دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ دی ۲۰, یکشنبه

نوزده نوشته در باره عباس محمد رحیمی.مصداقی. خانواده محمد رحیمی.همنشین بهار یغمائی. شلالوند. کاویانی . حیدرنژاد. سپهر محمد رحیمی. منوچهر محمد رحیمی و...

 دوستان آخرین نوشته آقای مصداقی را بخوانید و روی اسناد ضمیمه تامل کنید خیلی چیزها در روشنی قرار میگیرد
سرگیجه ی رجوی در برابر مظلومیت عباس محمدرحیمی . ایرج مصداقی
مظلومیت عباس محمدرحیمی که با مقاومتی ستودنی پنجه در پنجه مرگ انداخته، فرقه رجوی را با بحران تازه ای روبرو ساخته است. رجوی بدون در نظر گرفتن تبعات درگیر شدن با خانواده ی شریفمحمد رحیمی )به ویژه عباس و سپهر (اشتباه بزرگی را مرتکب شد که نه تنها خود بلکه دستگاه سیاسی و تبلیغاتی این فرقه را دچار معضل بزرگی کرد. مسعود....
 برای خواندن بقیه مطلب روی لینک خواندن مطالب دیگر در زیر کلیک کنید
رجوی که همچنان می کوشد پرده بر سیاهکاری هایش بیافکند توجه نداشت که عباس محمدرحیمی به یکی از سرشناس ترین خانواده های مبارز ایران تعلق دارد و خود یکی از شناخته ترین زندانیان سیاسی دهه 60 ایران است و درافتادن با او و فرزندش که از کودکی رنج های بسیاری را متحمل شده بهای سنگینی را می طلبد.  ادامه‌ی مطلب...

 آقای رضا فلاحی ! شرم سیری چند؟   سهراب محجوبی
آقای رضا فلاحی شما چرا به اتفاق همسر و فرزند به دیدن مامور وزارت اطلاعات می روید؟ شما چه رابطه ای با وزارت اطلاعات دارید که شب چله را با ظرف آجیل به دیدن کسی می روید که نه تنها خودش در دام وزارت اطلاعات افتاده است ، بلکه فرزندش را هم به همین کار گمارده است؟ ادامه‌ی مطلب...
 
 رئیس جمهور شورا طبق معمول پیامی داده است وسال نو میلادی را به مسیحیان تمام جهان تبریک گته و از اوصاف مسیح و مهر و محبت و صلح و دوموکراسی و چیزهائی از این قبیل صحبت کرده است.لینک: پیام   به‌مناسبت میلاد مسیح و آغاز سال ۲۰۱۶میلادحرفها طبق معمول عالی است و این حق دموکراتیک ایشان است که تبریک بگوید اما:میان پیامبرانی که تا بحال آمده اند   مسیح چهره اش چهره ای عاطفی و زیباست. با همه کشت و کشتارهای پیروانش در دوران انگیزیسیون و امثالهم هنوز کسی نتوانسته از شخص شخیص مسیح گاف و گوفی بگیرد و مثلا در کتابش بخواند:.....ادامه مطلب 

نامه سپهر محمدرحیمی از بیمارستان «یو سی ال اچ» لندن به كميسر عالی حقوق بشر ملل متحد  

 حتی اگر ادعای رهبران مجاهدین را بپذیریم که مادرم آزادانه از پدرم جدا شده است و امروز هیچ پیوند قانونی و عاطفی با او ندارد و برایش مهم نیست پدرم چگونه با هیولای مرگ دست و پنجه نرم می کند و از زندگی و مبارزه می گوید آیا می توان پذیرفت که مادری این گونه بیرحمانه با فرزندش که از کودکی قادر به زندگی با او نبوده و سختی های زیادی را از سرگذرانده و امروز در کنار بالین پدرش شاهد مرگ تدریجی اوست صحبت کند؟ از طرح اتهامات کثیف علیه پدرم که سمبل ایستادگی و مقاومت است می گذرم اما آیا مهر مادری اجازه می دهد که چنین اتهامات شرم آوری را علیه فرزندش که در موقعیت خطیری به سر می برد مطرح کند؟  ادامه‌ی مطلب...

 

نامه ابراهیم محمدرحیمی و سپهر محمدرحیمی به مریم رجوی

فریبکاری رهبری سازمان مجاهدین خلق بیش از پیش رنگ می بازد  حنیف حیدرنژاد
ابراهیم محمدرحیمی (عباس) شاید در آخرین روزهای زندگی، هنوز هم در بستر بیماری برای عشق و انسانیت تلاش می کند، از حقوق انسانی و خانوادگی اش دفاع می کند و نشان می دهد که مبارزه مردم ایران نه فقط برای تغییر یک سیستم سیاسی، بلکه برای تغییر ارزش هاست. منش و مرام عباس و تلاش فرزندش سپهر برای

روشنگری و برای شناخت حقیقت، پایبندی آنها به همین اصول اخلاقی و انسانی است.  ادامه‌ی مطلب...
پیکان خیانت مسعود رجوی این بار بر پهلوی عباس محمدرحیمی سمبل راستی و جوانمردی و روشنی بخش محفل زندانیان سیاسی نشست. در حالی که عباس بر روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کند و به زودی شمع وجودش خاموش
خواهد شد هدف کینه توزی  ادامه‌ی مطلب...

«داد خواهیم این بیداد را» ؛ نامه سرگشاده خانواده محمدرحیمی   
در نظام های قضایی، اجرای حکم اعدام در مورد مجرمان خطرناک به علت بیماری به تعویق می افتد اما رهبری مجاهدین با انتشار مشتی دروغ و یاوه می کوشد عباس عزیز ما را روی تخت بیمارستان و در حالی که آخرین روزهای عمرش را سپری می کند شکنجه دهد.  ادامه‌ی مطلب... 


همنشین بهار.عباس رحیمی و رنج‌هایش چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیزی وجود دارد؟  
عباس رحیمی که یک مویش به هزار آدمک زبون بی‌صفت می‌ارزد؛ هم‌اکنون در بستر بیماری، لحظات سختی را می‌گذراند. دو برادر؛ دو خواهر، و خواهرزاده‌اش را استبداد زیر پرده دین کشتهادامه مطلب
 
به هیچ وجه تعجب نکنید. اسماعیل وفا یغمائی 
انسان جوانمرد، مرد افتاده آزاده،عباس محمد رحیمی زندانی سیاسی سابق، رزمنده سابق و جدا شده از تشکیلات آقای رجوی دچار بیماری سخت و صعب العلاج و در بیمارستان بستری  است. او در جریان طلاقهای جمعی از همسرش بناچار جدا شده.و در شرایط کنونی بعنوان آخرین درخواست نامه ای محترمانه به مریم رجوی رئیس جمهور منتخب شورا نوشته و تقاضا کرده است  ادامه مطلب

دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید  مختار شلالوند 
ربط دادن عباس رحیمی و فرزندش که خود از مایه گذارترین و پرافتخارترین خانواده های ایران در مقابله با رژیم سفاک هستند، به وزارت اطلاعات و زمینه سازی و همکاری با رژیم برای حمله ای دیگر به کمپ لیبرتی، بیرحمی و بیشرمی ای است که در وصف نمی آید! شگفتا!!! که با چه سرعتی سقوط می کنند.  ادامه‌ی مطلب...
 فروریختن انسانیت  همایون کاویانی.
اکنون هم عافیت طلبان و نان مفت خورها میتوانند اعلامیه بنویسند و تومار وامضا جمع کنند ، تهمت بزنند ، مزدور بسازند.  ادامه‌ی مطلب...
اوج حضیض یک سازمان سیاسی  حنیف حیدرنژاد.
این واکنش و واکنش های مشابه این، نشان می دهد که رهبری سازمان مجاهدین به کمترین پرنسیب های اخلاقی و انسانی پایبند نیست و برخلاف هر ادعا و نوشته و سخنرانی، یک   ادامه‌ی مطلب...

۳۳۳ نظر:

‏1 – 200 از 333   ‏جدیدتر›   ‏جدیدترین»
پدر چشم انتظار یکی از ساکنان لییبرتی گفت...

برای ایشان ارزوی سلامت میکنم امیدوارم از این بیماری نجات پیدا بکنند در مورد بقیه چیزها هم عجب ندارد

ناشناس گفت...

جدا از همه دلائلی که نشان می‌دهد همه این بازی‌ها از بالا هدایت می‌شود، انشای نامه هم زار می‌زند که کلمه به کلمه آن توسط شخص مسعود رجوی و پادوهایش تنظیم شده است.

پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد
بر گردن او بماند و از ما بگذشت

مرگ بر استبداد و پوسیده تر و پردافعه تر باد این دستگاه عفن نجس

پرسان

خدیجه آجیده گفت...

کسانی که به ناموس سیاسی و عقیدتی رهبری نظر دارند جواب دندان شکنشان همین است که خواهر مجاهدمان داده است
درود بر او باد

بایرام گفت...

از اینها چه انتظاری هست آقای مصداقی اینها همین اند که خودتان بهتر میدانید یک عده اشغال

ناشناس گفت...

دوست عباس
میخواهید باور کنید میخواهید باور نکنید سازمان مجاهدین اگر پایش بیافتد هزار بار کثیف تر هزار بر بی شرم تر هزار بار خطرناک تر از ملاهاست انها که تنشان به تن مجاهدین خورده این را میفهمند انها که از دور نظاره گر هستند باور نمی کنند اما حقیقت و واقعیت است
سازمان مجاهدین سمبل بی شرافتی سمبل وطن فروشی سمبل خیانت سمبل بریدگی محض سمبل تمام سازمان های اشغالی که تابحال بوده اند از نظر من حزب توده صد برابر شرافت دارد به این بی شرف ها

ناشناس گفت...

خواهر خدیجه محترم سلام
«ناموس سیاسی و عقیدتی رهبری» را خود «رهبری» بر باد داده است.
با ضربه زدن به اعتماد مردم بی پناه، و عملکرد مشابه با عمامه داران مستبد قم و تهران،
با دست اندازی به نامحرم، و ورود به حوزه محرمات،
با دریوزگی پیش شیوخ فاسد عرب، همچنین نظایر مک کین و جان بولتون،
با جانبداری از تروریستهای همزاد خودش چون «احمد الجبرا» در سوریه،
با توهین به خانواده شهدا و زندانیان سیاسی...
با پرونده سازی علیه بهترین فرزندان مردم ایران
و با، کبر و غرور ابلیسی

ستمدیده

هنوز مجاهد گفت...

دوست عباس خیلی کم لطف هستی. شما چرا به این دار و دسته میگوئی سازمان مجاهدین. این سازمان مجاهدین نیست سازمان مجاهدین خلق ایران هر چه بود این نبود و مجاهدین ادمهای با شرفی بودند. سازمان مجاهدین سمبل بی شرافتی و وطنفروشی نبود اینها هستند که هیچوقت نه مجاهد بوده اند نه مبارز لطفا روی این مسائل دقت کنید و سازمان مجاهدین خلق را به جیب یک مشت اوباش و اراذل سیاسی نریزید

ناشناس گفت...

هر چه از کرامات شیخ مسعود بگویی کم است. اما سابقه امر مشخص نیست و اینکه اصل دعوا چه بوده. بهتر بود از پیشینه امر کمی گفته می شد.
جواد

سیما.فرانسه گفت...

یکنفر انسان در حال مرگ است و یک درخواست کرده است عوش جواب نامه مینویسند که فساد اخلاق داشته است این اخلاق انقلابی هست ؟این شرافت مجاهدین هست؟ معلوم هم نیست چرا هر کس نفس میکشد فساد اخلاق دارد درست مثل آخوندها که هر کس را میکیرند میگویند اینطور بوده واقعا آدم میماند

حمید ع گفت...

گفته شده انقلاب فرزندان خودشو میخوره ، معمولا بعد از انقلاب کسانی که در پیروزی نقش داشتن قربانی قدرت جدید حاکم میشوند. ولی در مورد رجوی او قبل از به قدرت رسیدن داره همه را یکی یکی و دسته دسته نابود میکند. استثمار تشکیلاتی بدترین نوع استثمار است جان و روح و همه چی را میمکد و نابود میکند و اینطور تهمت میزند و دروغ میگوید.... رهبر عقیدتی و نوک پیکان تکامل به کجاها که نرسیده!

ناشناس گفت...

هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزیکه بگندد نمک.

ماشالله گفت...

تف به شرف اون بیشرفهای پست فطرتی که کسی چون عباس را مزدور میدانند خود این حرام لقمه ها تخم حرام آخوندهای پست فطرت و بیشرفند ای ننگ بر شما ای هزار ننگ برشما با ان دهانهای گندتان که اینطور شرف ندارید

فیل فیلسوف گفت...

رهبری را گفتند دجالگری از که آموختی گفت از خمینی دجال گفتند سرکوب و جنایت از که اموختی گفت از ملکصدام

ناشناس گفت...

ماشالله از شدت خریت همه را خر فرض میکنند خودتانید. عباس نور چشم ماست سمبل جوانمردی و شرافت سیاسی است بیشرفهای نامرد خدا را شکر صد هزار مرتبه شکر که بعد از خامنه ای کثافت یک کثافتهای دیگر مثل شما مصدر کار نمیشوند شما هنوز هم نرسیده بدتر از اطلاعات این اخوندهای دیوث دارید عمل میکنید و نمی فهمید بروید بمیرید گورتان را گم کنید خمینی زاده های پست بیشرف
ای مرگ بر ارتجاع و استبدار از هر نوعش
بهزاد لندن

ناشناس گفت...

این چه مریض در حال مردنی هست که اینطور میخندد حالش هم که بنظر خیلی خوب می اید
ایرانی

ناشناس گفت...

«مادر صونا»ی عزیز ،
خواهر و برادر و پسر عباس آقای گل و همه کسانیکه این سطور را می‌خوانید.

شاید باور نکنید آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی مدتهاست پی کار عباس آقا هستند تا مادر سپهر، فرزندش را ببیند و از عباس آقا هم عیادت کند. اما نمی‌گذارند. وگرنه آنها اینقدر شقی و بیرحم نیستند. نمی‌گذارند؟
- کی نمی‌گذارد؟
- رژیم ؛ یعنی بازجویان و شکنجه گران نمی‌گذارند.
- چطوری بازجویان و شکنجه گران نمی‌گذارند؟
- خیلی ساده. اونا دسته جمعی، اومدند تو جلد راهبران عقیدتی ، جا خوش کردند.
اومدند و در ذهن و قلب آن دو انسان والا و فرهیخته و نازنین و مثل خورشید درخشان و چون ماه، تابان ، نشستند و دیگه بلند نمی شند.
به خدا، به پیر، به پیغمبر ، به خون پاک شهیدان قسم که آنچه نوشتم واقعی است و رؤیا نیست. برهوت

م- ت اخلاقی گفت...

به 2 جمله زیر فقط کمی توّجه کنیم :
جمله اوّل، که از طرف یکی از جگر گوشه های رئیس جمهور برگزیده مقاومت و وصل به رهبری یعنی راجع به خانم اقبال نوشته شده چنین آمده است:
"ماموریت اصلی اش جمع آوری اطلاعات در باره شهدا و مجروحان و ضعیت ساکنین کمپ لیبرتی شد تا در حملات بعدی دقیقتر گراگیری و قتل عام کنند."
جمله دوّم که از زبان کمیساریا آمده چنین است:
"و در نامه بخش حفاظت کمیساریا بر حفاظت اطلاعات پناهندگان تاکید شده اطلاعاتی که پر واضح است از کانال عوامل وزارت اطلاعات در ارگانهای دولت عراق به دست عاطفه اقبال و دیگر ماموران وزارت اطلاعات می رسید و برخلاف میل و اجازه کمیساریا و پناهندگان بطور غیر قانونی و برای به خطر انداختن جان پناهندگان در صفحه فیسبوک و کمپین عاطفه اقبال و سایت های دیگر وزارت اطلاعات انتشار می یافت."
در جمله دوّم آمده است که : " اطلاعاتی که پر واضح است از کانال عوامل وزارت اطلاعات در ارگانهای دولت عراق به دست عاطفه اقبال و دیگر ماموران وزارت اطلاعات می رسید"
هر آدمی که کمی شعور داشته باشد ،باید از خود سئوال کند ،آخر رژیم دنبال اطّلاعاتی می گردد که عوامل وزارت اطّلاعات خودش در ارگانهای عراق دارند وبعد بیاید همین اطّلاعات را که اوّل از همه خودش در اختیار دارد به خانم اقبال بدهد تا او افشاء کند تا رژِیم از این اطّلاعات باخبر شود ؟
درست مثل اینست که فردی برود تاریخ توّلدش را از فرد دیگری بپرسد !
واقعا چه تحفه ها ویا به قول خودشان چه عتیقه هائی هستند !
الحق والانصاف باید به خر (این موجود بی آزار وزحمتکش) در برابر این گوهرهای بی بدیل گفت ،"استاد فلسفه "
بله "می توان و باید" ملّت را یابو تصوّر کرد .
در آخر هم پیشنهاد می شود که نام این سایت از پرواز پرستو به" سقوط خاله کلاغه"(باعرض معذرت ازکلاغ) تبدیل شود
.

ناشناس گفت...

مجاهدین خوب بودند مجاهدین شرف داشتند مجاهدین بچه های حنیف نزاد بودند ولی رفتند و جان دادند یا مردند اینها که مانده اند یک مشت اشغال بیشتر نیستند واقعا یک مشت اشغال درود بر عباس اقا درود بر شرافت و مردانگی و لوطی گریش که همه میشناسند
مراد

یک دوست. م. و. فرانسه گفت...

عباس جان سلام برایت آرزوی سلامت میکنم فعلا همه آن اراده ات را بکار بگیر که این بیماری را مغلوبش کنی بعد فرصت برای مبارزه تو و حق ات هست خدا یارت باشد

ناشناس گفت...

عباس آقا و سپهر عزیز سلام
لطفاً به موضوع زیر توجه کنید.
خبر می رسد به خانم پروین (زهرا) فیروزان، اصرار شده و فشار آورده اند بیا همین نامه را (نامه ای که مسئولین محورهای آن را به او خط داده بودند) با صدای خودت در مصاحبه باسیمای آزادی بخوان و یا مضمون آن را تکرار کن.
این در حالی است که وی و دیگران که در لیبرتی هستند (غیر از کسانی چون عباس داوری و مهدی براعی و بهزاد صفاری...) اصلاً ، اصلاً، در جریان صحبتهای عباس و سپهر و رنج آنها قرار ندارند. همین طور کلی و سربسته و گرد، به همسر عباس گفته شده، وی با وزارت اطلاعات و رژیم کار میکند و از این مزخرفات...

شما خوب است پیشاپیش اعلام کنید حتی اگر خانم پروین (زهرا) فیروزان فردا بیاید در سیمای آزادی (سیمای اختناق و عوامفریبی)، عین نامه را هم از حفظ بخواند و با حرارت علیه عباس صحبت کند، نظر ما عوض نمیشود. او قربانی دستگاه پوسیده شماست.

عباس آقا، مادر صونا، منوچهر، زهرا خانم و سپهر عزیز
باید تا آنجا که ممکن است جلوی این دجالگری بایستید. چگونه؟ در همان لندن سراغ روزنامه‌های محلی و...بروید و سپهر ترجمه نامه پدرش و خودش را برای آنها با صدای خودش بخواند.
به آقایان هادی خرسندی، اسماعیل خویی، دکتر محمد ملکی و شهردار قبلی اورسورواز و...از هر طریق که می دانید پیغام بدهید و از مظلومیت خود پرده بردارید.
به آنتونیو گوترس کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل ، والکر تورک ، دستیار کمیسر عالی پناهندگان در امور حفاظت و جنیس مارشال ، کمیساریا عالی پناهندگان سازمان ملل و... عرض حال کنید.
به حقوق بگیران اورسورواز بخصوص به آلخو ویدال و استران استیونسون هم نامه بنویسید.

باید قید کنید حتی اگر خانم پروین (زهرا) فیروزان بیاید عین محتوای نامه چندش آور بخش استخبارات سازمان را در سیمای آزادی!! بخواند هم، نظر ما عوض نمیشود. او قربانی دستگاه بسته فرقه رجوی است. آرزو

منصور لرستانی گفت...

زنان انقلابی مجاهد نمی خواهند تبدیل به یک زن معمولی خانه دار شوند و یا حداکثر اسباب تمتع شوهر را فرهم کنند بروید شرم کنید زن مجاهد خلق بفرمان رهبرانش میخواهد سرنوشت ملتی را از دست یک مشت آخوند کثیف نجات دهد چیزی که شماها اصلا نمی فهمید و داغ بر دل هستید که زنهای سابق شما مثل زن یغمائی و همنشین ورحیمی و دهها بریده و فراری از انقلاب مثل شیر در میدان مبارزه با ملا ایستاده اند وبه زندگی معمولی نه گفته اند حالا چه شما سالم باشید و چه مریض زن مجاهد خلق برگشتنی نیست زن مجاهد میخواهد بجنگد زن مجاهد میخواهد سرنوشت میهنش را درست کند نه اینکه برود اشپزی کند و بچه بیاورد و برای اقایان چائی بیاورد تمام ماجرا همین هست که شماها نمی فهمید و خجالت هم نمی کشید درود بر مجاهدین و رهبران شریفشان
درود بر ملت ایران
ننگ بر ملای کثیف و همکاران کثیفترشان

منصور لرستانی گفت...

اگر هم زن میخواهید بروید بگیرید در خارج زن کم نیست که شما بیشرمانه دنبال زنان سابق و اسبق خودتان میگردید

ناشناس گفت...

سپهر محمد رحیمی از مادرش و مجاهدین می‌گوید...

ویدئو
لینک زیر

https://www.youtube.com/watch?v=1oMCu3SxiRM

لرستان

ناشناس گفت...

حنا
با تشکر از دوستانی که برای اقای عباس محمد رحیمی سپهر تلاش میکنند تا صدایشان به گوش جهان برسد بخصوص اقای مصداقی و یغمائی و همنیشین و دیگران اما
یک کم فکر هم بد نیست و تعجب در این است هزاران خانواده پشت درب لیبرتی زنان پیر و مردان سالخورده سالها ایستادند و بعضی هایشان هم بدلیل پیری از این دنیا رفتند خواسته انها دیدار عزیزانشان بود اما شمایان که اسم تان را بردم سکوت کردید و حالا سر از تخم در اورده یاد یکی از همین خانواده ها افتاده اید و صدای این خانواده را دارید به گوش جهان میرسانید نمی دان اگر شمایان که اسم بردم اگر شهامت دارید بگوئید چرا صدایتان برای خانواده های دیگر در نمی اید و فقط وقتی صدایتان در می اید که یکی از بستگان شما گرفتار است اگر راست میگوئید صدا خانواده های مظلومی هم باشید که روزها جلوی لیبرتی نشستند ولی کسی صدایشان را منعکس نکرد
خودتان هم میدانید تبعیض قائل میشوید شک ندارم که هیچ کدامتان جوابی نخواهید داد اگر هم جواب بدهید مثل مجاهدین جواب خواهید داد و ووو
شخصا از شما جواب نمی خواهم ولی حرفم این است اگر حرف شما درست است که مجاهدین نمی گذارند خانواده با عزیزانشان ملاقات کنند چرا پارتی بازی میکنید ایا شما هم بله
و اگر نه که هیچ

ناشناس گفت...

نوکران و پادوهای دستگاه عفن و مستبد اورسورواز به هر دری می زنند تا عملکرد آلوده رهبران را در توهین و تهمت به خانواده های مجاهدین بپوشانند. خانواده هایی که فرزندانشان در لیبرتی هستند.

اخیراُ محفل گندیده موسوم به اتحاد زندانیان سیاسی که آنچه در آن نیست اتحاد است و حرمت زندانی سیاسی، نامه ای به بانکی مون دبیر کّل سازمان ملل متحد نوشته در مورد لیبرتی
از همین نامه هم به وضوح پیداست که مسعود و مریم رجوی هراس دارند خانواده ها از اختناقی که در لیبرتی حکمفرماست، مطلع شوند.

حسین توتونچی و رضا فلاح و دیگر پادوهای حقیر «برادر حبیب» بدانند که هر کس به سفارت عراق در لندن و نروژ و هلند و پاریس برود و تقاضای ویزا بدهد رد نمیشود. دروغهای مسعود رجوی در این مورد دیگر اثر ندارد.

