط با نظر «نقاش باشی» یک توضیح دیگر هم بدهم که اتفاقاً از محتوای یکی از همین سه مقاله ای گرفته شده است که پیوند هایشان در همینجا هست.
مقاله ی عبدالباری عطوان با عنوان «استراتژی آمریکا در مقابله با داعش چه اندازه شانس موفقیت دارد؟» را بخوانید و ببینید این تحلیلگر مسائل جهان عرب، با مدارک و دلایل و ذکر نام ها و تاریخ ها توضیح می دهد که چگونه این استراتژی، در همین مدت بسیار کوتاه یک ماهه، نتیجه معکوس گرفته است و منجر به تقویت روز افزون داعش، و به عنوان یک نمونه و مثال در میان نمونه ها و شواهد و مدارک و دلایل، منجر به همپیمان شدن دشمنان دیروز آن با آن، و پیوستن گروه های مختلف جهادی به آن، و متحد شدن هرچه بیشتر آدمکش های حرفه ای جهادی با همدیگر شده است.
«جبهة النصره»، دشمن کلاسیک داعش، با «دولت اسلامی» اعلام آتش بس کرد، و بر حسب بیانیه های جبهه و سخنان رهبران آن در شبکه های اجتماعی مثل تویتر و فیس بوک، قرار شد که این گروه به جنگ با ائتلاف و «حکومت های مرتد» عربی یی که وارد ائتلاف شده اند بپردازد.
«جبهه ی اسلامی» که شش جناح اصلی مبارزه با دولت سوریه را در بر می گیرد، به دعوت مجموعه یی از علمای دینی که ابو محمد المقدسی هم جزو آن هاست، جنگ با داعش را در چهارچوب مصالحه یی که مقابله با «تجاوز ائتلاف» را در پی دارد، متوقف کرد.
«جبهه ی اسلامی» از گروه های زیر تشکیل شده است:
لواء التوحید، احرار الشام، جیش الاسلام، لواء صقور الشام، لواء الحق، انصار الشام، و جبهة الكردیة الاسلامیة.
«طالبان پاکستان» به تمام هواداران خود در سراسر منطظقه دستور داده است که به کمک داعش و برنامه ی آن برای «استقرار خلافت اسلامی» بشتابند.
«جند الخلیفة» که یک گروه جهادی الجزایری است، اعلام بیعت با رهبر «دولت اسلامی» کرده است، و به فراخوان او به کشتن «صلیبی ها» در سراسر جهان پاسخ مثبت داده است.
بقیه اش را در خود مقاله بخوانید.
با احترام
حالا چه خواهد شد جدا آدم احساس وحشت میکند از این دنیا.کریز اقتصادی بود داعش آمده ابولا آمده واقعا اگر مسلمان بودم میگفتم آخر الزمانست
نظر دهنده گرامی؛ نوشتید که
نویسندگان قطعنامه دهگانه "به توضیح (مشکل) و راه برون رفت از آن هم پرداخته اند."
بعله، راه حل هم نشان دادند؛ آمریکا و انگلیس هم فردا صبح اول وقت، مطابق رهنمود آنها، لنگ و قطیفه را بر می دارند وبقچه به
بغل از خاورمیانه می روند!
"پیشت" کردن این خانمها و آقایان گربه های محلی را هم فرار نمی دهد چه خواسته پلنگ ناتو.
این مقاله ها مصرف محلی دارد و بدرد اعانه جمع کردن از هواداران محدودشان در انگلیس می خورد. دقیقا به این خاطر که حمایت گروه های وسیعی از مردم خودشان پشت سرشان نیست، متاسفانه تاثیری عینی و عملی و مادی بر سیاستهای دولت مربوطه ندارد.
اولاً: من موارد متعددی را نوشتم و یکی دو تا هم نبودند و فقط به مقاله ی با ارزش خانم لیندزی جرمن و همکارش روبین ببیست هم خلاصه نمی شدند، و طیف وسیعی از نویسندگان و طیف وسیعی از مقالات متعدد را در بر می گرفتند و می گیرند.
ثانیاً: آلیانس «جنگ را متوقف کنید» که این دو در مرکزیت آن هستند همان تشکلی است که بزرگترین تظاهرات تاریخ انگلستان علیه جنگ را با شرکت دو میلیون نفر در لندن ترتیب داد بود؛ و نه «هواداران محدود» در باره ی آن صدق می کند و نه نیازی به جمع آوری اعانه به آن صورت که شما نوشته اید دارد.
ثالثاً: اگر کسانی راه برون رفت را بنویسند منظورشان این نیست که دولت های مربوط هم گوش و چشم ودل سپرده اند تا به حرف های آن ها عمل کنند.
برای من تا حدودی غیر منتظره است که شما این موضوع ساده و پیش پا افتاده را متوجه نباشید که این گونه مقالات نه برای دولت ها بلکه برای افکار عمومی نوشته می شوند.
رابعاً: مقالات متعددی در این باره نوشته شده اند و توسط همین مترجم ترجمه شده اند (و همچنین خود او مقالات متعددی در همین زمینه ها نوشته است) که لینک های سه تایشان در همینجا هست.
لینک مربوط به عواقب مداخله ی ناتو در لیبی هم که گزارش مستقیمی تهیه شده در خود لیبی و در صحنه توسط گزارشگر نیویورک تایمز بود را هم من در یکی از سه توضیحی که به شما دادم گذاشتم.
آگاه کردن دیگران و آشنا کردن افکار عمومی با آنچه مدیای تحت کنترل آشکار و پنهان پاسداران «نظم نوین جهانی» از دیگران پنهان می دارند، هدف اصلی نویسندگان این مقالات متنوع و متعدد و مترجم و مترجمان این مقاله هاست.
خامساً: فکر می کنم که مطالعه ی همین سه مقاله، و همچنین نگاهی به سه کامنت قبلی من، و احیاناً مراجعه به مقدمه ها و توضیحات و لینک های پاورقی های این مقاله ها، درستی یا نادرستی سخنان نویسندگان مختلف اين مقاله ها، و درستی یا نادرستی توضیحات و مقدمه ها و پاورقی های مترجم را برای خوانندگان این مقاله ها روشن می کند.
و قضاوت باتک تک خوانندگان است؛ نه فقط با من و نه فقط با شما و نه فقط با هر فرد دیگری که احتمالاً بخواهد نظر خود را به فرد و به فرد ها و به جمع و به جمع های دیگر بقبولاند.
موفق باشید.
ارسال یک نظر