دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ تیر ۲۹, دوشنبه

*روایت دردهای من.... قسمت پنجاه وسوم(قسمت آخر) رضا گوران


بسیاری از ما رها شدگان  سرکوب شده که برای هر ساعت کار سخت و طاقت فرسا در هوای داغ و نفس گیر بیابانهای عراق 1 دلار از آمریکائیان دریافت کرده بودیم به خاطر اعتمادی که کردیم، هر آنچه دلار همراه داشتیم و یا دلارهای که خانوادها از ایران برایمان فرستادند بدون هیچ  ترسی بدست او سپردیم که با قیمت مشخص به ما
*روایت دردهای من.... قسمت پنجاه وسوم(قسمت آخر) رضا گوران

۲۶۴ نظر:

‏1 – 200 از 264   ‏جدیدتر›   ‏جدیدترین»
دریچه زرد گفت...

دوست عزیز حمید با بکار بردن کلمات مزدور و... فضای عصبی ایجاد میشود خصوصا با نام مستعار در مقالات چون نویسندگان مشخصند چندان مشکلی نیست ولی در کامنتها لطفا دقت بفرمائی با پوزش و تشکر

ناشناس گفت...

با عرض پوزش خدمت جناب یغمائی با تشکر فراوان از زحما تتان !

حمید

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت کاک رضا گرامی !

بالا غیرتن و شرافتن با این همه تهمتها و تهدیها وبسیج سربازان گمنام و نفرات اجاره ای دلقک باند رجوی ماهیت روشنگریت درسهای آموزنده ای برای تمامی نسلها ی مبارز حال و آینده بود و عمق دنائت و رذالت رهبران سازمانهای سیاسی را که یکی اش رجوی و با ندش باشه را به نمایش و قضاوت گذاشتی !
دستمریزاد پهلوان!! منتظر بند ٢ کتاب و افشا گریهایت با برگشتن اجباری و تا کتیکیت به درون روابط دوزخی اشرف و اتفاقاتی که تجربه کردی هستیم !
زنده , سلامت و با عزت باشی !

حمید

ناشناس گفت...

آقای گوران
داستانی که از آن سه نفر که دم مرز رفتند نوشته ای منطقی به نظر نمی رسد به چند دلیل.
اگر اینطور که شما نوشته ای مجاهدین مخالفانشان را مثل کورش سنندجی در همان پذیرش از بین می بردند و با توجه به مساحت اشرف که بایستی پذیرفت جا برای سر به نیست کردن مخالفانشان کم نداشته اند چرا باید برای از بین بردن سه نفر آنهمه به خود زحمت بدهند و با قبول مخاطرات تردد و ریسک های مختلف آنها را ببرند لب مرز و بعد آنجاآنها را از پشت بزنند؟
نکته غیر معقول دیگر برمی گردد به موضوع زنده ماندن آن علیرضا مقدمی و برگشتنش نزد مجاهدین.
در این داستان شما نوشته اید که علیرضا مقدمق می خواست به ایران بر گردد و تا دم مرز هم رفته و مجاهدین هم از پشت به او شلیک کرده اند. حالا به چه دلیل مسیر بر عکس را طی می کند و بر می گردد نزد عراقی ها که دوباره او را به مجاهدین وصل کنند؟
طرف از پشت به او به قصد کشتنش تیر اندازی کرده اند بعد دوباره بر می گردد نزد همان ها که قصد کشتنش را داشتند؟
با منطق شما درست این بود که برای از بین بردن همه دلایل و مدارک این کشتار مجاهدین آن آقا را بعد از بازگشتش به نزدشان در همان اشرف سر به نیست کنند. نه اینکه بگویند خوب بیا و لی تعهد بده که چیزی در اینباره نگویی و او هم بگوید باشد ولی بعد بیاید همه داستان را برای شما تعریف کند و بعد هم مدتی که گذشت اینبار خودش فرار کند و برود ایران و در این مدت چند سال هم که به ایران بر گشته بهیچ جه در اینباره حرفی از او در هیچ کجا منتشر نشده باشد.
آخر ممکن است که چنین داستانی اینهمه سال از چشم وزارت اطلاعات افتاده باشد؟ شاید آقای مقدمی از عهد شکنی پشیمان شده و تصمیم گرفته وقتی به ایران رسید به تعهدش به مجاهدین وفا کند و در اینباره به کسی چیزی نگوید یا شاید هم آقای علیرضا مقدمی حق کپی رایت شرح خاطراتش را قبل از رفتن به ایران فقط به شما داده باشد که در اینصورت البته موضوع قابل فهم است.
حسین ع

ناشناس گفت...

آقای گوران
یک سوال دیگر را فراموش کردم که در کامنت قبلی بپرسم که اینجا می پرسم.
چگونه است که تازه واردانی مثل شما و دوستتان کمال در جریان این ترفند مجاهدین که به بهانه باز گرداندن به ایران افراد را می بردند دم مرز و می کشتند بوده اید اما مجاهدین قدیمی تر از شمایی مثل آن سه نفر از آن بی خبر بوده اند تا جایی که حتی وقتی علیرضا مقدمی احساس بدی بهش دست می دهد آن دو نفر دیگر باورش نمی کنند؟ یعنی اینها بلا نسبت شما بیغ بوده اند اینقدر؟ یا شاید هم شما و دوستتان کمال خیلی تیز بوده اید؟
حسین ع

ناشناس گفت...

برخودم لازم می‌دانم در مورد یک بخش از خاطرات آقای گوران آن هم راجع به سابقه و گذشته‌ی کمال حیدری همسر معصومه (مرجان) ملک‌ صید‌آبادی که در گفتگوی با وی متوجه‌ی آن شده‌‌اند شهادت دهم. من در سال ۱۹۹۶- ۱۹۹۷ در روابط مجاهدین در هلند بودم و مسئولیت معاونت روابط بین‌المللی کمال رضایی نماینده‌ی شورای ملی مقاومت و مجاهدین در این کشور را به عهده داشتم. پرونده‌ی پناهندگی کلیه اعضا، مسئولان و هواداران نزدیک مجاهدین که از سوی دولت هلند رد شده بود برای پیگیری و چاره‌جویی در دست من بود. از آن‌جایی که این دو نفر نیز به همراه فرزندانشان با پاسخ منفی مواجه شده بودند به مجاهدین روی آورده بودند و من پرونده‌شان را پیگیری می‌کردم. آن‌چه آقای گوران راجع به سابقه‌ی کمال حیدری در ژاپن و ماهواره و ملک و ... نوشته‌اند، کاملاً دقیق و واقعی است.

ایرج مصداقی

ناشناس گفت...

به آقای حسین ع
دوست گرامی آقای گوران آنچه را دیده و شنیده نوشته این سوالات را باید از آقای رجوی پرسید... اما هیچکدام از این حرفها جدید نیست بسیاری دیگر هم نوشته اند .... مگر در همین نوشته آقای گوران نمی خوانی که بعد از سه سال زندان و شکنجه به به به و چه چه او را به مناسبات تشکیلاتی بر میگردانند... از این ماجراها زیاد است فکر نکن با یک دستگاه معقول و منطقی سر و کار داشته ای که باید پس همه چیز درست و منطقی بنظر بیاید این یک دم و دستگاه مافیایی بوده اگر بیشتر می خواهی سر درآوری کاملا جدی میگویم مقداری فیلم های گانگستری و پدرخوانده ای نگاه کن بعد همه چیز روشن خواهد شد

ناشناس گفت...

به آقای حسین ع
دوست گرامی آقای گوران آنچه را دیده و شنیده نوشته این سوالات را باید از آقای رجوی پرسید... اما هیچکدام از این حرفها جدید نیست بسیاری دیگر هم نوشته اند .... مگر در همین نوشته آقای گوران نمی خوانی که بعد از سه سال زندان و شکنجه به به به و چه چه او را به مناسبات تشکیلاتی بر میگردانند... از این ماجراها زیاد است فکر نکن با یک دستگاه معقول و منطقی سر و کار داشته ای که باید پس همه چیز درست و منطقی بنظر بیاید این یک دم و دستگاه مافیایی بوده اگر بیشتر می خواهی سر درآوری کاملا جدی میگویم مقداری فیلم های گانگستری و پدرخوانده ای نگاه کن بعد همه چیز مفهوم خواهد شد

با کمال تاسف گفت...

مشکل اصلی نه بر سر آقا رضا و نه سر اون زنهاست مشکل اصلی یک استراتژی سراپا غلط است گه از همان اولش مشکل آفرین بوده تا آخرش هم که بقایا این سازمان را نابود کند و بجیب ملای پفیوز بریزد مشکل آفرین خواهد بود خدا رحمت کند همه بچه های شهید را

فرامرز احدی گفت...

درود بر کاک رضا فرزند دلیر کردستان. کاک رضا زمستان میگذرد و روسیاهی برای ذغال میماند. ستمگر روسیاهست چه خمینی و چه دنباله روهای خمینی. از وضعیت مجاهدین واقعا غم بر دلم دارم ولی متاسفانه چنین شد.امید به نسل امروز و فردا که اینطور نباشند خدا یارت باشد

ناشناس گفت...

ایوب نظام آبادی و حسین خان و ... توضیح بدن چرا رجوی آقای گوران را که نفوذی بوده و از او دست نوشته گرفته پس از سه سال زندان به درون مناسبات پاک مجاهدین برده و او را تبدیل به گوهر بی بدیل کرده است؟ او که یاران خودش را تحویل رژیم می‌داد چرا نفوذی رژیم را تحویل صاحبانش نداد؟

هموطن مبهوت

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: از نویسنده بسیار سپاسگزارم که این داستان بسیار زیبا و مهیج و اکشن را به پایان نرساند . منتظر داستانهای بعدی هستیم.

ناشناس گفت...

محسن امیر اصلانی را کشتند حالا باز هم مسعود رجوی تنها امید این ملت در بند را تضعیف کنید. وای بر سنگدلان وای بر شما وای
ایرانی

ناشناس گفت...

محسن امیر اصلانی را کشتند حالا باز هم مسعود رجوی تنها امید این ملت در بند را تضعیف کنید. وای بر سنگدلان وای بر شما وای
ایرانی

ناشناس گفت...

هموطن مبهوت عزیز
اتفاقا سوال من هم از اقای گوران شبیه به همین سوال شما را دارم.
من از آقای گوران می پرسم چطور شما که علنا به اول تا آخر مجاهدین فحش می دادی و آنها را خائن و مزدور خطاب می کردی را تحویل رژیم نداند و با یک جمله از سر دروغ و فریب که گفتید می خواهم پیش شما بمانم شما را بخشیدند و به میان خودشان بردند ولی مجاهدین خودشان را می بردند دم مرز و از پشت می کشتند؟
ضمنا خود آقای گوران توضیح داده که هدف مجاهدین این بود که او را از بوته آزمایش های سخت عبور دهند تا تبدیل به پولاد آب دیده شود.
من اینرا باور دارم و فکر می کنم همه این ها آزامایش بوده برای آقای گوران ولی ایشان متاسفانه به دو رنگی و فریبی که دوستش کمال به او یاد داد روی آورد.
حسین ع

ناشناس گفت...

فامیل دور
اقای حسین ع میگویند که تمام بلاهائی که بر سر اقای گوران در سازمان مجاهدین اورده اند یک ازمایش بوده الحق و النصاف در شارلاطان بازی نه فقط رجوی که سربازان گمنامش هم شبیه هستند اخر مرتیکه اگر اینطور باشد من یکی و بچه فامیل دور ری ..........دیم به این سازمان از بالا تا پائینش
مرتیکه در عصر کبیر اگاهی خلق ها یک بلانصبت حرامزاده ای مثل خمینی پیدا میشود به زنها قبل از اعدام تجاوز میکنند و کودکان را اعدام میکنند و میگویند اگر گناهکار نبودید به جهنم نمی روید بلکه به بهشت میروید
و یک حرامزاده ای هم پیدا میشود که این بلاها را بر سر نسل انقلابی می اورد و میگویند که این ازمایش بوده تف بر هر دو ایدئولوزی که عین هم هستند کپی برابر با اصل یکدیگر بی شرفها خجالت بکشید
به قول اقای مصداقی هر چه زمان بیشتر میگذرد شباهت های این دو پدیده کثیف ملا ولی فقیه با رهبر عقیدتی بیشتر خود را نشان میدهد
و ان شارلاطان دیگر ایوب میگوید داستان فیلم اکشن است نامردها بی وجدان خیالتان راحت باشد که ..........
از پس امروز بود فردائی
خیالتان تخت باشد

ناشناس گفت...

فامیل دور
اول اینکه امیدوارم فامیل دور مصداقی باشی و نه من.
دوم اینکه چرا تند میروی ؟ کمی یواشتر که ما هم بتوانیم همراهت بیاییم.
کدام نسل انقلابی؟ منظورت آقای گوران است؟
یعنی بلا نسبت آقای گوران نسل انقلابی بوده در این داستان؟

خوب است که جابجا در هر قسمت آقای گوران خودش نوشته که من بد بخت دهاتی کرد اصلا توی باغ نبودم که چی به چی است.
نسل انقلابی این است؟
نه بابا مجاهدین این آقا را از گوره آزامیش عبور داده اند تا کمی اتفاقا با مصائب و سختی هایی که نسل انقلاب متحمل شده است آشنا بشود و فکر نکند که انقلابی بودن همینطور کشکی است و خانه خاله است.
حسین ع

ناشناس گفت...

فامیل دور
من حدس می زنم که تو از فامیل های خیلی نزدیک آن وزارت کذا باشی.
اشتباه که نمی کنم نه؟
حسین ع

ناشناس گفت...

چرا فحش میدهید به اقای گوران چرا ثابت نمیکنید حرفهایش راست نیست سی چهل سال است شماها همه را خائن و مزدور میدانستید با کمال بی شرمی و بیحیائی حالا چند نفر دارند مینویسند خوب جواب بدهید وقتی هی فحش میدهید یعنی راست هست حالا بگذارید اون بچه های بیچاره از ان جهنم لیبرتی ارزاد شوند خودشان میگویند در این زندان اشرف چه خبر بوده است
یک اشرفی که شوهرش در لیبرتی دارد جان میکند و بیست و هشت سال است در خارج دارد بدبختی میکشد از دست شماها

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: ناشناس محترم که شوهرتان در لیبرتی است . در حال حاضر با این مسئله روبرو هستیم که چرا حدودا دویست و سی نفری که اکثرا کسانی بودند که مایل به ترک لیبرتی بودند و در واقع داوطلب ، چرا بنا به ادعای بسیاری از منتقدان که اگر روزی آنان پا به دنیای آزاد بگذارند خواهیم فهمید که در اشرف چه می گذشته و متوجه جنایات مجاهدین می شویم ، دست به افشاگری نمی زنند و ساکت هستند؟عرض من این است که تعدادی از آنها از جهنم لیبرتی آزاد شده اند ولی حرف و ادعای بسیاری ، تحقق پیدا نکرده است. شما چه توضیحی در این ارتباط دارید؟ در ضمن ، شما اگر اهل خبر یودید می دانستید که بعد از فروغ جاویدان ، دیگر امکان خروج وجود نداشته است و مواردی به مانند تعدادی کودک و مواردی از این دست ، حالت استثنا داشته است. خانم محترم ، کشورهای دیگر هیچگاه حاضر نیستند که خودشان را با حکومت در گیر کنند و منافع خودشان را به خطر بیاندازند.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: هموطن عزیز، جواب شما تا آنجا که من می دانم این است که بسیاری از مجاهدین که همین الان نیز در لیبرتی هستند از اسرای جنگ ایران و عراق و تعدادی نیز همین نفوذی ها بودند که برگشتند و در همانجا ماندند و تبدیل به یک مجاهد شدند. مجاهدین ترجیح می دادند که تا آنجا که ممکن است آنهار ا نگاه دارند. من مبهوتم به جای شما که می گویید مجاهدین فاقد اصول اخلاقی اند و بسیاری از این تهمتهایی که رئیس شما و نیز سایتهای زنجیره ای به آنها می زنند ، چطور چنین سر پا هستند و تسلیم نمی شوند ؟ آن فردی که به مانند یک آدم عادی به دنبال زندگی و رفاه خود است اهل مبارزه نیست ،حال می بینیم که آنها با سماجت به مواضع خود چسبیده اند و تاوان آن را با کشته شدن به اشکال گوناگون می پردازند که همه ما شاهد بوده ایم.

ناشناس گفت...

ایوب خان ما اگر «رئیس» می‌خواستیم پیش رهبر فراری و هرزه تو می موندیم.
ببین به چه پیسی افتاده که میگه« بسیاری از مجاهدین که همین الان نیز در لیبرتی هستند از اسرای جنگ ایران و عراق و تعدادی نیز همین نفوذی ها بودند که برگشتند و در همانجا ماندند و تبدیل به یک مجاهد شدند» همین دیگه شعبه وزارت اطلاعات مسعود رجوی باز کرده.

اشرف نشان سابق

ناشناس گفت...

ناشناس گفت: به ابوب نظام آبادی شیاد و دروغگو،و اینتر نشنال دبل ایجنب، وطن فروش ایوب نظام آبادی یعد از فروغ جاویدان و نشستهای طولانی بچه ها به ماهییت ودجالییت مسعود رجوی پی بردنند و این مسئله باعث شد ،که که خیلی از نیرو مبارز از سازمان جدا شوند.و سازمان آنها را یا به ترکیه ویا به پاکستان تبعید کرد،البته همه این افراد پناهنده صلیب سرخ و دولت عراق بودنند ، حتی همه آنهایی که در کمپ اشرف ویا قرارگاه اشرف می جنگیدنند، ایوب دجال بعضی از افراد از اورپا و امریکا و کشورهای اسکاندیناوی با داشتن پاسپورت و سالها زندگی در در آن کشورها ،مشکلی برای برگشتن به اورپا و امریکا نداشتند ،ایوب نظام آبادی تنها مانع برگشتن آنها خود سازمان در راسش مسعود رجوی بود!!!!!!! بهتر از رهبر عقیدتی وجانشین، رهبر مریم رجوی و مهدی ایریشمچی بپرسی ؟؟؟!!!که سرنوشت<< پاسپورت های افراد چه شد >>. بعد از فروغ جاویدان دست سازمان بازتر بود برای فرستادن جداشده ها به غرب.ایوب شارلاتان چطور مسعود رجوی و مریم رجوی و بعضی از سران مفت خور سازمان به راحتی از آن اشرف به پاریس و کشورهای غرب رفتند ولی برای بقیه افراد امکانش نبود؟؟؟؟ تا کی دروغ و ریاکاری تا کی. فکر مکنید مردم توی چاه زندگی میکنند مثل خودت.ایوب دروغ آبادی ماله کش ،هفتخط تو خود مسعود رجوی هستی چون در دجالیت حتی از خمینی هم بالاتری . افراد ی که در لیبرتی هستند ، آنها بازیچه و زندانییان مسعود ومریم رجوی آن دو ،فرشته خونخوار میباشند. و ایوب نظام آبادی زندانبان بیت رهبری بهتر خفقون بگیری .این رنگ و لعابهای و به به و چه چه های بیت رهبری همه صوری هستند. پشت پرده آنچنان گندی زده اند که بوی تعفنش در پنج قاره دنیا پیچیده ،ایوب خان :نفرین پدران و مادران شهید مجاهد داده و داغدار وهمسران و فرزندان ایران زمین همیشه برای رهبر عقیدتی هرزه و فرار ی همراهش خواهد بود،و امید وارم آن رهب عقیدتی و آن بانوی مکار و حیله گر روزی در ایرانی آزاد به میز محاکمه کشیده بشوند .به امید آزادی ایران وایرانی از دست دونان و وطن فروشان.

احمد رضا.ص گفت...

این ناشناس بیشرفی که به ایوب میگه شیاد و هم رجوی را میکوبد مطمئنم از ان حرامزاده های تخم خامنه ای است که حتی اسم هم برای خودش ننوشته کامنت های پفیوزهای بی نام و نشان خامنه ای را نگذارید. ای تف به گور پدر نامعلوم همه شما تخم اخوندها

احمد رضا.ص گفت...

سلام ببخشید من قاطی کردم فکر کردماین ناشناس داره به اقا رضا بد و بیراه میگه نه به ایوب نظام ابادی به همین دلیل جوش آوردم لطفااونو پاکش کنین از اون ناشناسم عذر میخام نفهمیدم چی شد

فروزنده رحیمی گفت...

اقای گوران هرچی میخواهی بنویس من فقط میگویم درود بر شرف رجوی مردی که سی و چهار سال است مقابل ملاها ایستاده است. درود براو اینده از همه چیز سخن خواهد گفت از باشرفها و از بیشرفها

ناشناس گفت...

به نظرم این اقای احمد رضا باید خودش را به یک روانپزشک زودتر نشان بدهد خیلی برایش خوب است
ایرانی

ناشناس گفت...

فامیل دور
داشتم فکر میکردم که عجب دنیای کثیف و وارونه ای است شارلاطان و دجالی به نام رهبر عقیدتی 34 سال است مثل زالو داره از خون دیگران تغذیه میکنه و الان هم که باید جواب بده که اخه چرا ؟به چی و کی ؟و به چند ؟جنبش مردم ایران رو فروختی ؟ این بابا رفته توی سولاخ و زنش رو بزک کرده و فرستاده که گند کاری های این شارلاطان رو بپوشونه اگر چه این زنک هم دست کمی از اون مردک نداره ولی خوب
اره داشتم همینطوری فکر میکردم میگفتم خدایا برادر مسعود و زنش چه کمبودی از رهبری ولایت فقیه دارند خیلی گشتم انقدر گشتم که دیگه سرم گیج و ویج رفت و دیدم هیچی کم نداره الا یه چیز
عمامه عمامه عمامه عمامه عمامه
اما چند تا عمامه چون رهبر عقیدتی که مرده و مرده هم که نیاز به چیزی نداره
بهرحال سازمان مجاهدین خلق نیازمند فوری عمامه است بخصوص برای سطوح پائین و سربازان گمنام هم نیاز است از جمله برادر ایوب نظام الملکی
خدایا باور کردن اینکه رهبر عقیدتی مرده و رفته پی کارش برای ما سخت است بخاطر همین او را غرق در .........کن
با درود به گوران و گوران ها کسانی که رجوی را همچون خمینی از ماه به چاه توالت کشاندند
مرد نکونام نمیرد هرگز مرده ان است که دست بزنی جوم نخورد

ناشناس گفت...