شما ها گرچه خود را به کوری می زنید اما آیا نمیدانید که در ایران تحت حاکمیت آخوندهای فاسد و قاتل، هیچ خانواده ای راساً نمی تواند به عراق برای دیدن فرزندانش به لیبرتی برود؟
رژیم پدر آنها را در می آورد و آن بیچاره ها چاره ای ندارند که با دیگران عازم شوند. اما این دلیل نمیشود که همه آنها در خط و برنامه رژیم هستند. البته به خاطر حماقت مسعود رجوی ، رژیم کمال سوء استفاده را از آن حماقتها می‌کند و خواهد کرد.
این به خانواده های بیچاره چه ربطی دارد؟

آقایان و خانم هایی های مرتبط با محفل گندیده موسوم به اتحاد زندانیان سیاسی، چرا در چشم خودتان و دیگران خاک می‌پاشید؟ چرا به خانواده های زندانیان و ساکنین لیبرتی توهین میکنید؟
دو نکته دیگر:
۱- «محاصره غذایی و پزشکی‌ لیبرتی آنهم به مدت چند سال» که شما هم اشاره کرده اید، دروغی بیش نیست.
۲- رفیق و برادر هم بند شما عباس رحیمی دارد در بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
اگر شماها واقعاً حرمت زندانی سیاسی را پاس می‌داشتید آیا نمی‌بایست جفای آشکار به وی را زیر سئوال ببرید؟ خودتان در سازمان نبودید؟ آیا معنی این صحنه سازی ها و نامه دادن ها برای خود شما روشن نیست؟ با خودتان خلوت کنید.
خجالت نمی کشید؟ روتون میشه خودتون را در آینه ببینید؟
هم بند

Unknown گفت...

سازمان مجاهدین در برهه ای از زمان در مقابل دو نظام دیکتاتوری شاه و خمینی صادقانه و صالحانه جان بر کف به مبارزه ای بی امان برای آزادی و عدالت اجتماعی و رهایی از استبداد، استثمار و استعمار پرداختند ولی بعد از شهادت موسی و.... انقلاب؟ ایدئولوژیک؟ همانگونه که خود اعلام نمودند "آنی که بودند دیگر نیستند" و ابریشمچی نیز گفت که (رجوی)" سازمان خودشه و هر کاری دلش بخواهد می کنه " بنابراین حق استفاده از نام و آرم مجاهدین را نداشته و ندارند. اینان گروهی سکتاریستی حول اندیشه های مالیخولیایی رجوی هستند که همچون زالو از خون شهدای مجاهد خلق ارتزاق میکنند. سازمانی به نام مجاهدین خلق وجود ندارد گروه رجوی، فرقه رجوی و.. بنویسید. از آن نسل کسانی که صادقانه و صالحانه به پرنسیپهای انقلابی وفادار ماندند مجاهد خلق هستند. به بیمارخود روی تخت بیمارستان بنگرید او یک مجاهد خلق است .

بوف کور گفت...

متاسفم

فروزنده رحیمی گفت...

درود بر انقلاب مریم که چنین شیر زنان استواری را تربیت کرده است

خدیجه آجیده گفت...

این دریچه زردابهای مشتی بریده چه تاثیری میتواند در عزم و اراده مجاهد خلق مریمی داشته باشد بنویسید تا خسته شوید

ناشناس گفت...

من بعنوان یک ایرانی مخالف این حکومت گند ارزو میکنم اقای رحیمی بهبود پیدا کنند و سازمان مجاهدین خلق دست از این رفتارهای بسیار بدش در رابطه با افراد بردارد من میگویم لطفا یک مقداری به بیرون خودتان نگاه کنید و ببینید چه تصویر از خودتان به بقیه نشان میدهید واقعا این تصویر هیچ خوب نیست تا کی میخواهید اینطور ادامه بدهید ؟؟؟
مهران بیانه

ناشناس گفت...

با درود وسلام به نیما اشکانی
درست میگویید هنوز هم میشود شرافت را پاس داشت ......
ولی یک نکته، آیا انحراف مجاهدین از مسیری که بیان کردید امری سلیقه ای بود، محصول کارکردهای رجوی و تک نمود بود یا نه،
محصول ایدئولوژی و کارکردهای آن است؟ قضیه اپورتونیستهای 54 چه؟ آیا تقی شهرام خواب نما شده بود؟ و ده سال بعد رجوی خواب نما شد؟
خیر، من شما را درک میکنم اما یکبار برای مقطع فعلی که جامعه ما نیاز به یک نظام سکولار، دمکراتیک و غیرسوسیالیستی دارد باید با خیال آسوده دور طبقه و بی طبقه را خط بکشیم که نه تنها آبی از آن گرم نخواهد شد بلکه مصیبت زاست.گروههای "چپ" در این میهن علیرغم تمام جانفشانیها فقط فاجعه آفریدند. مجاهدین هم مارکسیستهایی هستند با لعاب اسلام.
جواد

نماینده سگهای نازی اباد سابق گفت...

سگهای نازی اباد سابق از اطلاعیه علیه آقای عباس محمد رحیمی حمایت میکنند

ناشناس گفت...

خدیجه خانم صبح به خیر
از بالا نظر سوم، شما نوشتید:
«کسانی که به ناموس سیاسی و عقیدتی رهبری نظر دارند جواب دندان شکنشان همین است که خواهر مجاهدمان داده است. درود بر او باد»
============
بنده به شما این پاسخ را دادم :
خواهر خدیجه محترم سلام
«ناموس سیاسی و عقیدتی رهبری» را خود «رهبری» بر باد داده است.
- با ضربه زدن به اعتماد مردم بی پناه، و عملکرد مشابه با عمامه داران مستبد قم و تهران،
- با دست اندازی به نامحرم، و ورود به حوزه محرمات،
- با دریوزگی پیش شیوخ فاسد عرب، همچنین نظایر مک کین و جان بولتون،
- با جانبداری از تروریستهای همزاد خودش چون «احمد الجبرا» در سوریه،
- با توهین به خانواده شهدا و زندانیان سیاسی...
- با پرونده سازی علیه بهترین فرزندان مردم ایران
و با، کبر و غرور ابلیسی
============
شما مثل مسعود رجوی و دیگر هرزه نویسان پرادعا و فحاش، اهل پاسخگویی که نیستید. حالا دوباره نوشته اید:
« این دریچه زردابهای مشتی بریده چه تاثیری میتواند در عزم و اراده مجاهد خلق مریمی داشته باشد بنویسید تا خسته شوید»

چه تاثیری می‌تواند داشته باشد؟
دکان صد نبش اورسورواز را گِل گرفته است. می‌بینید که همه را از صغیر و کبیر به صحنه آوردند اما جز فحش و تهمت چیزی در بساط ندارند که ارائه کنند. نگاه کنید به نوشته های لجن آلود و شلخته مسئولین سازمان رجوی، که غالباً روشون نمیشه اسم خودشون را بالای نوشته بنویسند.
آنها هم که نوشتند جز فحاشی نبود.
خجالت هم خوب چیزی است خواهر یا برادر آجیده
ستمدیده

ناشناس گفت...

حنا
من از اقایان مصداقی یغمائی و همنشین معذرت میخواهم که کمی تند خویانه و عصبانی نوشتم مرا ببخشید از لحن بدی که داشتم عذر میخواهم از شیوه نوشتن من نباید عصبانیت خودم را اینگونه منعکس میکردم
به امید سلامتی سپهر عزیز و تمام نسل سوخته

منیزه ج گفت...

خدا روح محمد رضا شاه را نور باران کند بسیار از اینها دموکرات تر بود

ناشناس گفت...

هو الشافی
اوست شفا دهنده انشالله حالتون خوب میشه و انشالله یکروز همه چی درست میشه. دعا را فراموش نکنید . خدا هست و در کنار ماست شما حتما خوب میشوید و سلامتتان را بدست میاورید
درویشعلی الراضی بالله

ناشناس گفت...

اقای رحیمی با سلام و ارزوی سلامت شما میخواهم خدممتتان بگویم تلاش شما راه به جائی نمی برد کسی که زن نزدیکترین رفیقش را بگیرد و اسمش را هم بگذارد انقلاب به هیچ کسی رحم و مروتی ندارد شما کوشش کنید هر چه زودتر سلامتتان را پیدا کنید و در سلامتتان دوباره زندگی خانوادگی خوبی درست کنید و اینها را ولشان کنید این زنها تازه وقتی بیرون هم بیایند اکثرشان دچار مشکلات روحی زیاد هستند و نمی توانند زندگی بکنند در هر حال من پیشنهادم این است چون خودم هم یک مشکلی مثل شما داشتم و مدتها مریض شدم ولی تصمیم گرفتم دوباره شروع بکنم خدا به شما کمک کند
علی . یک قربانی مثل شما

ناشناس گفت...

درود بر شورای ملی مقاومت و اجلاس جدیدش. مرگ بر هر چه ملای جنایتکار است درود بر رجوی
http://aftabkaran.com/akhbar.php?id=27409
ایرانی

اشرفی پایدار گفت...

درود بر انقلابیون ننگ بر هرچه مرد زن دوست که انقلاب ملتی را بخاطر زن و هوسهای شخصی اش ول کرده است

ناشناس گفت...

شیر زن مجاهد درود بر عزم تو
ملت مازنده است ز قدرت رزم تو
زهره اشرفی

کاووس اشرفی گفت...

تنها نیروی استوار و تنها امید در زمین میدان مبارزه با اخوند ایران بر باد ده سردار مسعود است کسانی که در این شک دارند اهل مبارزه نیستند اگر هستند یک راه و یک نیروی دیگری را نشان بدهند وجود ندارد همه گروهها مشغول زندگیشان هستند در این ایا شک دارید/ بنابراین تمام چیزها را باید از همین زاویه یعنی مبارزه بررسی کرد
درود بر رجوی
درود بر ایران و ایرانی
یروز با مبارزه آزادیبخش

ناشناس گفت...

اشرفی پایدار
شما مخ فسیل بیش نیستید !شما حتی اجازه ندارید با خانواده خود دیدار کنید؟کدام ملت ؟
هوشیار

ناشناس گفت...

خانم زهره اشرفی ! در تولید شعار بی نظیرید . ادامە بدهید لطفا

سهراب

ناشناس گفت...

آقای کاووس اشرفی ! کدام مبارزه عزیز من ! فعلا که ما تنها مبارزە ای که می بینیم با اعضای بدبختی ست که عمرشان در آن تشکیلات سرکوبگر گذرانده اند . شیر همیشه غایب چه مبارزه ای کرده است؟
نشستن با جان بولتن و مک کین مبارزه است؟ یا رقص رهایی؟ بالاخره این مبارزه کجاست که ما نمی بینیم؟ فرقەی شیر غایب خودش قسمتی از مشکل است و نه راه حل

سهراب

مش میتی گفت...

ایرونی جون من رفتم دیدم اون اجلاس شورارو بنظرم رسید این دعا رو که مخصوص آمرزش امواته براشون بخونیم با هم چون جیک نمیزنن در مقابل این همه نامردی و دروغ پس بخونیم
حضرت صادق فرمود مرده گان را زيارت كنيد كه ايشان خبر ميشوند از رفتن شما و شاد ميشوند و به شما انس ميگيرند و چون به نزديك قبر یعنی محل اجلاس میرسید بگوئيد اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْض عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صاعِدْ اِلَيْكَ اَرْواحَهُمُ وَ لَقِهّمْ مِنْكَ رِضْوانا وَاسْكُنْ اِلْيهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ ماتَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَ تُؤ نِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ اِنّكَ عَلَى كُلَّ شَيْى ء قَدير.در احاديث معتبره وارد شده است كه هر كه نزد قبر شورای مؤ من برود و رو به قبله دست بر قبرش یعنی کرسی اش بگذارد و هفت مرتبه سوره اناانزلناه فى ليلة القدر بخواند از ترس بزرگ روز قيامت که به دلیل نامردی ممکن است چوب در یک جائیش بکنندآسوده بشود.در یک حدیثی هم نوشته شده كه خدا هم دعا کننده رو میامرزه هم اون نامردو حضرت امام باقر گفته وقتی از دور و اطراف اجلاس رد میشین این دعا رو بخونین اَللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَ انِسْ وَحْشَتَهُ وَ امِنْ رَوْعَتَهُ وَ اسْكُنْ اِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ مايَسْتَغْنى بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ وَالْحِقْهُ بِمَنْ كانَ يَتَوَلاهُ.
در روايت ديگر گفتن هر كه سوره اناانزلناه نزد قبر شورای بخواند هفت مرتبه حق تعالى ملكى را بفرستد كه عبادت كند و ثواب عبادتشو براى ميت بنويسند مستحب است نزد قبر سوره حمد وقل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و قل هواللّه و آية الكرسى هر يك را سه مرتبه و سوره اناانزلناه را هفت مرتبه بخواند.از حضرت محمد نقل شده هرکه از محل اجلاس میگذره يازده مرتبه سوره قل هواللّه احد بخواند، ثوابش را به اعضای شورا میدنخدا همه رو بیامرزه ایرونی مخصوصا یه آدم نفهمی مث تو رو.

ناشناس گفت...

کاووس اشرفی
آری سردار سپاه مسعود است و بس شکی در آن نیست شک یعنی همراهی بادشمنان انقلاب اسلامی است تردید نکنید از بزن به چاک های وی سر بزنگاهها پیداست .
هوشیار

ناشناس گفت...

شاید باور نکنید شیر همیشه بیدار و مهر همیشه تابان، شخصاً دنبال کار عباس آقا هستند تا مادر سپهر، فرزندش را ببیند و از عباس آقا هم عیادت کند. آنان همچنین برای دیدار خانواده ها با فرزندانشان در لیبرتی شب و روز تلاش می کنند.
اما نمی‌گذارند. وگرنه آنها اینقدر شقی و بیرحم نیستند. نمی‌گذارند؟
- کی نمی‌گذارد؟
- رژیم ؛ یعنی بازجویان و شکنجه گران نمی‌گذارند.
- چطوری بازجویان و شکنجه گران نمی‌گذارند؟
- خیلی ساده. اونا دسته جمعی، اومدند تو جلد راهبران عقیدتی و جا خوش کردند و
در ذهن و قلب آن دو انسان والا و فرهیخته و نازنین و مثل خورشید درخشان و چون ماه، تابان ، نشستند...
به خدا، به پیر، به پیغمبر ، به خون پاک شهیدان قسم که آنچه نوشتم واقعی است و رؤیا نیست. برهوت

ناشناس گفت...

زهره اشرفی
نام تو تداعی کننده کهکشان زهره است اما چرا زهره در مجموعه بهداشتی قربانی شد و بقیه در جنگ و گریز قربانی شدن اما معما اینجاست که چراکهکشان بنام زهره نامگذاری شد لااقل بنام فیلمبردار شجاع نامگذاری میشد انصاف خوب چیزیه،مگر نه ؟
هوشیار

ناشناس گفت...

منصور لرستانی
توصیه میکنم صحبت های خود را حتما برای فرزندان نوه و نتیجه های خود حتی اگر شده برای یادگار بنویسید چشم حسود کور!
هوشیار

نازنین گفت...

مطمئن باشید وضع آن خواهر مظلوم و اسیر هم در دست انها بهتر از همسرش نیست او در رنج و درد و خطر است و این نوع نامه ها و تهمتها را کسی باور نمی کند حتی خود اینها هم میدانند دروغ است

ناشناس گفت...

فرزاد و فرخزاد اتراک را سال ۶۷ حکومتیان به دار کشیدند هر چند هیچ‌کدام دست به تفنگ نبرده بودند.
برادر دیگر آن دو برادر گل – فرهاد – در لیبرتی است و نزدیکان وی (خانواده جانباختگان مجاهدین) آخر عمری رفتند دم لیبرتی، شاید مثل زندان اوین و دستگرد اصفهان، که پدر و مادر می‌رفتند و فرزندانشان را ملاقات میکردند، فرهاد عزیز را هم ببینند.
اما فکر می‌کنید چی شد؟ شدند خانواده الدنگ. شدند نفرات رژیم
یک سینه سخن داریم. لعنت به استبداد که حتی مانع ملاقات فرزند دلبند میشود و ملاقات کننده را به حکومت نسبت میدهد. لعنت به استبداد
خویشاوند

ناشناس گفت...

داستان عجیبی است.
یک آقایی با همه خوب و بدی هایش این روزها در بستر بیماری سختی ظاهرا افتاده است ( بنده برایش از در گاه ایزد منان طلب سلامتی عاجل می کنم) و پسر برومندی هم دارد که حاصل ازدواج اش با خانمی است که دو دهه پیش از او طلاق گرفته و هر کدام به سی خودشان رفته اند. این یکی به لندن آمده و آن یکی در لیبرتی عراق است. پسر جوان هم در کنار پدرش است.
تا اینجای داستان مشکلی نیست. مشکل از آنجا آغاز شده که یک روز نامه ای بنام این اقای بیمار و پسرش منتشر می شود که در دو خط مفید و مختصر از مریم رجوی می خواهد که یا هر چه زودتر همسر سابق ایشان و مادر این جوان تنومند را بفرستد لندن یا اینکه اقای بیمار و پسرش به فلان و بهمان کار دست خواهند زد.
بعد هم از آنطرف طبق معمول همیشگی روح آقای رجوی در همسر سابق حلول می کند و باران فحش و فضیحت و نسبت های غیر اخلاقی و طلاعاتی بر سر بیمار و خانواده بیمار می ریزد.
بنده بعید می دانم کسی که 5 عضو خانواده اش را ؤزیم خمینی کشته است ی اطلاعاتی بشود هر چند که زمانی با عزت شاهی هم حشر و نشر داشته و یا زمان شاه هم بجرم لات بازی و تیغ کشی به زندان رفته باشد.
ما همه فرهنگ کثیف غیر اخلاقی و غیر انسانی اقای رجوی را می شناسیم و خوب می دانیم که پا روی دم ایشان نباید گذاشت و گرنه روی سگ حضرتش اگر بالا بیاید نه به دوست رحم می کند و نه به دشمن.
آقایانی هم که زحمت کشیده اند و در حمایت از اقای بیمار و پسر برومندش به رجوی تاخته اند این وسط بیشتر به نظرم داستان بیماری آن آقا را بهانه قرار داده اند تا دق و دلی شان را خالی کنند وگرنه از این داستهانها در گذشته نمونه های بسیاری داشته ایم که در هیچکدامشان رگ غیرت کسی به جوش نیامد.
اینها همه درست است و واقعی اما در این داستان یک نکته مبهم و یک سوال بی جواب هست که نمی دانم چرا کسی زیاد علاقه ندارد به آن بپردازد.
راستی این دعوا از ابتدا برای چه آغاز شد؟ آیا برای اینکه اقای بیمار دلش می خواست همسر سابقی که بیست سال پیش از او جدا شده است را ببیند؟ یا اینکه فرزند برومند این زوج سابق می خواست مادرش را ببیند؟ یا اینکه هر دو ؟
اگر داستان فقط مر بوط به پسر برومند آن خانم و این آقاست چرا پای بیماری پدر این جوان برومند به وسط کشیده شده و امضایش پای نامه به رجوی است؟ چرا نامه های حامیان این طرف همه پای بیماری همسر سابق آن خانم را پیش می کشند؟
اگر هم که فقط داستان این است که آقای بیمار در بستر بیماری فیلش هوای هندوستان کرده است و حالا بعد از بیست سال از طلاق دادن همسر سابق پشیمان گشته و می خواهد آب رفته را به جوی بر گرداند که به نظرم کسی هر چند نمی دانم چه کسی اما احساس می کنم کسی یا کسانی قصد دارند به ریش ما بخندند.
آخر عزیز من پدر من جان من جناب بیمار نمی شود که بعد از بیست سال شما پشیمان بشوی و تقاضای همسر سابقت را بکنی. بنده بنده قبول دارم که آقای رجوی دارد نهایت سو استفاده را از آن خانم و صدها چون او می کند اما در دنیا واقعی ما نمی توانیم به عقل و شعور آن خانم شک کنیم و بگوییم نه او نمی فهمد که منفعتش در در این است که بیاید پیش همسر سابقش و بخوشی و خوبی زندگی کند.
آقا جان من عزیز من جناب بیمار عزیز اگر دوستش داشتی و او هم ترا دوست داشت چراقبول کردی که از از او جدا شوی. حالا هم که قبول کرده ای و ظاهرا نامه آن خانم نشان می دهد که بین شما هر چی بوده تموم شده پس این نامه نگاری شما بیخود و بی معنی بود.
حتی اگر آن خانم شستشوی مغزی هم شده باشد در وضعیت فعلی شما جق نوشتن نامه برای در خواست فرستادنش به لندن را ندارید.

فریبا

ناشناس گفت...

در مقابل این همه دله گی و سقوط رجوی و با ندش انسان باشی و تن ات نلرزه باید به سلامتی روحی و روانی خودت شک کنید !

تفو به وجود نا سا لم و نا پاکت رجوی شرم کن در مقابل مادرصونا مادر رنج و مقاومت ۵ شهید خانواده نامدار محمد رحیمی !
و شرم به انها یکه این همه نامردی , پستی و نجاست می بینند و می شنوند سکوت کردن !

حمید

ناشناس گفت...

آقای هوشیار من به سازمان مجاهدین انتقاد دارم ولی اینکه در مورد زهره و نامگذاری کهکشان زهره گفتید به فرض صحت ( که ندارد ) هم نباید بیان کنید. به هر حال حریم و حرمتهایی را باید حفظ کرد.
جواد

ستاره شناس گفت...

بنده همه چیزها را خواندم در پایان سال قبل از همه عاجزانه برای آقای مسعود رجوی و رهبران سازمان ارزوی سلامت و شفا دارم چون واقعا به این بهبود نیاز دارند امین یا رب العالمین

کمال گفت...

سرکار خانم فریبا!
به نظر میرسد که شما قبل از قلم دست گرفتن و بر منبر رفتن و از موضع جنت مکان, توی سر این و آن زدن, بهتر بود میرفتید کمی درباره تاریخچه زندگی و مبارزات این خانواده رنج کشیده را کمی مطالعه میکردید و سپس برای همگان از فراز برج عاج, روضه میخواندید. خنده دارتر از همه این است که مدعی شده ای عباس رحیمی, همسرش را با میل و رغبت بیست سال پیش طلاق داده است. در ضمن قلم هتاک و گستاخ و بیرحم تو, بیشتر از خانم فریبا, فرد مذکر خود شیفته ومدعی کرسی استادی چپ و راست و سیاست جهانی, که اینک در شهر کلن به متراژ خیابانها مشغول است, میاندازد.

جوجوی خراسانی گفت...

یعنی فریبا خانوم آقاست!!

ناشناس گفت...

اسمال اقاوشرکا!!
اگر این عکس سانتال مانتالی که متوهم خودشیفته!!واوصاف مختارخان!! مربوط به همین زودی هاست به فتوای من براین جنازه نمازنگذارید که نمرده!!

چون امروزه روز دربیمارستان هردارقوزابادی اگرکسی درحال دست وپنجه نرم کردن بامرگ باشد!!حتما اورا دربخش مراقبت های ویژه {نوروسرجری ویا ای سی یو}بستری میکنند که اصولا ملاقات ممنوع می باشد!!
بیماری که درحال دست وپنجه نرم کردن بامرگ می باشد حتما میبایست از طریق لوله اینتوبیشن به رسپریتور متصل باشدویا از طریق ماسک اکسیژن دریافت کند!!حتمامیباست از طریق دستگاه مانیتور ضربان قلب ورسپریشن بیمار کنترل گردد!!وصد البته حتما میبایست از طریق انجویوکت شماره 16ویا18 برای بیماریک ویا دو لاین{باز بودن رگ} گرفت تادر مواقع اورژانس بتوان داروهای مورد لزوم به بیمار داد!!
اسمال اقا!!
بقول محمد تقی اخلاقی !!انصاف داشته باش!کدام یک از این مواردی که عرض کردم دراین عکسها مشاهده مکنید که اینگونه عزا داری راه انداخته اید!!

شیربرنج













ناشناس گفت...

کاربر محترمی که نام «فریبا» را برای خود برگزیده، با عنوان «داستان عجیبی است» نکاتی را نوشته که چون غیر از آن «برادر»، دیگران (بویژه باند حسین توتونچی و رضا فلاحی و ...) هم اینگونه مطالب را در فیسبوک شان می‌نویسند، توضیح زیر لازم است:

اول - جدایی ها در سازمان صد در صد (نه حتی ۹۹/۹ درصد) صد در صد، تحمیلی بوده است و تنها خواجه حافظ شیرازی این را نمیداند. هیج جدایی ای با اختیار صورت نگرفته است.