مجيد:
فكر ميكنم اين آقاي گوران اشتباه نوشته تا اينجا هر چه من ازش خواندم و اينكه شكنجه و كتك و فحش و بد و بيراه بود آنهم تازه از مسئولين نه زياد رده بالا ولي ملاحظه كنيد آقاي گوران در ملاقات با مژگان پارسايي و احمد واقف كه هر دو از مسئولين بسيار بالاي سازمان در اشرف بودند مژگان كه جانشين رهبري بود يك دفعه اينجور مينويسد : در آن روز برای اولین بار با مژگان پارسائی و احمد واقف رو به رو و آشنا شدم. پس از احوال پرسی و چاق سلامتی در باره منطقه مرزی از نفت شهر تا قصر شیرین سوالاتی پرسیدند. من تمایلی نداشتم که بیش از این خودم را آلوده آن دستگاه کنم و بویژه از مقامات اطلاعاتی و امنیتی آنها هم بیزار بودم و هم وحشت داشتم به همین خاطر یکسری حرفهای کلی زدم. از بین دیالوگ و مباحثه متوجه شدند زیاد تمایل به همکاری ندارم و به همین خاطر خیلی محترمانه خداحافظی کردند و رفتند.
واقعا باور كردني نيست آقاي گوران بريد سريع از خودتان انتقاد كنيد كه اينجور دروغ نوشتيد و يا قبلي ها دروغ بوده دو تا مسئول بالا آمده پيش شما و شما از روي عدم تمايل به آنها جواب درست نداديد و آنها محترمانه خدا حافظي كردند و رفتند فكر ميكنم اشتباه بزرگي داري مرتكب ميشي كمي به دست و بالا و سر و غيره نگاه كنيد حتما يك جوري شما را شكنجه كردند شما چون مسخ بوديد نفهميديد واقعا اين حرف شما قابل فهم نيست

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: من مانده ام حیران از اینکه آقایی روستایی که تطابق فعل و فاعل را در زبان فارسی نمی تواند رعایت کند چگونه است که چنین خوب می نویسد و همین امروز و فردا قرار است بدل به یکی از داستان نویسان ایرانی شود؟ حال از این بگذریم . من از یک موضوع دیگر حیرانم و اینکه چگونه است که دستگاه و کسانی که سمت و سوی آن را دارند و در آن جبهه هستند به سازمان مجاهدین می گویند فرقه که این آقای روستایی ساده دل ، لفظ فرنگی آن را بکار می برد و می گوید سکت. ولی خارجی ها و همین دادگاه اخیر در فرانسه این موضوع را رد کرده و گفته که مناسبات فرقه ای کوچکترین شباهتی به سازمان مجاهدین ندارد؟ و یا به عبارتی دیگر ،این سازمان هیچ یک از مشخصه های یک سکت و فرقه را ندارد و برعکس، سازمانی منطبق با ارزش های آزادیخواهانه و مردمی است.

ناشناس گفت...

با درود فراوان به رضا گوران عزیز که این همه وقت و انرژی برای روشنگری قرار می دهید !

باور کن کاک رضا گرامی این گزارش جدیدت مهیب تر و ترسناکتر از دوران ٣ سال زندان در دوزخ اشرف می باشد !

حمید

ناشناس گفت...

سرکار خانم فروزنده رحیمی و آقای نظام آبادی یک سؤال خدمت شما داشتم مردانه و زنانه طفره نرید ؟؟
-آیا واقعیت دارد که مجید معینی که در مجاهدین «آقا» خوانده می‌شود و در تبلیغات مجاهدین از وی به عنوان «قهرمان شکنجه» در زندان‌های شاه یاد می‌شد در پروژه‌ی «رفع ابهام» به بند و زندان کشیده شد؟ آیا ضرب و شتم او حقیقت دارد؟ آیا پرت کردن او با چهره‌ای خونین به سلول حقیقت دارد؟ آیا «انقلاب کردن» او در این پروژه و توسط «معجزه‌ی مریم» واقعیت دارد؟
-آیا مراسمی تحت عنوان «رقص رهایی» صرف‌نظر از کیفیت آن با حضور مسعود و مریم رجوی و بخشی از زنان عضو شورای رهبری مجاهدین برگزار شده است؟ آیا بطور واقعی یا سمبلیک بخشی از زنان عضو رهبری مجاهدین به عقد مسعود رجوی درآمده‌اند یا خیر؟ تعداد این افراد چند نفر بوده و چه لایه‌ای از شورای رهبری را تشکیل می‌دادند؟ «بند پیوند با رهبری» چیست؟ زنان عضو شورای رهبری مجاهدین چگونه به رهبری «پیوند» پیدا می‌کردند؟ چرا مجاهدین کشفیات خود در مورد «انقلاب ایدئولوژیک»، و بندهای آن را بصورت عمومی انتشار نمی‌دهند و باورهای خود را مخفی نگاه می‌دارند؟‌

- آیا مریم رجوی تاکنون در عمرش یک روز اعتصاب غذا و ... کرده است؟ اگر نه چرا؟ چگونه دستور اعتصاب غذا می‌دهد؟ آیا مریم رجوی سابقه‌ی یک روز بازداشت در زمان شاه و خمینی را دارد؟ چگونه کسی که تا به حال یک سیلی نخورده است می‌تواند در مورد شکنجه و مقاومت حماسی‌اش در زیر شکنجه در صورت دستگیری داد سخن دهد و زندانیان سیاسی را به خاطر اعدام نشدن‌شان زیر سؤال ببرد؟ آیا حماسه‌ی فراتر از طاقت انسانی او به جز طلاق از مهدی ‌ابریشم‌چی و ازدواج با مسعود رجوی که مقامی بسیار بالاتر از مهدی‌ ابریشم‌چی داشت بوده است؟ آیا چنین عملی در دنیا بی‌سابقه است؟

محمد سعید

یک ایرانی قبلا هوادار ولی الان نگران مجاهدین خلق گفت...

اقایان
خانمها
دوستان
مخالفان
منتقدان
مجاهدین در حاکمیت نیستند
یک نیرو هستند که با تمام اشکالات از چند طرف مورد حمله اند
نابودی و تضعیف آنها جز به نفع ملاها نیست
با توجه به اینکه ما فرد هستیم
ولی انها یک سازمان سیاسی زخمی و مجروح
متوجه باشید بطور واقعی هرچند که تک تکتان اقلابی باشید در عمل این به نفع ملاهاست
ایا به این هم فکر میکنید
مخصوصا شما آقای رضا گوران
یک ایرانی قبلا هوادار ولی الان نگران مجاهدین خلق

ناشناس گفت...

درود بر ایرانی قبلا هوادار. من هم کاملا با شما موافقم این جنگ جز باعث خوشحالی اخوندهای پفیوز و در راس همه خامنه ای و روحانی نیست.امیدوارم هر دو طرف کمی به این فکر کنند من همچنین معتقدم خیلی از کارهای مجاهدین علیه مخالفانشان کاملا به نفع آخوندها بوده
29

ناشناس گفت...

ایوب در مورد سکت بودن مجاهدین نوشته «همین دادگاه اخیر در فرانسه این موضوع را رد کرده و گفته که مناسبات فرقه ای کوچکترین شباهتی به سازمان مجاهدین ندارد؟ و یا به عبارتی دیگر ،این سازمان هیچ یک از مشخصه های یک سکت و فرقه را ندارد و برعکس، سازمانی منطبق با ارزش های آزادیخواهانه و مردمی است.» آخه مرتیکه ابله دادگاه فرانسه چه کار داره راجع به این موضوعات حکم بده. مرتیکه ابله تو که خودت رو مخ عالم میدونی دادگاه اروپا مگر دادگاه انقلاب و یا دادگاه رهبری عقیدتی توست که راجع به همه‌چی کتره‌ای حکم بده.

دادگاه وظیفه و چارچوب مشخص داره.

این مرتیکه ابله خودش رو متخصص در علوم انسانی هم میدونه. خاک بر سر علوم انسانی بکنن که تو متخصص‌اش باشی.

آنتی ایوب

ناشناس گفت...

فامیل دور و بچه فامیل دور
دوست قبلا هوادار و الان نگران عرض کنم خدمت شما اگر سن تو قد بدهد نمی دانم که قد میدهد یا نه یعنی سال 55 یا سال 56 قبل سقوط شاه فقید یادتان هست یا نه این بچه فامیل دور ما هم سن اش قد نمی دهد چون اصلا انموقع نبود ولی بهرحال چند نکته ضروریست که بدانید
در ان دوران از نظر من سیاه که خمینی را به ماه بردند و شد امام خیلی ها می دانستند که خمینی چه عنصریست و تمام جیک و پیک این خمینی را میدانستند اما سکوت کردند بعضا صداهائی می امد که نعلین اخوند در راه است بعضا صداهائی می امد که خمینی میخواهد ارتجاع را حاکم کند خیلی ها رساله های خمینی را خوانده بودند و خلاصه میدانستند چه جانوری در راه است اما انقلابیون ان زمان داد میزدند تفرقه نیاندازید بگذارید انقلاب پیروز شود بعدا صحبت میکنیم و منتقدین را به این شیوه خفه میکردند اما امروز چه
از نظر من بزرگترین اشتباه و بازهم بزرگترین اشتباه این است که به همان دام بیافتیم اینبار دام رجوی شیطان
در نتیجه اقا جان باید بگویم باید همه چیز امروز و نه فردا روشن شود یکبار ما گول خمینی را خورده ایم و دیگر نمی خواهیم گرفتار شارلاطانی از جنیس خمینی باشیم
از نظر من سکوت در برابر این خائین به جنبش مردم ایران یعنی همین سازمان مجاهدین خلق و رهبری عقیدتی ان که 34 سال است جنبش مردم ایران را به انحراف برده نه تنها نباید سکوت کرد و سکوت نشانه خیانتی دیگر از جانب تمام کسانیست که اگاهند و میدانند و فردای روزگار قابل بخشش نیست
در ضمن شما بگوئید ببینم سازمان مجاهدین چه مبارزه ای با جمهوری اسلامی کرده است هیچ بیلانی وجود ندارد الا خیانت اشکار چرا باید در برابر اینان سکوت کنیم سکوت کردن یعنی ادامه جنایت جمهوری اسلامی ایران
برای تاکید میگویم سازمان مجاهدین خلق بزرگترین قفل بر جنبش مردم ایران بوده و هست و متاسفانه ضعف دیگر اینکه نیروهای خارج کشور نمی توانند نیروئی را تشکیل دهند و هدایت جنبش مردم ایران را بدست بگیرند این ضعف جدیست باید نه تنها با سازمان مجاهدین خلق خداحافظی کرد و به تاریخ سپردش بلکه باید در مسیر تشکیل جنبشی فراگیر از همه جناهها حتی رضا پهلوی برای مبارزه با ملا استفاده کرد مجاهدین خلق و رهبری ان بالاترین خیانت را به مردم ایران و نیروهای انقلابی اش انجام داده باید انرا روشن کرد
در ضمن رهبر عقیدتی و سازمانی که امروز که در حاکمیت نیست و جواب سوالات منتقدین را نمی دهد شک نکنید فردای روزگار نه به تو و نه من و نه به هیچ کس پاسخگو نخواهد بود خدا نیامرزد رهبر عقیدتی را قبل از اینکه بمیرد میگفت کسی از نیروی پیروز سوال نخواهد کرد
به روح بر باد رفته رهبر عقیدتی 50 تا گیلاس شراب ناب بزنید

ناشناس گفت...

حالیته گفت



یک روز بعد از ورود شیر دلاهو به پذیرش:
به او گفته شد که مسولیت قبول کن و به ماموریت داخله برو و هر چند تا از دوستان و آشنایان را میتوانی‌ به سازمان وصل کن و ایشان بیان میکنند که چون زندانی بوده‌اند و قادر نیست که چندین روز راه پیمأایی کند از این کار طفره میرود و در ذهن خود می‌گوید که اینها چقدر بی‌شرم هستند (نقل به مضمون).

دو روز بعد از ورود پهلوان کرمانشا به پذیرش:
ایشان ابراز خوش حالی‌ می‌کند که میتواند در عملیات نظامی شرکت کند.

چند روز بعد (مدت کوتاهی) از ورود کاک رضا به پذیرش:
ایشان به خودشان قبولاندند که ظاهر سازی کند.



حالیته

ناشناس گفت...

خنده دارتراز همه حرفهایش این تلگراف مسعود رجوی به مناسبت ورود افتخار افرین یل کرمانشاه به سازمان مجاهدین است . بخوانید و بخندید ""قرائت تلگراف مسعود رجوی توسط بتول رجائی:

به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و به نام مریم

سلام الله علیها علی نساء العالمین. خسته نباشی حیدر عزیز از اینکه تصمیم گرفتی به صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش و سازمان مجاهدین بپیوندی خوشحالم و تبریک می گویم شما با دلاوری و رشادت فراوان از آزمایشات خطیر و سخت سر افرازانه گذشتی و همچون فولاد آبدیده شدی، خداوند آزمایشات گونا گون و متعددی را در سر راه مبارزان آزادی ستان و بندگان خاص خود قرار داده که آنها را در شرایط سخت محک و در ورطه آزمایش گذاشته که این پروسه هم شامل حال شما شده که از آن راه دشوار به سلامت عبور کردی این نشاندهنده ضدیت شما با رژیم خونخوار آخوندی است که تا به حال هزاران مجاهد مبارز راه آزادی میهن اسیرمان را از ما گرفته زندان و شکنجه واعدام و شهید کرده و باید همه رزمندگان آزادی با شاخص انقلاب ایدئولوژیک مریم همچون تنی واحد یکی شده و همانند پتک بر فرق سر آخوندها جانی و خونریز فرود آمده وبا سرنگونی محتوم رژیم سفاک آخوندی به دست مجاهدان مریمی انتقام تک به تک آنها را بگیریم و ایران را به آزادی و آبادانی برسانیم. انقلاب کن و به انقلاب خواهر مریم بچسب و با شاخص انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین رژیم ملاها و مزدوانش را امان نده آرزوی سلامتی و موفقیت در این راه سخت و پر فراز و نشیب را از خداوند برایت مسئلت دارم.

مسعود رجوی تاریخ.......... (به یاد ندارم). و جالب ترا ز همه هم اینکه تک به تک کلمات تلگراف را به خاطر میآورد به جز تاریخ آنرا!! جدا من فقط از حماقت کسانی که این نوشته ها را باور میکنند تعجب میکنم . یک انسان متحیر

ناشناس گفت...

به عقیده من نوشته ها اثر قلم خود ایرج مصداقی است . چند جلسه صحبت های این دانشمند را ضبط کرده است و بعد با گفته های دانشمندان دیگری مثل سرهنگ افشار! وسرهنگ های دیگر مقایسه کرده و کتابی نوشته در اثبات کتاب های خودش. حقیقتا که خداوند هوش سرشاری به این بنده معترض اش داده است . یک رهگذر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام:محمد سعید، یک هوادار، فوری به شما می گوید که همه این حرفها دروغ است. ولی من به عنوان یک آدم بی طرف می گویم که هزاران مسئله بوده که کسی از آنها نمی تواند خبر دار شده باشد. برای مثال، آقای یغمایی در نوشته ای می گوید که ادعای وجود زندان در اشرف دروغ است و من که در اینجا هستم ، چنین چیزی ندیدم. ولی من به شما می گویم که ممکن است بوده باشد و قرار نیست که بتوانیم همه مسائل را بفهمیم و تشخیص دهیم. نگهداشتن و برخورد با برخی از این مقاله نویسان و کامنت گذاران و نیز نفوذی ها با جانم دلم امکان پذیر نبوده و بنابر این نباید از وجود زندان نه به شکل رسمی شوکه شویم. اگرچه خود آنها با شدت این حرف را رد می کنند. اگر این نوع در گیری ها و تضادها را رد کنیم در واقع به ذهنیت گرایی دچار شده ایم. ولی نکته ای را خد مت شما بگویم . تمامی سئولات 92 و 93 و ادعاهایی از قبیل همکاری رجوی با ساواک و نیز ساواکی بودن کاظم رجوی و از این قبیل را که دنبال کنی و رد آنها را بگیری به سایتهای زنجیره ای می رسی. در آن سایتها آدمهایی که اکثرا با سازمان مجاهدین ارتباط داشتند و یا نفوذی بوده و بیرون آمده اند، در خدمت دستگاه هستند و روشن است که حرفهای آنها فاقد اصالت است و نمی توانی به آنها اعتماد کنی. یکی از همین ادعاها که در سئولاتی که گفتم آمده ، همان حرفهایی است که ریشه در همان آدمها و سایتها دارد ، همین مسائل ناموسی است که به نظر من کاملا دروغ است و برای روشن شدن قضیه می توانی به حرفهای بتول سلطانی که از همان سال 86 که بیرون آمده رجوع کنی و به دروغ بودن آنها پی ببری. بتول کسی است که این حرفها را در دهان شما گذاشته است. و قبل از آن اثری از این حرفها در هیچ کجا نمی توانی بیابی.دوست عزیز ، ما به عنوان روشنفکران جامعه مان می بایستی حساسیت به خرج داده و هر حرف مهملی را نپذیریم و تکرار نکنیم. در همین جا من به عنوان شوخی و خنده ، چند بار رقص عربی را آوردم و یکی از مقاله نویسان از این موضوع خوشش آمد و در مقاله بسیار سنگین و علمی اش! مطرح کرد که رقص عربی نیز بوده و باید به آن پرداخت . ولی از فرط مسخره بودن به آن نپرداختند. ولی در در همین اواخر ،در پی تغییراتی که بتول در داستانهای خود وارد می کرد و می کند ، ناگهان همین رقص عربی را مطرح کرد و به این شکل که می گوید زنان اشرفی روسری های خود را به کمر می بستند و رقص عربی می کردند. رقص ناف و رقص شکم را نیز مطرح کردند که اصلا نگرفت و کسی دنبال نکرد و گمان نمی کنم که در 94 نیز ببینیم.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: من متحیرم زیرا که آقای گوران از همان ابتدا چندان اعتقادی و علاقه ای به مجاهدین نداشته اند ولی همین جوری این همه راه را رفته اند و این همه رنج کشیده اند. در فیلم فارست گامپ ، فارست می دوید و می دوید و می دوید و در جواب به این سئوال که چرا می دوی و به چه دلیلی ، گفت که دوست دارم همینجوری بدوم و منظوری ندارم . ولی مجاهدین می گویند که ایشان مأمور وزارت بوده و آنجا ماندگار شده ولی همچنان به او مشکوک بودند وناراحتی از این جا آغاز شده است. در واقع این گونه حرفها صرفا داستان است و بس. نمی توان به یک نکته از آن باور داشت. نویسنده هر چه دل تنگش می خواهد می گوید و اساسا این داستان می توانست به گونه دیگری از آب در آید. نویسنده یک گوشه ای نشسته و همین طور می بافد و کنتوری هم که وجود ندارد. آقای یغمایی در کامنتی گفته بود که آقای گوران کامنت شما از حیطه سندیت خارج است. هم اکنون نیز در این نوشته ها سندیتی نمی بینیم. عرض من این است که اگر این حرفها را با نام مقاله بنویسیم ، سندیت پیدا می کند ؟ عجب دنیایی است واقعا!

ناشناس گفت...

آقای نظام آبادی می توانید بگوئید ناف شما را وقتی به دنیا آمدی کجا بریدن شانزه لیزه پاریس , آکسفورد لندن , نیویورک , رم , مادرید و........ که اینقدر روستائی ساده , دهاتی در کامنتها ت نسبت به آقای گوران دیده میشه مردکه خرفت پادو اگر حرفی و سندی داری در مورد گفتها و نوشتهای گوران بیا رو کن وگر نه زر بی خودی نزن که ابی برای رجوی و با ندش گرم نمیشه ! در ضمن رضای گوران صد نفر مثل تو بی غیرت گماشته درب خانه پدری او شکمشون سیر می کردن !
روستائی

ناشناس گفت...

آقای نظام آبادی لطفن به این چند تا سؤال جواب دهید متشکرم !
-آیا شهادت قربانیان زندان‌های مجاهدین و شیوه‌های بازجویی از آن‌ها در دوره‌های مختلف را خوانده‌اید؟ آیا شیوه‌های به‌کارگرفته شده از سوی بازجویان و شکنجه‌گران مجاهدین برای اقرارگرفتن از آن‌ها مشمئز کننده نیست؟ آیا صحنه‌های بازجویی متهمان قتل‌های زنجیره‌ای را به یاد شما نمی‌آورند؟‌ چه فرقی بین شکنجه‌گران رژیم و مجاهدین است؟‌

-آیا مجاهدین حاضرند نام کلیه‌ی کسانی را که به عنوان «نفوذی» رژیم در پروژه‌ی «رفع ابهام» کشف شدند اعلام کرده و در مورد سرنوشت این افراد اطلاع‌رسانی کنند؟ آیا مجاهدین حاضرند اسامی آن‌هایی را که به خاطر برخوردهای انسانی و دیدن روابط پاک و انقلابی حاکم بر این سازمان دچار تحول درونی شده و به جای خدمت به رژیم با تکیه بر «انقلاب مریم» به صفوف مجاهدین پیوسته‌اند اعلام کنند؟ چند نفر از افرادی که اعتراف کردند «نفوذی» رژیم هستند همچنان در مناسبات مجاهدین حضور دارند؟

-آیا مجاهدین حاضرند با قربانیان این پروژه که تعدادی‌شان در اروپا به سر می‌برند در یک بحث رودر‌رو شرکت کنند و مستندات‌شان را در اختیار مردم قرار دهند؟

- چرا مسعود رجوی پس از آزادی افراد از زندان، شخصاً با آن‌ها دیدار و برایشان سخنرانی می‌کرد؟ آیا این پروژه با هدایت شخص وی و به بهانه‌ی توطئه‌ی رژیم برای ترور وی اجرا نشد؟ آیا نام این پروژه خود گویای ماهیت ضد حقوق بشری آن نیست؟ آیا رهبری مجاهدین حاضر است با پذیرش مسئولیت این پروژه‌ی ضد‌انسانی از قربانیان آن پوزش‌خواهی کند؟

محمد سعید

احمد رضا.ص گفت...

من دیگه از دست این ایوب خسته شدم والله ادم نمیدونه با این چی بکنه؟هر چی میگی یه دبه در میاره واقعا ادم خل میشه

فروزنده رحیمی گفت...

تمام این حرفها دروغ است. من مطمئن هستم دروغ هست اخر مجاهدین که گاو و گوسفند نیستند ببینند کسی را دارند شکنجه میکنند و بعد بازهم بیایند این همه رنج بکشند خودتان را جای آنها بگذارید ان خانم هم که قضیه رقص رهائی را علم کرد همه میدانند مامور رزیم است شما چطور حرفهای مامور رزیم را بعنوان سند حساب میکنید.من خودم یک زن هستم و میدانم هیچکس جرئت نمی کند این کارها را حتی با یک زن معمولی بکند چه برسد با زن مجاهد جای رقص رهائی در میان اخوندهاست نه مجا هدین یک کمی انصاف هم خوب است ولی متاسفانه هیچکدامتان ندارید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نویسنده می نویسد که "آن بخت برگشتگان، با کمترین امکانات پزشکی و رفاهی، بدون هیچ گونه رابطه ای با جامعه و اجتماع، سالهاست با خانواده و سایر بستگانشان تماسی ندارند، حتی از داشتن رادیو و تلویزیون وتلفن و نامه ووو ...محروم هستند از اینترنت و دنیای ارتباطات که دیگر مگو. آنها بیش از بیست سال است که از دنیا بریده اند و به سان زنده به گوران می مانند".این حرفها شما را یاد چه کسی می اندازد؟ خوب چه کنیم جنگ است دیگر. بعد در جایی دیگر می گوید که " امیدوارم زندانیان لیبرتی هر چه زودتر آزاد شوند و همه این تجارب در اختیار نسل های بعدی قرار بگیرد تا مردم ما از شر این خمینی و خمینی صفتان آسوده شوند." حال از نویسنده باید سئوال کنیم که شما درست می گویید . خوب بفرمایید که این دویست و سی نفر چرا ساکت هستند ؟ یعنی چه که روزی آزاد شوند و به دنیای آزاد پا بگذارند چه ها که نمی شود؟ هر جا که راحت است که نمی شود بپرید وسط و سخنرانی کنید. بفرمایید که این را چگونه توضیح می دهید؟

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نویسنده در یکی از خاطرات دیگری می نویسد که : رهبران در ادامه عزم جزم کرده اند آن ادمهای نگونبخت را که چنان توان و رمق شان گرفته شده که دیگر نای حرکت ندارند را در «قفس» لیبرتی به کشتن بدهند. این شخص برای حفظ جایگاهش از هیچ اقدامی ابا نداشته و هر جنایت و رذالتی را پی میگیرد." خوب من به عنوان یک آدم بی طرف از همه منجمله از انبار علم و ادب ، آنتی ایوب و خود نویسنده می پرسم چگونه است که کسانی در وسط این ماجرا هستند متوجه این خیانت نمی شوند و بعد شما که هیچ کاره اید و کوچکترین تجربه ای در این ارتباط ندارید این نکته را می فهمید ؟ چه توضیحی برای این دارید؟ چرا خود اهالی لیبرتی ساکت هستند و منتظرند که شما برای آنها دل بسوزانید ؟

بایرام گفت...

من یک سئوال از کسانی چون اقای ایوب و خانم فروزنده دارم از ماموران اخوند که بگذریم افرادی مثل این آقای گوران و بقیه چرا اینها را مینویسند. مام.ر اخوندند؟دیوانه اند؟ دشمن شده اند؟ خلاصه چرا مینویسند این واقعا یک سئوال هست

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: بایرام، تمام این مسائلی را که در حال حاضر داریم در واقع بر می گردد به همان حرف درستی که زمانی زدی گفتی شاه با زدن مصدق همه ما را بدبخت کرد. بگذریم. خود تو چرا مستقیم از درد های خود نمی گویی و یک سال است که مدام به این و آن فحش می دهی و حمله می کنی. خود تو به چه دلیلی بریدی و از آن جمع جدا شدی؟ می گویی که این آدمها برای چه می نویسند ؟ به نظر من جدا از کسانی که در ارتباط با دستگاه هستند ، کسانی هم هستند که بنا به دلایل دیگری به ضدیت افتاده اند. برای مثال آقایی خودش را به آنها می چسباند و آنها به او بد گمان بودند و او را بازی ندادند. کینه او می تواند از همین زاویه باشد . آن دیگری دسته گلهایی که به آب داده و او را می آزارد و خود آگاه و نا خود آگاه می خواهد که تقصیر را به حساب آنها بگذارد .ولی مسائل انسانی بسیار پیچیده است و نمی توان بسادگی نظر داد. مسئله سهل نیست . خود تو حتی یک کلمه نگفتی که ضدیت تو با آنها ناشی از چیست؟ خود تو که خودت را خوب می شناسی. مبارزه بسیار سخت بوده است و هر کس که به آن نزدیک شده ، صدمه دیده . تقریبا تمام آدمهایی که از آن جمع جدا شده اند ، گرفتاری آنها کم تر نشده است و عده ای از آنها به دنبال مقصر می گردند. تازه این گوشه ای از مشکلات است . این عقیده من است. در همین جا من نوشتم که آقای قهرمان ، بیا و بگو که آیا هم اکنون احساس خوشبختی می کنی و از این که در ارتباط با آنها هستی ، احساس خوبی نسبت به خود و زندگی خود داری و اساسا خوشبختی؟ من اینطور حدس نمی زنم. زندگی همین است همه اش غم و غصه است و بس. چه با مجاهدین همراهی کنی و چه نکنی. مگر که اثری از شعور در آدم نباشد.

ناشناس گفت...

آقایان و خانم‌ها وقاحت و بیشرمی ایوب رو می‌بینید. این وقاحت و بیشرمی رو از رهبرش به ارث برده. از کله صبح تا بوق سگ تو دریچه‌ی زرد پرسه می‌زنه پای هر مطلبی در رابطه با مجاهدین و رهبر عقیدتی‌اش و ... نظر می‌ذاره. بعد هم میگه من بیطرفم. یا واقعا خری یا ملت رو ابله گیر آوردی. صبح تا شب علیه ایوب و مصداقی و قهرمان و اسماعیل و همنشین بهار و روحانی و قصیم و هرکسی کوچکترین انتقادی به مجاهدین داره می‌نویسه. مثل سگ گله پاچه هرچی مخالفه می‌گیره بعد هم مدعی میشه بیطرفه. راستی میگی چند تا اشکال رجوی رو هم بگو. راست میگی چند تا ناحقی او رو هم بگو. منو که می‌بینی بی طرف نیستم.

آنتی ایوب

ناشناس گفت...

خطاب به ایوب زرابادی

نه جانم مجاهدین احساس خوشبختی می‌کنند که در سن پنجاه و شصت سال سکته می‌کنند و سرطان می‌گیرند و دردهای لاعلاج. این‌ها ناشی از احساس خوشبختی است. بله حق با شماست مجاهدین بیش از همه‌ی افراد روی زمین احساس خوشبختی می‌کنند و با این که در بهشت زندگی می‌کردند غمباد می‌گیرند.

به دنبال خوشبختی

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، ای دشمن خونخوار مجاهدین لیبرتی، من به عنوان یک آدم بی طرف می گویم که از دست کامنت های تو ریسه می رم . خواهش می کنم که بیشتر بنویس. یک خواهشی از تو دارم ، از قول من به نویسنده سلام برسان و به او بگو که هر وقت خواستی به آدمهای ساکن لیبرتی توهین کنی و هر چه از دهانت در آمد نثار آنها کنی ، بیا و نگاهی به این فیلم بزرگداشت شهيد صديق قهرمان مجاهد خلق تقى عباسيان در ليبرتى بیانداز و با وجدان خود خلوت کن و ببین که تمام آن توهین ها و اتهاماتی که جمع آوری می کنی، می تواند در باره آنها درست باشد؟ به ناشناس هم می گویم که عرض من است که گفتم آقای قهرمان ، شما که الان در ارتباط با مجاهدین نیستی و به زندگی عادی برگشتی ، احساس شادی و خوشبختی می کنی و یا آن زمانی که در کنار آنها بودی ؟ من کی گفتم که مجاهدین خوشبخت هستند ؟

ناشناس گفت...

ایوب خان بی‌طرف آیا خوانندگان از این ادعا ریسه نمی‌روند؟ خجالت هم خوب چیزی است. البته تو که نداری. خودش میشه بیطرف مخالف میشه خونخوار لیبرتی. برو خدا روزی رو حای دیگه بده. مرتیکه وقیح

آنتی ایوب

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: انتی ایوب ، چرا اینقدر عصبانی هستی . گفتی که من به ایوب نیز حمله می کنم. ایوب که خود من هستم . مثل اینکه تو هم مثل منی. از این بگذرم . آنتی ایوب،سئوالی از تو دارم و اینکه چطور می توانیم شماها را از نویسندگان سایتهای زنجیره ای تمیز دهیم. چون تمام حرفهای شما با آنها یکی است و نیز نفرت شما. خواهش می کنم که مرا راهنمایی بفرمایید.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، خواهش می کنم که از این بگذریم . ولی همین را بگویم که من سلفی نیستم و قرابتی با آنها ندارم . نمی دانم که چرا احسا س می کنم که یک ارتباطی با آقای نویسنده داری . راستی چرا اینقدر عصبانی هستی ؟ آنتی ایوب،سئوالی از تو دارم و اینکه چطور می توانیم شماها را از نویسندگان سایتهای زنجیره ای تمیز دهیم؟ چون تمام حرفهای شما و آقای نویسنده با آنها یکی است و نیز نفرت شما. خواهش می کنم که مرا راهنمایی بفرمایید.

ناشناس گفت...

ایوب ابله برای این که هریک از کسانی که از تجربه‌ی خود در اشرف میگن دروغ نمی‌گن. رهبر عقیدتی‌ توست که با شارلان بازی میخواد همه چی رو دور بزنه وتو که از رو دست او نگاه میکنی. مگه میشه این همه آدم همه دروغ بگن و حرف‌هاشون هم یک جور از آب در بیاد. یکی وزرات اطلاعاته، دوتا وزارت اطلاعاته، ده‌ها نفر که با هم وزارت اطلاعات نمیشن. پس بگو وزارت اطلاعات همه جا رو گرفته. رهبرت چاره دیگه کنه.


آنتی ایوب

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، امید وارم که تا کنون فهمیده باشی که من در این میان کاره ای نیستم . به عنوان یک آدم بی طرف می گویم که این قدر رهبر رهبر نکنید . رهبری وجود ندارد. آن آدمهایی که در مراسم درگذشت یک مجاهد دورهم گرد آمده بودند هر کدام یک رهبر تمام عیار هستند . شما و امثال شما سر انجام این نقاب را از چهره زیبای خود باید کنار بزنید و کل این آدمها را مخاطب قرار دهید . این ریاکاری است که البته کم کم کنار گذاشته شده و منتظرم که تماما این نقاب ریاکاری را کنار بگذارید. من مدام به این فکر می کنم که شما در ارتباط باهم چه تیم گانگستری را می توانید تشکیل دهید. خدای من مجاهدین از دست شماها چه کشیدند؟ آنتی ایوب ، نوشته محض ادب می گویم " شکر زیادی نخور " را خوانده ای؟

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آقایی نوشته بود که اقای استیون هاکینگ ، همین که تا این اندازه زنده ای و نمردی ، به تو ثابت نمی کند که خدایی وجود دارد؟تویی که بنا به ادهای تمامی دکترها بیش از دو سال نباید زنده می ماندی و به هر دلیلی خدا به تو عنایتی داشته و شاید هم که عمد داشته وحالا این معجزه را در باره تو شاهد هستیم. از این بگذرم. عرض من این است که آدمی روستایی و به ادعای خودش بسیار ساده ،که تطابق و فعل را نمی دانست دارد به سرعت بدل به یکی از داستان نویسان ایرانی می شود. این هم به نوعی معجزه است. شاید معجزه ای است که برای اثبات حقانیت شماهااتفاق افتاده است . چه قدر خوب می شد که آن دویست و سی نفری که از حصارها خارج شدند می آمدند و مهر تایید به این حرفها می زدند و بعد همگی با هم کل می کشیدیم که در عروسی ها و نیز هم اکنون در برخی از نوحه ها انجام می دهند. آره و چرا که نه. باهم کلی کل می کشیدیم و بعد دست می زدیم و هلهله می کردیم و به خوبی وخوشی پرونده این ماجرا را می بستیم. اما افسوس که آنها زل زده و با عصبانیت به ما نگاه می کنند و گاهی هم هر چه از دهانشان در می آید از مزدور مستعمل و غیر مستعمل ، بریده ، و واداه و و از این قبیل را نثار ما می کنند و حال ما را که وعده می دادیم بگذار آنها از آن جهنم خلاص شوند و تمامی آن جنایات هولناک را افشا خواهند کرد ، می گیرند.

ناشناس گفت...

فرزاد
فروزنده خانم ومعيوب خان وساير هواداران رهبر عقيدتى كه خارج از ليبرتى نشستيدوواق واق ميكنيد به نظر شما همه منتقدين وجدا شده هاى سازمان مجاهدين مأمور اطلاعات ، مزدور خائن خسته از مبارزه وكذاب هستند؟ ايا از خودتان سؤال كرديد بعد از ٣٥ سال مبارزه ودر سنيني بالا تر از ٥٠ و٦٠ و ٧٠ شروع به انتقاد كردند ؟ وبه دامن جمهورى اسلامى رفتند وبه قول رهبرتان مزدور از اب در امدند ؟ يعنى هركه ايرادى به انها دارد مأمور وخائن است ؟ ايوالله يا واقعا خريد ويا خودتون رو به خريت زديد الان مسئله رجوى وخامنه اى و اين قبيل اشغالها نيست مسئله مردم زجر كشيده وبه امان امده مملكتمان است دست از اين دفاع كردن ها ولا طائلات ها بر داريد وتحمل كنيد و شهادت هاى انسانهاى زجر كشيده را بشنويد . مزدور امثال شما ها هستند كه با وقوف به اين مسائل سعى داريد انها را كتمان كنيد نفرين بر شما ورهبر عقيدتى ورئيس جمهو رتان باد

ناشناس گفت...

فؤاد
دوست قبلا هوادار با سلام
ايا ميدانى امروز بسيارى از مخالفين شاه به او خدا بيامرزى ميدهندو حسرت ان دوران را مى خورند حالا جناب عالى توصيه مى كنى رهبر عقيدتى را رها كنيم هر غلطى دلش خواست بكنه وبعدا دوباره بشينيم وحسرت خامنه اى و دارو دسته اش رو بخوريم به جاى دلسوزى براى رهبر عقيدتى براى ملت بينوا دلسوزى بكن.

ناشناس گفت...

حالیته گفت


شیر دالاهو، قهرمان کرمانشاه، یل کوه‌های کردستان، یکی‌ دو تا سوال داشتم که در قسمت بعدی لطفا توضیح دهید.

نوشته بودی یگان تحت مسوولیت سعید نقاش شامل دو گروه بود، یک گروه دیگر که جمعا نزدیک به ۱۵ نفر می‌شدند و گروهی که شما در آن سازماندهی شده بودی و در قسمت دیگری نوشته بودی که از یگان سعید نقاش دقیقا ۱۴ نفر روی صندلی انقلاب قرار گرفتند بجز مجتبی‌.
از دیگر افراد این یگان چه خبر چون از نوشته شما چنین بر میاید که این یگان باید بیشتر از ۱۵ نفر باشد و یا شاید سعید نقاش یگان‌های دیگری هم داشته؟

چرا خود شما آن چیز هایی را که می گویی با دست خط خود خود خودت نوشتی‌ را بیان نمیکنی‌؟



حالیته

احمد رضا.ص گفت...

فواد برای تو بهتره بری حسرت همون خامنه ای الدنگو بخوری از قدیم گفتن
کند الدنگ با الدنگ پرواز
من نمی فهمم تو اینجا چی میکنی برو بسیج ثبت نام کن

احمد رضا.ص گفت...

ایوب جوون.به به از این همه رهبر! اینا تنبون خودشونم بدون رهبر عقیدتی نمیتونن بکشن خیالت راحت باشه رهبر عقیدتی چیزی از سازمان باقی نگذاشت که کسی بتونه رهبر بشه کاری کرد که با رفتن خودش فاتحه همه چی خونده میشه اینو مطمئن باش بدترین کارشم همین بود گلاب زد به یک جنبش

ناشناس گفت...

مرتیکه وقیح بی‌همه چیز گانگستر رهبرته. خجالت بکش غلط زیادی هم نکن. بی شرف کسانی که با هزار عشق و علاقه به مجاهدین پیوستند چه از دست رهبر فراری تو کشیدند. خانواده‌های بیچاره چه از دست رهبر خودخواه و در سوراخ رفته‌ی تو کشیدند. مرتیکه اون تو و رهبرت هستید که بایستی نقاب ریاکاری رو کنار بذارید. مرتیکه از صبح تا بوق سگ نشستی پشت کامپیوتر در دفاع از رهبر فراری است صفحه سیاه می‌کنی و میگی بیطرفم؟ اگر به این وقاحت و پر رویی نگیم چی بگیم.

آنتی ایوب

ناشناس گفت...

من تا کنون آقای گوران را نه دیده‌ام و نه صحبتی با وی کرده‌ام، اما در برابر کسانی که هدفمند می‌کوشند در نوشته‌های وی که ظاهراً از نظر مجاهدین اهمیت دارد تشکیک ایجاد کنند بایستی بگویم شهادت وی در ارتباط با زندانی سیاسی سابق «مجتبی – الف» کاملاً واقعی و درست است. او از دوستان من است و پیشتر عکس مشترکم با او را نیز منتشر کرده‌ام. آن‌چه وی در مورد مجتبی الف نوشته است واقعی است. حتماً وی پای درد دل مجتبی نشسته‌ است که از مشکلات خانوادگی وی که من دقیقاً اطلاع دارم باخبر است.
فکر می‌کنم اگر نویسنده به جای هفت بچه می‌نوشت هفت سر عائله صحیح تر بود.
ایرج مصداقی

ناشناس گفت...

خواننده
اقای محترم احمد رضا ص ای عزیز شما مثل اینکه قاطی داری عمو اولا تو مگه دژبان این سایت هستی که کی چی نوشته و چه فکر میکنه و بعدش هم ادم ناحسابی حرف اقای فواد که همه اش درسته سوما کسی در جرم و جنایت جمهوری اسلامی شکی ندارد این اقای فواد مثال زده که یعنی به لری میشود از چاله در نیائیم برویم در چاه همانگونه که به چاه خمینی افتادیم
دوست عزیز قاط نزن بگذار مردم در اظهار نظر ازاد باشند و از نقش دژبان خارج شو و نظرت را بنویس تازه نکته مهم دیگه این نوع رفتار همانند رفتار در دستگاه جهل است همانند ولی فقیه و ولی عقیدتی هیچ تفاوتی در ان نیست
بعداش هم باید همه در اظهار نظر ازاد باشند حتی معیوب خان نظام الهی سرباز گمنام

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، شما می گویید که مجاهد بوده ای و دیگرانی به مانند تو. خوب ، من چی گفتم که بر افروخته شدی؟ آخر با این وضعیت روحی تو ، چه نظمی را می توانستی بپذیری و تو و دوستان تو چه آرمانی در سر داشتند ؟ اصلا تو و آنکسی که تکه شیشه ای را بر می دارد و می گوید که نفس کش کجایی که سیراب شیر دونتو سولفه کونم، کجای این شر و شور انسانی قرار داشتید؟ به چه حقی برای خود و خانواده خود و مجاهدین درد سر درست کردید ؟ راستی می دانی که این اخلاقیات تو و دوستانت مربوط به چند دهه قبل است که در اواخر دهه چهل به پایان رسیده است؟ من عرض کردم که از سوی شما ، غیر از اعتراض ، قر زدن و خرابکاری چه کاری از تو و به مانند تو می توانست سر زند. شما وارد جمعی شدی که شعر و شعارهایش و آرمانهایش بسیار انسانی بوده و می بایستی از جان خود می گذشتند و می گذشتی و رفتی آنجا و دیدی که اوضاع خراب است . چرا؟ اینکه دلت برای خانواده ات تنگ شده و این که وارد دوران سر بازی شده ای که تمام شدنی نیست. اصلا در اینجا من حق را به شما می دهم. و هزار و یک دلیل دیگرنیز بوده. برای مثال ، آنها می گویند که آقایی فقط توانست چهار ماه در شهر اشرف بماند زیرا در همان مدت دو بار حمله موشکی صورت گرفت و او که تاب آن را نداشت درخواست خروج کرد که بلافاصله به فرانسه فرستاده شد. در همین مقالات آقای نویسنده ، برخورد می کنی به همین مسائل. حال تو را نمی گویم و عصبانی نشو. اصلا خودم را می گویم که وقتی رفتم آنجا از آنجایی که اصالتا دهاتی بودم دلم آرزوی بوی پشکل می کرد و نبود آن مرا بی تاب کرده، عرعر الاغ نوای زیبایی بود که مدتها نشنیده بودم و دلم قنج می رفت برای چمن که به انگیزه می داد که بزنم زیر آواز و نیز دلم تنگ شده بود برای روستایم و دوست دخترم. اینها که ایرادی ندارد بعد گفتم آقا من می خواهم بروم . در اینجا به دلایلی اجازه نمی دادند که به راحتی خارج شوم. این را قبول دارم.راستی می توانی بگویی که چرا به راحتی به همه اجازه خروج نمی دادند؟ در یک فیلم مستندی به نام جای خالی یک نفر، مجاهد سابقی می گوید که در اواخر دهه شصت با کودک چهار ماهه و همسر خود به شهر اشرف رفته و بعد از دوسال می گوید که می خواهیم سه نفری از آن پادگان خارج شویم و در جواب گفتند که امکان پذیر نیست ولی می گوید که من اصرار کردم ومی گوید که همسرم با ما نیامد . مرا و فرزندم را سوار ماشین کردند و ماشین همینطور رفت و رفت و ناگهان گفتند که پیاده شو ، ایستگاه آخر است. می گوید که پیاده شدم در میدانی و از عابری پرسیدم که اینجا کجاست؟ گفت اینجا پاکستان است. بعد در این فیلم ، شروع می کند به بدگویی و ناگهان در ضمن ایراد سخنرانی به ناگهان معجزه ای رخ می دهد ، دقیقا در همان زمان فیلم برداری ، ناگهان زنگ تلفن به صدا در می آید و دختر که حالا بزرگ شده گوشی را بر می دارد و زنی می گوید که من مامانتم ، کمکم کنید! و فیلم به شکل درا ماتیکی پایان می گیرد. و من نیز در امتداد تمام راستگویی های شما ، این را نیز باور می کنم!

نابود شده رهبر عقیدتی گفت...

ایوب اگر خمینی دجال و خونخور و خامنه ای بیشرف و سایر آخوندها یجنایتکار توانستند جنایتهای خودشان پنهان کنند کسانی که این بلاها را سر رضا گوران و هزاران مجاهد و رزمنده آوردند میتوانند خاکپاشی کنند.رضا گوران ممکن هست بد بنویسد یا یک چیزائی را غلط گفته یا عصابانی شده اغراق کرده ولی مطمئن باش کثافتکاریهای که بنان انقلاب ایدئولوژی بر سر این نسل آمده همه اش درست است. سی سال پوست همه را کندند و هر زوری خواستند کردند. یک مشت مفتخور بی همه چیز کرسیها را گرفتند و بعدش هم فرار کردند با آن دو تای اصلی رفتند و هنوز دارند مفتخوری میکنند. برو از قول چندین هزار مجاهد مرده و زنده و کشته به اونا بگو وای بحال شما وای بحال شما و وای بحال شما اگر نه در این دنیا ولی در صفحه تاریخ و در پسشگاه آنخدا خودتان میدانید که چه صورتهائی دارید خودتان میدانید ای مفتخورهائی که یک جنبشی را نابودش کردید و شرمی هم نکردید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نابود شده، باز جالب است که ایرادهایی در نوشته های آقای نویسنده را قبول داری و به مانند دیگران دربست آنها را قبول نمی کنی. و بعد از کرسی گفتی . کرسی دیگر چیست؟ این هم نوبر است. به غیر از رنج و زحمت چه بوده است؟به هر حال ، اگر فرض کنیم که ادعاهای شما درست باشد باید منتظر باشیم که آن سه هزار نفر باقی مانده نیز حرفهای شما را تایید کنند . دویست و سی نفر در آلبانی همچنان بر سر موضع خود باقی هستند . دویست و ده نفر دیگر از قرار معلوم راهی آلبانی هستند . در مجموع این پانصد نفر می بایستی به نوعی با شما همکاری کنند. اگر چنین اتفاقی افتاد به این ماجرا خاتمه داده می شود و جا برای عذر خواهی می ماند از طرف همه از همه زجر کشیدگان.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

ناشناس گفت...

سلام آقای نظام آبادی! متأسفانه در مقاله قبلی آقای گوران چند تا سؤال مطرح کردم که جواب عالیقدر همان کپی و چرندیات بیت رهبری و مهر تابان بود , وانگهی سوالها را ربط داده بودی به خانم سلطانی خدمت شما عرض کنم ٩٠ درصد از تجربیات و گفته های خانم سلطانی از افرادی که رجوی و با ندش موفق به رژیم مال کردن آنها نشد مطرح و شنیده شده ! ممنون میشم اگر به سوالهای زیر پاسخ اخلاقی و شرافتمندانه بدهید !