دوم – برای اینکه مادر سپهر را تحت فشار بیشتر قرار ندهند. نمیشود و نباید برخی نکات را توضیح داد. در یک کلام او می‌خواهد از آن مخمصه که گیر افتاده، رها شود اما نمی‌گذارند.

سوم - سپهر بارها از مسئولین اورسورواز تقاضا کرده بود با توجه به وضع پدرش کمی ، فقط کمی، مسئله را انسانی تر ببینند. انتظاری که هم شرعی و هم قانونی بود. اما عملاً با بی توجهی روبرو شد.

چهارم –وقتی با این خواسته بر حق برخورد درستی نشد و دهن کجی ها ادامه یافت، آنان راهی جز اینکه نامه خودشان را به مریم رجوی علنی کنند، نداشتند.

پنجم – واکنش دستگاه مربوطه هم که طبق معمول، نسبت دادن عباس رحیمی به قاتلین برادران و خواهران خودش بود.

ششم – سر این قضیه هیچکس دق دلی نداشته که بخواهد خالی کند. دوستان وی چون به موضوع اشراف کامل داشتند، یعنی خودشان مستقیماً در چند و چون قضیه بوده اند، البته که باید واکنش نشان می‌دادند. نمونه های دیگری اگر بوده و آنها در جریان کامل و مو به موی واقعه بوده اند و واکنشی نشان ندادند، قابل سرزنش است.
چنانچه موضوع آقایان محمدی و حسین نژاد و دخترانشان هم، از همان آغاز خوراک سایتهای رژیم نمیشد، حتماً مورد توجه بیشتر قرار می‌گرفت.

هفتم- هم عباس و هم سپهر (و هم مادر و خواهر و برادر عباس) تمامی آنها خواهان حل و فصل موضوع بوده و هستند. به معنی «رجوی ای» کلمه، هیچکس فیل اش یاد هندوستان نکرده و تهمت های از نوع جیم آن دستگاه عفن، با چندش های هرچه بیشتر مردم روبرو شده و خواهد شد.

هشتم - اگر کسی قرار است یا دوست دارد این تراژدی را کمدی تصور کند و بخندد، باشد بخندد. هر که دلش می‌خواهد به ریش دیگران بخندد.

نهم - از عقل و شعور افراد در فضای منجمد و بسته، بخصوص وقتی تحت الشعاع جمع و فشار تشکیلات قرار می‌گیرد، هیچ کاری ساخته نیست. اگر این را منکر هستید، چون خودتان در تشکیلات بسته منجمد نبوده اید.

دهم- تلاش خانواده رحیمی هیچ اثری هم نداشته باشد، این فایده را دارد که بار دیگر نشان دهد، از امامزاده رجوی برای مردم ستمدیده ایران هیچ انتظاری نباید داشت.
هیچ

ناشناس گفت...

جناب کمال عزیز
داستان ته ته اش را اگر نگاه کنی ربطی به تاریخچه زندگی و مبارزات این خانواده رنج کشیده ندارد بلکه فقط در خواست بر گرداندن همسر سابق به عضوی از این خانواده رنج کشیده است که بعد از بیست سال حالا که در بستر بیماری است دلش هوای همسر سابق را کرده.
این اتفاق ممکن است برای هر خانواده دیگری چه رنج کشیده چه رنج نکشیده چه با تاریخچه چه بی تاریخچه هم بیفتد.
پای پنج شهید این خانواده و یا بیماری عضوی از این خانواده را در این داستان به مین کشیدن به نظرمن فقط برای بر انگیختن احساسات و تهیچ عواطف است که داستان را هم اتفاقا کمی شبیه به فیلمهای هندی می کند.
کنیز شما در نظر بالا در هیچ کجا مدعی نشده است که کسی با میل و رغبت یا به اجبار همسرش را طلاق داده است بلکه فقط پرسیده ام چرا آن زمان طلاق را پذیرفتید؟ چرا بیست سال سکوت کردید و چرا بعد از اینهمه سال حالا بیاد همسر سابق افتاده اید و به آقای رجوی نامه می نویسید که آن دل که بردی باز ده! اینجا یک چیزی غلط است یک پازل درست چیده نشده و بهمین دلیل اگر احساسلات را کنار بگذاریم و بیخود مادر صونا را برای رسیدن به هدفمان دراز نکنیم می بینیم که تقاضای بر گرداندن همسر سابق بعد از بیست سال منطقی به نظر نمی آید. بخصوص که همسر سابق چهدر اثر شستشوی مغزی یا به اختیار بهر حال 53 سال سن دارد و با دست خودش نوشته چیزهایی را که نباید می نوشت اما در کنارش یک چیز را درست نوشته و آن اینکه بهر حال انسان مستقلی است و کسی حق ندارد تقاضای عودتش رابه نزد همسر سابق بعد از بیست سال بکند.

از اینکه قلمم هتاک و گستاخ و بیرحم بود معذترت می خواهم اما سوالها واقعی است و باید پرسیده شوند تا بطور واقعی هر کس مسئولیت خودش را بپذیرد و زمینه بی جهت برای فحض و فضیحت و هتاکی و لشگر کشی از دو سو فراهم نشود.

فریبا

احمد رضا.ص گفت...

فریبا خانوم سلام میکنم خدمتتون ولی تو فقط کنیز یک نفری! خودت میدونی کیه و کجاست!و با کنیزها چطور رفتار میکنه مبارکه ایشالاه ذوب کامل تو در ایشون و ذوب ایشون در شما در ضمن خیلی پر رو و بی چشم روئی مثل آقات

ستاره شناس گفت...

احمد رضا شما اشتباه میکنی . این فریبا خانم زن نیست حتما مرد است و احتمال دارد سبیل هم داشته باشد. دوما این فریبا خانمنبوده که ذوب شده اطمینان من اینطور هست که زن این فریبا خانوم از کسانی هست که همان اولها ذوب شده و بعد از آن هم این آقا بخاطر همین به یک شغل شریف و معروف و پر در آمد مشغول شده است که خودش میداند چی هست و این چیزهائی که مینویسد بعلت همان شغلی هست که دارد.

ناشناس گفت...

از خدا میخواهم محمد را شفا بدهد برایش از ته دل دعا میکنم.محمد مریض است اگر خدا یاری نکند سرنوشتش را بیماریش تعیین میکند و معلوم میشود که مزخرفات اینها چی هست ولی این چرندیات که طرفداران رهبر مینویسند تها خطهائی هست که هر چه بیشتر چهره منفور و کریه و دل سنگ و بیرحم رهبر عقیدتی را به نمایش میگذارد یک چهره که بواقع در منفوریت کنار خمینی و خامنه ای قرار دارد
نقاشباشی

ناشناس گفت...

من نه سر پیازم و نه ته پیاز ولی حرفها رو که میخونم می بینم یکدفعه بدجوری خودتونو روی این فریبای بدبخت، هرجنسیتی میخواد داشته باشه، پرتاب کردید و به قصد کشت کتک بارانش میکنید. یکذره کمالات داشته باشید. این بیچاره حرف بدی نمیزنه، میگه اونطرفو نمیتونید درست کنید، به خودتون یک کمی توجه کنید ببینید اشکالتتون چیه که هنوز هم ادامه داره و درست نمیشه، اونو درست کنید. این یکی دست خودتونو، از جای دیگه نمیخواد درست بشه

پیازعلی

ناشناس گفت...

قربون آدم چیز فهم.
ممنونم از شما جناب پیاز علی که در این واویلای حقه بازی کلک و نیرنگ و فریب حد اقل شما یک نفر آبروی این جماعت بسیار محترم منتقد را خریدید و ثابت کردید که بلاخره عقل همه نفری شان بعلاوه یک (یعنی شما)هنوز می تواند قابل امید و اتکا باشد.
آخر پیاز علی عزیز همانطور که می بینید این جماعت منتقد اساسا بجای استدال درست و جواب دادن به سوالها فقط به بقول آقای اخلاقی به فوش دادن و مسخره کردن و دست انداختن جنسی آدمها کفایت می کنند.
جناب هیچی هم البته توضیحاتی دادند که از ایشان کمال تشکر را دارم.هر چند که توضیحاتشان سر بسته بود اما خلاصه اش این است که ما حمایت کنندگان تقاضای آن جناب بیمار یک چیزهایی می دانیم که شما خوانندگان عمومی نمی دانید.

اگر واقعا داستان اینطور است که شما جناب هیچی نوشته پس یا باید آن توضیحات ناننوشته را هم نوشت و رو باز بازی کرد که امثال کنیزتان در تحلیل منطقی داستان به همه پازل های بازی آگاهی داشته باشد و یا اگر نمی توانید و یا نمی خواهید همه کارتها را رو کنید پس باید بپذیرید که جای حدس و گمانهای دیگری نیز برای خواننده ای مثل کنیزتان باز بماند.
جناب هیچی شما نوشته اید که همه حامیان بیمار و خود بیمار و پسر بیمار و مادر بیمار و دیگر کس و کارهای بیمار همه می دانند که همسر سابق بیمار هم دلش می خواهد که به لندن بیاید. کنیزتان نمی داند که شما این چیز ها را از کجا می دانید و خودتان هم ننوشته اید که به چه دلیل اینقدر به خودتان اعتماد به نفس دارید اما کارتهایی که آقای رجوی از زبان همسر سابق بیمار رو کرده جدا از بد دهنی و فحاشی و تهمت و خلاصه چیز هایی که در دستگاه ایدئولوژیک آقای رجوی نقل مجلس محسوب می شوند اما یک حرف حسابی و غیر رد خور دارد که می گوید بابا جان من یک زن 53 ساله هستم ویک عمر هم سرد و گرم روزگار چشیده ام و به خط خوش خود نیز می نویسم و امضا می کنم که هیچ میلی به رفتن نزد همسر بیست سال پیش ندارم.
این کارت که آقای رجوی بازی کرده البته علامت هوشیاری سر شار آقای رجوی نیست ولی بطور قطع علامت عدم هوشیاری شما حامیان بیمار محترم بعنوان مشاوران او و احتمالا خود بیمار محترم است. بهر حال در هر محکمه ای که هم بروید با رو شدن این کارت باید بدانید که از پیش بازی را باخته اید.
حالا اگر از حرف منطقی عصبانی می شوید بفرمایید باز هم تا دلتان می خواهد سر خود را زیر برف فرو کنید و به کنیزتات توهین کنید اما واقعیت این است که خودتان بد بازی کرده اید. پس لطفا بقول آقای اخلاقی در برخورد با کنیزتان انصاف را رعایت کنید!
اگرقول می دهید که عصبانی نمی شوید و بد دهنی نمی کنید بنده می خواهم خیلی دوستانه و محترمانه بگویم که که احساسم این است که همه شما حامیان محترم بیمار محترم از هول حلیم توی دیگ افتاده اند وخلاصه خیلی بی گدار به آب زده اند. البته این وسط برای رعایت انصاف بقول آقای اخلاقی باید به آقای یغمایی نمره قبولی بدهم زیرا ایشان هوشیارانه تر بر خورد کرده بود ولی باقی حامیان محترم بیمار محترم همگی غیر حرفه ایبر خورد کرده اید و چون دستشان خالی بوده تلاش کرده اند با دراز کردن بیمار و عکس یادگاری با او و دراز کردن مادر صونا و به میان کشیدن پای طفل شیر خوار برومند و تنومند سی ساله این زوج سابق و گریز به کربلا و یاد آوری لب تشته علی اصغر و تازه دامادی غلی اکبر و سوزش تب زین العابدین بیمار و .... و همه و همه با هدف روغن مالی کردن شعور خوانندگان و سواستفاده از عواطف انسانی و هوچی گری و داد و قال و فحش و فضیحت اینقدر فضا را شلوغ کنید که کسی نفهمد دعوا در اصل فقط بر سر لحاف ملا نصر الدین است.جرم کنیزتان هم این است که می خواهد بطور مستقل بفهمد چی به چی هست غافل از اینکه در میان شما منتقدین عزیز هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند.
بقول آن رفیق تان قربان همه منتقدان خود شیفته
فریبا

مش باقر گفت...

مهر تابان یه پیام داده همش مهر و محبته ماها پرتیم بابا جون
http://aftabkaran.com/akhbar.php?id=27425
مسیحیان ارجمند!
پیروان عيسي مسيح و حاميان مقاومت ایران در سراسر جهان!
سالروز ميلاد پیامبر بزرگ خدا، عيسي مسيح(ع) را تهنيت مي‌گويم. همان پیامبر يگانگی و برابری و محبت كه به يارانش گفت: حال دستوری تازه به شما می‌دهم: يكديگر را دوست بداريد همان‌گونه كه من شما را دوست می‌دارم. و سلام بر مریم عذرا كه سمبل جاودان همين عشق و پرداخت است و در انجيل «مورد لطف خدا» توصيف شده است.
و اين ايثار و عشق بيكران و بي‌چشمداشت، پيام مشترک همه انبيا و فرستادگان خداست.
هم چنان كه قرآن رسالت حضرت محمد پیامبر سلام را «رحمت براي جهانيان» توصيف كرده است. يعني بشارت رحمت و برادري براي ابناي بشر. همان گمشده‌ بزرگ جهان امروز كه جاي آن را افراطی‌گری تحت نام اسلام و چپاول و سركوب و استبداد گرفته است. پس خوشا مردمی كه گوهر دین عيسي و دین محمد را در نبرد براي آزادی نوع آدمی يافته‌اند. به قول عيسي بن مريم «هيچ عشقي بزرگتر از اين نيست كه براي ديگران زندگي خود را بپردازيم».( انجیل متي، فصل۹، آیه ۱۷)
ميلاد هر پیامبر و برانگيخته شدن او، آغاز دوباره‌يي براي حيات اجتماعي انسان در مداري بسا متكامل‌تر بوده است. شادي و جشن ما براي اين ميلادها به همين دليل است. وقتي كه تاريكي تعصب و ترور و افراطی‌گری به جهان ما هجوم مي‌آورد، ما در اين ميلادها، نويد آغاز‌هاي دوباره و روشنايي آزادی و بردباري را مي‌بينيم.
اميد و نويد محتوم براي نجات ملت سوريه از چنگال خامنه‌اي و بشار اسد و داعش، اميد و نويد براي مسيحيان بي‌خانمان‌شده موصل و رهايي تمام ملت عراق و اميد و نوید براي خلاصي نوكيشان مسيحي ایران از ترس و ناامني و آزادی تمام ملت ایران از ستم و استبداد مذهبي.
مريدي به عيسي گفت: اگر مي‌تواني براي ما كاري بكن. و عيسي گفت: «اگر مي‌تواني»، يعني «باور كن و ايمان داشته باش كه تحقق همه‌چیز به دست آن كه باور دارد‌، امكان پذير است». (انجيل مرقس، فصل ۹ ، آيه ۲۲ )
با همين ايمان، مجاهدان آزادی در ليبرتي پايداري مي‌كنند و زنان و جوانان ایران را به قيام براي آزادی فرا مي‌خوانند.
بله، مي‌توان و بايد به فاشيسم دیني حاكم بر ایران یعنی رژیم حامی دیکتاتوری بشار اسد پايان داد.
باشد كه جهان بشري با رهايي از استبداد و بنيادگرايي، به آغازي تازه و تولدي دوباره دست يابد. باشد كه پيام رحمت و آزادی و بردباري اين منطقه را فرا بگيرد.
پيشاپيش سال نو ميلادي را شادباش مي‌گويم. اميدوارم كه سال ۲۰۱۶، سال اتحاد و پيروزي عليه فاشيسم دیني حاكم بر ایران و قواي اهريمني همدست آن در خاورمیانه باشد و سال صلح و آزادی و پيشرفت براي تمام جهان.
سلام بر عيسي مسيح
سلام بر مریم عذرا

ناشناس گفت...

درود بر تمام شیر زنان مجاهد خلق از بیست ساله تا پنجاه و سه ساله و شصت ساله و بیشتر که از شرافت ملت خود در لیبرتی دفاع میکنند شماها چه میفهمید از مبارزه علیه اخوند بیشرف بروید در خارجه گشت بزنید و مکدونالد بخورید و حرف زیادی بزنید
درود بر تمام شیر زنهای مجاهد در لیبرتی
ایرانی

منصور لرستانی گفت...

درود بر شرف و غیرت خواهر گرامی مان فریبا که حرف حق تو در دل مینشیند و با منطق حرفت را بیان میکنی

احمد رضا.ص گفت...

فریبا خانوم شما از کجا خبر داری نکنه پیرو اون مرتیکه مصری هستی که فتوا داده بود زناتون که مردن تا وقتی گرمن میتونن زنتون باشن تو همینطور فتوا میدی

ناشناس گفت...

جناب احمد رضا
ادب و نزاکت منتقدان امثال سر کاردر همین بر خوردهای جنسی بعلاوه توهین و تحقیر هایتان خیلی خوب نشان داده می دهد که نسبت به زن چه نگاهی دارید و خلاصه رنگ رخسار خبر می دهد از سزّدرون

با مقایسه نوشته های کنیزتان و شماها هر آدم منصفی براحتی می فهمد که این شما هستید که پیروان شیعه آن مفتی سنی هستید.
البته مشکلی نیست اگر همیشه همینطور رو باز بازی بکنید و بیخود خود را در زرورق های ترقی خواهی احترام به حقوق دیگران و دمکراسی نپیچید.
فریبا

فیل فیلسوف گفت...

یکروز همه چیز درست میشود و حقایق روشن میشود باید صبر کرد

ناشناس گفت...

نوشته جناب شلالوند را خواندم.
ایشان به یک موضوع مهم اشاره کرده است که به نظر م نکته کلیدی و پازل گمشده اصلی ا در داستان عجیب روبری ما است.
جناب شلالوند درباره بیمار محترم ما نوشته است:
"وقتی به دوست و همسرش فکرمیکند چهره اش دگرگون میشود، آنجاست که احساس می کند باید او را ببیند. با شروع بیماری شروع به نامه نگاری می کند، پیغام می فرستد، عباس و پسرش سعی می کنند تلفنی تماس بگیرند، وهمسرش را از کمپ لیبرتی که حالا دیگر به قتلگاه معروف شده بیرون بیاورند. عباس شاید فکر میکند او باعث گرفتاری همسرش شده و اومشوق وی در پیوستن به مجاهدین و اعزام به کمپ اشرف بوده است وخودش هم باید کاری بکند که ازاین کمپ مرگ آفرین رهائی یابد." و از اینجا به بعد نامه نگاریها شروع می شود و باقی داستان...
جناب بیمار محترم ما در باره همسر سابقش احساس گناه می کند زیرا تصور می کند که او مشوق همسرش در پیوستن به مجاهدین بوده است چون احتمالا او همسرش را با خود به اشرف برده و بعد هم آنجا طلاقش داده و بعد همسر ور اشرف و و همه را گذاشته و ده دوازده سالی ست رو به دیار دیگری کرده است.احساس گناه و احساس مسئولیت ایشان به عقیده بنده اگر در همان ابتدا توسط یک روانشناس -روانکاو مورد بررسی قرار می گرفت می توانست بطریق درست بررسی و توضیح داده شود. متاسفانه اینطور نبوده است و این احساس گناه و مسئولیت در ذهن بیمار محترم ما رفته رفته جای بسیار زیادی را گرفته است تا آنجا که بیمار ما را به را به تفکر ی غیر منطقی می کشاند . او فراموش می کند که همسر سابق هم انسان مستقلی است و خارج از احساس خطای او بطور مستقل می توانسته فکر کند و تصمیم بگیرد.
مثلا آن روزی که بیمار ما از اشرف رفته بهر دلیل حالا ولی بهر صورت همسر سابقش راه او را نرفته است و راه دیگری را بر گزیده است. این همان پارامتری است که در ذهن بیمار ما رفته رفته به فراموشی سپرده شده است.
بنده که این متون را می نویسم در سال شصت با موضوع بغایت دردناک و بغرنجی شبیه به همین داستان از نظر عاطفی مواجه شدم. شکنجه های وحشتناک و تیرباران یکی از بستگانم که توسط من به سمت سازمان کشیده شده بود باعث شد که احساس گناه شدیدی در درون خود بکنم و تنها سالهای سال بعد و با کمک روانشناسی بود که توانستم از این احساس گناه رهایی یابم و بپذیرم که هر چند بنده آن عزیزم را به سمت مجاهدین کشانده بودم اما او خود در انتخاب ادامه دادن راهش و بخصوص انتخابش بعد از سی خرداد در پیوستن دواطلبانه به بخش نظامی سازمان و مقاومت و شرکت در تیم های عملیاتی و .. پایداری اش تا به آخر نقش اصلی داشته و انتخاب او تا به آخر بهر حال در آن فضا آزادانه و مستقل از وابستگی اش به بنده بوده است.
به نظرم باید امروز کسی به بیمار ما کمک کند که بتواند احساس گناه و مسئولیت خود را نسبی ببیند. پارامتر استقلال و آزادی انتخاب همسر سابق خود را بپذیرد.
اگر توانست اینرا بپذیرد هم خودش احساس آرامش بیشتری خواهد کرد و همبیشتر از این اجازه نخواهد داد که عواطف و احساساتش مورد سو استفاده این و آن قرار بگیرد.

فریبا

ناشناس گفت...

تا جاییکه من دیدم "هیچ" بخش زیادی از ادعاهای "فریبا" رو جواب داده. اما همه حرف چندین و چندباره رجوی اینبار از زبون "فریبا"ی منتقد اینه که: رجوی "... یک حرف حسابی و غیر رد خور دارد که می گوید بابا جان من یک زن 53 ساله هستم ویک عمر هم سرد و گرم روزگار چشیده ام و به خط خوش خود نیز می نویسم و امضا می کنم که هیچ میلی به رفتن نزد همسر بیست سال پیش ندارم."

این یه مغالطه آشکاره چون "فریبا":
1- آگاهانه فراموش می کنه که این نامه بعنوان وظیفه تشکیلاتی در شرایط عدم دسترسی به اطلاعات آزاد نوشته شده و تقریباً همه برو بجه های اسیر تشکیلات رجوی زیر جبر تشکیلات و جمع اینجور نامه هایی نوشتن!
2-درست مثل حکایت انقلاب ایدئولوژیک (و حتی بدتر از اون پروسه)، جدایی این افراد در شرایط عدم دسترسی به اطلاعات صحیح، بدون داشتن وقت مشورت با دیدگاههایی غیر از خط رجوی و با چاشنی بدهکار شدن به خلق، رودربایستی، ایزوله شدن،... و زور و فشار جمع (یعنی یه راهکار فاشیستی) انجام شده! و قانوناً چنین تصمیمهایی درست مثل اعتراف زیر شکنجه بجز در دادگاه امثال خمینی جنایتکار و رجوی رذل در هیچ دادگاه صالحی منجمله دادگاه وجدان عمومی و حافظه تاریخی اعتبار نداره!


"فریبا" بد نیس اینرو هم بدونه که وقت طلاق بجه ها به عشقشون مثلاً می گفتن عفریته، لکاته، استفراغ ماسیده و از اینجور چرندیات. شاید عباس دم رفتن میخواد از بابت این حرفاییکه که رجوی تو دهش گذاسته بود از زن و عشق سابق و مادر فرزندش حلالیت بطلبه درست مثل دیگرانی که پیش از عباس اینکار رو کردن!

با این حساب "فریبا" اگه آگاهانه فراموش می کنه که این نامه در شرایط عدم دسترسی به اطلاعات آزاد نوشته شده و آگاهانه چشمش رو بر فاشیستی بودن این پروسه و پروسه طلاقها در تشکیلات رجوی بسته که بنا به اعتراف خودش کنیز اون کالای جنسی یه و من یکی اونو یه قربانی درست مثل توابهای زیر شکنجه رژیم می بینیم و برای وضع رقتباری که درش گیر کرده از صمیم قلب متاسفم! اما اگه "فریبا" از این پروسه خبر نداشته و یا فریب خورده و "فریب"ا شده بهتره حرفش رو حداقل یه بار تو تنهایی مزه کنه و بعد به عرصه عمومی بفرستش تا کمتر موجبات بیشتر "فریب"ا شدن فریب خوردگان منطق فاشیستی رجوی رذل بشه!


عباس آقا به کوری چشم همه رجوی نشونهاییکه حتی با اعتراف در همین صحفه طاقت دیدن خنده تو رو ندارن و به امید اینکه تا تجربه بهار آزادی زنده و سلامت و سرومر و خندان لب بمونی تا واسه پسرت بابایی و واسه مردمت دلسوزی کنی و شاهدی باشی زنده بر رذالت رجوی و دستگاه فریب بیشرم و بی ازرمی که ساخته!


مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!