-آیا محاکمه‌‌ی علی زرکش و صدور حکم اعدام وی پس از انقلاب ایدئولوژیک صحت دارد؟ آیا او به عنوان دشمن شماره‌ی یک انقلاب ایدئولوژیک و مریم رجوی و مسئول شکست‌ استراتژیک مجاهدین معرفی نشد؟

-اگر بپذیریم علی زرکش باعث شکست استراتژیک مجاهدین تا سال ۶۴ بود در سه دهه‌ی گذشته و در دوران حاکمیت مطلق مسعود رجوی چه کسی مسئول شکست‌های استراتژیک مجاهدین بوده است؟

-آیا در همان «دادگاه» گفته نشد «این پدرسوخته بریده را بدهید دست من تا ببرم ترتیبش را بدهم»؟ آیا فیلمی از این محاکمه و «دادگاه» عادلانه و مستقل که مجاهدین نویدش را می‌دهند هست؟ آیا زرکش تا آخرین روزهای عمرش از سوی مسعود رجوی مورد تحقیر قرار نگرفت؟ آیا این نوعی اعدام روحی و روانی او نبود؟ آیا بزرگداشت او پس از مرگش از سوی مسعود رجوی را صادقانه می‌دانید؟‌

-آیا به صداقت و توانمندی و هشیاری رهبری که ۴ ماه قبل زرکش را «کوه مرد» و «شیرآهن کوه مرد» خوانده و در مراسم ازدواج بامریم عضدانلو به صراحت گفته پیشنهاد ازدواج با مریم از زرکش بود و عقل خودش به آن نرسیده بود و پس از جلوس بر جایگاه رهبری عقیدتی، او را «خائن» و «بزدل» و «ترسو» و «دشمن انقلاب ایدئولوژیک» و «مریم» خواند، باور دارید؟ آیا محاکمه‌ی علی زرکش نشاندهنده‌ی بی‌محتوا بودن انقلاب ایدئولوژیک نبود؟ چگونه به ارگان‌های رهبری که بر چنین روندی صحه می‌گذارند و حکم اعدام رفیق‌ روزهای سخت‌شان را صادر می‌کنند، اعتماد می‌کنید؟ آیا این قبل از هرچیز سقوط اخلاقی و وجدانی نیست؟
محمد سعید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام:محمد سعید ، اول من نکته دیگری را برای تو می خواهم بگویم. ما همگی تلاش می کنیم که داغ دلمان را خالی کنیم و تلاش می کنیم که دل دیگران را بسوزانیم. چه خوب بود که تلاش کنیم قدری جلوی خشم خودمان را بگیریم و خالصانه و بی طرفانه برخورد کنیم ؟ کدام یک بهتر است؟ ما همگی دل پری داریم ولی تاکید می کنم که تمام پدیده ها را با تمام وجوه آنها بایستی ببینیم. برای نمونه همین پدیده داعش را ملاحظه کنید که تمام عالم از دانمارک گرفته تا عضو جبهه ملی که دست همه بسیجی ها را نیزاز پشت بسته ، به آنها حمله می کنند و نمی توانند ببینند و اعتراف کنند که برای مثال ، ستمی که بر سنی ها رفته و تبعیضی که برآنها رفته ، چنین پدیده ای را بوجود آورده است. چرا که همین نکته به شکل نازکی به داعش و شورشیان حقانیت می دهد. و یا نمی توانیم بپذیریم که سر بریدن بخشی از سیاست جنگی سه هزار نفر است که با ارتش میلیونی طرف است و در هنگام تسلط دیگر دست به چنان کاری نمی زند به مانند طالبان که به همین شکل و با همین تعداد نفر توانست که افغانستان را تصرف کند. و بعد دست به سربریدن ، در آن پنج سال هیچگاه نزد . چرا قبول این نکته که این ها ارتجاعی هستند ولی در عین حال ، این سر بریدن بخشی از سیاستهای جنگی آنها ست ، حمله به آنها را تخفیف می دهد . ولی می بینی که همه با هم دم گرفته و آنها را می کوبند و این را ناشی از وحشی گری محض آنها می دانند. حاضر نیستند که بپذیرند این نیروی ارتجاعی در بدو ورود به هر شهری شروع می کند به نشان دادن چهره ای انسانی از خود . کسی حاضر نیست بپذیرد که داعش حاصل افراط گرایی شیعی است و ریشه در حکومت جمهوری اسلامی دارد . کسی نمی آید بگوید که موجوداتی نیمه وحشی حاکم بر عراق ، عراق را متلاشی کرده و اساسا جامعه ای است که انسانیتی در آن مشاهده نمی کنی. نمی آیند بگویند که در زمان صدام کوچکتری نشانه ای از هیچ گونه خلافی نمی توانستی در آن مشاهده کنی و این فاجعه ای که به نام انسان دارد اتفاق می افتد و لکه ننگی در تاریخ بشری است حاصل رفتار های جمهوری اسلامی ، آمریکا و کشورهای غربی است. که البته به منظور خود رسیدند و عراق را نابود کردند. شما با هر ایرانی که به بغداد و شهرهای آن سفر کرده بپرسی و صحبت کنی ، به تو می گویند که آنچه دیده اند به تمام معنی یک فاجعه است. محمد سعید ، رسانه ها فقط این بخش را یعنی وحشی گری داعش و شورشیان را می گویند و هر مسئله دیگری را مسکوت می گذارند. می خواهم بگویم که آنها در امتداد منافع خود اینچنین می کنند. ولی به ما آدمهای عادی که می رسد هر آدمی و هر چیزی از نظر ما یا باید بسیار بی نقص باشد و یا آن پدیده را با تمامیت آن فاجعه و زشت می بینیم. حال از داعش و شورشیان بگذریم . نمی توانیم بفهمیم که آدمها قهرمان و یا سوپر من نیستند . مرتکب اشتباه می شوند. همین ها ولی می توانند که نهایت تلاششان را برای آرمان خود به کار ببندند. شما می گویید که آقا و خانم برای ما بت بودند و قدیس در ابتدا . کار بسیار به جایی نکردید که چنین تصور غیر منطقی داشتید. خود آنها عملا گفتند که ما مرتکب اشتباه می شویم و بفرمایید ببینید ولی به همین سان بایستی از ما حرف شنوی داشته باشید و در غیر اینصورت ما را به خیر و شما را به سلامت. من که از همان اول چنین تصوری نداشتم . اصلا از نظر من مجاهد به مفهوم انسانی تخیلی نبود و فقط می دیدم که در مسیر مبارزه فداکاری و از جان گذشتگی می کنند حرف من این است که یک ذهن دهاتی فقط خوب و بد می کند . نمی تواند ببیند که همه چیزدر این عالم فازی است ولی یک ذهن روستایی تلاش می کند که یک خط مشخص بین همه چیز بکشد . منظور من این است که سازمان مجاهدین را با تمام پستی و بلندی های آن و وجوه گوناگون آن باید دید.

ماشالله گفت...

اقای ایوب
دولا دولا از داعش دفاع نکن . روشن بگو قبولشان داری. آخر این حرف که الان سر میبرند در حاکمیت نمیبرند یعنی چه؟ یعنی اساسا چنین کثافتهائی به دلیل پایگاه مردمی حق دارند موفق شوند. من سئوال میکنم اگر اینطور بود چرا آقای رجوی علیه خمینی دست به مبارزه مسلحانه زد. خمینی در آن سال پایگاه مردمی اش خیلی زیاد بود الان هم که سی و چند سال گذشته حکومت خمینی سر پاست و هنوز هم به نظر من پایکاه این آخوند مرتجع بیشتر از رجوی هست پس چرا علیه آخوندها مبارزه میکنید بروید ایران و بگوئید غلط کردم و با آخوندها همکاری بکنید. به نظر من شما خیلی پرت دارید میروید

جبری مسلک گفت...

شما رضا به اراده الهی بدهید و لبخند بزنید. شما اگر مسلمانید وبه اراده خدا اعتقاد دارید اراده اوست همه اینکارها. خودش اراده فرمود خمینی بیاید و خامنهای رهبر ملت بشود و ملایان حاکم بشوند. خودش اراده فرموده داعش بیاید و سرها را ببرد. خودش اراده فرموده در قرن بیست و یک کشورهای خاورمیانه ای اینطور باشند. شما اعتقاد ندارید. اگر اعتقاد داشتید اینطور با اراده الهی رو در رو و بدبخت نمی شدید حتی چنگیز و تیمور هم ابزار الهی بودند. این مزخرفات را این کمونیستها در سرها کردند که انسان چه و چه است . انسان هیچ چیز نیست . خدا خودش خلق میکند و هر طور صلاح میداند بر سرش میاورد . ما فقط باید شکر کنیم و سپاسگزار باشیم. خدا میخواهد فقط ما را امتحان کند و شما نمی فهمید که نمی فهمید. خدایا راضیم به رضای تو چه سر مرا داعش ببرد چه مرا رهبر ایران کنی هر دو اراده توست

ناشناس گفت...

فؤاد
احمد رضا ص اى الاغ بى شعور خودتو به خودت نزن ( خريت ) مثل اينكه خيلى خرى كه حرف به اين سادكى رو نمى فهمى من بسيجى نيستم واقع بينم ولى تو مجيز خوان وبدبخت وتو سرى خورى واحتياج به رهبر عقيدتى دارى ولى من در خود اين نياز را نمى بينم برو فعلاً به عيالش خانم رئيس جمهور تعظيم كن وستايشش كن تا خودش يك روزى از سوراخ بياد بيرون دستشو ببوس وافتابه هم براش اب كن . بارك الله

ناشناس گفت...

فامیل دور
یک بلا نسبت ابلهی بود هیچی حالش نبود فقط مثل میمون وبلانسبت میمون ادا و اطوار در می اورد به این بابا میگفتند بگو امریکا چگونه کشوریست این ابله چون وبدلایل مختلف نمی خواست جواب بدهد شروع میکرد راجب همه چیز میگفت الا امریکا
این سرباز نگهبان و سرباز گمنام سایت دریچه زرد اقای معیوب نظام رجوی هم همین کار را میکند
اقای محمد سعید از معیوب چندا تا سوال کرده از حوادث درون سازمان و علی زرکش که حکم اعدامش توسط رهبر عقیدتی صادر شده بود و حالا جواب این معیوب خان را ببینید از همه چی گفته از همه جا گفته الا سوال مورد نظر
نتیجه میخواهم بگیرم
چرخ معیوب رهبر عقیدتی به گل نشسته انها نمی توانند پاسخ بدهند و نمی خواهند جوابگوی به گل نشستن این چرخ معیوب رهبر عقیدتی باشند
به اینها و سربازان گمنامشان باید گفت اسمان اگر به زمین بیاید اگر خدا هم بگوید که رهبر عقیدتی از پاسخ معاف است ما کوتاه نخواهیم امد باید باید و باید و هزاران باید دیگر که انها ناگزیر از پاسخ هستند بدون اینکه پاسخ بدهند من شخصا اینها را همانند پاسداران و اخوندها و ملاهای جنایتکار و خائن به میهن می نگرم هر دو را در یک کفه ترازو میگذارم مگر انکه پاسخ دهند
همین میعیوب خان نظام ابادی تو هم بدان کشک می سابی عزیز
باید پاسخ دهید
باید پاسخ دهید
باید پاسخ دهید

ناشناس گفت...

جميله يكه سوار
ايوب جان ميشه ازت خواهش كنم واسطه بشى واز رهبر عقيدتيت يا رئيس جمهورت بخواهى يكبار هم كه شده مستشارها وصاحب مقام هاى امريكائى وغربى را ول كنند ويكبار جواب اين همه سؤالات را بدهند وخودشان رو از شر اين همه تهمت وافترا !! رها كنند جواب نميدن زيرا خودشون قبول دارند ويا به عبارتى سكوت علامت رضا است . موافقى؟

ناشناس گفت...

آقای نظام آبادی گرامی دوست عزیز من ازشما در مورد داعش نپرسیدم دوباره تکرار میکنم سوالها را !
-آیا محاکمه‌‌ی علی زرکش و صدور حکم اعدام وی پس از انقلاب ایدئولوژیک صحت دارد؟ آیا او به عنوان دشمن شماره‌ی یک انقلاب ایدئولوژیک و مریم رجوی و مسئول شکست‌ استراتژیک مجاهدین معرفی نشد؟

-اگر بپذیریم علی زرکش باعث شکست استراتژیک مجاهدین تا سال ۶۴ بود در سه دهه‌ی گذشته و در دوران حاکمیت مطلق مسعود رجوی چه کسی مسئول شکست‌های استراتژیک مجاهدین بوده است؟

-آیا در همان «دادگاه» گفته نشد «این پدرسوخته بریده را بدهید دست من تا ببرم ترتیبش را بدهم»؟ آیا فیلمی از این محاکمه و «دادگاه» عادلانه و مستقل که مجاهدین نویدش را می‌دهند هست؟ آیا زرکش تا آخرین روزهای عمرش از سوی مسعود رجوی مورد تحقیر قرار نگرفت؟ آیا این نوعی اعدام روحی و روانی او نبود؟ آیا بزرگداشت او پس از مرگش از سوی مسعود رجوی را صادقانه می‌دانید؟‌

-آیا به صداقت و توانمندی و هشیاری رهبری که ۴ ماه قبل زرکش را «کوه مرد» و «شیرآهن کوه مرد» خوانده و در مراسم ازدواج بامریم عضدانلو به صراحت گفته پیشنهاد ازدواج با مریم از زرکش بود و عقل خودش به آن نرسیده بود و پس از جلوس بر جایگاه رهبری عقیدتی، او را «خائن» و «بزدل» و «ترسو» و «دشمن انقلاب ایدئولوژیک» و «مریم» خواند، باور دارید؟ آیا محاکمه‌ی علی زرکش نشاندهنده‌ی بی‌محتوا بودن انقلاب ایدئولوژیک نبود؟ چگونه به ارگان‌های رهبری که بر چنین روندی صحه می‌گذارند و حکم اعدام رفیق‌ روزهای سخت‌شان را صادر می‌کنند، اعتماد می‌کنید؟ آیا این قبل از هرچیز سقوط اخلاقی و وجدانی نیست؟
محمد سعید

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت کاک رضا مرد غیرت و شرف دیار دالاهو کرمانشاه !

خیلی از همرزمان قدیم و جدید با مشکلات زیاد خودشون را به اروپا رساندن خیلی فاجعه ها را تجربه و شاهد بودن زندان و شکنجه ووو .......... اما متاسفانه هنوز هنوزه نمک گیر انقلاب خواهر مریم هستند و واقیعت و تجربه خود را در اختیار نسل حال و آینده قرار نمیدهند تنها دو نفر از این گروه برای دفاع از عزم و غیرت مبارزاتی خود رجوی و با ندش را به پاسخگوئی و چالش کشاندن یکی آقای گوران و دیگری عظیمی بود و هر دو آنها از کرمانشاه ! افرادی دیگر هستند جز کادرها و نیروهای قدیمی داستانها و ماجرهای وحشتناک مشاهده و تجربه کردن که کمتر از آقای گوران و عظیمی نیست در محفلهای خصوصی و نشست و برخاستها افشاگری و خاک بپاه میکنند ولی از ترس و وحشتی که این باند تبهکار در درونشون نهادینه کرده یارا و جرات کافی را برای انتشار ان با عکس و نشان ندارند !

عمو رضا گل

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: فامیل دور، ای به چشم ، ای به چشم . فردا.

فروزنده رحیمی گفت...

فرض کنید مجاهدین نابود شدند که نمی شوند. چی گیر شماها میاد؟چه اتفاقی میافته؟ اگر یک جو اهل مبارزه بودید به اینها فکر میکردید ولی افسوس که نیستید

ناشناس گفت...

این سئوالهای شما را ده هزار بار وزارت اطلاعات ملاها پرسیده شماها دیر رسیدید بجائی هم نمیرسید .صبر کنید فقط جوابتان را حقیقت انقلاب خواهد داد
ایرانی

ناشناس گفت...

حالا چرا این مرد غیرت وشرف دالاهو برنمی گردد کرمانشاه انقلاب بپا کند و هموطنانش را از اینهمه مصیبت نجات دهد و نشسته است این دری وریها را می نویسد ؟ معنای غیرت و شرف را هم باید اینجا فهمید ! روزگار عجیب و غریبی است واقعا - هوشیار

ناشناس گفت...

جميله يكه سوار
ادم حسابى جواب تان را حقيقت انقلاب خواهد داد يعنى جه ؟ ٣٥ سال منظر حقيقت انقلابى ؟ شما ها واقعاً در انقلاب خواهر مريم ومسعود جون
حل شدين براى من روشن كن معنى حرفت جيه شايد من هم سر عقل بيام

ناشناس گفت...

معلومه این هوشیار خان هم بی غیرت است و هم بی شرف چون در خارج نشسته میگه لنگش کن. بیچاره رضا گوران بالاخره یک همتی از خودش نشون داده اما هوشیار خان چه کرده؟

اشرف نشان سابق

ناشناس گفت...

آقای هوشیار قربانت این ایل گوران یا (یارسان ) بر خلاف من و تو شیعه ١٢ امامی که عکس آقا را در ماه می دیدیم و هنوز از شر ان خلاص نشدیم یکی دیگر را به نام رهبر عقیدتی ساز کردیم این یکی به اولی گفته زکی !زن رفیقش یا همکارش را مستحق خود میداند و فاجعه و اشتباهات تشکیلاتی , سیاسی و استراتژیکی نظامی را اعضا و بدنه انجام دادن و ماها به این رهبری خیانت کردیم اگر روزی دیدیم رهبر عقیدتی با زنهایمان خوابیده باید کیلو کیلو حال کنیم چونکه حل شدگی ایدولوژی ما را در رهبری بیان میکند ! گوران و ایلش از همان روز اول دوست گرامی هیچ سنخیت ایدولوژی و فرهنگی با این جماعت دله و دزد خمینی نداشتن و مبارزه و شورشگری آنها هم ادامه دارد و باری حرفهای ایشان دری وری نیست حال هر کسی وجدان و شرافتش گرو قضاوتش !
زنده باشی کاکه !

عمو رضا گل

ناشناس گفت...

جميله يكه سوار
فروزنده جون ما منتظر نابودى مجاهدان نبويم ونخواهيم بود ولى منتظر سر عقل امدن أون دوتا خواهر برادر ( مسعود جون ومريم جون ) وابواب جمعى شون هستيم كه يا اعتراف كنن غلطهاى زيادى زياد كردن و از تمام خانواده هاى شهيدان عذر خواهى كنند بذارن اشخاص دلسوز لواى مبارزه با جمهورى اسلامى را بلند كنند ومسعود جون از سوراخ بياد بيرون وكمى تازه بخوره من فكر مى كنم از بس تو سوراخ مونده عقل از سرش رفته با كمال معذرت از رهبر عقيدتى

ناشناس گفت...

آقای ایرانی و نظام آبادی گرامی سلام !
همانطوریکه آقای گوران در مقاله و روشنگری اخیرش از گروه بچه ها کم سن و سال نام برده به اسم میلیشیا در دوزخ اشرف سپاس گذارم در این مورد تجربیات خود را باز گو کنید !
آیا جداسازی جنسیتی در مناسبات مجاهدین صورت گرفته است؟ آیا وجود پمپ‌بنزین جداگانه و ... در «اشرف» واقعیت دارد؟ آیا جداکردن قرارگاه‌های زنان و مردان و نه خوابگاه و محل زندگی و استراحت آنان واقعیت دارد؟

-آیا در هیچ‌یک از عملیات‌های ارتش‌آزادیبخش کودکان زیر ۱۸ سال شرکت داشته‌اند؟‌ آیا در هیچ‌یک از عملیات‌های ارتش آزادیبخش کودکان زیر ۱۸ سال کشته شده‌اند؟‌ آیا کودکان زیر ۱۸ سال از اروپا و آمریکا به قرارگاه‌های نظامی مجاهدین در عراق اعزام شده‌ا‌ند؟ آیا این امر زیرپاگذاشتن کنوانسیون‌های مربوط به حقوق کودک نیست؟

-آیا کودکانی که از والدین خود در اشرف و دیگر پایگاه‌ها تحت عنوان حفظ امنیت و سلامت و دور شدن از شرایط جنگی جدا شده و از عراق به اروپا و آمریکا فرستاده شدند با پدر و مادر خود ارتباط منظم داشتند؟ آیا نامه‌های این کودکان به دست پدر و مادرشان می‌رسید، یا بالعکس؟ آیا به این کودکان و پدر و مادر آن‌ها گفته نشده بود که بعد از پایان جنگ و حمله آمریکا دوباره به عراق بازگردانده می‌شوند، چرا برگردانده نشدند؟ آیا اطلاع دارید چه تعداد از این کودکان در سن نوجوانی و جوانی دچار آسیب‌های روحی شده، چه تعداد خودکشی کرده، به چه تعداد تجاوز شده و یا مورد آزار و اذیت جنسی قرارگرفته‌اند؟ آیا این اخبار به اطلاع پدر و مادر این کودکان رسانده شده است؟

محمد سعید

ناشناس گفت...

آقای محمد سعید
قربان شکل ماهت برم عزیز دل برادر لطفا توضیح بده برای من که کودک زیر 18 سال دیگر چه صیغه ای است؟
منظورت کودکان هفده سال و نیم و هفده سال و شانرده سال و اینهاست؟
راستی تا یادم نرفته می خواستم عرض کنم که بابا بزرگ من هم که کودک هشتاد و نه ساله ای بیش نبود چند روز پیش از دنیا رفت. هر چی خاک اوست بقای عمر شما و دیگر منتقدان مجاهدین باشد اما گاهی احساس می کنم که شماها اینقدر در نوشتن علیه مجاهیدن عجله دارید که سوراخ دعای درست نوشتن را به قول آن دوست گم می کنید.
حسین ع

ناشناس گفت...

حسین آقای عزیز باور کن بحث عجله داشتن اینها نیست من هیچ خصومتی با شما یا آقای نظام آبادی , ایرانی و حالیته ندارم ! نمیدانم چه مدت در روابط مجاهدین بودین و شناختتان از این جریان در چه حد است ! باری رژیمی که فکر نمیکردی ٣٥ روز سر کار باشه ٣٥ ساله با دجالیت و دله و دزدی کشور را شخم زده ! قهر مانی ها را اعضا و بدنه مجاهدین چه در زندان و میدان رزم آفریدن اما رهبری که رجوی باشه و باندش این همه فدا و رزم را به گند و سیاهی کشیدن, دوست عزیز زمانیکه بچه ها دسته دسته حلق آویز یا تیرباران و شکنجه میشدن , وقتی در پایگاه ها یا خانه های تیمی یا ماموریتها چه در شهر ها یا کردستان قرصهای سیانور و نارنجکها آمده هر لحظه انفجار و شکستن بود و روز هزار بار مرگ را جلو چشم خود می دیدیم ! برای شازده داشتن مراسم دامادی با دختر ١٨ ساله را برنامه ریزی میکردن اسم این هم رزم و مبارزه گذاشته بودن وانگهی چرا دور بریم مهر تابان رئیس جمهور جامه های رنگی و زرین ایشون و ادعای رییس دولت در آوردن فرش قرمز , توپ شلیک کردن , اسکورت موتوری این هم یک نوع مبارزه نام گزاری شده که می خواهند رژیم را با این شیوه سرنگون و ما نگون بخت که به شعور خود لگد زدیم مهر تابان را روی دوش به تهران می بریم ! پدر و مادرهای ما یک آرزو داشتن که روز سر نگونی این دزدان جان و مال مردم ایران آخوندهای لومپن و لاش را ببینند متا سفانه آنرا به گور بردن دعا و آرزو می کنم ما این را ببینیم !