رفیق سائل.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

پیر زنی را ستمی در گرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت!!
واقعا که آقایان منتقد اینبار حسابی آبرو ریزی کردی و هر چه هم که بیشتر بهمش می زنید بوی گندش بیشتر به مشام می رسد.
حسین ع

احمد رضا.ص گفت...

فریبا خانوم با کمال ادب و تربیت خدمتتون عرض میکنم که تا جائیکه به شوما برمیگرده و افکارتون شما نه زنده تون بدرد میخوره نه مردارتون فایده ای داره امیدوارم از اینکه حقیقتی رو میگم ناراحت نشین شما خیلی با هوش هستین وخیلی خوب ماله میکشین ولی مردارتون مال مرشدتون چون خیلی مرده دوس داره حلالش باشه

فروزنده رحیمی گفت...

اسماعیل یغمائی یک روز سرودی کاوه اینده ایران زن است خب همین زنها هستند که میزنند روی دست مردهائی مثل تو که ما میخواهیم مبارزه کنیم شماها بروید دنبال کارتان

ناشناس گفت...

سلام حسین
شما یا آوردن شعر نظامی که مضمون آن بیشتر زبان حال مادر صونا و امثال اوست
پیرزنی را ستمی درگرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت

جمله زیر را نوشته ای
«واقعا که آقایان منتقد اینبار حسابی آبرو ریزی کردی و هر چه هم که بیشتر بهمش می زنید بوی گندش بیشتر به مشام می رسد.»

برادر حسین. لطفاً بدون کلی گویی،
بدون کلی گویی، آنچه را نوشتی باز کن. توضیح بده که دقیقاً منظور شما چیست؟
منتقد
منتظر جواب شما هستم.


سیما.فرانسه گفت...

خانم فریبا نظرت در مورد این ویدیو چیه تو سرما بچه های جوانو تو آلبانی انداختن بیرون حالا تو هی روضه خوانی بکن که اینطور < آنطور هست واقعا
https://www.facebook.com/ashkan.jab.7?fref=photo

ناشناس گفت...

کاربر محترمی که نام «فریبا» را برای خود برگزیده‌اید سلام بر شما

من در پاسخ به نظر نخست تان (داستان عجیبی است)،
به ۱۰ نکته اشاره کردم.

لطفاً یکبار دیگر آن را مطالعه بفرمایید.

هیچ

ناشناس گفت...

بدون شرح

مینا انتظاری در صفحه فیسبوک خودش، نوشته ای از «رضا فلاحی» با عنوان «لاشخورها بر سر بالین بیمار محتضر» باز تکثیر کرده و در مقدمه نوشته است:
«سوء استفاده از حلقه ضعیف در خانواده‌های شهدای مجاهد خلق بر علیه خود مجاهدین، شیوه جدیدی برای باند مصداقی نیست...
مطلبی از دوست و همزنجیر سابق رضا فلّاحی که ده سال را در زندانهای رژیم گذرانده...»

مینا انتظاری با اشاره به آقای ایرج مصداقی و مقاله شجاعانه وی:
«حمله کینه توزانه ی مسعود رجوی به عباس محمدرحیمی سمبل جوانمردی و راستی»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-74822.html

ادامه داده:
«لجن پراکنی های هیستریک او (ایرج مصداقی) علیه مجاهدین بلافاصله پس از انتشار، در دهها سایت آلوده وزارت اطلاعات بازنشر میشه. فقط کافیست با یک جستجوی ساده برای همین هرزنامه جدیدش سری به نت بزنی»

https://www.facebook.com/mina.entezari.7/posts/10153806967069805:0

محدث

احمد رضا.ص گفت...

اقا محدث این دوتا خانوم و آقا خودشون نماینده اون دوتا لاشخور اصلین که سالهاست همه رو گزاشتن تو تله و خودشون دارن کیفشونو میکنن اخه یکی نیس به این بیشرفا بگه شما دس زن و بچتونو میکیرن میرین مثلا عیادت مریض اونوقت اون مریض حق نداره دم مذدن بخاد زنشو ببینه تف به شرف شما نامردا و نا زنای جیره خور بیرحم خیلی پست فطرتید خیلی

ناشناس گفت...

اسمال اقاوشرکا!!
من اصل نوشته اقای رضافلاحی گذاشتم به تیغ سانسورگرفتارشد!!
اونوقت یه نفربنام محدث بصورت شکسته اون مطلب میگزاره ویه نفر دیگه روهوا براخودش حلاجی میکنه!!
متاسفانه شماخواب نیستید بلکه خود رابه خواب زده اید!!به همین خاطربارهاگفته ام ودوباره میگویم که مجاهدین چقدر خوشبختند که اضدادی همچون شمایان وملاها دارند!!!!!!!!

شیربرنج

ناشناس گفت...

آقای محدث ممنون چشم مرا روشن کردید

https://www.facebook.com/mina.entezari.7

به عکس زوج محترم نگاه کنید. و به عکس آقای رحیمی و فرزندش و گفتگوی فرزند ایشان نگاه کنید معلوم خواهد شد مجاهدین چه فرهنگ منحطی را پرورش داده اند که این زوج یکی از نمایندگان آن هستند. آقای رحیمی «حلقه ضعیف» و این زوج لابد «حلقه قوی»!!!!

شرمنده

ناشناس گفت...

مینا خانم همراه با همسر اش با پسرشان و سگ شان عکس انداخته اند و آن وقت مدعی هستند عباس رحیمی که در حال احتضار است و پسر بیست ساله اش که از یک سالگی تا کنون چند ساعت مادرش را دیده حق ندارند همسر و مادر را بطلبند و اگر چنین کنند حلقه ضعیف و مزدور وزارت اطلاعات هستند. ای شرم بر شما و آیین تان تازه اون یکی بیشرفدست زن و بچه اش رو گرفته بره مثلا عیادت عباس رحیمی. این ها دیگه چقدر وقیح اند. صفایی

اشرفی سابق گفت...

نامرد تر از سرور نامردان عالم و زنش کسانی هستند که خودشان هر شب کنار زن و شوهرشان و فرزندانشان سر راحت را میکذارند روی بالش و آرام میخوابند ولی یک مریض مشرف بمرگ را نقد میکنند که چرا دلش هوای همسر بزور طلاق شده اش را گرفته تف به شرف نداشته و دلهای سنگ شما اخر کثافتها شماها در آن جلسات بودید که بدانید چطور با بیرحمی و بیشرافتی زن و شوهرها را جدا میکردند بروید خفه شوید که از شنیدن اسم اینهائی که رفتند بیمارستان به بهانه عیادت استفراقم میگیرد خاک بر سر شما و آن رهبرانتان و همه چیزتان که جدا مایه ننگ ایران و ایرانی هستید درست مثل اخوندها لعنت به شما و رهبرانتان و دین و ائینتان که حال همه را به هم میزنید

ناشناس گفت...

این است نمونه عالی ایدئولوزی رحمت و رهائی!!!! خوب تماشا کنید!!! بعد بصورت تمام نامردها تا میتوانید تف کنید!! حتی در جمهوری کثافت خامنه ای هم به یک محکوم به مرگ جنایتکار اجازه میدهند ملاقات کند ولی اینها زده اند روی دست آنها بروید بمیرید با آن انقلاب رحمت و رهائی تان
موسی. م

توتوخانم گفت...

بیچاره اون سگ بیگناه که با یک عده قالتاق مفتخور عکسش افتاده

ناشناس گفت...

سلام آقا شیربرنج
لینک زیر تحفه آقای رضا فلاح است از فیسبوک فرخ حیدری دوست حسن داعی برداشتم که وی نیز از فیسبوک مینا انتظاری برداشته است. بفرمایید حضور شما. از همه تقاضا دارم کلمه به کلمه نوشته ایشان را بخوانند.

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10153806967069805&set=a.152644264804.115830.595974804&type=3

ضمناً شما اشاره کرده اید سازمان خیلی خوشبخت است که منتقدین اش چنین و چنان هستند. (مضمون حرف جنابعالی همین بود) خب اگر خوشبخت هستند پس چرا به عامل خوشبختی خودشان اینقدر کینه دارند؟ بهتر نیست اونا را حفظ کنند؟ میرزا قاسمی

ناشناس گفت...

سلام مجدد بر حسین آقا که رفته گل بچینه
برادر حسین شما یا آوردن شعر نظامی
پیرزنی را ستمی درگرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت

که زبان حال مادر صونا و امثال اوست که باید بروند یقه برادر حبیب و امثالهم را بگیرند و داد خودشان را بستانند،

جمله زیر را مرقوم فرموده بودید:
«واقعا که آقایان منتقد اینبار حسابی آبرو ریزی کردی و هر چه هم که بیشتر بهمش می زنید بوی گندش بیشتر به مشام می رسد.»
حاج حسین. لطفاً بدون کلی گویی،
بدون کلی گویی،
آنچه را نوشتید توضیح بدید.
منتقد
منتظر جواب شما هستم.

ناشناس گفت...

فریبا خانوم چی شد جواب اون توضیحات ده گانه؟

هیچ

ناشناس گفت...

اسمال اقا!!!
این عین نوشته اقای رضافلاحی است دوباره میگزارم سانسورنکن چون دردستگاه جهل وجنون اخوندی شمارش نکرده میکشند!!!!!!!!!!!!!
لاشخورها بر سر بالین بیمار محتضر:

امشب به اتفاق همسر و دختر 9 ساله ام برای دیدن داش عباس (ابراهیم محمد رحیمی) که مدت هاست با توموری در مغز دست و پنجه نرم می کند به بیمارستان و برای عیادت وی رفتیم که به عبارتی شب چله را لختی در کنار او باشیم. به محض ورود به محدوده تخت وی، ایرج مصداقی و حمید اشتری را دیدم که در کنار تخت او نشسته بودند.

بی اعتنا به آنها و به رسم معمول چاق سلامتی با داش عباس کردیم و ظرف مختصر آجیلی را که همسرم برای وی تزیین کرده بود، با درخت مینیاتوری و کوچک کاج کریسمس و کارتی که دخترم با هنر کودکانه خودش تهیه کرده بود، تقدیم وی کردیم .
داش عباس سال هاست که از مجاهدین جدا شده است و با مجاهدین زاویه دارد ولی از آنجایی که روابطی دیرینه با هم داشته و داریم و نیز روابط خانوادگی، رشته ای نامرئی این دوستی را تا امروز حفظ کرده است. در کنار داش عباس نشستم و حالش را جویا شدم که بی مقدمه ایرج مصداقی با لحنی لمپنی که برایم بیگانه نبود رو به من کرد و گفت:
«عوضی دیگر حق نداری اینجا بیایی و این دفعه آخرت باشه اینجا میایی»
بلند گفتم :
«آقای سیاسی، با ادب صحبت کن! از کی تا به حال آدم زنده وکیل و وصی می خواهد؟ خدا رو شکر که داش عباس زنده است، خود عباس زبون داره و وکیل و وصی نمی خواد.»

فضای بیمارستان به گونه ای متشنج شده بود و جر و بحث ما ادامه می یافت و داش عباس هم سعی می کرد که یک جوری به درگیری لفظی خاتمه بدهد. تمام حرفش در پرده آن بود که او در مورد داش عباس تصمیم نهایی را می گیرد و حرف آخر را او میزند و همه تصمیمات آینده به نظر او بر می گردد.

دختر کوچکم که عادت به شنیدن چنین اراجیفی نامحترمانه در جمع ایرانیان و آن هم در بیمارستان و با آن همه ذوق و شوقی که برای دیدن داش عباس آمده بود نداشت، شوکه شده بود و خانمم که از تضاد من و مصداقی پس از «خمینی کاری» وی به نام گزارش 92 مطلع بود، تلاش می کرد که جّو را آرام نماید.
حمید اشتری هم با لحنی ملایم تر تلاش می کرد که مزخرفات مصداقی را به شکلی غیرلمپنانه و ادیبانه بیان کند، که پاسخم به او هم همچون پاسخم به آقا و مولایش مصداقی بود.
این جر و بحث ادامه یافت... در موقع خداحافظی باز مصداقی شروع کرد به خط و نشان کشیدن و تکرار اراجیفش که پاسخ مناسب را از وی دریغ نکردم.
با فرصت طلبی که از مصداقی سراغ داشتم دریافتم که وی از هم اکنون، در حال نوشتن سناریویی برای مراسم احتمالی ختم ،هفت و چله و سال بیمار است؛ که در صورت فوت وی، از حالا زیر آب حضور احتمالی برخی دوستان داش عباس را، که در عین حال هوادار مجاهدین هم هستند زده باشد تا بتواند با عکس های یادگاری و فیلم هایی که در کارنامه وی مسبوق به سابقه است، آن مراسم احتمالی یک دست و عاری از خرمگس معرکه را، به مراسم خون خواهی از مجاهدین تبدیل کند تا بلکه لختی از کینه هیستریک و شتریش نسبت به مجاهدین بکاهد و در عین حال اعتباری نیز از این خاندان کسب کند. شاعر دریچه زرد شعرها در سوگ ایشان بسراید و همنشین خزان ها گزارش ها تهیه کند، مصداقی سخنرانی ها و مجالس روضه خوانی ها ترتیب دهد و الی آخر... تا بلکه تجارت کسادشان پس از مدت ها رکود، رونقی یابد.

در هنگام خداحافظی که مختار شلالوند هم تازه رسیده بود وقتی به مصداقی گفتم: ببین! تو ساکت!، آدم زنده وکیل و وصی نمی خواهد، به اندازه کوپنت حرف بزن، مگر تو کی هستی که دستور و فرمان صادر می کنی؟
مختار شلالوند که تازه رسیده بود با نگاهی به من با تعجب گفت: مگر کیست! (یعنی این چه سئوالی است میکنی که ایرج کیست پنداری که از نظر او مصداقی آفریدگار و یا مولای داش عباس است)

با دیدن این صحنه، ناخوداگاه تصویری از لاشخورها بر سر شکارشان تداعی گشت و آنچه که در سر می پروراندند.
به هر حال با آرزوی صحت و سلامت کامل برای داش عباس و خانواده محترم وی، این یادداشت را به پایان می آورم و از دوستانی که داش عباس را می شناسند استدعا دارم برای بهبودیش و باز یافتن سلامت کاملش دعا نمایند. باور دارم که دعا و کلام، انرژی است و اثر گذار

رضا فلّاحی
یکشنبه بیستم ماه دسامبر 2015

شیربرنج

ناشناس گفت...


نکاتی‌ در مورد موضوع آقای رحیمی
۱. آقای رحیمی نامه ایی نوشته‌اند و خواستار انتقال و دیدار خانم فیروزان شده‌اند. در خاتمه نامه، آقای رحیمی خط و نشانی‌ کشیده که اگر این نشود ایشان نامه را علنی خواهند کرد که گویا چون جوابی نگرفته اند نامه را انتشار داده اند.
۲. خانم فیروزان کیست؟ گویا خانم فیروزان همسر سابق آقای رحیمی ‌ست که چندین سال پیش متارکه کرده اند.
۳. خواستار انتقال ایشان و سایرین را میشود تا حدودی فهم کرد اما چرا خواستار دیدار؟ این موضوع ایست که قابل فهم نیست. توضیح ایشان شاید این موضوع را روشن کند.
۴. خانم فیروزان جوابیه‌ای نوشته‌اند و مواضع خود را در این موارد توضیح داده اند.
۵. بعد از نامه خانم فیروزان چند نفری خود را وارد این موضوع کرده و هر چه بیشتر سعی‌ شده که به این موضوع دامن زده شود.
۶. آقای یغمایی شاید تنها فردیست که اصولی تر از دیگران به این موضوع پرداخته است و دیگران به نظر میرسد که از این داستان به دنبال چیز دیگری هستند.
۷. نمیتوان لغت "مشکل" را به جای "صلاحیت" به کار برد. صلاحیت نداشتن با مشکل داشتن متفاوت است آقای مصداقی. چه زن و چه مرد خانواده همسر خود را خانواده خود میداند، لطفا با کلمات بازی نکنید آقای مصداقی.
۸. تنها چیزی را که در این نوشتها نمیتوان یافت، خواست خانم فیروزان است. اصلا گویی که آقای رحیمی (همسر سابق) و دیگرانی که خود را قاطی‌ این موضوع کرده اند هیچ حقی‌ را برای خانم فیروزان قائل نیستند. آیا این به این دلیل است که ایشان را ناقص العقل میدانند و یا دلیل دیگری دارند که آنرا بیان نمیکنند؟
۹. اگر کسی‌ حرفی‌ برای گفتن دارد، مودبانه حرف خود را در رابطه با موارد فوق اظهار کند، از جمله رفیق سائل رذل (چون ایشان رذل را دشنام نمی‌دانند این صفت را برای یشان به کار برده ام).

اسماعیل

ناشناس گفت...

امثال مینا انتظاری و همسرش مفت خور نیستندبلکه متعلق به اقشاری از خورده بورژوازی مرفه ایرانی هستند که منافع خودشان را دنبال می کنند و در پی این منافع گاه به گاهی با فرصت طلبی تمام در حاشیه تشکیلاتسازمان می گردند. این ها با دنیای رنج و فقز مردم و طبقات و اقشار تهی دست ایرانی فاصله نجومی دارند. تمام تلاششان برای آمریکایی شدن هر چه بیشتر است ولی برای روز مبادایشان هم گاهی برای ارضای روحی روانی خود سری هم به حواشی مجاهدین می زنند.
البته فراموش نکنیم که همین ها تا یکسال پیش دوستان نزدیک و صمیمی آقای مصداقی نیز بودند و با آقای مصداقی همانند یک روح در دو بدن بودند!

فریبا

esmailvafa گفت...

خانم انتظارى اكر سك شما را يك راننده بى احتياطزخمى كند ناراحت نمى شويد؟حالا هزاران تبعيدى به امر شير فرارى دركشتاركاه اشرف واكنون ليبرتى بدون دفاع رها شده اند تا به امر رجوى شهيد راه،،،،،شوند وخانواده انها حق ندارند خبرى از انها داشته باشند ؟امتحانات شش سال مملو از خون وجسدو زخمى ومعلول كافى نبود ونيست؟بيش از هزار زخمى ومعلول جسمى وروانى ونزدىك ١٣٠ كشته بس نيست؟ مىدانيد كه هفت ربوده شده از دستور خارج شدند وحرف سخنى أز انان در كار نيست ؟نمى نرسيد از رجوى دليل اين فراموشكارى را سوْال كنيد ؟ شما كه هنوز فرارى هستيد اين همه قلدر تشريف داريد كه عزيزان أسير هزاران خانواده ايرانى را كمتر از سك مامانى خود مى دانيد ؟
رضا دانش

اشرفی گفت...

همین سگ خانم انتظاری شرفش از شما منتقدان واداده بیشتر است درود بر خانم انتظاری

منصور لرستانی گفت...

برای اقای رحیمی واقعا ارزوی سلامت دارم ولی انتخاب ما زنان و مردان مبارزه تا آخرین نفس تحت رهبری انقلابیون میهن ما مسعود و مریم رجوی است. درود بر انها و همه شیرزنان و شیر مردان مجاهد

ناشناس گفت...


سلام به اسماعیل آقا که با همین اسن نظر خود را نوشته اند و تشکر از جناب آقای یغمائی که این امکان را فراهم نموده اند.

اول از شما تشکر میکنم به سهم خویش که وقت گذاشتید و ابهامات را نوشتید.
من یکی از دوستان آقای رحیمی هستم و در جریان مشکل ایشان نه این چند روز، از مدتها پیش بوده‌ام و خانواده ایشان را هم می‌شناسم، مواردی را که جنابعالی نوشته‌اید تا آنجا که می‌دانم توضیح می‌دهم. (با اجازه عباس آقا و مادر و...) من نظر خودم را می نویسم.

پاسخ شماره یک:
بعد از آنکه پزشکان تشخیص دادند تومور مغزی آقای رحیمی جدی است، همه خانواده از جمله مادر صونا و نوه اشان سپهر و برادر و خواهر عباس آقا متفقاً ، بله متفقاً، خواهان این بودند که خانم رجوی به این مسئله انسانی توجه کنند. بخصوص که ایشان زمانی خواهان رسیدگی و توجه به ۱۰۰۰ نفر از فرزندان عراقی‌ها هم شدند!!
اگر شما یادتان نیست من در جریان آن قرار دارم. پس طبیعی است که خانواده عباس رحیمی انتظار داشته باشند درصدی از آن توجه و رسیدگی به فرزندان عراقی ها را سپهر هم داشته باشد. آیا این توقع بیجایی است به نظر شما؟
وقتی نه یکبار، چند بار دستگاه اورسورواز در جریان قرار می گیرد و عمداً دهن کجی می‌کند. وقتی حتی سپهر را برای یک تلفن ساده سر می‌دوانند، هر که باشد کفری میشود. در این رابطه عباس و سپهر مجبور شدند . خانم رجوی و مسئولینی چون محسن رضایی و... آن دو را مجبور کردند تا عرض حال به مردم بدهند. مگر مردم غریبه اند؟

پاسخ شماره دو:
از آنجا که همانند بسیاری دیگر، جدایی ها در سازمان با اجبار و اکراه و فشار تشکیلات و... صورت گرفته، از متارکه زوجین به معنی واقعی کلمه نمی‌توان سخن گفت هر چند نفرات جدا شده تا آخر عمر هم همدیگر را نبینند تا بمیرند.

پاسخ شماره سه:
اگر شما هم فرزند خردسال‌تان را به خاطر اعتماد به یک سازمان و برای مبارزه با استبداد به امان خدا سپرده بودید و بعد آنهمه بلا سرتان می‌امد (که می‌کردید و با عصا به این بیمارستان و آن آزمایشگاه می‌رفتید و بعد همان کودک خردسال دائم از مادرش می‌پرسید البته که شما می‌بایست خود را به آب و آتش بمی‌زدید تا دیداری صورت گیرد بخصوص که نمی‌دانید خودتان تا کی زنده هستید. یعنی جدا از فرزندتان خودتان هم آخر عمری دوست داشتید مادر فرزندتان را ببینید و بروید. خودتان را لطفاً جای او بگذارید.
من شنیدم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
آنچه بر نفس خویش نپسندی
نیز بر نفس دیگری مپسند

پاسخ شماره چهار:
حتی اگر خانم فیروزان در سیمای آن تشکیلات بیایند و آن نامه کذایی را خودشان از رو بخوانند، دلائلی که صلاح نیست بیان شود، وجود دارد که روی آن نامه نباید حساب کرد.

پاسخ شماره پنج:
شما درست نوشته اید دو سه نفر غریبه و نامحرم ( و یک نفر آدم نا باب) هم در میان انبوه دوستان عباس مطالبی در فیسبوک و یا در نطرات این سایت نوشته اند که متاسفانه به خاطر کوتاهی های دستگاه اورسورواز طبیعی است. اما این رگه منفی حقانیت دادخواهی خانواده رحیمی را که بهترین فرزندانشان در مبارزه علیه آخوندها از جان خود گذشتند، زیر سئوال نمی برَد.

پاسخ شماره شش:
جز همان دو سه نفر غریبه که به آقای رجوی و...کینه کور دارند، مقصود اصلی بقیه، این حرف حق است که آقایان و خانم های موحد و انقلابی و چه و چه، به جای هرزه نویسی و فحاشی و پرونده سازی، پاسخگو باشید و نگذارید بیش از این رژیم به ریش همه بخندد.

پاسخ شماره هفت:
آقای مصداقی را برخلاف تصور و تبلیغ اورسورواز، خانواده عباس رحیمی و خیلی های دیگر (از جمله من) از صمیم قلب دوست دارند. متاسفانه!

پاسه شماره هشت:
دوست عزیز، یا شما در تشکیلات (به معنی واقعی کلمه) بوده اید یا نه. اگر بوده اید این چه فرمایشی است که می‌کنید؟
از کی در دستگاه آقای رجوی «فرد» نظرش محترم بوده است که حالا باشد؟ افراد (نه تمامی آنها) عموماً در آن دستگاه مجری و با مسامجه امربر هستند و باید هم برای حفظ آن تشکیلات چنین باشند.
نظر فرد بهانه است برادر عزیز، ضمن اینکه دلائلی که نباید گفت هم موجود است که نشان میدهد نظر خانم فیروزان، آن خطی که امثال احمد واقف و رحمان و...به ایشان داده اند تا در نامه اشان بگنجاند، نیست. حتی اگر همین فردا بیاید و درسیما آن نامه و غلیظ تر از آن را هم با صدای خودش بخواند.
با تشکر از شما و احترام
هیچ

ناشناس گفت...

جناب هیچی
پاسخ شما را در یکی از نظرات در بالا داده ام.ظاهرا آنرا نخوانده اید!

فریبا

ناشناس گفت...

جناب منتقد
من چیزی نوشته ام که درکش گویا برای سرکار سخت است و بهمین دلیل یک خط در میان بر آن حاشیه می نویسی و تفسیر .
تا اینجای کارهیچ ایرادی ندارد و شما هم برداشت خاص خود را می توانی از نوشته من داشته باشی اما ایراد آنجاست که بخواهی تفسیر خود را به من زور چپان کنی.
توصیه می کنم که اصل شعر را چند بار بخوان شاید بلاخره به یمن و مشیت الهی بالاخره موضوع دستگیرت شود هر چند که به نظر من در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
بهر حال به نظرم آن آقابان منتقدی که باید بفهمند فکر کنم فهمیده اند. شما هم اگر دست آخر باز هم نفهمیدید به آنهایی که فهمیده اند مراحعه کن.

حسین ع

ناشناس گفت...

من فکر میکنم موضوع اقای رحیمی یک میدان ازمایش برای ادعاهای مجاهدین است.این بیمار بعنوان اخرین تقاضا این درخواست را کرده است اگر به درخواست او توجه نشود این داستان از یادها نخواهد رفت بنابراین بهتر است کسانی که هیزم بیار معرکه هستند عاقلانه تر فکر کنند
در ضمن من دشمن مجاهدین خلق نیستم و معتقدم این نیرو را نباید تضعیف کرد
خیر اندیش

ناشناس گفت...

دوستان و رفقا همه کسانی که با دارودسته رجوی کار کردن میدونن که رجوی سعی می کنه نذاره هیچیک از اعضای تشکیلات بجز از طریق بولتن های داخلی و جلسات ایزوله مشابه در جریان اخبار و رویدادها قرار بگیره. ولی همونطوریکه مشاهده میکنین چندین و چند تیم جنگ سیاسی تشکیلات "همه با هم" به دریچه سبز و بخصوص این صفحه گسیل شدن که خواسته و ناخواسته چشمشون به خیلی از اسرار مگوی تشکیلات باز میشه. و این نیست مگه از سر استیصال رجوی!

بنظر من علت اینکه اینهمه رجوی نشون "همه باهم" توی این سایت و صفحه جمع شدن فقط و فقط خبر از یه چیز میده واونهم اینکه سرنخ سرکوب داخل تشکیلات داره از دست رجوی رذل در میره. عنایت بفرمایین؛ همون تشکیلاتی که بسیاری از ما رو به جرم اینکه از سال 2003 می گفتیم باید بروبچه ها رو از کشتارگاه عراق خارج کرد، رژیمی و هزار کوفت و زهرمار دیگه میخونه! همون تشکیلاتی که امکان فرستادن بچه ها به دیگر کشورها رو سوزوند! همون تشکیلاتی که کارت ملکی در مقابل خواست رهایی بچه ها از قتلگاه عراق توسط رئیس دانا رو بازی کرد! همون تشکیلاتی که توی همین سایت و صفحه به من وشما انگ بودار و مشکوک و هزار کوفت و زهرمار دیگه میزنن! همون تشکیلاتی که بروبچه های تشکیلاتی خارج کشوریش تازگی سعی می کنند وارد هیچ بحثی با جداشده های آشنای قدیمی خودشون نشند همونهایی که تا چند روز پیش تا که یکی رو میدیدن جروبحث های کذایی رجوی نشون تشکیلات رو شروع میکردن! همون تشکیلاتی که افراد خودش رو حالا دیگه واسه عیادت؟! عباس (واسه عیادت؟! عباس)، به بیمارستان میفرسته! همون تشکیلاتی که .... آره همون تشکیلاتی که می گفت نماینده سازمان ملل که گزارش سرکوب داخل تشکیلاتی رو داده بود کارگزار رژیمه! و الخ.... آره همون تشکیلات در سال 2015 (فقط یا عمدتاً در سال 2015) داره به سازمان ملل واسه خاطر اسرایی که به آلبانی (بله فقط آلبانی) منتقل میشن کمک مالی؟! می کنه!

اوندسته از ما که با این تشکیلات کار کردیم اینرو می فهمیم که رجوی نه از سر صدق و صفا بلکه واسه اینکه یه الموت دیگه مثل اشرف و لیبرتی درست کنه و بروبچه ها رو پشت هفتاد حصار تودرتوی نو در آلبانی زندانی کنه دست به اینکار زده. اما باز هم باشناختی که همه ما از رجوی داریم اون تا مجبور و ناچار نشده باشه تن به چنین انتقالی نمیداده. من فکر میکنم این عقب نشینی رجوی حاصل خون بروبچه هایی که تو این چند سال به عبث برزمین ریخت، رنج وشکنج امثال عباس ها و فعالیتهای همین سایت و من وشمایی که در عین جدایی از رجوی رذل خودمون رو به عفن و جنایت رژیم نیالودیم،باشه.


به تجربه میدونیم گذشته چراغ راه آینده همه ماست. یادتونه همینکه رجوی یه فرجه رفع فشار چندماهه واسه خودش دست و پا کرد کلک انقلاب ایدئولوژیک رو به همه ما زد و همه ما رو بدنبال نخود سیاه کشف کرامت و شان اون کالای جنسی فرستاد و از اون کژراهه اینهمه خسارت به زیباترین، برناترین، شیداترین و عاشقترین نسلهای شیفته سراسر تاریخ ایران زد و اکثر ما رو چنان در دنیای رذالت خودش غرق کرد که حتی آینه نیز سلامت را نمیخواهد پاسخ گفت شد زبانحال ما. پس واسه رسوندن رفقای اسیرمون به جا و مکانی در دنیا که در اونجا اونها دسترسی به اطلاعات آزاد دارن و میتونن واسه آینده خودشون رها از تاکتیکهای فاشیستی جبر جو و جمع وتف بارون و فحش و فضیحت شنیدن و تخریب شخصیت و .... حتی یه لحظه هم نباید فشار رو از روی تشکیلات رجوی رذل و اون کالای جنسی برداریم!

به امید رهایی همه اونهاییکه واسه رهایی خلقمون دست در دست هم در دل دشت و کوه و جنگلها با جان وجنم خودشون آتشی ماندگار تا همیشه تاریخ سرزمینمون برافروختن!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!

رفیق سائل.

حمید رضا. د گفت...

قضیه خیلی روشن است/ انقلاب ادامه دارد/ یکعده نکشیدن/ یکعده کشیدن/ نکشیده ها میخان کشیده ها رو بهر بهونه بیرون بکشن و برن دنبال زندگی/ کور خوندین/ما انقلابی و موحد هستیم/ درود بر رجوی / از اینجا تا ازادی ایران

فریده اشرفی گفت...

قاطعیت و هوشیاری انقلابی مسعود و مریم رجوی رهبران مبارزه علیه حکومت کثیف آخوندها را در حفظ و سلامت نیروهای انقلابی میستایم

صفا آشتیانی گفت...

کامنت زیر را در صفحه فیس بوک آقای فرخ حیدری و در زیر نوشته ای از آقای رضا فلاحی گذاشتم, این کامنت یک دقیقه بعد از جانب آقای حیدری که از سینه چاکان آزادی و دموکراسی زیر پرچم رهبری عقیدتی هستند حذف شد.
جناب فلاحی!
بنا بر مندرجات نامه خانم فیروزان که در واقع موضع رسمی سازمان مجاهدین درمورد عباس رحیمی است, داش عباس (به قول شما) مزدور وزارت اطلاعات و پیش برنده خط رژیم برای ضربه زدن به مقاومت و مجاهدین است. شما هم بر اساس نوشته های خودتان حامی سرسخت سازمان و رهبری آن هستید و هر جنبنده ای را که بر روی این کره خاکی کوچکترین زاویه ای با سازمان و رهبری عقیدتی ان داشته باشد را مزد بگیر رژیم میدانید. نتیجه آنکه منطقا میان شما و داش عباس میبایستی به اندازه یک دریای خون فاصله باشد و هیچ رابطه ای جز قهر و نفرت وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر برای من بسیار قابل فهم تر بود, اگر شما با خنجری و یا کلتی در دست برای ترور داش عباس به بیمارستان تشریف میبردید!! این یک بام و دوهوا بودن شما متاسفانه شدیدا بوی فرصت طلبی و بی پرنسیبی سیاسی و اخلاقی را میدهد. البته اینها همه درک من از ماجرا است. منتظر شنیدن یا خواندن توضیحات و توجیهات شما در این رابطه هستم. برایت آرزوی سلامت جسم و روح و آرامش وجدان را دارم.

ناشناس گفت...

برخلاف این ادعا که «قضیه خیلی روشن است/ انقلاب ادامه دارد/ یکعده نکشیدن/ یکعده کشیدن... » یا به اصلاح «قاطعیت و هوشیاری انقلابی مسعود و مریم»
آنچه شاهد هستیم قاتلی‌یت است و عوامفریبی، ضمناً
قضیه اصلاً روشن نیست. روشن نیست که تا کی می خواهد رهبری سازمان بذر پریشانی و بی اعتمادی بپاشد و این چه بازیهایی است که در می‌آورد.
آیا شیرازه کار از هم گسیخته است و برای همین هم این برخوردهای پر از دافعه و قولوس از طرف تشکیلات صورت میگیرد؟ آیا کسی بالای سر سایتهایی که به اسم مجاهدین منتشر میشود نیست که پر از اراجیف شده؟ یعنی غیر از فحاشی و پرونده سازی، سازمان حرفی برای گفتن ندارد؟

اینجوری می خواد انقلاب ادامه داشته باشه؟
بابا جون بزارین مردم با فرزندان یا اقوامشان رابطه داشته باشند. خودتون به جای ویلپنت ترتیب این دیدار انسانی را یدین. به فرض که از افراد متصل به اورسورواز، ده بیست تا هم بروند و دیگه برنگردند یا در لیبرتی سی چهل نفر برای جدایی مصمم تر شوند. عیب ندارد در عوض بقیه می مانند و پشت سرتون صحبت نمیشه که رژیم فاسد ایران به زندانیان ملاقات میده اما سازمان اپوزیسیون همان رژیم، به خانواده های مجاهدین بفرموده حضرت سر، سنگ میزنه و اونا را الدنگ معرفی می کنه.
ضمناً این صفحه یک اشکال دارد(صفحه نظرات ) و آن اینکه دوباره نوشتن واژه های رژیم پسندی مثل رزل و ... در مورد آقای رجوی، تکرار میشود که جز دافعه اثر دیگری ندارد.
نوشته ها در اینجا اگر شبیه هرزنامه های حسین توتونچی و رضا فلاح و امثال آنها باشد، پس چه فرقی در محتوا با آنها دارد؟ درود

صفا آشتیانی گفت...

کامنت زیر را در صفحه فیس بوک آقای فرخ حیدری و در زیر نوشته ای از آقای رضا فلاحی گذاشتم, این کامنت یک دقیقه بعد از جانب آقای حیدری که از سینه چاکان آزادی و دموکراسی زیر پرچم رهبری عقیدتی هستند حذف شد.
جناب فلاحی!
بنا بر مندرجات نامه خانم فیروزان که در واقع موضع رسمی سازمان مجاهدین درمورد عباس رحیمی است, داش عباس (به قول شما) مزدور وزارت اطلاعات و پیش برنده خط رژیم برای ضربه زدن به مقاومت و مجاهدین است. شما هم بر اساس نوشته های خودتان حامی سرسخت سازمان و رهبری آن هستید و هر جنبنده ای را که بر روی این کره خاکی کوچکترین زاویه ای با سازمان و رهبری عقیدتی ان داشته باشد را مزد بگیر رژیم میدانید. نتیجه آنکه منطقا میان شما و داش عباس میبایستی به اندازه یک دریای خون فاصله باشد و هیچ رابطه ای جز قهر و نفرت وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر برای من بسیار قابل فهم تر بود, اگر شما با خنجری و یا کلتی در دست برای ترور داش عباس به بیمارستان تشریف میبردید!! این یک بام و دوهوا بودن شما متاسفانه شدیدا بوی فرصت طلبی و بی پرنسیبی سیاسی و اخلاقی را میدهد. البته اینها همه درک من از ماجرا است. منتظر شنیدن یا خواندن توضیحات و توجیهات شما در این رابطه هستم. برایت آرزوی سلامت جسم و روح و آرامش وجدان را دارم.

ناشناس گفت...


اسمال اقاوشرکا!!

"من می‌خواهم در راه وطن شربت شهادت را بچشم، من می‌خواهم در راه وطن بمیرم، من می‌خواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن شوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر می‌باشم"
نطق دکتر محمد مصدق درمجلس چهاردهم


آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه ای مخالفت می کنم؛ از همه چیزم می گذرم.!!!! نه زن دارم،!!!! نه پسر دارم،!!!! نه دختر دارم؛!!!! هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم.!!!!
دفاعیات دکترمحمدمصدق دربیدادگاه نظامی

اسمال اقا!!براستی ایا مصدق فقید هم شستشوی مغزی شده بود!!ایادرهفت حصار گیر کرده بود!!ایادرقلعه گرفتارشده بود!!ایاهیچ اطلاعی ازدنیای خارج ازحصارنداشت!!ایاواقعا ازقولش نوشته جعل میکردند!!
اصلا تاکنون دیده ای که بجز شعبان بی مخهاوعوامل ریز ودرشت شیخ وشاه واستعمارفرد دیگری به اوویاکسانی که همین شیوه ازمبارزه رادرپیش گرفته اندلقب بی شرف{بگفته فرمانده هوشیار!!!}جاکش{بگفته رضاگوران}دزدقاچاقچی معتاد{بگفته متوهم خودشیفته}ووووووداده باشد!!کسی سراغ داری که درزمان حیات مصدق بزرگ فقط یک قلم 900صفحه برعلیه اوسیاه کرده باشد!!
نه اسمال اقا!!بارکج شما به منزل نمی رسدچونکه بنیانش کج است!

شیربرنج

esmail گفت...

شیر برنج آقا
سلام
جوابت یک مقاله میشود و من فرصت و انرژی لازم را ندارم
ولی درود بر مصدق عزیز
مصدق راست میگفت
ولی گویا یک تحفه ای موجود است که دائم دروغ میگوید
که سه بار زن گرفته
که همه زنان را بر خود حلال و بر همسرانشان حرام دانسته
که به شربت شهادت برای خود و عیال علاقه ندارد وبرای بقیه دارد و چهارده سال است مخفی است
اما مصدق به دستبوس جلاد ترین دیکتاتورهای منطقه و جهانخواران نرفت
نامرد و فحاش و تهمت زن و دروغگو دریده و کثافت نبود
آزادی را گدائی نمیکرد
شیوخ عرب و قهرمانان جنگ ویتنام!! همکاسه اش نبودند
مصدق بیشرف نبود
رذل نبود
بیوطن نبود
اسیر شهوات و نفسانیاتش نبود
زن دکتر فاطمی را قر نزد
به کریمپور شیرازی نگفت شاعر مزبله نشین
جلسات کوره و حوض راه نینداخت
چیزش را معیار انقلاب نکرده بود
بهترین رفقایش را به لجن نکشید
مزخرف نمیگفت
بزدل نبود
زندگی سه نسل را بر باد نداد
اشتباه استراتژیک نکرد و ان را نپوشاند
فرار نکرد
به یک بیمار مشرف بمرگ نمی گفت اطلاعاتی
و....
بازهم بنویسم شیر برنج آقا
کمی فکر کن عزیز
درود بر مصدق
و رهروانش


ناشناس گفت...



آقا یا خانم "هیچ" با تشکر از توضیح هایتان،
توجه شما و سایرین و رفیق سائل رذل را که رذالت در گفتار و حتما در منش ایشان عیان است و در عرصه رذالت رقیبی ندارد را به نکات زیر جلب می‌کنم.

۱. در مورد فرزند خانم فیروزان (سپهر)، شاید با شما هم عقیده باشم که بهتر بود که با ایشان تماسی میگرفتند اما نه به صرف اینکه آقای رحیمی بیمار هستند. البته ایشان در نامه خود قید کرده اند که با ایشان در ارتباط هستند. مردم غریبه نیستند اما عرض حال از طرف آقای رحیمی را بی‌ ربط میدانم. به نظر می‌رسد که شما بر این عقیده هستید که کسانی که به هر دلیلی از همسر خود جدا شده این حق را باید برای آنان قائل شد که بتوانند تقاضای دیدار با همسر سابق خود را داشته باشد حتا اگر این تقاضا یک طرفه باشد. آیا شما بر این عقیده هستید؟

۲. متارکه متارکه است حال شما هر فعلی‌ (اجبار، اکراه، فشار تشکیلات و ....) را در رابطه با آن به کار ببرید. حتا اگر دلایل شما را در آن دخیل بدانیم، با نامه خانم فیروزان (تاکید ایشان بر طلاق در ۱۸ سال پیش و اعتقاد ایشان به آن طلاق) دلایل شما منتفی ‌ست.

۳. پاسخ شماره ۳ شما اصلا منطقی نیست چرا که شما قید می‌کنید که آقای رحیمی آخر عمری دوست دارد که مادر فرزند خود را ببیند. گفته قبلی‌ خود را دوباره باید این جا تکرار کنم چون چنین به نظر می‌رسد که شما بر این عقیده هستید که کسانی که به هر دلیلی از همسر خود جدا شده این حق را باید برای آنان قائل شد که بتوانند تقاضای دیدار با همسر سابق خود را داشته باشد حتا اگر این تقاضا یک طرفه باشد. آیا شما بر این عقیده هستید؟
این گفته شما در هیچ منطقی‌ نمی‌گنجد الا منطق بی‌ منطقی‌.

۴. پاسخ شماره ۴ شما را میتوان بدین گونه معنی‌ کرد که مرغ یک پا دارد. به عبارت دیگر هر چه که خانم فیروزان بگوید شما میگوئید که نه این نظر خانم فیروزان نیست (نباید روی آن حساب کرد) مگر آن چه را که شما دوست دارید ایشان بیان کنند. باور بفرمائید منظور من طنز نیست اما به این میگویند فراتر از منطق. در ثانی‌ اگر شما نامه خانم فیروزان را بفرموده بپندارید آیا این حق را برای آنان قائل هستید که نوشته‌های شمایان را بفرموده بپندارند.

۵. در مورد پاسخ شماره پنج و شیش شما، فکر می‌کنم که احتیاجی به نوشتن از طرف من نباشد چون در قسمتهای دیگر توضیحات موجود است.

۶. آقای مصداقی را کسانی مثل شما دوست دارند و از آن طرف هم هستند کسانی که ایشان را دوست ندارند و کسی‌ هم مثل من بازی کردن ایشان را با کلمات فقط و فقط در جهت لا پوشانی و انحراف اذهان میدانم.

۷. در مورد تشکیلات، اگر که افراد تشکیلاتی باید نظر تشکیلات را به پیش ببرد، خب مشکل کجاست؟ این خانم هم در آن تشکیلات است و به نظر می‌رسد که آن تشکیلات را قبول دارد چون اگر غیر از این بود ایشان هم مثل دیگر افراد از جمله آقای رحیمی که گویا بعد از اشغال عراق به تیف رفتند، ایشان هم همان را برمیگزیدند و یا در مقاطع دیگر. حال شما میتوانید با گفتن اینکه دلایلی وجود دارد که نظر ایشان آنی نیست که در نامه آمده این داستان را به دلخواه خود جلوه دهید. باز باید برگردم به همانی که قبلا نوشتم که گویا مرغ یک پا دارد و غیر از آن مقبول شما نیست.

در پایان باید به رفیق سائل رذل بگویم تا زمانی‌ که آقای یغمایی چنین جایی را برای نوشته‌های ایشان باز میگذارند، من هم از همین امکان استفاده می‌کنم و رذالت و رذالت پیشگی ایشان را تکرار و تکرار خواهم کرد.


با تشکر
اسماعیل

ناشناس گفت...

فرض می‌کنیم نامه منتشر شده خانم پروین فیروزان، واقعی است و اتهامات مستتر در آن را ایشان خود خودش اندیشیده و روی کاغذ آورده است. فرض می‌کنیم. فرض محال که محال نیست.

قبول، ایشان خودش به پدر فرزندش تهمت زده و...
ولی رهبری (آنهم ذیصلاح) برای چیست؟
رهبری برای هدایت است. نه تأیید هر آنچه توسط نفرات تشکیلات گفته و نوشته میشود. رهبری (اگر رهبری باشد) می‌بایست اینگونه مواقع در دستگاه زیرمجموعه اش نرود و رأساً موضوع را حل کند.
شما از یکسو فرد و فردیت را به جنسیت نسبت می دهید و می کوبید. اما اینجور مواقع سراغ «فرد» می روید؟ و حرف خودتان را در دهان فرد می‌گذارید؟

آیا خیال می کنید مردم ایران هم مثل مجریان فاکس نیوز و العربیه و امثال جان بولتون هر جفنگی را شما انتشار دهید می‌پذیرند؟ ایوالله

ناشناس گفت...

شیر برنج و اصحاب اورسورواز رذیلانه روی جعلیات رضا فلاحی یکی از مزدورانشان مانور می دهند. در ویدئوی زیر پاسخ «داش عباس» به «لاشخورها» را ملاحظه کنید.

https://www.facebook.com/hamid.ashtari.92?pnref=story

وبگرد

ناشناس گفت...

آقا اسماعیل سلام و با تشکر دوباره
اول این را بگویم چنانچه همه نظردهندگان با اسم واقعی خود بنویسند، به جای «هیچ» نام خودم را می نویسم
اما برویم سر نظر جدید شما (من فقط آنچه را به بحث اصلی مربوط میشود توضیح می‌دهم)

در شماره یک نوشته اید سپهر (پسر عباس رحیمی) در نامه خود قید کرده که با مادرش در ارتباط است. کدام نامه؟ کجا؟
نامه ای که وی به همراه پدرش برای خانم مریم رجوی نوشته، جلوی چشم من است. چنین چیزی در این نامه نیست که شما گفتید.
«خانم مریم رجوی
همانطوریکه طی نامه قبلی به اطلاع شما رساندیم این جانبان ابراهیم محمد رحیمی به عنوان همسر و سپهر محمد رحیمی به عنوان فرزند خانم زهرا (پروین ) فیروزان خواهان انتقال فوری وی به خارج از عراق هستیم.
توجه شما را به این نکته جلب میکنیم بعلت بیماری طولانی مدت و پیشرفته (ابراهیم محمد رحیمی ) این آخرین نامه ای است که از طرف ما دریافت می دارید .
دیدار با وی، حق انسانی و قانونی و شرعی ما می باشد.
طبیعی است که پیگیرهای آتی خود را از طریق مراجع بین المللی و رسانه های عمومی دنبال خواهیم کرد.
ابراهیم محمد (عباس ) رحیمی ، سپهر محمد‌رحیمی
توضیح: از آن‌جایی که پاسخی از سوی مریم رجوی و سازمان مجاهدین خلق دریافت نکردیم نسبت به انتشار عمومی نامه اقدام می‌کنیم.»

این از نامه.
سپهر در ویدئوی کوتاهی هم با صدای خودش عرض حال کرده و چنین چیزی را که شما برداشت کردید، نگفته‌است. بعکس اشاره نموده فقط یکی دو مرتبه در طی ۵ سال با اصرار و ابرام و..(در حالیکه صدای هر دو کنترل میشده) موفق شده تلفن کند.
صدای وی را در لینک زیر می توانید بشنوید:
https://www.youtube.com/watch?v=1oMCu3SxiRM

دوست عزیز برای چی عرض حال به مردم بی ربط است؟ آنچه را دشمنان مردم ایران میدانند و فاکس نیوز و العربیه و فلان نشریه مزدبگیر عراقی و جان بولتون ها هم می‌دانند چرا مردم ایران ندانند؟

شما پرسیده اید: «کسانی که به هر دلیلی از همسر خود جدا شده‌اند آیا این حق را باید برای آنان قائل شد که بتوانند تقاضای دیدار با همسر سابق خود را داشته باشن؟...»
بله. باید این حق را قائل شد بویژه اگر اصلاً آن طلاق با اختیار همراه نبوده و پر از حرف و حدیث باشد که هست.

آنچه در شماره ۲ نوشته اید فقط نظر شماست. متارکه نباید با اجبار و اکراه و فشار تشکیلاتی و...صورت بگیرد. در اینصورت اصل آن زیر سئوال می‌رود. هم به لحاظ قانونی (حقوقی) و هم شرعی (که مسعود رجوی از آن دم می‌زند)

شماره ۳:
منطق بی منطقی یعنی چه برادر عزیز. لطفا بدون پیشداوری، پاسخ شماره ۳ را در دو سطر بالا بخوانید.