دمت گرم و عزت شما زیاد !

محمد سعید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام : محمد سعید ، از یک طرف از مبارزه و تجربه خود می گویی و از سیانور و این حرفها و از طرف دیگر با قضایا ساده برخورد می کنی. من بر خلاف تو کاره ای نیستم و هیچ ادعایی ندارم. فقط به مسائل علاقه مند هستم . برای مثال به این علاقه مند هستم که فردی که مدام می گوید پشت من گرم است به انبوهی از شهدا، از همه زنده های مجاهدین آنقدر متنفر است که هر چه که در سایتها ی زنجیره ای دیده و می بیند جمع آوری کرده و دیگران با به به و چه چه آنها را به عنوان تحقیقات عظیمی که در بخشهای تحقیقاتی دانشگاه برکلی و استنفورد انجام گرفته تبلیغ می کنند. این نفرت از کجا آمده و به چه دلیل است ؟نمی دانم.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید، آنچه که راجع به داعش گفتم که تو گفتی این حرفها بی ربط است تاکید بر این نکته است که باید بتوانیم هر پدیده ای را با تمام وجوه گوناگون آن ببینیم و قضاوت کنیم. ایرج شکری می گوید که ایوب با آن حرفهایی که تو در باره داعش زدی مشخص شد که از نظر روانی کاملا مشکل داری. خوب محمد سعید ، من غیر از این نگفتم که نباید یک سویه قضاوت کنیم. حتی در باره یک جریان ارتجاعی. اما ملاحظه کن که چه برخوردی دارند با این جریان. هر چه خوشگل و ملکه زیبایی و انسان والا و مبارز هست جمع شده و با داعش مبارزه می کنند و یک کلام نمی گویند که این داعش فقط سه هزار نفر بوده وهست و مابقی چند ده هزار نفر ، سنی های به جان آمده از ظلم نظام است و بس که همین چندی پیش به آنها اضافه شده اند. هیچ کس نمی گوید که داعش با کردها دشمنی ندارد ولی حمله به کوبانی و تصرف آن، راهی را می گشاید برای نقل و انتقال تسلیحات و افراد و نزدیک شدن به سقوط بغداد. هیچ کس نمی گوید که آن مبارزین جان بر کف شما قبول ولی بیا ببین که همین چند هزار نفر توانستند روبروی جهانی بایستند و اینکه این یک وجهه مثبت زندگی و شخصیت آدمی است که از مرگ نمی ترسند و می بینی که با حمله هوایی کشورهای غربی نیز جا نزدند و فقط کشتار شدند و مابقی سرپا ایستند و ادامه می دهند. ما در این عالم خوب و بد به آن مفهومی که در ذهن یک روستایی است وجود ندارد. خط مرز مشخصی بین پدیده های این عالم وجود ندارد. همه چیز به مانند طیف رنگ است.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید ، آنچه که راجع به زرکش می دانم این است که تمامی این حرفها بر می گردد به شاه سوندی در بعد از دستگیری در عملیات فروغ جاویدان. خواهش می کنم که اساسا تمام این حرفها را دنبال کن و ببین به کجا می رسی. این ها دروغ پردازی است و بس. شاه سوندی همان کسی است که مصداقی در باره او می گوید که شاه سوندی برای نجات جان کثیف خود ، خود را تسلیم کرد و گفت که اطلاعات من زیاد است و مرا نکشید.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید، من از تو سئوال می کنم به چه دلیل آقایی که به ادعای خودش نه یک روز مجاهد بوده و هیچ گونه علاقه ای به سازمان مجاهدین ندارد ، می آید و هر چیزی را به عنوان پیرهن عثمان می گیرد برای کوبیدن مجاهدین؟ آخر دلیل او چیست؟ دلیل تو می تواند این باشد که وارد این جریان شدی و از زندگی خود عقب ماندی و از این قبیل. ولی او و امثال او چه؟ در ساختن ویدیویی که از او در همین جا دیدیم من می گویم که حد اقل بایستی می گفت که این حرفها از ناحیه چه کسی است . اگراز نظر ایشان و دیگران، شاه سوندی دارای اعتبار است بحثی نیست ولی بایستی به منبع آن ارجاع دهد. یکی از همین دروغها را برای تو می نویسم ولی همین جا تاکید می کنم که برای من اهمیت ندارد که کدام درست است و کدام غلط زیرا که اصلا به من ارتباطی ندارد. مردی خوشحال ولی در عین حال بد طینت می نویسد که "
تندترین نظریه مرگ علی زرکش هم مربوط به یکی از فرماندهان ناراضی و جداشده سازمان است که وی اعتقاد دارد، علی زرکش با فرمان مستقیم مسعود رجوی و به دست یکی از فدائیانش به نام مسعود قربانی، کشته شده و سپس مسعود قربانی نیز به دست کسی دیگر به قتل رسیده است تا همه ردها از منظر رهبری سازمان، پاک شده باشند!"
می بینی که از میان تمام داستانسرایی ها یکی نیز این است که خواندی.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید ، تو که خود مرد این حرفها بودی بگو که این تا چه حد امکان پذیر است که فردی عازم جنگ شود و بعد اسراری را در کوله پستی خود بگذارد؟ حرفهایی را در آن نامه به زنش بگوید و بعد کشته شود و بعد آن نامه به دست دستگاه بیافتد ؟ این هم یکی از آن حرفهای عجیبی است که در باره این آدم که تا آخر، پای حرفش ایستاده و جان داده است می گویند.

ایوب نظام آبادی گفت...


سلام: محمد سعید، این اولین حرفی است که در باره زرکش از شاه سوندی می خوانیم " نقطه ای که باعث شکستن من شد و علی رغم زیگزاگ های سال های طولانی، ماجرای محاکمه علی زرکش و صدور حکم اعدام در سازمانی بود که داشت با جمهوری اسلامی می جنگید و علیه اعدام های آن سال ها ظاهرا مبارزه می کرد. این صدور حکم اعدام علی زرکش..." . و یا دیگری می نویسد که " علی زرکش درمدتی که دراشرف زندانی بوده برای همسرش نامه ای نوشته و در آستانه عملیات فروغ مخفیانه این نامه را به همسرش مهین رضایی می رساند _ این نامه پس از مرگ مهین رضایی در عملیات خودزنی فروغ از جیب لباس نامبرده به دست نیروهای ایران می افتد ." ونیز سعید جمالی می گوید که سالهاست که داستان علی زرکش در اذهان بصورت معمایی باقی مانده..." و نیز " علي زركش كه زماني فرد شماره دو سازمان بود بعنوان يك سرباز معمولي به جنگ فرستاده مي شود. از طرف سازمان از پشت مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد و به اين ترتيب به زعم سازمان پرونده علي زركش بسته مي شود و مرگ او به همراه 1200 نفر ديگر اعلام مي شود ".من از تو خواهش می کنم که به حرف سعید جمالی توجه کن و بگو که آیا حرفهای او را قبول داری؟ همین است داستانپردازی و آسمان و ریسمان را به هم بافتن برای انتقام گیری .

ناشناس گفت...

این حسین ع - کارگزار ولی فقیه سابق مستقر در اشرف این را هم می‌تونه ببینه. راجع به سربازان کودک است.

https://www.dosomething.org/facts/11-facts-about-child-soldiers

فرزاد.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
دریچه زرد گفت...

ناشناس نظرت حذف شد
چون اسم نداشت
چون یک کاربر دیگر را گه خطاب کرده بودی بی انکه معلوم شود او به تو توهین کرده با پوزش

نظر دهنده گفت...

نظر دهنده
بحث های اینجا به من ربطی ندارد، اما آقای ایوب که منعکس کننده نظرات مجاهدین است در پاسخ «محمد سعید» دو اشتباه مرتکب می شود که اولی آن اگر از طرف خود او عمدی نباشد از طرف «بزرگان» مجاهد عمدی است.
یکی این که ده ها هزار نفر را که از گوشه و کنار دنیا و از خود عراق و سوریه و همان مناطق به داعش پیوسته اند نمی بیند و می گوید « این داعش فقط سه هزار نفر بوده وهست».

یکی هم این که نا خواسته می پذیرد که «عشایر انقلابی» مجاهدین همان نیرو هایی هستند که در کنار داعش می جنگند و این تعداد زیادی که می بینیم همان «نیرو های انقلابی» از نظر مجاهدین هستند!

نظر هنده گفت...

نظر دهنده
بحث های اینجا به من ربطی ندارد، اما آقای ایوب که منعکس کننده نظرات مجاهدین است در پاسخ «محمد سعید» دو اشتباه مرتکب می شود که اولی آن اگر از طرف خود او عمدی نباشد از طرف «بزرگان» مجاهد، عمدی است.
یکی این که ده ها هزار نفر را که از گوشه و کنار دنیا و از خود عراق و سوریه و همان مناطق به داعش پیوسته اند نمی بیند و می گوید «این داعش فقط سه هزار نفر بوده وهست».
یکی هم این که نا خواسته می پذیرد که «عشایر انقلابی» مجاهدین همان نیرو هایی هستند که در کنار داعش می جنگند و این تعداد زیادی که می بینیم همان «نیرو های انقلابی» از نظر مجاهدین هستند!

ناشناس گفت...

این ایوب هرچه ندارد یک چیز دارد و ان هم غیرت و شرافت است. من نمیدانم او کی هست ولی هرکه هست انسان باشرفی هست و خیلی هم مودب است و در مقابل این همه فحاشیها جدا که صبر ایوب را نشان میدهد. خدا نگهش دارد برای مبارزه با بی غیرتی و بیشرافتی
ایرانی

ناشناس گفت...

مرتیکه کلاش حقه‌باز ایوب وقیح آبادی خجالت بکش. سعید شاهسوندی کجا بود. تو که شرافت نداری، اسماعیل وفا یغمایی یک ساعت در این باره گفتگو کرده ریز به ریز گفته. آقای سعید جمالی با جزیئات دادگاه را شکافته و زنده یاد کمال رفعت صفایی هم متجاوز از دو دهه قبل با دقت و دادگاه علی زرکش رو به قلم آورده. مرتیکه پای سعید شاهسوندی رو پیش میکشی که میگه من خودم نبودم و بعداً شنیدم. مرتیکه وقیح حقه باز.

آقای یغمایی خود شما به این جرئومه فساد توضیح بدید. نذارید یک مشت حقه باز وبی همه چیز موضوع رو ماست مالی کنن.

آنتی ایوب

منصور لرستانی گفت...

شماها اینجا بزنید به سر و کله هم.مجاهدین اعتنای سگ هم به این ها را ندارند آنها به صراط مستقیم انقلاب و مردمی تحت ستم و رنجدیده روانند یا پیروز میشوند یا رستگاری جاوید را نصیب میبرند. حرفهای شماها هم ارزشی ندارد.از اینها زیاد گفته اند حد اقل در صد سایت رژیم همین ها را مینویسند شما میشوید صد و یکی.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، من همچنان بر سر حرف خود هستم که تمامی این حرفها رونویسی از روی دست شاه سوندی است که بلا فاصله بعد از دستگیری در عملیات فروغ جاویدان گفته است.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظر دهنده، من از ماهها پیش که اخبار مربوط به داعش را دنبال می کردم ، رقم سه هزار نفر را مطرح می کردند و می گفتند که این آدمها از نقاط مختلف دنیا جمع شده اند ولی از وقتی که موصل و نقاط دیگر عراق را تصرف کردند ، مردم به آنها پیوستند و تعداد آنها هم اکنون به دهها هزار نفر می رسد که رقم دقیق آنها معلوم نیست. درضمن ، حرفهایی که می زنم نظرات خودم است و من سخنگوی مجاهدین و یا بسیار همسو با آنها نیستم. آنچه را که راجع به داعش گفتم و می گویم ، نشان دهنده این است که بایستی توانایی دیدن تمامی پدیده ها ، از تمامی زوایا و با تمامی خوبی ها و بدی های آنها را داشته باشیم. برای مثال ، همه تلاش می کنند که با نشان دادن عکسهایی و فیلم هایی وانمود کنند که افراد داعش و پیروان آنها، آدمهایی ترسو هستند ولی در واقع بدون شک و در مجموع آدمهایی بسیار نترس هستند که برای رسیدن به مقصود خود که تصور می کنند که بسیار انسانی و آرمانی است از جان مایه می گذارند ونیز بسیار بی باک هستند. برای دانستن نقطه نظرات مجاهدین در باره داعش باید به سایتهای آنها رجوع کنی.

منصور لرستانی گفت...

بیست و دومین قسمت دروغهای شاخدار!بخوانید و بخندید

ناشناس گفت...

با درود فراوان پهلوان عزیز کا ک رضا خسته نباشی !

دست مریزاد برای این همه حوصله و غیرت نسبت به روشنگریت !
این جماعت مریض و روانی رجوی از جان این بندگان خدا چه می خواستن ؟ کاک رضا عزیز این زحمات و روشنگری را به یک نا شر برا ی چاپ کتاب سفارش کن ؟
عمو رضا گل

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: این داستان رقص رهایی نیز پایان پذیر نیست . آقای یغمایی به من گفت که من باید این را درز بگیرم . ولی مطرح می شود . من هم ناچار دنبال می کنم . مردم خواهش می کنم که به این توجه کنید و ببینید که اتهام جنسی به زنان مجاهد را چه کسی اول بار شروع کرد .آدم باید به رذالت بدی دچار شده باشد که به زنانی که زندگی عادی خود را رها کرده و سرنوشتی به مانند آن شش زن اسیر در قتل عام اشرف را انتخاب کرده اند ، اتهام فساد بزند. من همین جا بگویم که بتول سلطانی این را شروع کرده است. من ریز به ریز حرفهای او را از ابتدا دنبال کرده ام .ابتدا می گوید که این سمبلیک بوده و بعد کم کم و به مرور زمان ، داستان را جنسی کرده و این حرفها را او در دهان دو بتول دیگر گذاشت و شما نیز افتخار این را دارید که از او نقل می کنید. می گویید که فساد جنسی در میان زنان اشرفی بوده است و لی در نوشته های شما معلوم نیست که این ادعا از کجا آمده . به هر حال خیلی مردید. در نوشته های شما اثری از گوینده آن نیست. به مانند ویدیوی آقای همنشین که از زرکش می گوید و ایشان می گوید که می گویند . چه چیزی را چه کسی دیده و برای اولین بار گفته ؟ از حسین زبل و کامنت گذار لاطاعلات باف انتظاری نیست ولی کسانی که ادعای مطالعه علمی و مبتنی بر تحقیق و بی طرفانه رادارند ، انتطار می رود که مستند صحبت کنند.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نویسنده از کاخ نشینی آن دو نفر صحبت می کند. می شود بگویید که ویژگی بارز محل زندگی آنها با دیگران چه بوده است؟ رجب زاده مدام کاخ کاخ می کرد و با انگشت دیوارهای زمخت را نشان می داد .چه کاخی ؟ در میان این بزرگمنایی ها و دروغ پردازی ها چیزی که جایی ندارد همان کاخ است. تا یادم نرفته بگویم که رجب زاده به سی و پنج تانکر بزرگ اشاره کرد و گفت که این ها برای این است که اگر آب قطع شد ، رجوی بی آب نماند. این حرف مزخرف در حدود بیست دقیقه بعد در فیلم به این شکل در آمد که او در یک جای پرتی به یک تانکر کوچک اشاره کرد و گفت این برای این است که اگر آب قطع شد ، رجوی بی آب نماند! بعد ناگهان از توی مستراح سر در آورد و گفت که مستراح ما این بوده و تعدادی کنار هم ولی خدا می داند که مستراح آنها تکی بوده و شاید هم بسیار تمیزتر! . تو گویی که رجب زاده و فیلم قصد مسخره کردن دارند! به نظر من شما باختید نه به خاطر اینکه همه حرفهای شما نادرست است بلکه به این دلیل که به حرف دروغی متوسل شدید به نحوی که از فرط دروغ گویی آدم متحیر و حیران و انگشت به دماغ می ماند!

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: این نکته را می گویم که بعضی اوقات حرف زدن شما را می پسندم و به آن نمره خوبی می دهم. مثلا در جایی که دست از سر آن دو نفر برداشته و دست از سر دلسوزی برداشته و دست خود را رو می کنید . یعنی زمانی که کینه خود را نسبت به همه آنها بروز می دهید. وقتی که هر چه از دهانتان در آمد نثار آنها می کنید به مانند اینکه آنها از فرط ضعف ، بد بختی و نادانی و ناچاری در آنجا ماندگار شده اند و از این زاویه است که حتی به خروج فکر هم نمی کنند . و یا این که اصحاب کهفی اند و نادان و شرور. در اینجا مشخص می شود که کینه شما به مجموعه آنهاست . این خوب نیست که گفتید آیا نمی توان به این گروه بی اخلاق و بی شخصیت اعتماد کرد ؟ خوب است چرا که این کار ریاکارانه است که دو نفر را مخاطب قرار می دهید و در واقع کینه شما در حد مسعود دلیلی و نسبت به همه آنهاست. در اینجا می خوانید که نویسنده روستایی ! ما می گوید که ، آنها منجمد و فاقد خصائص مبارزاتی و انسانی سرکوفت شده و تحقیر شده هستند .

ناشناس گفت...

مرتیکه کلاش مدعی بیطرفی این ایوب قالتاق دوباره یکی یک چیزی نوشت که رهبر عقیدتی دردش آمد دوباره پرید وسط و داستان‌های قدیمی رو برای لوث کردن این نوشته پیش کشید. مرتیکه دبنگ خوب می‌خواستی داستان رقص رهایی رو اسماعیل وفا بیاد بگه؟ خوب معلومه کسی که روش پیاده شده میگه.

بعدهم الان نوشته‌ی رضا گوران راجع به شکنجه و حکم اعدام و کلاشی رهبری عقیدتی توست.

مرتیکه وقیح بگو چرا نفوذی روستایی رژیم رو اینقدر تحویل می‌گرفتن؟

آنتی ایوب

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب، اول بگویم که دیگر شکی برایم باقی نمانده که تو هیچ گونه ارتباطی به هیچ لحاظی با آدمهای به مانند آدمهای سایتهای زنجیره ای نداری. این بماند . رقص رهایی در نوشته نویسنده آمده است و من حرف بی ربط نزدم. علاوه بر این ، تو آدم خوبی هستی به این دلیل که با نگاه کردن به تو ، مجاهدین را خواهیم شناخت. خدا تو را نگه دارد.

ناشناس گفت...

ایوب در پاسخ به محمد سعید می گوید«هیچ کس نمی گوید که آن مبارزین جان بر کف شما قبول ولی بیا ببین که همین چند هزار نفر توانستند روبروی جهانی بایستند و اینکه این یک وجهه مثبت زندگی و شخصیت آدمی است که از مرگ نمی ترسند و می بینی که با حمله هوایی کشورهای غربی نیز جا نزدند و فقط کشتار شدند و مابقی سرپا ایستند و ادامه می دهند»، مسعود رجوی هم با همین محک کارهای خودش را ارزیابی می کند. هم با جمله پردازیهایی که بارها بعد از به کام فاجعه فرستادن مجاهدین کرده است و شعار «بیابیا گفتن» به دشمن را بر مبنای همان به استقبال مرگ رفتن و ارزش مطلق قرار دادن آن و وصل کردن آن به عاشورا ساخته و دست به نوعی «انگیزه سازی» عقیدتی و ایمانی زده و هم با گفتن فرمایشاتی از این قبیل که مجاهدین در لیبرتی انتخابی جز «بین موشک خوردن و موش شدن در برابر رژیم» نداشتند، فضای سنگینی آفریده که کسی جرات حرف زدن در مورد راه حل واقعی و درست مساله یعنی ضرورت خروج هرجه سریعتر از عراق نداشته باشد. چرا که حرف زدن در مورد آن یعنی موش شدن در برابر رژیم به تعبیر جبّار مبتکر انقلاب ایدئولوژیک. اما با همان معیار عملکرد جنگی و نظامی هم در واقعیت امر رهبر مجاهدین کلا در سطح بسیار نازل نسبت به داعش و القاعده قرار دارد حالا کاری با نیروهای چپگرا مثل پ.ک. ک و یا دورتر از ما در کلمبیا «فارک»، نداریم. دلیل اصلی این امر چیزی جز این نمی تواند باشد که چه نیرویی ارتجاعی مثل داعش و چه نیروی ترقیخواهی مثل پ ک ک، اینها سوار بر موج نارضایی برای خواستهایی بیرون آمده از دل جامعه یا به عنوان مشت آهنینی علیه تحقیری که در بین بخشی از مسلمانان از عملکرد غرب وجود داشت و در بین پایینی ها مورد حمایت بود، علم مبارزه بر افراشتند، اما مسعود رجوی بعد از انقلاب ایدئولوژیک مبارزه را به دعوا بر سر لحاف ملا که همان مساله «رهبری غصب شده انقلاب» بود تبدیل کرد و بعد هم مساله نشاندن یک رئیس جمهور که «مهرتابان آزادی» است، بر سر مردم را به آن اضافه کرد و صد البته اینها برای خود حضرت و مریدانش می تواند جاذبه داشته باشد. ایوب همچنین می فرماید« در این عالم خوب و بد به آن مفهومی که در ذهن یک روستایی است وجود ندارد. خط مرز مشخصی بین پدیده های این عالم وجود ندارد. همه چیز به مانند طیف رنگ است» با این فرمایشات می شود توجیهات عوامل رژیم در مورد کشتار و اعدام مخالفان را هم قابل قبول دانست و محکوم کردن کشتار دهه 60 را ناشی از ارزیابی با «ذهن روستایی» از مساله دانست.
معترض

همنشین بهار گفت...

سلام بر شما
در سایت من
http://www.hamneshinbahar.net/
و
در ویدیوی
https://www.youtube.com/watch?v=e2JAAFW3l8E
فراز و فرود علی زرکش

مطلب مورد اشاره آقای ایوب (رقص...) وجود ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ

در آغاز ویدیوی مزبور گفته‌ام:
«علی زرکش» که «شیر آهن کوه» و «مرد عبور از دیوارهای آهنین» لقب داشت و مسعود رجوی در حکم انتصابش بـه عـنوان قـائم مقام خود٬ وی را از «ارزنده‌ترین رهبران» سازمان که مدارج خطیر را طی نموده٬ توصیف نمود بعداً مغضوب شد و در مقطعی «نجس» و «علی قاعد» لقب گرفت.
وی در پاریس محاکمه و محکوم به اعدام شد و بعد از تعلیق حکم اعدامش به عراق منتقل و حدود یک سال در ساختمان بقایی (ازهدی بعدی)٬ در طبقه چهارم زندانی بود. می‌گویند برایش راحت بود هنگام انتقال به عراق بگریزد و خود را به پلیس فرانسه معرفی کند٬ اما چنین کاری نکرد.
.............
راویان «می‌گویند» در جمله آخر را می‌شناسم و به امانت داری و راستگویی‌شان اطمینان دارم اما اجازه نداشتم نامشان را بیآورم.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
فرهاد چاه بست
بعد از عملیات فروغ، رژیم جمهوری اسلامی به دروغ و آگاهانه داستان قتل علی زرکش را (توسط محافظ کاک صالح) بر سر زبان ها انداخت و هیچکس (هیچ کس) جز قاتلین زندانیان سیاسی و امثال فلاحیان به «خبر» کذب فوق دامن نزد.
...
«فرهاد چاه بست» را که به عنوان محافظ کاک صالح قلمداد شده بود، تا توانستند شکنجه کردند از او تنها می‌خواستند بیاید (به دروغ) بگوید که به دستور تشکیلات «من (فرهاد چاه بست) علی زرکش را در صحنه به قتل رسانده ام.»
بارها و بارها وی را به سختی شکنجه کردند تا به اجبار و بر خلاف میل خویش حرف بازجویان را تکرار کرد. بعد هم آزادش کردند.
او را سرزنش نکنیم.
باعث و بانی، استبداد زیر پرده دین است و لا غیر.
فرهاد چاه بست هم اکنون زنده و در قید حیات است و احتمالاً این یاداشت را هم می‌خواند.
با کمال احترام: همنشین بهار

ناشناس گفت...