پاسخ شماره ۴.
لابد دلائلی محکم (و غیر قابل بیان در اینجا) وجود دارد که نشان دهد نباید روی نامه های این چنین و کلاً هر آنچه با خط دهی تشکیلات صورت می‌گیرد حساب کرد. همه چیز را اینجا، نمی‌توان باز کرد.
شما نوشته اید: «اگر نامه خانم فیروزان را بفرموده بپندارید آیا این حق را برای دیگران قائل هستید که نوشته‌های شمایان را بفرموده بپندارند؟»
خیر. چرا؟ به این دلیل که صدای خود عباس و سپهر موجود است و آنان برخلاف افراد لیبرتی، آقا بالا سر ندارند و در دسترس هستند. مادر و برادر و خواهر عباس رحیمی هم.
میشود رفت و راحت از آنها پرسید. آنان مسئول تشکیلاتی ندارند و نیاز به اینکه کسی چندین دروغ و اتهام را زبان آنها بگذارد نیست.
همه آنها ضمن محکوم کردن صد باره حکومت فاسد و قاتل ایران، از مریم رجوی این انتظار بجا را داشتند که به اینگونه مسائل با نگاه انسانی و نه سیاسی (سیاسی کاری) بنگرند. همین.

پاسخ شماره ۷
پرسیده اید: « اگر افراد تشکیلاتی باید نظر تشکیلات را به پیش ببرند، خب مشکل کجاست؟ این خانم هم در آن تشکیلات است و به نظر می‌رسد که آن تشکیلات را قبول دارد...»
حرف اصلاً همین است. افراد تشکیلاتی باید نظر تشکیلات را به پیش ببرند. فرد در این دستگاه اصلاً اعتبار ندارد.
هیچ

ناشناس گفت...

دنیا داره ازبین میره. بوی جنگ جهانی میآد. اونوقت شما تنها مسئله همگی تون، چه اون سر، چه این سر، اینه که کی با زنش باشه یا نباشه. تنها مسئله شما ها همین با زنتان بودن است؟ همه تون از ازدواج و طلاقتون میخواهید انقلاب ایدئولوژیک درست کنید؟ یک ظرف تخمه و آجیل بگذارید وسط، از هم بد بگید و بگید کی بوی چی میده و از زنها صحبت کنید.چه ادعا ها داشتید یکروز برای بهتر ساختن دنیا، ماورائ دنیا.

خروس بی محل

esmail گفت...

هیچ گرامی
راستش من بجز قسمت اول زیاد متوجه نشدم منظور چیست. لطفا بگوئید من چه باید بکنم؟

ناشناس گفت...

سلام آقای یغمایی

پاسخ من برای کاربری است که با نام اسماعیل دو مرتبه نظر نوشته است.

۵ دی ۱۳۹۴ ه‍.ش ، ساعت ۱۰:۱۸ و
۶ دی ۱۳۹۴ ه‍.ش.، ساعت ۱۸:۵۸

ایشان فقط نامشان شبیه شماست .
با عرض احترام: هیچ

ناشناس گفت...

برادر خروس بی محل
اینکه به قول سرکار «دنیا داره ازبین میره و بوی جنگ جهانی میآد و...) دلیل نمیشه که عدم پاسخگویی مسعود رجوی لوث بشه و ماستمالی

مسئله هم آن چی دستگاه اورسورواز به پادو های خودش خط میده این نیست که کسی تنها می‌خواد با زنش باشه. این برداشتها از سر بی مسئولیتی و لودگی است عزیز.
ربط دادن یک مسئله انسانی به تخمه و آجیل و... هم غم انگیز است. جوهر مسئله بر خلاف تصور شما و آنها، فقط مسئله یک فرد به اسم عباس رحیمی نیست. آزمایش دردناکی است از انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک. سلام

esmail گفت...

ممنون هیچ گرامی چون من حسابی گیج شده بودم ولی معلوم شد که منظورتان کیست
با درود

ناشناس گفت...

با سلام مجدد به شما آقا یا خانم "هیچ"
در رابطه با ارتباط داشتن منظور من نامه خانم فیروزان بود. به هر حال, من و شما نظر و برداشت متفاوت خود را بیان کردیم

با آرزوی سلامتی‌ برای مجاهدین و بهبودی برای آقای رحیمی


با تشکر
اسماعیل

ناشناس گفت...

روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مراهیچ میاموز بجزعشق

اسمال اقاسلام!!
من تورادرک میکنم!! و هیچ ازکلمات وجملات زشت و سخیفی که بکاربردی نگران نشدم چراکه سی واندی سال است که ترجیعبندتمام بازجوها شکنجه گران وبه اصطلاع قضات شرع وتمام رسانه های رژیم برای درهم شکستن رزمندگان ازادی مردم ووطن عزیزمان تکرار همین اراجیف است!!!
اما درعجبم که چراسوالی مشخص درموردانتخاب کثیری انسان اگاه رابه شخصی مشخص معطوف میکنی!!

سوال راساده میکنم!زنان رزمنده وازادی خواه وطنم خانم ها اکرم حبیب خانی مهناز بزازی پروین فیروزییان همین شعار مصدق کبیرراسرلوحه خود قرار داده اند ومصممندکه ان رابه اثبات برسانند.براساس کدام منطقی انان مستحق چنین لجن پراکنی های ناجوانمردانه اند!!!

اسمال اقا!!
میدانم که دردستگاه شما اصولا زن ناقص العقل است!! به اندازه بیضه چپ مردهم ارزش ندارد!!بایدازمردش تمکین کند!!حق انتخاب ازادانه ندارد!!اصلا زنان زاده شده اند برای بهره برداری جنسی مردان{ای خاک برسرچنین مردانی}!!!
اما اینرا هم میدانم که درمقابل دستگاهی هم وجود دارد که زن راقدر میداند وبرصدر مینشاند.نگاه کنیدبه مهر تابان ازادی مریم رهایی عزیزم

حال بپردازم به مطلبی که قلم کشی{به گفته روحانی}فرموده ای!!واقعا نمی دانم از کی به این نتیجه رسیده ای که سردار بزرگ{به گفته مرضیه نازنینم}دارای چنین اوصافی بوده است!!!ایا ازسی واندی سال پیش میدانستی ویا ازدوسه سال اخیری که مصداقی بند اب داده است!!!
اگراز سابق اطلاع داشتی پس ان همه شعروشاعری وسرود وترانه دروصف مریم عزیزم وجان جانانم واز قضا همان انقلاب ایدولوژی!!! وزنان ومردان شجاع وطن برای چه بود!!!
اگرهم بعدازخمینی کاری خود شیفته متوهم به این نتیجه رسیده ای که تونوکربادمجانی بیش نیستی بنابراین برقول تواعتمادی نیست!!
اسمال اقا!!واقعا ازفرزند مشترکتان با خانم حبیب خانی شرم نمی کنی که این گونه مادرش رابه لجن میکشی!!!
هزارجهد بکردم که سرعشق بپوشم
نبود برسراتش میسرم که نجوشم

شیربرنج





ناشناس گفت...

روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مراهیچ میاموز بجزعشق

اسمال اقاسلام!!
من تورادرک میکنم!! و هیچ ازکلمات وجملات زشت و سخیفی که بکاربردی نگران نشدم چراکه سی واندی سال است که ترجیعبندتمام بازجوها شکنجه گران وبه اصطلاع قضات شرع وتمام رسانه های رژیم برای درهم شکستن رزمندگان ازادی مردم ووطن عزیزمان تکرار همین اراجیف است!!!
اما درعجبم که چراسوالی مشخص درموردانتخاب کثیری انسان اگاه رابه شخصی مشخص معطوف میکنی!!

سوال راساده میکنم!زنان رزمنده وازادی خواه وطنم خانم ها اکرم حبیب خانی مهناز بزازی پروین فیروزییان همین شعار مصدق کبیرراسرلوحه خود قرار داده اند ومصممندکه ان رابه اثبات برسانند.براساس کدام منطقی انان مستحق چنین لجن پراکنی های ناجوانمردانه اند!!!

اسمال اقا!!
میدانم که دردستگاه شما اصولا زن ناقص العقل است!! به اندازه بیضه چپ مردهم ارزش ندارد!!بایدازمردش تمکین کند!!حق انتخاب ازادانه ندارد!!اصلا زنان زاده شده اند برای بهره برداری جنسی مردان{ای خاک برسرچنین مردانی}!!!
اما اینرا هم میدانم که درمقابل دستگاهی هم وجود دارد که زن راقدر میداند وبرصدر مینشاند.نگاه کنیدبه مهر تابان ازادی مریم رهایی عزیزم

حال بپردازم به مطلبی که قلم کشی{به گفته روحانی}فرموده ای!!واقعا نمی دانم از کی به این نتیجه رسیده ای که سردار بزرگ{به گفته مرضیه نازنینم}دارای چنین اوصافی بوده است!!!ایا ازسی واندی سال پیش میدانستی ویا ازدوسه سال اخیری که مصداقی بند اب داده است!!!
اگراز سابق اطلاع داشتی پس ان همه شعروشاعری وسرود وترانه دروصف مریم عزیزم وجان جانانم واز قضا همان انقلاب ایدولوژی!!! وزنان ومردان شجاع وطن برای چه بود!!!
اگرهم بعدازخمینی کاری خود شیفته متوهم به این نتیجه رسیده ای که تونوکربادمجانی بیش نیستی بنابراین برقول تواعتمادی نیست!!
اسمال اقا!!واقعا ازفرزند مشترکتان با خانم حبیب خانی شرم نمی کنی که این گونه مادرش رابه لجن میکشی!!!
هزارجهد بکردم که سرعشق بپوشم
نبود برسراتش میسرم که نجوشم

شیربرنج

ناشناس گفت...

توجه شما را به «نامه سپهر محمدرحیمی از بیمارستان «یو سی ال اچ» لندن به كميسر عالی حقوق بشر ملل متحد» جلب میکنم.
در این نامه به این ادعا که از زبان خانم فیروزان عنوان شده با پسرشان در ارتباط هستند هم پاسخ داده شده است. نامه ای که خط آن را مسئولین لیبرتی ماننداحمد واقف و رحمان (عباس داوری) داده اند.
در نامه ای که لینک آن را پایین همین نظر گذاشته ام، سپهر به كميسر عالی حقوق بشر ملل متحد می نویسد:

«در نامه ی منتسب به مادرم، ادعا شده که او در ارتباط با من است !
آیا عجیب نیست در حالی که مادرم شماره تلفن دستی من را در اختیار دارد به جای آن که با من تماس بگیرد و مرا از توطئه ی احتمالی وزارت اطلاعات بر حذر دارد و در این شرایط سخت از اندوه من بکاهد خطاب به شما نامه می نویسد و در سایت های وابسته به مجاهدین انتشار می دهد؟ آیا همه ی این ها دال بر این نیست که من و پدرم هدف «کارزار کثیف» مجاهدین قرار گرفته ایم؟»

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-74940.html

هیچ

ناشناس گفت...

ای عزیز برادر موافق حرفها یا در واقع برداشت هایت نیستم. آزمایش، کدام آزمایش؟ چند هزار بار دیگر میخواهی امر آزمایش شده ای را آزمایش کنی؟ هنوز نتیجه نگرفته ای ازین آزمایشات؟ هنوز تردید داری؟ غم انگیز بودن پیش کشیدن تخمه و آجیل را هم نکی پذیرم. شاید برای شخص تو غم انگیز باشد که توقع داشتی چیز دیگری خیر کنند والا آدمهای هزار بار به نتیجه قطعی رسیده ای که باز مدعی آزمایشند و زیر و رو شدن دنیا و رخوت و خواب آلودگی خودشان را زیر سبیلی در میکنند تایکی پس از دیگری انقلاب ایدئولوژیک از مسائل زن و شوهری بیآفرینند، به همچو فضائی شبیه است. تقاضای دیدار یک مریض از هر کدام از عزیزانش، زن سابق، یا همسایه سابق، امری انسانی ست و جواب انسانی میطلبد ولی از آن کوه ایدئولوژیک و داستان قرن نسازید. تقاضابتان را هم با نوع دیگری مطرح کنید . جای آزمایش اینجاست. یعنی انواع فرمول های دیگر برای تقاضای همان مسئله. ولی شورش نکنید.شما پشت یکنوع روش میمانید بعد وای و فغانتان گوش فلک را کر میکند.
خروس بدمحل

esmail گفت...

آقا شیر برنج
سلام
تو احتمالا خودت را به ندانستن میزنی ولی
این کلمات سخیف نیست بلکه ذره ای از آنچه را هست نشان میدهد.هیچ کلامی نمیتواند سخافت موجودرا به تصویر کشد برو سر اصل مطلب
کدام یک از حرفهای من نادرست است
اگر شکنجه گران میگویند باید دید فارغ از حرف آنها واقعیت چیست. شکنجه گر را چماق نکن درست مثل وزارت اصلاعات چرا شکنجه گران فقط در مورد این شخصیت میگویند و نه هیچ شخصیت دیگر؟چه اتفاقی افتاده در ضمن نیازی به گواهی جلادان نیست متاسفانه ما خود به تجربه دریافتیم واقعیت چیست
ان بانوانی که نام بردی نه مصدق را درست میناسند نه اعتقادی به او دارند در این دستگاه همه ذوب در یک شارلاتان کامل سیاسی عقیدتی اند این را مطمئن باش و بگذار رک صحبت کنیم. این بانوان روزگاری مقداری میفهمیدند ولی بعدها به نقطه صفر رسیدند یعنی همان بحث بهترین= صفر کیلومتر
در باره بیضه چپ و ارزش مرد من اینطور فکر نمیکنم تو با بیشرمی کامل از زبان من حرف نزن ولی شارلاتانی را میشناسم که تمام جنبش مقاومت و سه نسل و جان و مال و ناموس بهترین یارانش را فدای بیضه نداشته اش کرد البته تاکید میکنم مطلقا بیضه نداشت و گرنه اینطور در منجلاب پستی و خیانت و بیشرمی غوطه ور نمی شد و اینطور یک جنبش مقاومت را نابود نمی کرد
در ضمن من همین جا عرض کنم زن را ان دستگاه بر صدر نکشانده به فلاکت و ذلت کشانده بگذار بعدها خود زنان سخن بگویند
در باره سردار بزرگ!! نه عزیز من سی سال قبل نمیدانستم و مثل تو فکر میکردم حدود بیست سال رنج و تجربه موجب شد کمی بفهمم.و منجمله بدانم نه سردار است نه بزرگ حقه بازیست که همراه بامشتیشارلاتان پیرامونش سی سال ما را فریب داد و یک جبش را به نفه ملایان خون اشام نابود کرد و به هیچ چیز جز رضایت نفس و فردیت پلید خود نیندیشید
شیر برنج!
من کسی را به لجن نمیکشم از زبان من سخن مگو
در پایان فکر میکنم تو از ذات آن شارلاتان بهره کافی برده ای و اطمینان داشته باش من هم اشتباه کنم یا مرا باشتباهی واقعیت تغییری نمی کند
در پایان اگر صادقی به سراغ مراد ت برو چیزهائی که نوشته ای بیشتر بدرد او میخورد تامن من دیریست از این وادی گذشته ام دیریست ولی تو نمی خواهی باور کنی
خداوند همه را هدایت کند!

ماشالله گفت...

آقای یغمائی با سلام خدمت شما این شیر برنج فقط قصد دارد شما را خسته کند خودش میداند چی هست جواب او را ندهید حیف از وقت شما

فروزنده رحیمی گفت...

امیدوارم آقای رحیمی نجات پیدا کنند ولی چرا باید یک زنی که بیست سال است با هر علت طلاق گرفته حالا به خواست شوهر سابقش جابجا شود واقعا چرا؟

David گفت...

نامه جدید سپهر فرزند عباس رحیمی را خواندم و گریستم!
"...در طول دو هفته ای که همراه پدربزرگ و مادربزرگم در عراق بودیم در تمام دیدارهایی که با مادرم داشتم چند نفر او را همراهی می کردند و او اجازه نداشت مرا که کودکی هشت ساله بودم به تنهایی ببیند. او مانند یک زندانی به ملاقات من می آمد و به من اجازه داده نشد هیچ شبی را در آغوش او به صبح برسانم. آنها به گونه ای ملاقات ها را تنظیم می کردند که حتی در راه، پدر و مادرم همدیگر را نبینند..."
رجوی، شرم بر تو! خمینی روی شاه را سفید کرد و تو در حال سفید کردن روی خمینی، احراز این ماموریت ننگین مبارکت باد!
در مورد نامه (منتسب به) خانم فیرزان هم حتا اگر باور کنیم که این نامه واقعی‌ و آزادانه توسط شخص او نوشته شده قضیه از این هم فجیع تر و کثیف تر میشود. زیرا در آن صورت به معنی‌ تهی شدن افراد از عنصر انسانی‌ و عاطفه و حتا مهر مادری در آن تشکیلات لعنتی است. رجوی پرستان ماله کش هم در این سایت دم از مبارزه و احترام به تصمیم شخصی‌ خانم فیروزان و امثالهم برای ادامه مبارزه نزنند که دیگه گند این رذالت دنیا را گرفته! من شک ندارم که جانیان حاکم در ایران با نشان ددان نامه رذیلانه خانم فیروزن به بسیجیان و جان بر کفان نظام بهترین خوراک تبلیغاتی و انگیزه سرکوب هر چه بیشتر را برای آنها تهیه میکنند!

esmail گفت...

رفیق سائل
ممنون از نکاتت ولی چون نامه بیشتر در مورد خود من بود و ربطی به موضوع اقای رحیمی نداشت منتشر نشد.با تشکر

منصور لرستانی گفت...

به عمل کار بر آید به سخنگوئی نیست
وزن سیاسی و اجتماعی تمام شما معاندین از ریز و درشت در مقابل وزن و اعتبار مقاومتی که به رهبری اقای رجوی الان حدود سی و هفت سا ل است علیه ملاها میخروشد و بنیادشان را بر باد داده از یک پشه هم بیشتر نیست یک عمر وز وز کردید حالا هم یک ماجرای طلاق و یک مریض را بهانه کرده دوباره وز وز میکنید مطمئن باشید کسانی که اهل مبارزه اند به شماها میخندند اینهائی هم که نظر میدهند یا خود شماها هستید یا یکعده بیکارتر از شماها انقدر بنویسید تا خسته بشوید این جنبش مطمئن باشید به پیروزی خواهد رسید و دشمنانش و معاندانش دماغ سوخته خواهند شد مطمئن باشید طولی نمیکشد که میفهمید که تمام کارهاتان جز یک وز وز بیشتر نیست

ناشناس گفت...

داش منصور اومدی که نسازی و دوباره لیچار بگی

مسئله بر خلاف تصور سرکار «ماجرای یک طلاق و یک مریض» نیست. بلکه، بی‌مروتی و عوامفریبی است.
اگر کسانیکه شما پشه می‌پندارید فقط وز وز می‌کنند، پس واسه چی صغیر و کبیر آن دستگاه سرسنگین و اکسید شده، به میدان آمدند تا از تاثیرشان بکاهند؟
همه را به میدان آوردند تا لجن پراکنی کنند. چی شد نتیجه؟ کدام یک به برهان و استدلال متکی است و کدام یک به پرونده سازی و دروغگویی؟
رفتار کدام یک به حکومتیان شبیه است؟
آیا شما ها رنج و تلاش مجاهدین اولیه را بر باد ندادید؟ آیا آنهمه انسان پاک و دلاور که با اعتماد به شما جان بر کف نهادند و از هست و نیست خود گذشتند، برای این بود که برادر به خواهرش بگوید ماماچه و فرزند به پدر و مادرش بگوید اطلاعاتی و الدنگ...؟
لعنت به رژیم که شما هم از جمله محصولات آن بودید اما درست از جنس آن.

تیمور

ناشناس گفت...

با درود به اسماعیل عزیز وجمع یاران رنج دیده اش که خر ارتجاع (خر با کسره) غالب و مغلوب را چسبیده‌اند و دلاورانه راه دجالگری در عصر آگاهیها را سد میکنند. آری شیر برنج جان؛ به واقع نمیشود با سعودی و مک کین خوابید و دم از رهایی زن وآزادی زد واز شخصی دفاع کرد که از مدتها پیش از آنکه دو هزاری ما بیفتد همه چیز را بر اساس چیزش مبنا قرار داده بود.
آره شیر برنج!عزیز دل برادر؛ دوران یللی تللی به سر آمده....یوم تبلی سرائر
اسفندیار

ناشناس گفت...

درود برآقای منصور لرستانی که خیلی خلاصه همه حقیقت را گفت واقعا اینها ارزش ندارند بگذارید وز وز کنند هر چه میخواهند مساله مبارزین و مجاهدین ازادی از دست اخوند است ولی اینها هی وزوز میکنند
ایرانی

ناشناس گفت...

راجع به استفاده از صفت رذل (جای آقا معلم خالی که برای بعضی ها غلط گیری کند و بگوید رزل غلط است ) برای آقای رجوی چون عده ای مخالف هستند و آنرا توهین به آقای رجوی می دانند بنده پیشنهاد می کنم که بجای رذل از صفت فرو مایه استفاده شود چون هم فارسی است هم نوشتن آن برای کم سواد ها آسانتر است. ضمنا فرومایه از نظر فرهنگ آقای رجوی توهین هم محسوب نمی شود چون صفتی است که خود آقای رجوی آنرا بارها درباره مخالفان سیاسی اش مثل حاج سید جوادی بنی صدر قاسملو و ...بکار برده است.

رضا

ناشناس گفت...

اردوغان:روسیه،ایران و داعش در حال "قتل عام بی‌رحمانه مردم بیگناه" در سوریه هستند این مطلب تیتر خبر
آفتابکاران است .
کاش برادر حسین خان سبیل چرب کن برادر خان کشتار کردهای ترکیه به دستور اردغان هم میدید و آنها را همچون خبرهای حدقل یمن منتشر می کرد.
آشنا

ناشناس گفت...

رفیق آقا رضای سائل!
هر انتقادی که به رهبری مجاهدین داشته باشیم نباید ادبیات بازجوهای اوین را در مورد آن استفاده کنیم. هرزه نویسان با داوریهای آلوده خو گرفته و کینه توزی و نفرت پراکنی(نسبت به مخالفین) عادت ثانوی اشان شده‌است؛ در تقابل با این دستگاه و دیدگاه، باید قضاوتی شایسته داشته باشیم. در غیر اینصورت بی آنکه خودمان توچه کنیم از جنس آنها هستیم. با همان منیت؛ با همان خودبینی و با همان خودستایی
سلام

ناشناس گفت...

چه توانایی ی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دارد ، که می تواند، اقایان ـاسماعیل یغمایی، ایرج مصداقی، سعید جمالی، روحانی، کریم قصیم ، متین دفتری .... و حتی عباس محمد رحیمی را از روی تخت بیمارستان به استخدام دراورد،
.. واقعا این اخری را چگونه مجاهدین توجیه می کنند؟ در بیمارستان با مرگ و زندگی در جدال و " استخدام جمهوری اسلامی"..

Neema

ناشناس گفت...

آقای منصور لرستانی
کدام عمل ؟ منظور شما نامه به رفسنجانی است؟اگر منظور شما از عمل جمع کردن زیر طرف های بین المللی است ،این درسته !اما دیگه اسم این میشود عمللگی اجانب تردید نکنید.
هوشیار

ناشناس گفت...

آقای منصور لرستانی
کدام عمل ؟ منظور شما نامه به رفسنجانی است؟اگر منظور شما از عمل جمع کردن زیر طرف های بین المللی است ،این درسته !اما دیگه اسم این میشود عمللگی اجانب تردید نکنید.
هوشیار

ناشناس گفت...

نوشته دکتر علی معصومی خیلی خوب شما ها را توصیف میکند
-----در دو سال و نیم آخر زندگی پرشور و پرشکوه منصور قدرخواه، که رژیم سفّاک آخوندی و وادادگان عرصۀ مقاومت و پایداری و شیفتگان حفظ «ولایت»، تمام قد و با حداکثر توان، به نابودی شورا و سازمان مجاهدین و سنگرهای شرف و آزادی ـ اشرف و لیبرتی ـ و فراتر از همه، مسئول شورا و رئیس جمهور برگزیدۀ مقاومت، کمر بسته بودند، منصور قدرخواه، با صلابتی افزون تر از پیش، در دفاع از این پیشتازان آرمان آزادی به پاخاست و کلامش به رنگ آتش درآمد.
. همۀ پرونده هایی که رژیم و مزدورانش مانند خدابنده و سبحانی و سینگلتون در ساختنش بیشترین شرکت را داشتند، به نفع مجاهدین و مقاومت ایران بسته شد. حالا قصیم و روحانی و یغمایی به نظر می رسد دیر آمده اند و زود می خواهند مسیر همانها را در توطئه و زد و بند علیه مقاومت بروند، به آنها می گویم که این مسیر پایانش زباله دان تاریخ و لعن و نفرین شدن توسّط مردم است...
http://www.hambastegimeli.com
ایرانی

بانو گوسفند سابق گفت...