از نظر من ایوب زرابادی یک شکنجه‌گر وقیح و پررو است که می‌کوشد یکی از قربانیان رجوی را همچنان شکنجه کند.

شیاد اگر حتی بخش کوچکی از آن‌چه رضا گوران تعریف می‌کند و حداقل آقای مصداقی دو مورد آنرا که حساس هم هست تأیید کرده درست باشد تو باید شرم کنی. مرتیکه شکنجه‌گر. تو می‌کوشی او را دوباره شکنجه کنی.

آنتی ایوب

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: معترض ، آنچه که در دو سه کامنت خواستم بگویم این است که همه چیز سیاه و سفید نیست. آیا من دارم ادعا می کنم که فرضا با این دید می شود که جنایات دستگاه را تو جیه کرد؟ من که چنین منظوری نداشتم. یک مثال دیگری بزنم . ببینید من با آقای مصداقی موافق نیستم و کاملا روبروی ایشان قرار دارم ولی اگر از من بپرسی مثلا که او را دربست قبول نداری میگویم نه. من او را به عنوان زحمت کش ترین آدم در حوزه همان حرفهایی که می زند یعنی مربوط به مسائل سیاسی و زندان می دانم. حرف من این است که من که با او مخالفم ، درست است به این موضع بیافتم که او همان اتهاماتی که به او می زنند است و نیز تنبل؟ او مصداق هر چه بدی است؟ من در این حوزه به گرد او هم نمی رسم . قصد ندارم که خودم را در مقابل او تحقیر کنم . واقعیت است. اصلا دیگران را نیز مطرح می کنم . شما اسم مصداقی و یک موضوع مربوط به زندانها و آدمها را در گوگل وارد کن و نیز دفعه بعد هر کس دیگری را نیز که دوست داشتی مثلا کورش عرفانی. حالا این را تکرار کن ببین به همان نتیجه ای که گفتم نمی رسی؟ حرف من این است که ذهن خود را نبایستی ببندیم.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنتی ایوب ، ممنون از کامنت های تو که بسیار عمیق و جالبند. هر جمعی مملو از تضادهاست و روشن است که چنان جمعی و در چنان شرایطی بسیار داستانها دارد . به هر حال ، من تمام این ادعا ها را رد نمی کنم . یک از هزار را می گویم مثلا تو رفتی میان آنها . مدتی آنجا ماندی و گفتی که پشیمانم و احتیاج به مامان تراپی دارم. قول می دهم برگردم و با آدمهای دستگاه نیز تماس نگیرم . حال ، با تو چه کار باید بکنند؟ بگویند بفرما خواهش می کنم اینجا خانه خاله بوده و تو آمده بودی دلت واشه. خوب می شود؟ تو بودی جای آنها چه می کردی؟ ویا مامور دستگاه بودی و آمدی کاری را که به تو گفته بودند انجام دهی نتوانستی انجام دهی و دست از پا دراز تر می خواستی برگردی و آنها نیز تو را شناخته بودند ، خوب بفرما با تو باید چه می کردند؟ راستی دیدی که همنشین توضیح داد و منبع یکی از همان مهملات را به اطلاع رساند ؟ یعنی قتل زرکش به دست خود مجاهدین. من هم همین را می گویم بخشی درست است و بخشی نادرست. اینکه آدمی زمانی قابل اعتماد بوده و کار درست و در زمانی دیگر همسو با آنها نبوده و مرتکب اشتباه شده و یا خلاف مسیر رهبر ان خود را رفته ،و اخراج شده و یا مورد توبیخ قرار گرفته ، چیزی رایج است.

ناشناس گفت...

از جناب همنشین سپاس گذارم برای زحمات و گرد آوری این همه مطالب پیرامون این جریان مجاهدین از بدو تأسیس تا به امروز و همچنین استاد یغمایی گرامی که تجربیات و کارهای پژوهشی در مورد فاکتها و اتفاقات تاریخی مذهبی که موجودات دله و دزد لاش و لمپن آخوندی به خورد جامعه ما قرنهاست تزریق میکنند روشنگری می کنند !

سلامتی و زندگی با عزت را برای هر دو شما آرزو میکنم !

حمید

ناشناس گفت...

با درود خدمت آنتی ایوب گرامی! نسل نگون بخت ما هزاران سوال از رجوی و با ندش و افراد پیرامون این بیت داریم که متاسفانه فرهنگ پاسخگوئی در این جریان نهادینه نشده ! تهمت , تحقیر , دروغ , جعل , به پاک ترین مبارزان و بچه های مقاومت که خودت در جریان هستی ! آقای گوران را ٣ سال در انفرادی همراه با شکنجه روحی و جسمی و لومپنترین فحاشی به خانواده و مادر زحمتکش که از شلاق زدن برای او درد و سوزشش بیشتر بوده انجام دادن متاسفانه تنها جواب و عکس العمل که آقای نظام ابادی و حالیته به ایشون منعکس می کنند کلمات تحقیر آمیز روستایی , دهاتی که از فرهنگ مریض و بیمار و لمپنی بخش کوچکی از افراد جا معه ایرانی که هنوز در عصر پیشرفت و تکنولوژی توی دنیای عقب مانده بدوی و فئودالی خودشون قو طه ورند دیده می شود این جملات این حضرت جامعه شناس و متخصص مرا یاد یکی از فیلمهای قدیمی صمد آقا به نام لیلی و سامی می انداخت که در فیلم صمد را به عنوان خدمتکار یا بقول اعیان نشینها کلفت استخدام کرده بودن تو یک جلسه مهمانی قمار بازی یکی از قمار بازان صمد را با لباسهای محلی دید از صاحبخانه پرسید این جانور دهاتی را از کجا گرفتی نسل اینها که نا بود شده ! البته این دوستان چنان وا نمود میکنند آدم فکر می کنند ناف اینهارا تو ویلاهای شانزه لیزه پاریس یا لندن و نیویورک وقت به دنیا آمدن بریدن!

دمت گرم

محمد سعید

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: آنچه که من چند بار به آن اشاره کرده ام مبنی بر اینکه نویسنده دیگری غیر از خود آقای گوران این خاطرات را نوشته و البته با نگاهی به خاطرات خود ایشان ، کسان دیگری نیز مطرح کرده اند و اما به طور کلی . آقایی به نام بابك رهنورد- رزمگاه ليبرتي می نویسد که" بعضي از اين حضرات نوشتن اسم خود را هم مديون مجاهدين هستند ولي فرقي نمي كند، در منطق آخوندها هدف وسيله را توجيه مي كند. يعني مشخص نيست موجوداتي كه سواد خواندن و نوشتن نداشته اند يا كم سواد بوده اند چگونه كتابهاي تحليلي 500 صفحه اي از مجاهدين مي نويسند. اين حلقه مفقوده هم با كرامات سيدعلي و تلاشهاي شبانه روزي برادران وزارت اطلاعات در نوشتن و چاپ اين نشريات و كتب حل مي شود."

ناشناس گفت...

ایوب بی شرف تو که بی طرف بودی چی شد حالا میگی «کاملاً روبروی آقای مصداقی هستی» . مرتیکه وقیح بی طرف چطوری کاملا روبری مصداقی میشه.

بی خود نیست میگم تو شارلاتان پستی هستی.

آنتی ایوب

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: محمد سعید ، لفظ روستایی را نویسنده چند بار در مورد خود به کار برده است. و علاوه بر این ، وقتی که خاطرات او را می خوانم اصلا فکر می کنم کسی دیگر آن را نوشته و نمی تواند که نوشته خود ایشان باشد . در واقع یک نویسنده آن را نوشته است که گاهی برای رد گم کردن ایراداتی ساده را در نگارش آنها وارد می کند. تازه لمپن ندیدی . لمپن کسانی هستند که دوستانشان همانهایی هستند که سیراب شیردون هر چی نفس کشو می خوان سولفه کنن!

ضد آخوند گفت...

در و بلای مصداقی بخوره تو سر هر چی نظام آبادی و نوابی و شمیرانی و لرستانی و تهرانی و اصفهانی و غیره ی مزدور

ناشناس گفت...

بد بخت ضد آخوند
درد و بلای هر چی لرستانی بخوره توی سر خودت و هر چی آخوند!
حالا تو با منصور لرستانی بدی چرا بی شعور به لرستانی ها فحش می دهی؟
اصلا کی گفته این الاغ منصور با ما لرستانی ها نسبتی داره؟

نصیر لرستانی

ناشناس گفت...

جناب نظام آبادی سپاسگزارم از شما تجربیات و اطلاعات خودتان را در باره این چند سوال بیان کنید ؟
-آیا نشست‌هایی تحت عنوان «حوض»،«دیگ»، «عملیات جاری»، «غسل هفتگی»، «طعمه» و ... در مناسبات مجاهدین برگزار شده است؟آیا نشستی تحت عنوان «اقرار معاصی» با حضور اعضای دفترسیاسی مجاهدین با کیفیتی که در خاطرات انتشار یافته آمده، صحت دارد؟

-آیا واقعیت ندارد که در نشست «طعمه» که توسط مسعود رجوی هدایت می‌شد، مهدی افتخاری (فرمانده فتح‌الله)، کسی که فرماندهی عملیات خروج مسعود رجوی از کشور را به عهده داشت به «خیانت» و «بریدگی» و ... متهم شد و تحت شدیدترین برخوردها قرار گرفت؟ آیا در همان نشست افراد آمادگی‌شان را برای اعدام وی اعلام نکردند؟ آیا از این که پس از مرگ توسط رجوی لقب «مجاهد صدیق» گرفت به خود نمی‌‌لرزید؟ آیا نشست «طعمه» مربوط به هادی (هوشنگ) روشن‌روان یکی از اعضای سابق دفتر سیاسی مجاهدین و مسئولان بخش اطلاعات (اخباری) مجاهدین واقعیت دارد؟ آیا دیگر اعضای سابق دفتر سیاسی مجاهدین تحت برخورد و تحقیر و ... قرار نگرفتند؟

-مسعود رجوی وعده داده است که چنین نشست‌هایی را در فردای ایران در میادین بزرگ اجرا می‌کنند چرا فیلم نشست «طعمه» مهدی افتخاری را برای هواداران مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت پخش نمی‌کنند که بدانند چه چیز انتظار آن‌ها را می‌کشد؟

با احترام فراوان

محمد سعید

ناشناس گفت...

متوجه منظور این خرمردرند «ضد آخوند» که می توانم حدس بزنم چه کسی است شده ای از ردیف کردن اسم ها و چپانیدن «اصفهانی و غیره ی مزدور»؟

ناشناس گفت...

حالیته گفت


آقای محمد سعید شکر پراکنی کرده اند و کامنتی گذشته اند و به یاد فیلم صمد آقا افتاده اند. ایشان صحبت از تهمت و دروغ و... کرده اند و اظهار تاسف به حال امثال من. کلمات تحقیر آمیز روستأیی، دهاتی و به این نتیجه رسیده اند که این فرهنگ مریض و بیمار و لمپنیست امثال من است که در عصر پیشرفت و تکنولوژی در دنیای عقب مانده بدوی غوطه ور هستم. اگر فرض را بر این بگذاریم که کسانی که از لغات روستأیی و دهاتی استفاده نمیکنند و اصلا اهل دروغ هم نیستند میشوند آقای محمد سعید.
در وحله اول باید دید که آیا آقای محمد سعید دارای این خصوصیات هستند یا نه. لازم نیست که راه دوری برویم، می‌توان از آقای محمد سعید خواست که به این دو سوال جواب دهند تا مشخص گردد که هر کسی‌ کیست و درچه دورانی سیر می‌کند.

۱. در کدامین کامنتی از من، شما لغت روستأیی یا دهاتی را میتوانید پیدا کنید؟ اگر پیدا کردید که آقای محمد سعید درست میفرمایند واگر نه که آقای محمد سعید دغلی بیش نیست چرا ک در حیطه دروغ و دغل سیر می‌کند و فعال است.

۲. ببینیم که این نابغه قرن و آقای عصر پیشرفت و تکنولوژی در کجا ایستاده اند.

آقای گوران در قسمت ۲۱ فرمودند که، شاید برای بهتر فهم شدن این نابغه به این فرم نوشته شود بهتر باشد.

یگان سعید نقاش = یک گروه دیگر که جمعا نزدیک ۱۵ نفر بودند (چرا نزدیک ۱۵) + گروه آقای گوران

۱۴ نفر از یگان در صندلی انقلاب قرار گرفتند به جز مجتبی (به گفته آقای گوران)

تا آنجائی که من میدانم این یگان باید بیش از ۱۵ باشد، چرا که گروه به جمعی ۲ نفره یا بیشتر ابلاغ میشود.

نتیجه: حداقل ۲ + (۱۵-مجتبی) = حداقل ۱۶

آقای گوران در قسمت ۲۲ می‌گویند یگان سعید نقاش که ۱۴ نفر بیشتر نبودیم

نکته پایانی، از آنجائی که دوستان آقای گوران ایشان را به القابی چون شیر دالاهو، قهرمان کرمانشاه، کاک رضا، یل کوهها و امثالهم نام میبرند چه جای گله و شکایت از دیگران.
در ثانی‌، آقای گوران باید متشکر هم باشند از کسانی که این ضدّ و نقیض‌ها را به ایشان گوشزد میکنند تا در آینده بتوانند در کتاب خود این نکات را رفع و رجوع کنند هر چند که این روزها هر نوشته روی اینترنت را نمی‌توان به این سادگی‌ توجیه کرد مگر با قبول اشتباه و آن هم نه بعداز گذشت مدت زمان طولانی.



حالیته

ناشناس گفت...

این حالبته بابا خیلی حالیشه. بپا اسرائیلی‌ها ندزدنت. تو خیلی مخی

فرزاد

ضد آخوند گفت...

در پاسخ جنتب آقای نصیر لرستانی باید با عذر فراوان از برداشت اشتباه ایشان بگویم که منظور لرستانی ها نیستند و همانگونه که شما گفتید درد و بلای هر جی لرستانی و کردستانی و آذربایجانی و بلوچ و ... بخورد توی سر من. من ظور من افرادی بودند نظیر همان الاغ و یا معیوب نظام آبادی. پوژش میخواهم.
در پاسخ الاغ مردرند ناشناس هم بگیم که توضیح من را بخواند. اگر ایشان هم اشتباه برداشت کرده و فکر میکنند که منظور آقای محمدعلی اصفهانی بوده از ایشان هم عذر میخواهم. درد و بلای آقای اصفهانی هم بخورد توی سر تمام عوامل مزدور دستگاه ولایت فقیه و دستگاه رهبری عقیدتی. ضمنا جناب دست از این ادا و اطوارهای نظیر اطلاعاتی های آخوندها و مجاهدین بردارید. با پوزش از همه آنهایی که ریگی در کفش ندارند و نوشته نامفهوم من باعث رنجش آنها شد.

ناشناس گفت...

حالیته گفت

آقا فری (فرزاد)، اونا تا شما را دارند احتیاجی به کس دیگری ندارند.



حالیته

ناشناس گفت...

جناب حالیته دوست گرامی من به ادبیات و روش ارزان و دلقکی و غیر جدی بودن در کا منتهات شما دیده می شود انتقاد داشتم و کلمه روستائی و دهاتی یکی از روش های تحقیر آمیز کار شناس علوم اجتماعی آقای نظام آبادی هست ! آقای محترم از انجائیکه خیلی حالیته در فرهنگ کرمانشاهیها کلمه , شیر دالاهو , پهلوان به افرادی که خصوصیت و اخلا قیات فروتن و زحمتکش دارند بکار برده می شد خود رضا گوران و خانواده زحمتکش ایشون درب خانه پدری و مادری او در منطقه گوران و دالاهو کرمانشاه همیشه به روی مردم و میهمان نا خوانده باز بوده ! لقب پهلوان یا شیر دالاهو بخاطر هیکل ورزیده یا قد دو متری اونیست بلکه به خاطر جسارت و غیرتش و دل شیر او میباشد !

عزت سرکار زیاد

محمد سعید

ناشناس گفت...

با درود فراوان شیر کوه های دالاهو در فروتنی , غیرت و مردانگیت شکی نیست در دامن مادر زحمتکشت وی ا یل شورش گر گوران پاکی و صداقت به ارث بردید !
کاک رضا عزیز آنها رجوی و باندش طبق تجربه سالیان خودم در این تشکیلات انسانهای شریف و پاک مثل تو کم نبودن در این سازمان اما نیست و نا بود شدن یا تو سط آدم کشان خمینی و یا شازده ! یک عده واقعن که طبیعت و جغرا فیای دروغ گوئی , پاچه گیری , زنجیر پا ره کردن , چاپلوسی , پدر سوختگی در آنها نهادینه بود و مریم و مسعود کردنشان گوش فلک را کر میکرد بر خر مراد سوار شده بودن و مرزی درسقوط و رذالت و نامردی نمی شناختن و تا آنجا پیش رفتن که تبدیل به زندانبان , شکنجه گر همرزمان سا بق شان شدن ! زمانیکه دسته دسته جوانان از ایران و خارج به عراق و سازمان برای مبارزه می پیوستن خیلی کسان بودن در خارج حتا یک شب از کانون گرم خا نواده شون هم حاضر نبودن جدا شوند آنها دلسوز مقاومت و مبارز شدن! و خیلیها که پروسه رزم و مبارزاتشون بصورت خانوادگی و فردی در تشکیل این سازمان چه در زمان شاه و خمینی به عنوان حما سه نام گرفت وزارت اطلاعاتی , تیر خلاص زن , و دها تهمت لمپنی و چاله میدانی که براستی برازنده خودشان هست نام برده می شود !

به زبان شیرین کردی ده ست خوش و هه ر بژی کاک رضا گیان !

الوند

ناشناس گفت...

رضاجان

احمد فلاحت به همراه معاونش بدست راهزنان بومی منطقه به رگبار بسته میشوند احمد در دم کشته می شودو معاونش به شکل معجزه سائی نجات پیدامیکند!آنهائی که در قرارگاه انزلی مانده بودنند به همین سرنوشت دچار شدن.
امیر صیاحی

ناشناس گفت...

آقای ایوب نظام آبادی ! اینها برای شما داستان مهیج و اکشن است و برای ما خاطرە .

لقمان

ناشناس گفت...

درود
درودبه
آقای گوران لطفا بنویسید اینها همه درونمایه این رهبر عقیدتی را نشان میدهد.... اینها همه سند است
با تشکر آرزو

ناشناس گفت...

آقای علی بخش
راست میگی اینها همینطوری هستند. همیشه هم اینطوری بودند. اصلا جان آدمها برای رجوی ارزش نداره. اینها که تو نوشتی مشتی از خرواره.
خوب کاری کردی زیر بار حرفهای بیخود پارسایی و امثالش نرفتی.
ح ن

حميد ع گفت...



از آغاز اين خاطرات شاهد حملات، مسخرگی، مزه پرانی ...، به نويسنده از طرف سربازان گمنام رهبر عقيدتی هستيم.
هدف از اين حملات به گمان خودشان بی اثر کردن و از اعتبار خارج کردن اين خاطرات هست. روی دو موضوع که بسيار
تکيه ميکنن روستاي بودن و غلط های زبان فارسی نويسنده هست. اولاً اشتباهت فارسی ننگ و خيانت نيست ولی شکنجه و
زندنی کردن افراد در سازمان و بی ارزش بودن جان انسان، هست، و فکر ميکنم فارسی نويسنده خيلی بهتر از کوردی اين سربازان
ولی فقيه نوک پيکان تکامل باشد.!!
دوماً روستاي بودن هم ننگ نيست و فراموش ميکنن که خود رهبر عقيدتی هم يک روستاي از دهات سبزوار هست.
چيزی که سازمان متوجه نيست با اين حملات انحطات فرهنگی سازمان را به نمايش ميگذارن.

حميد ع

ناشناس گفت...

با درود فراوان کاک رضا عزیز که با تعهد و بردباری می خروشی !

خو استم چند مورد در تکمیل گزارشات بنویسم رضا عزیز تجربه سالها در کردستان و عراق در بخش نظامی شاهد این گونه مأموریتها و تصمیم ها بارها بودم من در بخش اعزام و عزیم یا نظامی ارتباطات در کردستان بودم بویژه سال ٦٤ تیمهایی که آماده رفتن داخل بودن تا یک نقطه که تحویل پیک دا خل داده میشدن همراهی و حفاظت می شدن در داخل خاک ایران اکثر این تیمها در اولین بازرسی یا ورودی شهر ماموریتی می خوردن در ماموریتهای فراوان شاهد این شکست و ضربها بودم در مقابل شکست این خط و گزارش به مسولین بالا در باره این همه ضربه و عدم کارایی این خطوط مرا خلع رده و مسولیت کردن و همان آنها یکه مرا به سلاخی کشاندن کشف کردن بعد از چند ماه که تمام خطوط تلفنها برای وصل این تیمها از ابتدا و حرکت تیم تا مقصد در کنترل نیروهای رژیم بودن و ضربه تلفنی سال ٦٤ همه به یاد دارند ! نمونه بزرگ ان فاجعه ٣٠ خرداد بدون هیچگونه آمادگی و و توجیه نظامی از قبل خیلی از ما نفهمیدیم جنگ مسلحانه شروع شده تا عملیات هفت تیر دو زا ریمان افتاد ! زیاد دور نریم فاجعه یا پیک نیک دروغ جاویدان روی جاده آسفالت مگر خلیفه عقیدتی بیا بانهای برهوت عراق به جان و زنده ماندن این افراد بیچاره فکر می کرده جناب گوران عزیز در دستگاه رجوی این افراد گوسفندهای بودن در آغل ایشون هر وقت لازم بود باید ذبح میشدن برای پوز سیاسی نزد سید الرئیس یا استفادهای درونی تشکیلاتی و غیره !
در مورد ان خوا هرها یکه در مقاله ات نام بردی رفتن و تو راه دالآهو محاصره و گرفتار دام پاسداران درنده و وحشی شدن مطمئن باش بدون شلیک یک گلوله به خاک و خون غلتیدن این دستگاه ورشکسته رجوی ان عمل را پیروزی میداند خوراک تبلیغاتی و سر پوش گذاشتن روی بحرانهای تشکیلاتی و غیره بوده !
کاک رضای عزیز تو بیشتر از من درجریان پایگاه جلولا ( انزلی ) هستید با مسولیت مژگان پارسایی و تیمهای عملیاتی که ایشون می فرستاد داخل به چه سرنوشتی مرگباری گرفتار شدن و رژیم آماده و سازمان دهی شده آماده شکار این تیمها با همکاری افراد و گوهرهای بی بدیل مریمی دستگیر شده از ماموریتهای قبلی بود مگر طبق گفته خود شازده در یکی از نشستها و سوال رجوی از خانم پارسائی که خوا هر مژگان قرار ما فرستادن همه افراد پایگاه انزلی بود (بخوانی به کشتن و نا بود کردن همه افراد پایگاه انزلی ) که خانم پارسایی جواب دادن برادر از بی عرضگی ما بود !