خانم مهر تابان یک پیام برای سال نو و حضرت مسیح داده واقعا همه چیز در این دستگاه تبدیل به جوک شده حضرت مسیح اگر زنده بود اینطور با بیرحمی یک انسان دم مرگ را نمی گفت اطلاعاتی! واقعا بروید دنبال کارتان همه چیز را بازیچه میکنید و خجالت نمی کشید مسیح کجا شما کجا؟امیدوارم یکروز حقیقت روشن شود

ناشناس گفت...

اگرچه تا هم‌اکنون آقای علی معصومی (جز نوشته غیر مستندی که علیه شاهدان آقای مصداقی نوشت و جوابش را همان شاهدان با استدلال و برهان دادند)، خود را مثل بقیه به لجن پراکنی و هرزه نویسی آلوده نکرده بود.
اگرچه برداشت آلوده مستتر در سطورفوق هم به نقل از نوشته های بی مقدار پر از چاپلوسی فرد دیگری است اما همین هم، بر مسئولیت آقای معصومی می‌افزاید.
تأسف‌برانگیز است ...
گویی پا روی وجدان خویش گذاشتن هم می‌تواند ابعاد و اشکالِ جدید و ناشناخته‌ای بخود بگیرد.
لعنت به استبداد. سلام بر آزادی
دوست

ناشناس گفت...

عزیز جان سلام
اولا بنده سائل نیستم بلکه اسمم رضا است.
دوما اگر فروایه توهین است و بازجو ها بکارش می برند پس چرا رهبر فرومایه ما هم آنرا برای مخالفانش بکار می برد؟
سوما اگر بخواهیم به شیوه پیشنهادی شما مثلا برای اینکه ادبیاتمان با ادبیات بازجو ها یکی نشود چغندر راالبرز صدا بزنیم که ضمنا باعث رنجشش حضرت چغندر نشود و یا برای اینکه ادبیاتمان از ادبیات بازجو ها جدا بشود مثلا از امروز شلغم را حیدر بابا صدا بزنیم باید احتمالا برویم ادبیات کاملی از کره ای دیگر برای خود بیاوریم. البته باید امیدوار باشیم که در آن کره هم بازجو وجود نداشته باشد.

عزیز جان
کلمات برای توصیف و بیان موجودات خلق شده اند. مگر می شود به صرف اینکه بازجو هم نمک را نمک می نامد ما به نمک بگوییم شکر شور؟
حالا شما بفرمایید دنائت پستی بی رحمی سخافت شنائت بی حد یک فرد که درست در نقطه مقابل انسانیت است را با چه کلمه ای می خواهید توصیف کنید که نه بازجو بکارش برده باشد و نه باعث رنجش آن فرد شود و ضمنا در آخر شما هم همچنان مودب و با تربیت باقی بمانید؟

رضا

ناشناس گفت...


جقیر دیشب نامه سپهر عزیز چنان سرا پای وجودم را لرزاند که والله تا صبح اشک از جشمانم سرازیر بود. سلام بر سپهر سلام بر عباس سلام بر خانم فیروزان. سلام علیکم بما صبرتم (سلام بر شما به خاطر این همه شکيبايی که ورزيده ايد).
رسول خدا فرمود" هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید." جلد 103 بحار صفحه 228
سپهر نوشته بود که پدر او همیشه از مادرش به احترام و نیکویی یاد کرده است و می کند. اینجا ست که ما در برابر بزرگی روح این مرد احساس حقارت و شرمساری می کنیم.
عباس محمد رحیمی فی الواقع سمبل آن کلام رسول خداست که می فرماید"این سخن مرد که به همسرش می گوید ترا واقعا دوست دارم هیچگاه از قلبش خارج نخواهد شد" صفحه 138 جلد دوم شافی.

عزیزان بسیاری اینجا نظرات مخالف و موافقی نوشته اند و سعی کرده اند با دلیل و منطق به اثبات نظراتشان بپردازند. حقیر می خواهمبه همه دوستان عرض کنم که دوستان این داستان را نمی شود با منطق و استدلال توضیح داد بلکه باید پای عقل را بیرون کشید و تنها با قلب و با دل احساس کرد باید با گوش جان شنید و دریچه دل را گشود تا کلام سپهر بتواند احساس شود.
حقیر تصورم این است که مسئولان سازمان بدون توجه به وجه عظیم عاطفی و انسانی درخواست سپهر بسیار عجولانه و نادرست با این پدر و پسر برخورد کرده اند.
بهمین دلیل هم همین جا از خانم مریم رجوی تقاضای عاحزانه دارم که کرم نمایند و هر چه در توانشان هست انجام دهند تا امکان برقراری ارتباط تلفنی در اسرع وقت ما بین این اعضای این خانواده رنجکشیده فراهم گردد و نسبت به تسریع انتقال خانم فیروزان به خارج از کشور از هیچ تلاشی فروگزاری نفرمایند.
از درگاه خداوند رحمان برای همه مجاهدان راه آزادی و در این روزهای سخت برای عباس محمد رحیمی طلب سلامتی دارم
اي همه مردم
درين جهان به چه كاريد؟
عمرِ گرانمايه راچگونه گزاريد؟
هرچه به عالم بود اگر به كف آريد
هيچ نداريد اگر عشق نداريد
وايِ شما دل به عشق اگر نسپاريد
گر به ثريا رسيد هيچ نيرزد!
عشق بورزيد
دوست بداريد!

جعفر بحر العلوم

ناشناس گفت...

اوج سقوط اخلاقی بیشرمی جماعت مصداقی دراینجا میشه دید خواهر مجاهد با سالها زندان شکنجه بی اراده میدونن کسی که زندان بمباران حصار همه چی به چشم دیده اونو مایملک همسر سابق میدونن باید بگه چشم تف به این همه سقوط بی شرمی که از احساسات یه جوان ۲۰ ساله سواستفاده میکنید از پیرمردی که روی تخت بیمارستانه هم برای مقاصدکثیفتون نمیگذری اسماعیل خان معتقد به آزادی بیان از صدتا کامنت هوادارها یکی به زور درج میکتی اند آزادی خواهی !!!!!!

esmail گفت...

ناشناس گرامی
اسمت را بنویس عزیز
در ضمن همه کامنتهای هواداران شاگر فحاشی زشت نباشد منتشر میشود
موفق باشی

ناشناس گفت...

این حضراتی که راه به راه اسماعیل را به سانسور و ... متهم می کنند آیا یک مورد و فقط یک مورد علیه خودشان را در فیس بوک و یا سایت هایشان چاپ می کنند؟ شیربرنج خان به اسماعیل فشار می آورد که چرا هرزه نامه رضا فلاح را کامل انتشار نمی دهد و سانسور می کند. یکی نیست به خودش بگه تو که اختیار سایت همبستگی ملی و آفتابکاران را داری چرا آن جا همین مطلب را چاپ نمی کنی.

تا دیروز می گفتند آقای رحیمی مزدور وزارت اطلاعات است و حالا میگن از پیرمردی که روی تخت بیمارستانه هم برای مقاصد کثیفشون نمی گذرند. !!!!

این ها دیگه چه موجوداتی هستند.
علی جان

ناشناس گفت...

داداش ناشناس شناسا السلام علیک
جنابعالی فرمایش کرده ای: « اوج سقوط اخلاقی (و) بیشرمی جماعت مصداقی (را) در اینجا میشه دید (که) خواهر مجاهد (را) با سالها زندان (و) شکنجه، بی اراده میدونن ...»
۱. اوج سقوط اخلاقی ؟ منظورت چیست؟ دقیق باز کن. ضمناً کسی نگفته که آن خواهر مجاهد بی اراده است.
۲. بیشرمی جماعت مصداقی ، دیگر چه صیغه ای است؟ می بینی این شماها هستین که چون به «فرد» اصالت نمی دین هر کسی را وابسته به یک جماعت فرض میکنید. خیر دادادش، اینجا اورسورواز و لیبرتی نیست که فرد خودش نباشد.
۳. فرموده ای: «کسی که زندان، بمباران، حصار، همه چی به چشم دیده، اونو ، مایملک همسر سابق میدونن (و) باید بگه چشم.»
خیر حضرت والا، کسی مایملک کسی نیست به قول خود عباس آقا، همه مایملک اوسا کریم هستیم. بقیه ول معطلند.
۴. نوشته ای: «تف به این همه سقوط بی شرمی که از احساسات یه جوان ۲۰ ساله سواستفاده میکنید»
آن جوان ۲۰ ساله یعنی سپهر زنده است و صدای او با تصویرش در یوتیوب موجود است. از قضا خود سپهر بیش از هر کس دیگر به اینهمه بی مروتی اعتراض داشته و دارد. اگر اینو نمیدونی بدون.
۵. نوشته ای «از پیرمردی که روی تخت بیمارستانه هم برای مقاصدکثیفتون نمیگذری »
خود پیر مرد زبون داره و می‌تونی بری ازش بپرسی ببینی آیا همین طور است که جنابعالی تصور کرده‌ای؟ کدام مقاصد کثیف عزیز؟
۶. آخر سر، من بعید می‌دونم مطلبی بدون فحش و هرزه نویسی نوشته بشه و اسماعیل درج نکرده باشد. دروغ و دغل دیگر اثر ندارد عزیز. عزت زیاد

ناشناس گفت...

آقا رضا مرسی!

تا کنون من کمترین، شما و هوشیار، ... یک نفر تبلیغ شده ایم؟! اما عجب از اینهمه ادب که وقتی به من وشما میرسه به سادگی انگهای ... به ما میزنند. واسه نمونه کافیه فقط به صفحات دیگه همین دریچه زرد سری بزنیم تا درافشانیهای مشعشع بعضی از رفقای خیلی مودب رو ببینیم.... بگذریم که از اصل موضوع پرت نیفتیم!


ّ با آرزوی سلامت عباس و عباس ها!
و به امید پیروزی حقیقت بر دغل و قلب و شرارت و شنائت و رذالت در همه اشکال و ابعاد اون!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!

رفیق سائل.

جواد گفت...

کیی که گمان کند نامه ی یک نفر از داخل لیبرتی نامه ی تشکیلات نیست و نامه ی خود فرد است از سه حال خارج نیست
یا یک ثانیه در تشکیلات نبوده و خبر ندارد چه خبر است
و یا احمق است و جاهل
و یا هم مزدور است و بابت هواداریش پول میستاند و گمان دارد که این کار زالو صفتی نیست!و این پول طیب و طاهر است و بخون آغشته نیست.
اگر در میان انبوه نامه هایی که از درون تشکیلات خطاب به خانواده ها نوشته شده شما یک مورد پیدا کردید که نفری که در لیبرتی است خواهان دیدار خانواده اش شده و یا خواهان خروج از عراق شده باشد من تمام موارد دیگر را قبول دارم که بفرموده نیست و خود نفر نوشته است.
اگر بیان این حقیقت معنایش مزدوری وزارت اطلاعات است، عمل کنندگان و مجریان این عینیت و آنچه جلوی چشم ما جریان دارد، از کارگزاران و مسئولان وزارت اطلاعات هستند.

احمد رضا.ص گفت...

مسیح که چه عرض کنم اینا به یهودا هم میگن زکی خجالتم نمیکشن والله همش حرف و حرف و حرف خفه کردن همه رو

ناشناس گفت...

همه اش حرف و همه اش حرف و همه اش حرف
همین قسمت ما بوده از عالم
همه اش گوشه تنهایی نشستن
همه اش شاخه امیدَ شکستن
بسه دیگه بسه دیگه سوختن
شعله رو خاموش کن

روح خانم مهستی شاد

روح انگیز

ناشناس گفت...

جناب یغمائی سلام و تشکر از این مقاله زیبا و عمیق اما اینها کسانی هستند که برخلاف بقیه همه یاران خود را یکی یکی بدوزخ پرت میکنند تا خودشان در بهشت قدرت و اسایش و خود خواهی و ارضای غرورشان زندگی کنند کارشان همین است و بنظر من وجدانی برای اینها نمانده که دچار پشیمانی بشوند اینها هم سرنوشتشان مثل اخوندها تمام شده و تعلق به یک گذشته مرده دارند
زیبا

ناشناس گفت...

مینا انتظاری در نامه ای که اخیرا نوشته اشاره به سرطان برادرش می کند ولی نمی گوید شبی که درها بسته می شود ملاقات ها قطع می شود تا زندانیان را آماده قتل عام کنند این خانم را همان رژیم ضد بشر آزاد می کند تا به آمریکا بیاید و به برادرش پیوند خون بدهد تا بلکه از مرگ نجات یابد اما سازمان و فرقه رجوی ها اجازه نمی دهند تنها آرزوی عباس این انسان شریف که دیدار همسر سابقش و مادر فرزندش است به ثمر برسد. وقاحت و بی شرمی و ضد بشر بودن این فرقه به کجا رسیده است. مریم

ناشناس گفت...



پیامهای تکراری و خسته کننده خانم رجوی به مسیحیان جهان دیگر شورش در آمده. خانم رجوی در عمل ایدئولوژی شان از نظر بی رحمی و خشونت همان قضای اسلام آخوند های قم و مشهد است اما معلوم نیست چرا اینهمه شعار اندر سجایای مریم مقدس و عشق و صلح دوستی عیسی بن مریم را به مسیحیان جهان گوشزد می کند. خانم رجوی طوری از پیامبر عشق و صلح و آزادی حرف می زند که اگر کسی نداند فکر می کند ایشان خودش اصلا همان مریم مقدس است و عیسی را هم خودش بزرگش کرده است . هیچوقت هم سوال برایش پیش نمی آید که بلاخره چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
فکر نمی کند که مسیحیان جهان خودشان دینشان را بهتر از رجوی می شناسند و نیازی به تعلیمات دینی از فیلتر اسلام گذشته ندارند. خانم رجوی اگر یک هزارم درصد از همین پیام آوری عشق و صلح و مهربانی مسیح را در وجود خودشان و همسرشان زنده می کرد مردم ایران الان همه مجاهد بودند.
بنده نمی فهمم چطور ممکن است کسی از یک طرف پیام رحمت و مهربانی مسیح را برای مسیحیان جهان تبلیغ کند اما از آنطرف یک زندانی سابق مبارز سابق و تبعیدی بیمار از پا افتاده ای را که آرزو دارد تنها یکبار پسرش و همسرش را با هم در کنار خود ببیند را به فساد اخلاقی!! و مزدوری اطلاعات متهم بکند. این فساد "اخلاقی" را هم آقای رجوی از بعد از فرار مترجمش به منتقد و معترض و مخالف و مزدور همینطور می چسباند. آخر چرا این بزرگوار تا این حد "بحث شیرین لوات" گیلانی جلاد به دهانش شیرین آمده ؟
بنده تورات را خوانده ام ولی در هیچ جایش ندیده ام مریم مقدس یا عیسی بن مریم یهودا را با سند و مدرک و نامه نزدیکانش بخواهند "ک..." یا دچار فساد اخلاقی معرفی کنند.
خانم رجوی یک درس را از مریم مقدس خوب یاد گرفت و آنهم آن سه ماهی بود که پیش از ازدواجش با مسعود رجوی عده نگه داشته بود و روزه صمت گرفته بود و یک کلام حرف نمی زند که موضوع چیست؟ مگر زن فلانی نبودی؟ چی شد؟.. نخیر حتی یک کلمه هم حرف نزد .بهترین دوران هم برای ما حالا که فکر می کنم همان سه ماه روزه صمت او بود. اصلا می بایست روزه صمت را ادامه می داد و اقای رجوی را هم به انجام آن وادار می کرد. در اینصورت مطمئنا ایران در همان دهه شصت ازاد شده بود.
ناصر ز

کوچک مصدقی گفت...

انقلاب درونی مجاهدین و کار سترگ مسعود و مریم رجوی شناخت انسانی میطلبد گرگها، الاغها، کفتارها، لاشخورها و میمونهای بازار دلقکها این را نمی فهمند از جمله ناصر ز هم نمی فهمد.حرکت بزرگی که یک جنبش را از سال 1365 تا همین حالا در توفان حوادث نگه داشته چیزی نیست که ابلهانی مثل ناصر ز بفهمند کسانی میفهمند که دستی بر اتش مبارزه دارنددر ضمن تربیت امثال ناصر ز و چرندیاتی که در خور خود اوست نشان میدهد از چه گندابی فرهنگ گرفته و در چه بازار لاتخانه ای بزرگ شده است مسعود و مریم رجوی چنانکه ساعدی گفت و نوشت نور دو چشم ملت ایرانند بیاری خدا سلامت خواهند ماند و این بار را بمقصد خواهند رساند امثال ناصر هم میتوانند در باغ وحش تهران دموکراتیک با رفقایشانورجه ورجه کنند و همه را بخندانند

احمد رضا.ص گفت...

مریم خانوم این خانوم در یک کلام داره زر زر میکنه مثلا چپه و لی از راستام راستره و نونخور پیروان محمدرسولااه هست این خانوم مثلا فمینیسته ولی گویا نمی فهممه که زن تو این دستگاه هیچ ارشی نداره اگه داشت خانوم رهبر اقلکم فامیل خودشوداشت من فکر میکنم اینا خوب خبر دارن چه خبره ولی دارن زندگیشونو میکنن راحت و بیخیال برا بقیه زر میزنن که اصلا مهم نیس این اگه یه روز تو اشرف و اون جلسات بود از این زرزرا نمیکرد جیرشو میگرفت و ساکت میموند

ناشناس گفت...

جناب کوچک رجوی
مرحمت بفرما درباره سترگ بودن آن حرکت بزرگ یعنی طلاق مریم از مهدی و ازدواجش با مسعود توضیح بده شناخت انسانی اش پیش کش ات. برادر من شما خیلی مونگول هستی که نمی فهمی آقای رجوی آن چنبش را بقول خودت در توفان حوادث به چنان روز سیاهی انداخته که جواب درخواست انسانی ساده یک بیمار را با تهمت اخلاقی و مزدوری می دهد!
از ساعدی گفته ای که البته بهتر بود دهانت را می بستی و نام او را هم به لجن آلوده نمی کردی اما متاسفانه ساعدی تنها کسی نبود که در آن سیرک مسخره که تنها موتور محرکش چیز رهبر بود فریب اعتمادگذشته اش به سازمان حنیف را خورد.همان بهتر که ساعدی رفت و قصه های هزار و یکشب معراج های بعدی با موتور رهبر و سر میهمانداری مریم رجوی را ندید و گرنه احتمالا نمایشنامه ای هم به اسم دون ژوان در سر زمین عجایب می نوشت.
گنداب واقعی همین تاریخچه رهبری چیز آقای رجوی بر سازمان است که روی میز است و تردید نکنید که در آینده بیشتر و بیشتر در معرض روشنایی قرار خواهد گرفت. گنداب همین فرهنگ کثیف آقای رجوی است که به همه نسبت "اخلاق فاسد "!!! و "ک..." و ..می دهد. کافر همه را به کیش خود پندارد اتفاقا یعنی همین و گرنه آقای محمد رحیمی کدام یک از کثافتکاری هایی که در تاریخچه رهبری چیز آقای رجوی بر سازمان ثبت شده را مرتکب گردیده؟
ناصر ز

ناشناس گفت...

مریم خانم
راست میگه این احمدرضا
هر کس دفاعی از مجاهدین
بکنه و یا افشاگری بکنه
زر زر کردن محسوب میشه
حرف حق زدن در لغت نامه
احمد رضا و امثال شما
ناصر ز و یغمایی و مصداقی
یعنی زر زدن
زر زدن زیادی هم در قاموس شماها
یعنی حرف حق زدن
اما اینگونه برخورد
کردن اتفاقا از سوزشش
زیاد از حد ماتحت هست
چاره اش یک آفتابه آب سرد است.

دلســـــــــــــــــــوز

دوستدار سوسیالیسم گفت...

مینا و شوهرش و رهبرش هیچکدام نه مارکسیست هستند نه فمنیست نه هیچ چیز دیگر اخر کدام مارکسیست و فمنیست میاید زیر رهبری یک زن و مرد خرده بورژوا که هنوز دارند دنبال امامزاده های مرده سینه میزنند اگر این مارکسیست و فمنیست است خاک بر سر مارکسیسم و فمنیسم

ناشناس گفت...

جناب کوچک مصدقی

قربان تربیت و فرهنگ سوپر انقلابی و توحیدی ات بروم پس یعنی اگر معنی تهدیدهای تان را خوب فهمیده باشم آقا و خانم رجوی تصمیم دارند که اگر به خیال خودش روزی در ایران به سر کار آمدند منتقدان و مخالفانش را بجای اوین در قفس های باغ وحش تهران زندانی کند!؟
بعد هم لابد قرار است مثل رفقای کره شمالی آنها را جلوی شیر و پلنگ های باغ وحش بیندازند...!
این نقشه مسیر را دقیقا چند وقت است که به شما ابلاغ کرده اند؟

جدا که هر دم از این باغ بری می رسد.

رضا

ناشناس گفت...

خیلی ببخشید ولی من یک سوالی در رابطه با خانم فیروزان الان دو هفته است که در ذهنم هست که نمی خواستم به آن بپردازم اما حالا که خانم مینا انتظاری ضمن مقایسه خانم فیروزان با روزا لوگزامبورگ از تئوریسن های بزرگ مارکسیسم باز آنرا در ذهنم آورده می خواستم با خوانندگان دریچه مطرح اش کنم شاید کسی جوابی برای آن داشته باشد.
خانم فیروزان نوشته است که 53 سال دارد و لیسانس دارد. من حساب کردم دیدیم 53 سال یعنی اینکه خانم فیروزان متولد 1342 است. یعنی اینکه در سال شصت خانم فیروزان 18 سال داشته است یعنی اینکه در سال 1359 سال بسته شدن دانشگاه ها خانم فیروزان 17 سال داشته است. اگر حساب کنیم که برای گرفتن مدرک لیسانس از دانشگاه های آن زمان مینیم سه سالتحصیل دانشگاهی نیاز بود یعنی خانم فیروزان در چهارده سالگی به دانشگاه رفته است یعنی اینکه تا سیزده سالگی خانم فیروزان دوازده کلاس را خوانده و دیپلم گرفته است.در اینصورت آیا خانم فیروزان در یکسالگی به مدرسه رفته است؟ آیا از هفت سالگی هر سال دو کلاس خوانده که توانسته است در سیزده سالگی دیپلم بگیرد؟
شاید هم خانم فیروزان بعد از آزادی از زندان در سال 70 یک راست به دانشگاه رفته است سه چهار سال درس خوانده و لیسانس گرفته است و در کنارش هم ازدواج کرده است و سپهر را هم به دینا آورده است وبعد از اخذ لیسانس بلافاصله بلافاصله به اشرف رفته است!؟
شاید هم که در"دانشگاه" اشرف لیسانس گرفته است؟!
ببخشید اما من هر طور نگاه می کنم یک جای قضیه ایراد دارد.
ممنون از راهنمای تان

فریده

نازنین گفت...

این خانم اگردر جلسات انقلاب ایدئولوزیک در برابر همسرش به او میگفتند که او بر همسرش حرام است و در حیطه ناموس یعنی حریم رهبری قرار دارد میفهمید فمنیست یعنی چه خوبست راحت در خارج زندگی کند و مقاله های چند متری مزخرف بنویسد واقعا بعضی در بیشرمی دست رهبر را هم میبندند

مش باقر گفت...

فریده خانوم وقتی که زندونی سیاسی رو میگن از اوین نامه مینویسه و داد میزنه درود بر رجوی مرگ بر خامنه ای آدمکش ! معلومه دموکراسی در زندونای حکومت خیلی زیاده خب همونجا آخوندا دانشگا ه درس کردن به همه لیسانس دادن .اینملیسانس گرفته!!اون روزا لوکزامبورگم با این مقایسه نمیشه اینا یه چیز دیگن خانوم انقلاب مریم اولش اینه مه بز باشی میشی انشتین دورون حالا من و شوما نمی فهمیم از نادونی خودمونه

ناشناس گفت...