در مورد رودخانه الوند و رد کردن از ان و شامورتی بازی باند رسوا و ورشکسته رجوی در دوزخ اشرف خاطره ای نوشته بودی خدا وکیلی این شیر زنان گرفتار باند رجوی در مقایسه با شیر زنان کو بانی که جلوی وحشی و درنده ترین نیروی تاریخ بشریت ایستادن کم تر هستند که اینچنین تحقیر می شوند !
دست حق نگهدارت پهلوان !

حمید

ناشناس گفت...

مبارز و رزم را بخاطر رجوی شروع نکردیم که با پشت پا زدن به خلیفه گری رجوی در بیا بانهای برهوت عراق مبارزه را رها و چوب ارزانی به رنج ,عرق و شرف خود بزنیم ! منظورم افرا د ی که هم از توبره و آخور می خورید و مثل خر مگس از فضولات رهبر عقیدتی مست و نئشه و زنجیر پاره میکنند نیست ! آقایانی که رجوی با شندر غازی پول آزادی و زندگی و شرافت شما را خریده به خود بیائید با مردم باشید لااقل جرات و غیرت گوران و گورانها را ندارید آزاد باشید ! وظیفه همگی است که در مقا بل ادبیات چاله میدانی و ماشین تهمت باند رجوی از شرف ورنج و عرق های ریخته همرزمانمان دفاع کنیم !

حمید

محمد رضا مورچنگزی گفت...

درود بر تو اقا رضا بنویس و بگذار همه بدانند در انجا چه خبر بوده هزار درود بر تو و شرم و ننگ بر خمینی صفتان بی ریش و عمامه

ناشناس گفت...

دست شما درد نکند این نوشته در تاریخ خواهد ماند تا به سهم خود اجازه ندهد دگر بار تکرار شود... این جزییات خیلی مهم است تاثیرات بسیار دراز مدتی دارد... وقتی از جزییات صحبت میشود هیچکس نمی تواند منکر آن شود سند است و گلوی آقایان را می فشارد
احسنت

ناشناس گفت...

با سلام خدمت آقا رضا دمت گرم !

این داستان حوض کوثر شیرجه رفتن درون آنرا شنیده بودم اما نه به این جزئیات و روشنی که شما توضیح دادین نمیدانم باید بخندی , گریه کنی به شامورتی بازیهای این موجود روانی رجوی و عروسک کوکی ان ! ابوبکر البغدادی خلیفه حکومت اسلامی با این که قسمتی از خاک سوریه و عراق و ثروت نفتی در تصرف داره از این گنده گو ........ رهبر عقیدتی که حیات رذل و حقیرش در گرو سیدالرئیس بود انجام نداده !

عمو رضا گل

ناشناس گفت...

چرا گودالی با صندلی درست کردن و پارچه پوشی رنگی لابد خبر نداشتن می توانستن حو ض واقعی اورجینال کوثر با آب درستکنند از این حو ض ها یا استخرهای بادی میخریدن آب رنگی هم پر میکردن لابد این بندگان گرفتار شیرجه تو آب برن نه روی سر کله هم دیگر ! انشاءالله در یکی از اشرفها یکه رهبر عقیدتی نوید دادن آقایانی که دست اندر کاراین پروژها هستید گوهران بی بدیل پیشنهاد استخر یا حو ض بادی آبی در برنامه آتی گنجانده شود ! قیچی کردن سیگار هم صر فه جویی بیت المال بوده! چگوارا سیگاری بود رهبر ما سیگاری !
قرار بوده چنان حاضر حاضر بگو یند که خمینی تو گورش بلرزه خدا وکیلی بی انصافی بوده خیلی از تازه واردها از قبل مشکل مواد مخدر داشتن بنابراین نمی توانستن صدای خیلی بلندی از خودشون در بیارن چونکه استفاده از مواد مخدر به مرور زمان صدا را عوض و ولومشه پائین میاره بقو ل و اصطلاح کوچه با زا ری دادشی میشه !

اشرفی سابق ٦٧

ناشناس گفت...

با درود فراوان و خسته نباشی خدمت آقا رضا گرامی !

بالا غیرتن رجوی و زنجیر پاره کنهای پیرامونش جنون ورشکستی و رفتن توی زباله دان تاریخ را با این شامورتی بازیاشون به روشنی به نمایش گذاشتن!
همانطوریکه آقای گوران خیلی با وسواس و دقت تمام صحنه و اتفا قات را تشریح میکنند انصافا این مردکه رجوی تعادل و ثبات اخلاقی و روحی را از دست داده بعد از هر فاجعه
و بند های مختلف و فیل هوا کردن به جای اینکه این شها مت اخلاقی را از خودش نشان بده که هیچ وقت از او دیده نشده افراد گرفتار را به جان همدیگر می انداخته که خودش را زیر تیغ جواب و این همه شارلاتان بازی بیرون بکشد ! فاجعه ٣٠ خرداد و به گل نشستن استراتژی چریک شهری را علی زرکش نگون بخت قربانی کرد و رسوای اخلاقی تشکیلاتی انقلاب مریم را آنزمان ساز کرد به جای آنکه او در صندلی محا کمه و پاسخگوئی بنشیند بدنه و افرا د سازمان را به سلاخی کشا ند و همه گناه کار و بدهکار به ایشون هم شدن بعدش هم فاجعه و پیک نیک عاشورای دروغ جاویدان شد انهم نیروها چونکه نتوانستن تنگه را رد کنند باید تاوان کم و کاستیها و ظلمی که به رهبری کردن پرداخت کنند و چند تا نقطه .........! وقتی که چند تا دانشجو سال اول و دوم که با دنیا توده ای و اجتماعی هیچگونه ارتباط نداشتن یک مدت زندان مابقی تو خانه های تیمی و منابع سواد و تحلیها تئوری شان چند تا جزوه و کتاب های خاص ان زمان بوده داستان از این بهتر هم نمیشه و ما هم درپخت این اش مریمی شریکیم !


حمید

ناشناس گفت...

منظورتان از پیامبران اولی العزم که نوشته اید همان پیامبران اولی العظم است؟

ناظر

ناشناس گفت...

نمیدانم کی کدام را نوشته اما
اولی العزم
درست است

esmail گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
esmail گفت...

دوستان
اقای گوران ادعا نکرده علامه دهخداست دارد دردش را مینویسد
ولی اولوالعزم درست است البته پیامبران همزمان اولی العظم هم بوده اند بنظرم یعنی استخوان
عظم
بزرگ شدن, بزرگی, بزرگی قدر, استخوانعظم رمیم:استخوان پوسیدهعظم قحف: آهیانهعظم قص:استخوان سینه, جناغ سینه
( اسم ) بزرگی قد و قامت عظمت .
جمیل بن مصطفی بن محمد حافظ بن عبدالله ملقب به عظم از ادیبان دمشق و از اعضای المجمع العلمی العربی بود وی بسال 1290 قمری در اسلامبول متولد شد و در پنج سالگی پدر خود را از دست داد و با خانواده خود به دمشق آمد و زبان فارسی و ترکی را آموخت

عظم السبق
عرن است

عظم الله اجورکم
خدا مزد بزرگ کناد شما را . در تعزیه داریهای سید الشهدائ حسین بن علی ( ع ) به روضه خوان و بانی روضه و غیر آن گویند

عظم شانه
شان و مقام او بزرگ است . پس از بردن نام ایزد تعالی جل جلاله و عم نواله و عظم شانه می آورند

ناشناس گفت...

با میلیون درود کاک رضا عزیز برای این همه غیرت و بردباری در روشنگریهات به مردم !
جای تحسین و سپاس از آقای گوران با توجه به اینکه ایشان به عنوان نیرو مردمی به سازمان رجوی پیوسته و گرفتار شده این همه وقت برای اطلاعات و روشنگری به مردم قرار می دهد اما اقا یان و خانمهای که که سالها به عنوان کادر و مسئولیتهای بالا در این باند بودن و خیلی بیشتر از آقای گوران سابقه در این سازمان و اطلاعات برای روشنگری دارند هنوز هنوزه نمک گیر انقلاب مهر تابان هستند؟

این سازمان بعد از ضربه ٥٠ با چه تاریخ سیاه و جنایت و فاجعه آلوده شد دوران تقی شهرام تصفیه و اعدامهای درون تشکیلاتی نمونه نخستین قتل و یا تصفیه فیزیکی در سازمان ترور فردی به‌نام محمدجواد سعیدی (حلاج نسب) توسط بهرام آرام .دومين ترور داخلي كه احتمالاً در اواخر سال 1353 صورت گرفته، ترور فردي به‌نام علي ميرزا جعفر علاف (با اسم مستعار پرويز) , و اعدام حمید (مرتضی هودشتیان) سال 55 ، اعدام محمد یقینی اردیبهشت 1354ودر نهایت مجید شریف‌واقفی، مرتضی صمدیه‌لباف !

دوره شازده یا رهبر عقیدتی هم حکم اعدامها علی زرکش بد بخت و ماجرا ی فرمانده فتح اله و خود کشی فرمانده کمال و ........ فاجعه های اخلاقی , تشکیلاتی , خود کشیها و خود سوزیها , زندان و شکنجه و فاکتها و گزارشهای آقای گوران در دوزخ اشرف !

حمید

ناشناس گفت...

این آقایان و رهبرشان در خاک عراق و با چه منطق و عقلی دست به این همه فاجعه و تحقیر نیروهای گرفتار در عراق زدن آیا فکر نمی کردن یک روز هم سرنوشت صدام مثل قبلی ها به پایان میرسه و این همه اطلاعات و افشاگری در خدمت عموم قرار می گیرد. قرار نیست فاجعه یا به اصطلاح مبارزه به با رژیم و آخوندهای زائد و دله و دزد بهانه ای شود که هر کسی یا گروهی دست به هر جنایت و بد دهنی نسبت به مردم و منتقدین بزنند این موجودات در قدرت نیستن این شکلی زنجیر پاره میکنند و عمل میکنند وا ی به روزی که صاحب یک منطقه و مرکز قدرتی شوند !

خشایار کیانی

میرزا گفت...

کاک رضای گرامی!
ماجرای نشست گذاشتن شیر فراری! برای شما و دیگر دوستان اهل حق, و تحت فشار قرار دادن شما برای تغییر عقیده و ایمان آوردن به ایدولوژی ارتجاعی رهبر عقیدتی هر چند برای من عجیب نیست چرا که از تفکر رهبری عقیدتی چیز دیگری درنمی آید, اما بسیار غم انگیز است چرا که مهمترین دلیلی که نسل ما با تمام توش و توان خود به مقابله با ملایان جنایتکار برخواست این بود که این جماعت قصد داشتند تفکر و سلیقه خود را بر دیگران تحمیل کرده و امتی یکپارچه و سینه زن در زیر پرچم ولایت فقیه بسازند. حاصل این خواست ناقابل طی این سی سال بر همه عیان است.
بسیار دردناک است که این نسل در میانه راه اسیر راهزنی شد که در تفکر و عمل کپی بردار, همان ملایان جنایتکار شد.
آنچه که عجیب است این است که هنوز کسانی هستند که علیرغم آگاهی از این همه جنایت و فساد رهبری عقیدتی, در زیر پرچم وی سینه میزنند و با خود فریبی تصور میکنند که در حال مبارزه با استبداد زیر پرده دین هستند!!

ناشناس گفت...

کاک رضا عزیز با درود فراوان !

از این همه نامردی و رذالت موجودی همانند رجوی و با ندش کلمه و الفاظی که برازنده این پس فطرتهای روانی کلاش باشه پیدا نمی کنید !

با ندی که با رژیم مخوف و بد نام صدام که روزانه صدها تن بمب و موشک روی خانه و شهر های ایران خالی می کرد تغذیه و همکاری استراتژیکی دارد و حیات دله گی و انگلی خود را به اسم مبارزه با جانی مثل خمینی توجیه می کند از این بیشتر انتظا ری نیست و این خاطرات و روشنگریهای که کاک رضا منتشر میکند بر این حقیقت و باور صحه می گذارد !

حمید


119

ناشناس گفت...

ايهاالناس اين اطلاعاتي ها خسته نمي شوند اين قدر كامنت مي نويسند ؟ به نظرشان بازيگران ماهري هستند ولي كمي ابله تشريف دارند كساني مانند بريده سابق ، اشرفي سابق ،اشرف نشان سابق ،جميله يكه سوار ، حاليته و ....و هنرپيشه آخر درنقش اول (منظورم ايرج مصداقي) است كه چپ وراست به اصطلاح درحال پرونده سازي براي مقاومين است ، البته دارد پرونده خودش را هي سنگين وسنگين تر ميكند

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: قابل توجه کانال هواشناسی و نیز تمام انسانهای فهیم و آزادی خواهی که با این آدمها همراهی می کنند و نام منتقد را بر آنها می گذارند . ملاحظه کنید که چگونه به آن زنان و مردانی که از تمام زندگی خود گذشته اند ، تهمت بی عفتی می زنند و با این حرف که تعدادی از آنها را دیده ام و لی اسم آنها را نمی برم به خیال خود تمامی آنها را به زیر سؤال می برد. ولی این را نیز از یاد نبرید که همین آدمها ، همیشه معترض هستند که چرا روابط بین زن و مرد به شدت محدود بوده و نمی گذاشتند که آنها بهره خود را از زندگی بگیرند. اگر مبارز نیستیم حد اقل آدم باشیم.

داود گفت...

نمیدانم چه اصراری است که بعد از این همه تجربه تلخ هنوز بعضی‌‌ها دوست دارند که از انسانها چهره‌های مقدس بسازند!! یعنی‌ فرهنگ اجتماعی این افراد هنوز به اندازه فرهنگ قرون وسطا است؟ انسان دارای پیچیدگی‌‌های خاص و عجیب و غریبی است که در طول دوران زندگیش میتواند نواسانات عجیب و غریبی و گاهاً متضادی داشته باشد و هیچ چیز از انسان بعید نیست چه خوب و چه بد. حال با این توضیح کوتاه میخواستم خدمت کسانی که هنوز به دنبال انسان مقدس و بی‌ گناه و معصوم میگردند عرض کنم گشتم نبودو نگرد نیست!! انسان را مثل یک انسان ببینیم و بشناسیم با نقاط ضعف و قوتش با زیگزاگ زدنهای عجیب و غریبش. هیچ لزومی ندارد و اصلا هم نباید اینگونه باشد که هاله نور و تقدس بر دور افراد بکشیم و آنها را پاک و منزه و بیگناه و مقدس جلوه دهیم که همین طرز فکر سر منشا تمام فساد و مصیبتها ائی که حداقل قرنها است مردم ایران را گرفتار خویش نموده است. رجوی و خمینی و خامنه ائی و......هیچگاه مقدس و پاک نیستند اینرا بفهمیم!! مجاهد و بسیجی‌ و .....هیچگاه بدون خطا نیستند اینرا بفهمیم!! صرف اینکه یک نفر در جوانی با نام آزادی به مجاهدین ملحق گشته و سالیان سال هم در این تشکیلات بوده به خودی خود هیچ مزیتی از لحاظ فکری و ارزش انسانی‌ بر دیگران ندارد و هیچ فرقی‌ هم با انسان‌های دیگر ندارد زیرا مجاهد مربوطه الان سالیان سال است که دیگر برای آزادی نمیجنگد بلکه برای به قدرت رساندن مسعود رجوی مبارزه می‌کند و یا برای بردن مهر تابان به تهران که هیچ سنخیتی با آزادی نداشته و ندارد!! شخصی‌ که تمام خوبی‌ها را بدون تعمق و تفکر در یک فرد میبیند (هر چند آن فرد هم خوب) نمیتواند آزادی خواه باشد زیرا خودش اسیر است و کسی‌ که اسیر دیگری است نمیتواند به آزادی بی‌ اندیشد و یا آزادی را برای دیگران به ارمغان آورد. مناسبات تشکیلاتی مجاهدین خلق هیچ سنخیتی با نام و کلمه آزادی ندارد و برای آنها هر وسیله و ابزار و افرادی توجیهی است برای رسیدن به هدف که همانا به قدرت رساندن رجوی است. پس آنها مجازند که از هر راهی‌ و وسیله ای‌ برای رسیدن به آن استفاده نمایند حتی اگر کارهای باشد که ما آن را رذالت مینامیم. از همین نقطه است که من با فرمایشات جناب رضا گوران نمیتوانم مخالف باشم و هیچ هم تعجب نمیکنم که شاید خانمی در تشکیلات برای فریب و پرونده سازی برای آقای گوران از احساسات جنسی‌ استفاده کرده باشد زیرا برای آن خانم فقط و فقط رسیدن به هدفش که همانا به قدرت رساندن رجوی باشد ارزش دارد نه چیز دیگر و مسلما در این نوع تشکیلات و ساختارهای مشابه افراد هیچ حقی‌ و ارزشی برای خودشان قائل نیستند و همه چیز‌های به ظاهر خوب را در رهبری می‌بینند و برای راضی‌ کردن رهبر به همه چیز متوسل می‌شوند

ناشناس گفت...

قای نظام آبادی عزیز آقای گوران واقعیت و آنچه که دیده و شنیده در سازمان رجوی را که من وتو در جریان نبودیم بیان می کند ایشون تا به حال بیش از یک دفتر و کتاب خاطرات نوشته دوست گرامی در روابط بدوی خلیفه مغلوب و غایب مسلمین شازده در بیبانهای عراق وقتی افراد در مرحله بند جیم انقلاب خواهر مریم از دیدن شکاف درخت و جفت گیری سوسک و مار مو لک حالت جیم به آنها دست می ده خوب طبیعی است این تحولات و اتفاقات و وانگهی نیازهای جنسی در افراد متفاوت می باشد و انهایکه در آنجا زندگی میکردن از این قاعده که مستثنا نیستن !
در این نوشته جدید آقای گوران از گنده گ .......... شازده و نشستهای توجیه ای در رابطه رفتن بطرف ایران با حمله آمریکائیها که شازده و بانو جلودا ر هستند می نویسد آیا شما هنوز بر این باور هستی که فلنگ بستن مهر تابان با ٣٠٠ نفر و شازده بعد از سرنگونی سید الرئیس از صحنه شباهتی به عاشورای حسین و زینب و عباس دارد ؟

با درود فراوان و خدا قوت خدمت رضا گوران

محمد سعید

ناشناس گفت...

بخشعلی جان چرا عصبانی شدی در آخر این شماره؟
تو از سیاست چیزی نمی فهمی چون کرد هستی و ساده .
سیاست هزار جور شکل دارد.
مثلا دادن گرا ها برای این بود که بدانند که اینها مربوط به صدام نیست و فردا بهانه نداشته باشند که آره ما نمی دانستیم این پایگاه ها مال شما بوده و نه صدام.
بهر حال معلوم بود با توجه به ضد و بندهای پشت پرده که هواپیماها پایگاه ها را بی نصیب نخواهند گذاشت چه با دادن نقشه و گرا چه بی نقشه و گرا.
تو چطور این چیزهای ساده را نمی فهمی؟ تو بیشتر کرد بودی تا مجاهد قبول کن. هنوز هم با اینکه چند سال است که فرنگ هستی اما هنوز خیلی کرد هستی.
یا اینکه آن نامه قیصر را در اعتراض به افشای مراکز هسته ای فرستاده ای. خوب واقعا به آدم پرتی مثل تو چی باید گفت؟ تو یعنی نمی فهمی که منفعت مردم ایران در ارتقای به فن آوری هسته ای نیست؟
تو نمی بینی که آلمان دارد مراکز هسته ای اش را جمع می کند و همه اروپا بدنبال جایگزینی انرژی هسته ای هستند؟
اون وقت می پرسی چرا تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح هسته ای را افشا می کنند؟
خوب تو یعنی واقعا اینقدر دیگه کرد هستی؟
واقعا به آدم پرتی مثل تو چی باید گفت آخه؟
حسین ع

داود گفت...

آقای حسین ع اول شما ادب داشته باش بعد دم از مجاهد بودن بزن، متاسفانه فرهنگ لمپنی رجوی و فرقهٔ مربوطه بد جوری در پوست و گوشت و استخوان گوهران بی‌ بدیل رسوخ کرده! اگر نظر بسیاری را بخواهی بدانی‌ کرد ساده و دهاتی شرف داره به نوکر رجوی و خمینی بودن، واقع شما‌ها شرم نمیکنید که اینگونه سخن میگویید؟ شماها آبروی مجاهد هایی را که یک زمانی مورد احترام دیگران بودند را بردید!! آیا توهین کردن به کرد‌ها جز وظایف رجوی و رجوی پرست هاست؟ خجالت هم خوب چیزی است که امثالهم و رجوی هیچ بویی از آن نبرده اید

esmail گفت...

غم انگیزست کسی که فکر میکند کرد از فارس فروتر یا ساده دهاتی از فرزانه اندیشمند پائین تر یا فارس از ترک بدتر.
-ما همه هویت اصلی مان انسان زمینی بودنست آدم زمینی هستیم و خویشاوند حیوانات و درختان وهر آنچه زنده است
- هویت حقوقی مان ایرانی است
هویت حقیقی مان کرد و لر و فارس و غیره است که مجموعه این هویتهای حقیقی هویت حقوقی کل ایران و مرزهایش را میسازند
کردها قطعه بسیار زیبائی از این هویت حقوقی واند
مردانشان شجاع و زنان و مردانشان زیبا و به طبیعت نزدیک و قرنها توده های مردم کرد و نه بزرگان زیر فشار ستم مضاعف
من یکسال در سال شصت و شصت و یک مان و نمک کردها را خورده ام و بسیار بسیار به آنها احترام میگذارم
به امید اینکه روزگاری در ایران آباد و ازاد پرورنده تمام ما تمام ملیتها با عزت و سرفرازی و برادری زندگی کنند

ناشناس گفت...

حسین آقا می خواستی نقد کنی اما دوست عزیز ریدی به الک و جمال رهبری ! افتخار و هویت گوران در کرد بودنش تعریف می شود نه در بودن با تشکیلات رسوا و خود فروخته و ورشکسته رجوی !
در مورد ماجرا و سناریوی که آقای گوران مطرح میکنند برای او برنامه ریزی کرده بودن این را گفته باشم کسی که با سیستم سید الرئیس و استخبارات دمخور و تغذیه بشه جای سؤالی باقی نمی ماند , روزی به ملا نصرالدین خبر دادن خرسی پیدا شده روز دوتا تخم میزاره ملا هم در جواب گفت از این حیوان دم بریده هر چی بگی به عمل می اد حالا داستان  و ماجرهای خلیفه غا یب شازده در بیا بانهای عراق هم از این قرار است !

با درود به پهلوان کرد رضا گوران !

حمید

ناشناس گفت...

آقا جان درست است که همه ما مثل درخت و سیب همه انسانیم ولی بستگی به فرهنگ مان خصلت های خاص خودمان را داریم.
من هم دو سال در کردستان زندگی کرده ام و به طور خلاصه به نظرم کردها عقب افتاده سنگدل و هفت رنگ و همه خائن هستند و بهمین دلیل هم سازمان های سیاسی شان همه بی وطن و خاتن و آلت دست بیگانه اند.

بخشعلی ما هم کرد است بهر حال و از لابلای خاطراتش می شود فهمید که اتفاقا در بعضی موارد یک کمی هم زیادی کرد است.
حسین ع

ناشناس گفت...

بسيار متاسفم به اين مسئول سايت كه كامنت نويسان وطرفداران سايتش اين عناصر هستند .
البته ازقديم گفته اند ، تفرفه بينداز وحكومت كن .
نظر شما چيست ؟ فكر ميكنيد چه كسي اين تفرقه را بين جماعت ايراني مي اندازد؟ آنكه حاكم است يا آنكه با حاكميت درافتاده است ؟ لطفا كمي فكر كنيد . صالح انديش

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حسین ع ، این چه حرفی است که می زنی؟ با خودت مرور کن آنچه را که گفتی . من اگر جای تو بودم ، اقرار می کردم که اشتباه کردم و حرفم را پس می گرفتم . بسیاری از مجاهدین کرد هستند و اینطور در باره اقلیت ها نظر دادن درست نیست و یک عذر خواهی به کرد ها بدهکاری.

ناشناس گفت...

ایوب آقا
خوبه که هر کس راست و حسینی حرفش را بزنه.
من هم نظر شخصی خودم را نوشتم یعنی تجربه شخصی خودم را از شخصیت کردهایی که دو سال با هاشون سر و کار داشتم را نوشتم.
کاری به اونهایی که مجاهدند ندارم ولی تجربه خودم توی دو سال بسر بردن با کردها این بوده که گفتم.
البته بیشتر توی اون کامنت بالا منظورم سیاسی های کردهاست. کرد تر از رهبران سیاسی اینها من ندیدم.
ولی توی بقیه اش هم من هر که را دیدم به وقتش فقط جاش بود و خائن.
چرا باید بیخود و به دروغ برای این جماعت خائن (اینجا بخصوص رهبران سیاسی شون منظورمه ) احترامی را که لایقش نسیتند را قایل شد؟
حسین ع

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حسین ع ، خدا شاهد است که حرف بسیار سنگینی زدی. اگر حرف خودت بود که مشکلی نیست. ولی وقتی خود را به مثابه یک هوادار معرفی می کنی ، کارت بسیار سنگین می شود. در این حالت به حرمت تمامی آن انسانهای بزرگوار باید مواظب حرف زدنمان باشیم. حال نه فقط کردها که دیگران را به این شکل مخاطب قرار دادن به نظر من منصفانه نیست. کرد و ترک و فارس و دیگران همگی زیر ستم این دستگاه هستند و در سرکوبی آنها تمایزی قائل نمی شوند. باز می گویم که من می توانم هر چه دل تنگم خواست بر زبان بیاورم ولی با اعلام این موضع که نسبت به مجاهدین سمپاتی دارم ، دیگر باید اول حرفم را مزمزه کنم و بعد آن را بر زبان بیاورم.

احمد رضا.ص گفت...

حسین معذرت میخام ولی تو به اندازه یک گاو نمی فهمی مرتیکه بیشعور واقعا کی میتونه به شش هف میلیون کرد ایرونی توهین بکنه جز یه بیشعوری مث تو من چار سال کردستان بودم کنار کردا جنگیدم خیلی خوب خوب و بدشونو می فهمم کردارو خوب میشناسم تو اگه میگی کردا جاشن برو تف کن به صورت اون رهبرت که کردارو اورد تو شورا و بعدشم با کردا روابط خوبی داشتن مرتیکه الاغ بیشعور اگه کردا نبودن سال شصت هزاران مجاهد که اومدن کردستان و حمایت شدن همه گیر اخوندا میفتادن خود من سال 61 با کمک کردا از چنگ پاسدارا نجات پیدا کردم ای خاک تو اون سر خرت کنن برو از رهبرت بپرس کردا براش چی کرددن واقعا خاک همه کردا تو سر تو ادم بیشعور که عین اخوندا میمونی امیدوارم و خیلی دلم میخاد این کامنت من سانسور نشه چون همش کامنتای من سانشور میشه تا یه جوابی به این بیشعوری که میلیونها ایرونی رو جاش میدونه داده باشم بازم میگم خیلی بیشعوری مرتیکه

ناشناس گفت...

من قبلا پیشمرگه مجاهد بودم الان سالها است که المان هستم من خیلی خوب میدانم اولین برنامه های رادیو مجاهد از فرستنده حزب دموکرات ایران پخش شد تمام امکانات اسلحه و غذائی و جا و مکان را حزب دموکرات به ما میداد و هر کاری که در توان داشت واقعا برای مجاهدین انجام داد من نمیدانم این حسین چطور هوادار مجاهدین است که اینها را میگوید من واقعا به اینکه این فرد یک فرد سالمی از نظر سیاسی باشد شک دارم چون یک هوادار هیچوقت اینطور از کرد صحبت نمیکند
محمد ک

م.ستاره شناس گفت...

این اقای حسین اقا خان با این افکار بهتر است برود دست آن قاتلان کثیفی که خون دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی را ریختند و پوتین پاسدارهائی که در سال شصت روستاهای قارنا و قه لاتان را کشتار کردند و زن و مرد و پیر و جوان را کشتند ماچ کند و بلیسد چون عقایدش در باره کردها همان اعتقادهای انها هست واقعا باعث شرم است

زرتشت سوسیالیست گفت...

کسی که به یک ملیت مظلومی که سالها تحت بدترین ستمها بوده توهین کند واقعا شعور سیاسی و اجتماعی ندارد من خیلی تعجب میکنم

ناشناس گفت...

کرد زنده است و پرچمش همواره افراشته خواهد ماند
کاک فریدون

محمود.یک هوادار شورایملی مقاومت ایران گفت...

باید طرح خود مختاری کردستان شورا را گرفت و زد توی سر این حسین تا آدم شود

ناشناس گفت...

من معتقد هستم نوشته های رضا گوران خیانت به مجاهدین و انقلاب مردم ایران است ولی حرفهای اقای حسین را در مورد هموطنان کرد اشتباه محض میدانم و معتقدم اقای حسین باید از کردها عذر خواهی بکند
ایرانی

ناشناس گفت...

اولا همه شما باید بدونید که من هوادار تشکیلاتی و غیر تشکیلاتی هیچ سازمانی نیستم.
اگر از مواضع سیاسی مجاهدین و مسعود رجوی دفاع می کنم فقط به این خاطر است که آنها ا به نظرم درست و صحیح هستند.
اینجا هم همه نظرشان را با امضای شخصی می نویسند.
شما که همینطور کیلویی و فقط از روی حساب و کتاب تنها بخاطر موضع سیاسی و بخاطر احتیاط و دیپلماسی چشم به همه خیانت های کردها و رهبرانشون می بندید هر چقدر دوست دارید گز نکرده در باره کردها بنویسید و به به و چه چه کنید و البته حرفهایتان فقط سیاسی است و قابل فهم است.
من نظر و تجربه شخصی ام را نوشتم. کاری به مواضع سیاسی مجاهدین ندارم. من تجربه ام در کدو سال زندگی با کردها این است که این جماعت بهیچ وجه قابل اتکا و قابل اعتماد نیستند.
پیشمرگه هاشان هم ترکیبی از یک مشت یاغی و جاش البته تعداد کمی هم مبارز بود ولی اگثریتشان دزد و یاغی و جاش اند.
کردها بی وطنند . شما اگر توی همین خارج کشور یک کرد ایرانی را پیدا کردید که وقتی از او اصل و ملیتش را می پرسند بگوید ملیت من ایرانی است من همه حرفها و انتقادات شما را قبول می کنم. اینها حتی می گویند نوروز متعلق به کردهاست و حتی داستان ساخته اند که می گویند نوروز را یک شاه کرد!!!! مرسوم کرده! حالا توی ولایتی که سر تا سرش آغل گاو و بز و الاغ است این چطور شاهی بوده معلوم نیست!
اینها پرچم ایران را که شیر و خورشیدش را برداشته اند را بعنوان پرچم کردستان معرفی می کنند.
وقتی می گویم این جماعت خائنند و مزدور بیگانه و الت دست بهمین دلایل است.
هر کس هم بگوید کردها غیر از این هستند بیاید لطفا با دلیل و بر اساس واقعیت بنویسد نه با شعار و یا حرف مفت!
و گرنه این تعریف های بیخود و غیر واقعی شما از کردها به درد عمه تان می خورد.
حسین ع

ناشناس گفت...

به این کسی که به ترور رهبران حزب دمکرات اشاره کرده می خوام بگم یک زمانی بود که همین قاسملو یک نقشه بقول خودش از اقلیم کردستان کشیده بود که یک سرش تا دروازه تهران بود و یک طرفش تا دروازه اصفهان و از جنوب تا اهواز و آبادان و از شمال تا ارس و ادعا می کرد که خلاصه تقریبا بیشتر از یک سوم ایران کردستان است و بقول خودش می خواست زبان کردی را به عرب و لر و بختیاری و ترک و اصفهانی و تا تهران به همه بعنوان زبان اصلی شان اعمال کند.
این جماعت یک همچین آدمهای پر رو دریده ای هستند. حالا شما می گویید چون تروریست های آخوند ها این بابا را کشته اند پس حتما قابل احترام است و آدم خوبی بوده و دیگه نمی پرسید این آقا داشت با پاسدارها بر سر چه چیزی مذاکره می کرد.
راستی اگر بر فرض آخوندها با قاسملو کنار می آمدند و معامله شان با هم سر می گرفت فکر می کنید قاسملو در ازای کردستان همه مبارزان و مخالفان رژیم را کف بسته تحویل رژیم نمی داد؟
شما فکر می کنید قاسملو مثلا خیلی با شرفتر از طالبانی بود؟
نه خیر آخوند خربود وگرنه قاسملو همه شما و ما را با هم کف بسته به رژیم فروخته بود.
همین مردک گادانی تا وقتی که از همین مجاهدین می تونست پول و امکانات بگیره شب و روز قربان مجاهدین مرفت اما همینکه اوضاع کمی سخت شد فلنگ را بست.
کرد یعنی همین. اگر شما سیاسی کار ها اینرا نفهمیده اید پس همه عمرتان بر فناست.
حسین ع

ناشناس گفت...

به اینهایی هم که از موضع تشکیلاتی های سازمان مجاهدین خود را موظف به دفاع از کردها می دانند و می گویند بعضی از مجاهدین کرد هستند باید عرض کنم که کردهای طالبانی می گفتند ما کرد نمی کشیم اما وقتی رزمنده ای مجاهد به تورشان می خورد تنها با کشتنش راضی می شدند و هیچکسی از آنها دنبال کرد بودن یا نبودنش نمی گشت.

حسین ع

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حسین جون، ممکن است که تمامی حرفهای تو درست باشد و هماهنگ با واقعیت. برای نمونه کردهای ایرانی به شدت ضد ایرانی اند و طالب جدایی از ایران. البته من نمی گویم که این بد است و یا خوب . کاری به این ندارم. ولی از این که بگذرم ما مواضع خودمان را در اینجا می گوییم و و نمی بایستی که از موضع مجاهدین حرفی بزنیم. به هر حال این کار را که کردی خوب است اینکه گفتی این حرف من است و با دیگران کاری ندارم.

ناشناس گفت...

روله جان خدا نسل هر چی کرده را ور اندازه به حق پنج تن
این خدانشناس ها پاره تن منو کشتن و از درخت آویزونش کردن تا چند روز که کلاغها چشمهای پر از مهر و محبتش را از حدقه درآورده بودن.
خدا هم نسل آخوندها را وراندازه هم نسل این کردها را روله

ننه مرتضی

ناشناس گفت...

هر چند هیچکسی را بخاطر م قیافه اش نمی شود قضاوت کرد اما من وقتی به این عکس آقای گوران دقیق نگاه می کنم می بینم که شرارت از چشمهاش می بارد.

نوکر خدا و دوازده امام

احمد رضا.ص گفت...

حسین عین من اشتباه کردم که گفتم تو به اندازه گاو نمیفهمی معذرت از همه گاوها چون هیچ گاوی اینقدر فاشیست و ضد کرد نیست و تو فقط شبیه خودتی و ایوب و ات و اشغالای نظیر اون مرتیکه نفهم بیشعور. بازم میگم موضع تو حتی از پاسدارا و خمینی و خامنه ایم بدتره در مورد یکی که حرف نیست در باره شش هف میلیون ادمه که کردن و کرد ایرونی اونوقت تو اینهمه مزخرفات میبافی حتما لاجوردی و خمینی و گیلانی و همه قاتلای بیشرفم فارس نبودن کرد بودن ای خاک تو اون سر تو و ایوب و ننه مرتضی و بقیه که بوی گند و تعفن فکرتون از چاه خلا هم بدتره ولی اینا حرفه مساله اصلی این نشادریه که رضا گوران زده به هم فیها خالدون شماها و نشون داده اونجا چه خبره و رهبریت چیکار کرده وشماها از شدت سوزش اون نشادر عقلتونو از دست دادین و حتی بدتر از اخوندا ضد کرد شدین صب کنین تا نوبت فارسا و ترکا برسه که بگن تو اون جهنم چه خبر بوده در آخر کار بازم خاک تو سر تمامتون که اینقده ضد کردین

هوادار کردها گفت...

ننه مرتض اگه بیوه ای بدیمت به یک شوور کرد ببینم نظرت عوض میشه یا نه

ناشناس گفت...

آقای هوادار کردها کردها مگر عقلشان را از دست داده اند که بروند ننه مرتضی را بگیرند. خودشان ماشالله زیباترین زنهای سرزمین ایران را در کردستان دارند همه بالا بلند و گیسو کمند و ماهرخسار من خودم اصفهانی هستم ولی خانمم کرد است الان پانزده سال است ازدواج کرده ام و هر بار خانمم را نگاه میکنم واقعا کیف میکنم از این همه زیبائی و برازندگی و صفا ،کردها را هم خیلی خوب میشناسم در میان تمام ایرانیها هم خادم هست و هم خائن ولی هیچوقت نمیشود گفت ملیت فارس یا لر یا کرد یا ترک خائن است این واقعا غیر واقعی و زشت است بخصوص که همه میدانند کردها همیشه تحت ستم مضاعف بوده اند بنطرم بهتر است آقای حسین بیشتر دقت کند درود بر تمام ملیتهای ایرانی و ملت بزرگ ایران
حبیب الله محمودی اصفهانی

ب.ترکمان گفت...

واقعا نظرات این آقای حسین خیلی خیلی ارتجاعی است

ناشناس گفت...

آقا حبیب الله اگه اینکه میگن اصفهانی ها خسیس اند درست باشه پس این خانم کرد زیبا و چه و چه که زن شما شده همین روزها بلاخره از گرسنگی می میره.

پهلوان نطنز

ناشناس گفت...

خوشم میاد که یکی از شماها کامنت نویس هایی که برای کردها سینه می زنید یک جواب قانع کننده و با دلیل در مقابل ندارید. هر چه نوشتید شعار تو خالیه که فقط به درد عمه ها تون می خوره.
اینکه بنویسید من فاشیستم و ارتجاعی ام و از این حرفها همه اش حرف مفته.
من نه ارتجاعی ام نه فاشیستم. پناهنده ای هستم که سالها هم بر علیه رژیم جنگیده ام برای آزادی ایران. شوینیست هم نیستم اما با دشمنان آب و خاکم سر دوستی ندارم.
من ایران را دوست دارم و با هر کسی در هر لباس و هر رنگ و هر قوم و مذهبی که به این آب و خاک چشم طمع داشته باشه و بخواد ایران را مثل همین کردهای خائن آلت دست ارتجاع و استعمار تکه پاره ببیند را دشمن مردمم می دانم.
کردهای ایران اصلا خودمختاری بهانه شان است برای جدا کردن بخشی از خاک این وطن. مگر بارزانی هم همین طور نیست نسبت به عراق؟ کردهای ایران از همان قاضی محمد یاغی که آلت دست استعمار بود تا قاسملوی خائن و بقیه رهبران خورده ریزشان یا آلت دست استعمار بوده اند یا ارتجاع و یا هر دو. این ها قلبشان هیچگاه و در هیچ زمانی یک لحظه هم برای آزادی و دمکراسی ایران نطپیده. کرد بودن یعنی ابزار دست استعمار و ارتجاع.

حسین ع

ناشناس گفت...

آقای یغمایی
شما با کامنت های من موافق نیستید. قبول اما درست نیست که بجای جواب دادن به کامنت های من پوزه بند حیوانهای ور دستتان امثال احمد رضا ص را بردارید که با چراغ سبز شما به هنر نمایی بپردازند.
حسین ع

حبیب الله محمودی اصفهانی گفت...

پهلوون نطنز قربونت برم کی میگه اصفهونیا خسیسن اینا قصه س حیف که من عیالوارم و عیالمم خیلی حسوده وگرنه همشیره شمارو عقدش میکردم و بعد از چند ماه میدیدی حسابی چاق و چله شدس و چند کیلو وزن اضافه کردس

فروزنده رحیمی گفت...

من سد در صد با حرفهای گوران مخالفم و باور نمی کنم ولی با حرفهای اقای حسین هم در مورد اینکه کردها خائن هستند صد در صد مخالفم و اینها را جز به ضرر شورا و به نفع اخوندهای کثیف نمی دانمواقعا یک مقداری فکر کنید و بعد بنویسید

بوف کور گفت...

این قسمت سی و یک واقعا وحشتناکه مثل فیلمهای وحشتناک می ماند یعنی واقعا اینطور چیزها بوده من واقعا باورم نمیشود و خیلی وحشت کرده ام

ناشناس گفت...

آقايان وخانم ها ، زيادي باهم دعوا نكنيد . اين داستان كه سي ويكمين قست خودش را مي گذراند ، براي سركار گذاشتن دوستان ايروني درجهان خارج است ، كلا برادران گمنام اخيرا شيوه جديدي براي سركار گذاشتن ايروني جماعت پيدا كرده اند كه يك سري مطالب وكنفرانس و گردهمايي هايي رنگارنگ با نامهايي كه تركيبي ازكلمات « ايرانيان » و « ملي » و « شورا » و « دمكراتيك » و «كانون » و ... مي باشد .. يك جماعتي را سرگرم كنند كه اذهانشان به امورات داخل ايران و گندكاري مشتي آخوند ويا وضعيت پتال اقتصادي ويا بزن وبگيرها وهمچنين سگ دعواهاي داخل جناحين مجلس و جناح هاي قدرت درايران وآخر وعاقبت وضعيت مذاكرات بين ايران وكشورهاي پنج بعلاوه يك ، گير نكند .بايد بگيم اي وول وماشاالله به اين مغز معيوب آخوندها كه هرروز يك فكر جديدي ! مي كنند . بنابراين سريال بي انتها كه باعكس واسم گوران پخش مي شود ، وپشت آن نويسنده ويا نويسنده هاي گمنام است ،اين روزها دارند ازخنده روده بر مي شوند .. بااين خيال كه كارشان حسابي رونق گرفته است !منتهي كمي اشتباه محاسبه دارند وآن اينكه ايروني هاي سال 93 ايروني سال 57 آخوند خميني نيست .كه باسلام وصلوات ازخميني درفرودگاه استقبال كردند ويك ژاندارم فرانسوي خميني را از هواپيما پياده كرد ! فعلا شب دراز است وقلندر بيدار - قلندر

ناشناس گفت...

کاک رضا عزیز خسته نباشی ! رجوی و باندش باید جوابگو این همه فاجعه و خیانت باشند !

فرا رسیدن عید کریسمس و و سال جدید را به شما و خانواده گرامیتان تبریک می گویم !

سلامتی و طول عمر با عزت را برا یتان آرزو میکنم !

حمید

ناشناس گفت...

اﻗﺎﻱ ﺭﺿﺎ و ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﻻ
ﻭاﻟﻠﻪ ﻳﺎﺷﻤﺎ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻳﺪ ﻭﻳﺎ اﺟﻴﺮهﺴﺘﻴﺪ. ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻣﻂﺎﻟﻌﻪ و ﻋﻠﻢ ﻏﻴﺐ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻫﺪ. ﺷﻤﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺮﻧﮕﻮﻧﻲ ﺭﺟﻮﻱ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺭﮊﻳﻢ ﺭا ﻭﻝ ﻛﺮﺩه اﻳﺪ. اﺻﻼ ﻫﺰاﺭ ﻋﻴﺐ و اﻳﺮاد ﺑﻪ ﺭﺟﻮﻱ و ﺳﻠﺰﻣﺎﻧﺶ ﻭاﺭﺩ ﺧﻮﺏ? ﺭﮊﻳﻢ ﭼﻲ ﺷﺪ. اﻳﻦ ﺳﻮاﻝ اﺻﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ اﻧﺘﻘﺎﺩاﺕ ﺷﻤﺎ ﺭا ﻧﻴﺰ ﺑﻲ ﺭﻧﮓ و ﻧﺎﻭاﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ. اﺩاﻣﻪ ﺑﺪﻫﻴﺪ!!!!!
اﺻﻐﺮ ﻣﺤﺮاﺑﻲ

ناشناس گفت...

درود بر تو ای رزمنده ای که برای آزادی امدی ولی چیزی جز اسارت ندیدی
معصومه.ل

بایرام گفت...

اصغر اقای محرابی شما تفاوت ان جلاد مرده یعنی خمینی را با این رهبر دقیق بیان کنید تا ما بدانیم. هر دو یک جنس دارند ولی با هم جنگ میکنند این که در حکومت نیست که سرنگونش کنند بلکه کوشش دارد برسد به حکومت که به جهنم که نمیرسد به درک که نمیرسد صد سال نباید برسد بس است فشار و بدبختی همه را بدبخت کرده این ادم.این چنین ادمی با فرض محال که بیاید ایران را میخواهد بکند یک اشرف و همه را بدبخت بکند این بهتر است برای خودش برود پیش یک دکتر روانپزشک خودش را معالجه بکند

ناشناس گفت...

آه ای نسل شریف آه ای نسل بر باد ستم رفته ای نسلی که امدی ازادی بیاوری ولی از بین ات بردند لعنت به اخوندها و اخوند صفتها لعنت به بزرگی طلبان نامرد و بی شرف لعنت به کسانی که بچه های رشید مار اینطور بازیچه کردند
مادر دو شهید به دست خمینی دجال

ناشناس گفت...

بابا اینکه شده داستان هزار و یکشب, فقط جای شهرزاد قصه گو(حاج آقا گوران نشسته)و هارون الرشید هم......

ناشناس گفت...

با درود فراوان خدمت پهلوان رضا آرزو مهر و سلامتی و شادی در سال جدید برا یت دارم !

امیدوارم دوستان دیگر بخاطر حرمت این همه رنج و خون و مقاومت بچه های مجاهد و خانواده های آنها که اینچنین بازیچه رجوی و با ندش به نابودی و سیاهی بیراهه کشیده شد آنها هم به سهم خود وقت بگذارند خاطرات و تجارب خود را منتشر و منتقل کنند واقعیت همینطوری که همه در جریان هستید پس از این همه مقاومت و شکنجه و تلاش در میان مردم گمنام و بدنامیم ! حتا نزد خا نواده های خودی و هموطنان خارج کشور از مردم عادی گرفته تا تشکلات سیاسی , اجتماعی , فرهنگی , هنری !!

حمید

احمد رضا.ص گفت...

درود شیر کردستان بنویس و حقایق را زنده کن

ناشناس گفت...

اﺣﻤﺪ ﺭﺿﺎ اﻣﺮﻭﺯ ﻧﺷﺎﺩﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻱ?
ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻲ?
ﻭﻝ ﻭﻝ

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏1 – 200 از 264   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»