حضرت یغمایی
با این دمکراسی کشکیت
شما اولین کامنتم زیر مقاله شخصی خودت را
سانسور کردید.
آخریش رو هم سانسور کردی
فقط پاچه ورمالیده های دریده حق دارند
به مجاهدین فحاشی کنند.
یک مشت نرسالار نرینه پرست
دور هم جمع شدید
فقط فقط دارید
از حسادت و بخل
بر علیه مسعود رجوی
و مریم رجوی فحاشی میکنید
درود بر مجاهدین خلق
زنده باد مسعود رجوی
زنده باد مریم رجوی
زنده باد آزادی

دلســــــــــــــــــــوز

ناشناس گفت...

آقای بسیار شناس چرا آقای مصداقی که میخواست درس ادب به دیگران بده ببین نوشتها خودش جماعتش تا کجا آلوده به بی اخلاقی کشیده شده چرا وقتی نوشته خانم فیروزان توسط رجوی میدونه وفقط این خواهر امضا کرده این یعنی بی ارداده دونستن این خواهر سقوط اخلاقی یعنی شب روز تمام اینترنت زیرو کردن به دنبال سوژه کشتن برای کوبیدن مجاهدین که شب روز خنجر خانیت اتهام تراشیدن همه میدونن آقای عباس رحیمی الان بیمار نبودن که خواستار خروج همسر سابق بشن اینکه مصداقی از سوعد میره انگلیس فقط برای رضای خدا نبوده اتفاقا حمله به سازمان از اینجا شروع شد مصداقی برای کوبیدن مجاهدین به هر زرالتی تن میده از گشتن فیس بوک گذاشتن کامنت هوادارها تا نگرانی خانوادها برای قوم خویش در لیبرتی بدون اینکه خودش وجماعتش یه قدم در کمک به انتقال انجام داده باشن همه میدونن از وقت فحاشی گزارشهای مصداقی شروع شد حداقل ۱۰۰ از مجاهدین کشته شدن اینها به هیج وج تصادفی نیست اینها طرح وبرنامه بود برای نابودی اپوزیسون که با سرگردگی مصداقی اجر شد از وزارت آب میخوره تمام حمله هایی که صورت میگره یه بچه هم میدونه کاملا برنامه ریزی شده اس ولی من به این جماعت میگم صد نار بده آش بع همین خیال باش در آخر این شمایی که بی آبرو شدی مطمعنم مثل بقیه که این راه رفتن نمایشگاه نفاق شما در تهران به همین زودی خواهیم دید چون این جماعت به مرز جنون رسیدن وقتی اسم مجاهد میاد از شدت خشم به هم میریزن برای ضربه زدن از هیچ کاری فروگزار نمیکن از کامنت یه هوادار گرفته سوژه کردن تا احساسات نگرانی خانواده تا حتی یه کلیپ طنز پیک شادی فقط دعا میکنم بیش از این سقوط نکنن به خود بیان کمتر دست در خون بهترین فرزندان این مملکت کنن که گناهی ندارن چه سعادت ایران

ناشناس گفت...

فریده خانم

زمان شاه دوره لیسانس مینیمم سه سال نبود بلکه مینیمم چهار سال بود.

رضا


esmail گفت...

دلسوز! سلام
تو یک کمی ادب داشته باش کامنتهایت منتشر میشود
در ضمن نرینه های وحشی نرینه پرست نیستند قاعدتا مادینه پرستند ولی تو قاطی کردی عزیز
گویا حافظ فرموده!!
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
نر باز نه بل یکسره مادینه پرستیم
دلسوز اگر گفت خطا کرد و غلط گفت
مادینه پرست از سحر روز الستیم
چون جد من وما بود آدم نبود لوط!!
نر بهر شما باد کزو یکسره رستیم
در ضمن دلسوز جان سال نو مبارک.امیدوارم حال و احوال همه به شود تو هم کمی با ادب شوی
یا علی

مش باقر گفت...

بابا جووووووووووووووونم این ناشناس کیه تو چار خط ده تا غلط املائی داره بابا جون برو اول دیکته یاد بگیر بعد بنویس

ناشناس گفت...

مش باقر نکته بین بزرگواراین ناشناس بیسواد ببخش تا این کامنت بعد دوسال از این جنگ کثیف دادم صد بار سند کردم ارور داد حوصله ایی برای ادیت کامنت نموند الله دادی فرستادم

ناشناس گفت...

حضرت یغمایی
تو که آنقدر
مودب هستی
ادب شناسی
قبل از اینکه
من را شروع بزدن کنی
یک نگاهی به کامنتهای دوستدارانت
از جمله احمدرضا.ص بیانداز
آن وقت میفهمی کی ادب داره کی نداره
در ضمن منظور من از نرینه پرست
اتفاقا خوب میدانم چی میگم
نرینه پرست کسی ا ست که
خیلی به آلت نرینه اش
مینازد و
همه زنان را به چشم مادینه می بیند
شما ظاهرا نرینه پرست را
با نرینه باز اشتباه گرفتی!



دلســــــــــوز

ناشناس گفت...

نکته مشترک و "درد اصلی"‌ در این ده نوشته فقط یک موضوع ‌ست و آن این است که آقای رحیمی خواستار دیدار همسر (همسر سابق) خود شده. الباقی قصه است و بهانه و دق دل خالی‌ کردن با سٔس خانواده و انسانیت و ....
به یاد دوستی افتادم که دختر خانمی را دوست داشت و همیشه میگفت که پنجاه در صد قضیه حل است، فقط مانده پنجاه در صد دیگر.
حال نیز در این داستان پنجاه در صد قضیه خواستار همسر (همسر سابق) میباشد به همراه دیگر سود جویان کناری این داستان, بدون در نظر گرفتن پنجاه در صد دیگر. بودند کسان دیگری همچون خانم اقبال (برادر یشان اکنون در خارج هستند) ، مصطفی محمدی (دختر ایشان اکنون در آلبانی هستند)، و ... که فکر میکردند که پنجاه در صد کافیست اما بعدا معلوم شد که چنین نیست هر چند این بدان معنی‌ نیست که آن پنجاه در صد دیگر و یا این پنجاه در صد در آینده‌ همین نظر را داشته باشند چون انسانها قابل تغییرند (نمونه عینی مثل آقای یغمایی که فعلا مزدوج هستند و همسر سابق و نه همسر فعلی‌ در لیبرتی میباشد). راستی‌ اگر این خانم خواستار این بشوند که آقای رحیمی باید به لیبرتی بیاید تکلیف چیست؟
سؤ استفاده از خانواده برای پیشبرد مقاصد از پیش تعیین شده از طرف هر کسی‌ که باشد کارهای انجمن نجات را تداعی می‌کند.

با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران، پیش به سوی سال نو مسیحی

مسیح

ناشناس گفت...

اینکه ۱۲ هزار نفر برای انتخابات مجلس کاندید شده اند به وضوح نشان می‌دهد که گرچه رژیم با نوعی بحران و مخمصه روبروست اما در ذهن و ضمیر مردم، هیچ آلرناتیوی نیست. شعر و شعار ها را باید انداخت دور. دریا

ناشناس گفت...

به نظر شما چرا تا کنون هیچکدام از ساکنین لیبرتی به همین کسانی نامه خانم پروین فیروزان را داده اند (کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل و نظایر وی) نامه ننوشته و برای مثال خواهان دیدار خانواده اش، یا خواهان خروج از عراق نشده‌است؟
لطفاً یکبار دیگر سطور بالا را بخوانید.

اگر واقعاً نفرات ساکن در لیبرتی میتوانند فرداً و شخصاً اراده خویش را به کار گیرند، پس برای چی نامه مزبور را ننوشته اند؟ چرا؟
آیا هیچکدام از ساکنین لیبرتی به خروج از آن کانون خطر فکر نمی‌کنند و بدون استثنا، همه و همه و همه می خواهند همانجا بمانند؟ خیر

چون من و دوستانم که از آن جهنم آمدیم بیرون، هرگز دروغ فوق را باور نمی کنیم و امثال مینا انتظاری که یک روز هم آنجا نبودند حق قضاوت در این مورد را ندارند. مینا باید مثل من و ما آنجا بود و می دید با او و شوهرش و فرزندانش چه می‌کنند و چه بلایی سرشان می‌آید.

دوباره می پرسم چرا تا کنون هیچکدام از ساکنین لیبرتی به همین کسانی نامه خانم پروین فیروزان را داده اند (آنتونیو گوترس، جنیس مارشال و...) نامه ننوشته و برای مثال خواهان دیدار خانواده اش یا خواهان خروج از عراق نشده‌است؟

این است دلیل و حجت ما که به جّد معتقدیم روی نامه خانم پروین فیروزان، اصلا و ابدا نباید حساب کرد. نامه خط مسئولین بالاست.
ابدا منظورم خدای نخواسته توهین به آن زن رنجدیده نیست. او و هر زن دیگر البته که مستقل است و باید هم باشد اما این استقلال در محیط بسته و ضد دموکراتیک مجاهدین له شده است. مثل من که له شد.
حتی اگر پروین فیروزان مثل سمیه محمدی و...بیاید با زبان خودش همین حرفها را بزند، مسئله ای که گفتم عوض نمیشود. لاله

ناشناس گفت...

من هرزه نامه مینا انتظاری - را خواندم. پیام من به ایشان و عیال مربوطه فرخ حیدری این است:
میشه شما لطف کنید تشریف ببرید لیبرتی و پروین فیروزان هم بیاد آخر عمری پدر سپهر را ببینه و برگرده دوباره همون جا که بود؟ اگه شما لطف کنید برین اونجا و او بیاد اینجا، شما در برابر تاریخ بر اساس نوشته تان جایگاه بهتری خواهید یافت و پروین هم یعد از سالها سختی و مبارزه شوهر بیمارش را برای آخرین بار خواهد دید. شین

ناشناس گفت...

موجودی که البته نه گرگ است و نه الاغ و نه کفتار و نه لاشخور! اما میمون وار آنچه «استاد ازل»!! گفت را بلغور میکند، مثل شیر، البته نه شیر سماور بلکه شیر همیشه در خر و پف، فقط شعار میدهد که انقلاب درونی مجاهدین و کار سترگ حضرت سر شناخت انسانی میطلبد!! چه غلطا...
داداش، شناخت آن حقه بازی و تئاتر به کنار.
نتایج آن شامورتی بازی، آیا جز ضربه زدن به اعتماد مردم و بازشدن زبان آخوندها بوده است؟

ضمناً اگرچه دکتر ساعدی صد بار از کسانیکه تعریف می‌گویید کرده، پاک تر و عزیز تر بود اما حرفش وحی منزل نیست. آن دو نفر وبال مردم ایران هستند. متاسفانه. فامیل

esmail گفت...

دلسوز گرامی سلام
با تعریف دقیق شما لطف کرده و ان نرینه پرست اصلی را که تمام عالم و انقلاب را به همان چیزی که شما فرمودید متر کرد پیدا و معرفی کن ممنون میشوم البته برای شناخت خودت میگویم من خوب میشناسمش جانوری سرشار کمپلکس نرینگی و تمام قد مریض روحی

ناشناس گفت...

حضرت یغمایی
قرار نشد که جر بزنی
شما بعد از بیست سال
خروج از مجاهدین و شورا
هنوز بدنبال همسر سابق
هستی
مطمئن باش که هیچ ضمانتی
نداشت که حتی اگر همسر سابقت
همراهت می آمد
در اروپا با شما به زندگی
ادامه دهد
از آن طرف چه ضمانتی
وجود داشت که شما
در صورت جدایی
او را تهدید به اسیدپاشی نمیکردی؟
نرسالارها معمولا اینجوریند
به زن فقط به چشم یک مادینه نگاه میکنند
و ابدا به شخصیت زن اهمیت نمیدهند
به انتخابشان بی احترامی میکنند
بعد از بیست سال جدایی
تصور میکنند که زن
یک قطعه زمین است
یا اینکه برده اند
تا آخر عمر کنیز
نرسالارها هستند.

دلســـــــــــــــــــوز

ناشناس گفت...

پاسخ به آنکه نام خودش را «مسیح» گذاشته و نفرت را نمایندگی میکند

اگر کسی بویژه در آخرین روزهای زندگیش خواستار دیدار مادر فرزندش بشود، یا بعکس خواستار دیدار پدر فرزند، خود فرزند، و یا برادر و خواهر خودش باشد، این حق اوست. چه این حق را در اوین امثال لاجوردی و حاج داود گرفته باشند، چه در اشرف سابق، آن حق، سالیان پیش ناحق شده و تبدیل به ملک رهبری» شده باشد.
از این جهت اگر آقای رحیمی خواستار دیدار همسر خودش باشد، و سپهر هم خواهان دیدار مادرش، این حق آنهاست و لاجوردی و حاج داود هم آن را انکار نمی کرد.
این حق اگرچه برای شما از جنس نرینگی و عفریتگی و وابستگی است ولی از آسمان آبی هم پاک تر است.
صحبت از خواسته زندانی رنجدیده اوین و لیبرتی (هر دو) خانم پروین فیروران نکنید و باعث خنده های بیشتر نشوید. من خودم در آن محیطهای بسته سالیان دراز حضور داشتم.
خواسته، خواسته مسئولین و در درجه نخست، شخص مسعود رجوی است و با مرور زمان به کمک تشکیلات و شگردهایی که جای صحبتش اینجا نیست، تیدیل به «خواسته خود فرد» !! میشود و فردی که فردیت او را به اسم منیت و جنسیت له کرده اند، سخنگو و حامی حرفی میشود که بتدریح در فضاب بسته به او و امثال او حقنه شده است. به محض اینکه این افراد در محیط آزاد (آزاد از جبر تشکیلات) باشند به اصل خویش برمی گردند و در این مورد نمونه کم نیست.
پرسیده شده: اگر این خانم خواستار این بشوند که آقای رحیمی باید به لیبرتی بیاید تکلیف چیست؟
پاسخ: این فرض که البته جوکی بیش نیست. اما چنانچه آقای رحیمی توانایی جسمی این کار را داشته باشد و بتواند بدون آقا بالاسر ، همسرش را ببیند و صحبتهای آنها شنود هم نشود، (اگر و اگر و اگر) عالی است و باید آقای رحیمی یک لحظه را هم از دست ندهد و برود.
اما حالا چون شرایط جسمی وی اجازه نمیدهد، آیا شما حاضرید افراد مشابه (چه زن و چه مرد) بروند آنجا و بدون آقا بالاسر پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند و یا زن و شوهر خودشان را ببینند؟ حاضرید بروند و آنجا به آنها تهمت نزنید و الدنگ نخوانید و به اشان سنگ پرتاب نکنید؟

با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران، پیش به سوی سال نو مسیحی
مریم

esmail گفت...

عزیز دلسوز
این مسائل در حیطه سواد من نیست!
میتوانی از کتب آسمانی جواب را بجوئی
که میفرماید زنان کشتزار شمایند
و نیز از رهبر عقیدتی
در ضمن فراوان چرند میبافی
و از قول من بلغور میکنی
موفق باشی

ناشناس گفت...

پاسخ به آنکه نام خودش را «مسیح» گذاشته و نفرت را نمایندگی میکند

اگر کسی بویژه در آخرین روزهای زندگیش خواستار دیدار مادر فرزندش بشود، یا بعکس خواستار دیدار پدر فرزند، خود فرزند، و یا برادر و خواهر خودش باشد، این حق اوست. چه این حق را در اوین امثال لاجوردی و حاج داود گرفته باشند، چه در اشرف سابق، آن حق، سالیان پیش ناحق شده و تبدیل به ملک رهبری» شده باشد.
از این جهت اگر آقای رحیمی خواستار دیدار همسر خودش باشد، و سپهر هم خواهان دیدار مادرش، این حق آنهاست و لاجوردی و حاج داود هم آن را انکار نمی کرد.
این حق اگرچه برای شما از جنس نرینگی و عفریتگی و وابستگی است ولی از آسمان آبی هم پاک تر است.
صحبت از خواسته زندانی رنجدیده اوین و لیبرتی (هر دو) خانم پروین فیروران نکنید و باعث خنده های بیشتر نشوید. من خودم در آن محیطهای بسته سالیان دراز حضور داشتم.
خواسته، خواسته مسئولین و در درجه نخست، شخص مسعود رجوی است و با مرور زمان به کمک تشکیلات و شگردهایی که جای صحبتش اینجا نیست، تیدیل به «خواسته خود فرد» !! میشود و فردی که فردیت او را به اسم منیت و جنسیت له کرده اند، سخنگو و حامی حرفی میشود که بتدریح در فضاب بسته به او و امثال او حقنه شده است. به محض اینکه این افراد در محیط آزاد (آزاد از جبر تشکیلات) باشند به اصل خویش برمی گردند و در این مورد نمونه کم نیست.
پرسیده شده: اگر این خانم خواستار این بشوند که آقای رحیمی باید به لیبرتی بیاید تکلیف چیست؟
پاسخ: این فرض که البته جوکی بیش نیست. اما چنانچه آقای رحیمی توانایی جسمی این کار را داشته باشد و بتواند بدون آقا بالاسر ، همسرش را ببیند و صحبتهای آنها شنود هم نشود، (اگر و اگر و اگر) عالی است و باید آقای رحیمی یک لحظه را هم از دست ندهد و برود.
اما حالا چون شرایط جسمی وی اجازه نمیدهد، آیا شما حاضرید افراد مشابه (چه زن و چه مرد) بروند آنجا و بدون آقا بالاسر پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند و یا زن و شوهر خودشان را ببینند؟ حاضرید بروند و آنجا به آنها تهمت نزنید و الدنگ نخوانید و به اشان سنگ پرتاب نکنید؟

با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران، پیش به سوی سال نو مسیحی
مریم

ناشناس گفت...

آقای دلسوز عزیز ! اگر خیلی مایلی در مورد نرینه پرست ها مطالعه کنی ، بنده یکی را می شناسم که برای مطالعاتت حرف ندارد . تمام زنان دنیا را مایملک خودش می داند . اگر کسی در خواب ببیند که به یک زن چپ نگاه کرده است ، صبح باید بیاید و خوابش را بگوید و توی سر و کلەی خودش بزند . سه بار ازدواج رسمی کرده و هر ازدواجش را هم حماسە نامیده . حماسەی رفتن به رختخواب . اگر مایل بودی در موردش مطالعاتی بکن . فکر کنم رییس همەی نرینه پرست های دنیا باشد

سهراب

نرینه خوشحال گفت...

به این دلسوز گوساله میخواهم بگویم آری من یک نرینه هستم به نرینگی خودم مفتخرم مادینه من هم خیلی خوشحال است که من نرینه هستم ولی بتو چه احمق بخودمان مربوط است نه تو و همچنین ظلم به آقا عباس را ظلم و ستم میدانم و همچنین بیشرفی دلسوز برود بمیرد برای نرینه واقعی بودن باید صلاحیت داشت و چه دنیای زیبائی است نرینه بودن و مادینه بودن و خاک بر سر این دلسوز کنند که در این مورد عقده ای است. درود بر همه نرینگان و مادینگان آزاد و دموکرات

ناشناس گفت...

آقای دلسوز ! از مشخصات روانی رییس نرینه پرست ها این است که چشم دیدن این که کسی با کسی دوست باشد و یا کسی به کسی عشق بورزد را ندارد . یک حرمسرا دارد که همە باید با هم برایش برقصند . زنان حرمسرا هم کلفتهایی هستند که باید به فکر بر طرف کردن امیان او باشند . کیس بسیار مناسبی برای شماست که در مورد نرینه پرست ها مطالعه می کنی . حتما برایت جالب خواهد بود

سهراب

ناشناس گفت...

یکبار در نشستی در قرارگاه اشرف که بنده هم حضور داشتم و همە مرد بودیم (نرینەی وحشی بودیم) ایشان فرمودند : دکتر می گوید که ادرارتان کف دارد !!!! دکتر آزمایش کرده و می گوید در ادرارتان کف هست . این نشان می دهد که شما هنوز درگیر مسائل جنسی هستید !!!!
ذهنیت این رییس نرینه پرست ها اینطور است . مدام به فکر این است که چه کسی با چه کسی خوابید و چه کسی به چه کسی فکر کرد و در ادرار چه کسی کف هست و در ادرار کدامیک شفافیت وجود دارد . آقای دلسوز کیس بسیار مناسبی هست برای مطالعات شما . از دست ندهید

سهراب

مش باقر گفت...

سهراب جون اونیکه تو میگی والله نرینه نیس . نداره بابا نداره! اگه داش وضع همه بهتر بود .منم با نرینه خوشحال موافقم نرینه بودنو ومادینه بودن اشخاص به خودشون مربوطه ما که ازمون گذشت ولی خوش بحال اونی که میتونه نرینه باشه زندگیشو بکنه همچنین خاک تو سر این مرتیکه دلسوز نانرینه

ناشناس گفت...

در قرارگاههایش اگر زنی به روی صندلی نشسته بود و پا می شد می رفت ، تا ده دقیقه هیچ مردی حق نداشت روی آن صندلی بنشیند . می دانی چرا؟ چون می گفت صندلی هنوز گرم است و گرمای تن آن زن را دارد . اگر کسی بنشیند دچار مشکلات جنسی می شود . چنین کسی با چنین افکار مالیخولیایی کیس بسیار مناسبی برای مطالعات شماست . فکر کنم آخرین نمونه از این رسته از انواع موجودات است . با مرگش کلا چنین رسته ای منقرض می شود . پس دلسوز عزیز این فرصت را از دست نده . حتما او را پیدا کن و رویش مطالعه کن

سهراب

ناشناس گفت...

من هم موافقم که نرینه بودن هیچ ایرادی ندارد . اصولا کسی که چنین کلمەی ای را اختراع کرد به حرمت مرد و زن توهین کرد . او عشق را فقط در آمیزش جنسی می دید و هیچ چیز بجز آن برای عشق قائل نبود . ذهنش به صورت بیمار گونه ای درگیر این چیزها بود . به سوراخ و سنبه های مردم کار داشت . واقعا تهوع آور است

سهراب

ناشناس گفت...

چنانچه «راهبر ضد نرینه همیشه در رؤیا»، به این یا آن زن به قول مینا انتظاری «رها و آزاد»، گفته باشد: «شلوار مرا اتو کن» و بعد ها هم زیر پای او نشسته باشد که «از همسرت جدا شو و خودم تو را به عقد خودم درمی‌آورم»، از عجایب دستگاه رهبری نیست؟
بنده با آن خانم آشنا هستم و آنچه نوشتم عین واقعیت است.

مگر نرینگی، شاخ و دم دارد؟ مسعود رجوی همه را به کیش خود می‌پندارد. چنانچه «دلسوز» ها به بی حیایی ادامه دهند، پرده های دیگری هم رو خواهد شد. سلام بر آزادی و مرگ بر رژیم آخوندی با همه دار و دسته هاش. عیال

نرینه خوشحال گفت...

والله عیال من رفته است سفر وقتی برکشت در خواست میگویم خودش بنویسد ما در زندگی بیرونی هر دو کار میکنیم ولی در خانه من نرینه او هستم و او هم مادینه قشنگ من صبح که بیدار میشوم بمن میگوید سلام نرینه جان عزیزم البته خلاصه میگوید نری جان! من هم میگویم فدایت مادینه قشنگم مادی جانم خلاصه در خانه با هم اینطور هستیم و خیلی زندگی خوبی هم داریم حالا این دلسوز ابله هی بزند توی سر نرینگی و مادینگی بخدا تو لذت یک لحظه نرینه بودن را حس نمیکنی و عقده داری پس خاک بر سرت

فیل فیلسوف گفت...

ایها الناس حواستان باشد این دلسوز ما را به یک راهی برده که اصل مطلب را فراموش کرده ایم یعنی درد آقای رحیمی را لطفا توجه کنید

ناشناس گفت...

نه موضوع آقای رحیمی فراموش شده و نه بی‌عاطفگی و بلاهت شیر همیشه در رؤیا، با مقوله عاطفه و عشق که او فقط در پایین تنه دیده و می بیند. عیال

ناشناس گفت...

پاسخ کاربری که نام "مریم" بر خود گذاشته و حقه بازی را نمایندگی می‌کند.
این داستان حداقل کاری که کرد این بود که طرز تفکر شما را به وضوح نمایان کرد که چگونه فکر می‌کنید و با پنجاه در صد، قضیه را حل شده می‌پندارید. حق از نظر شما و طرز تفکر نوع شما در پنجاه در صد خلاصه میشود، حال هر نامی‌ که دوست دارید بر آن بگذارید.
سخن از خنده و جوک مینمأید؟ واقعاً که خنده‌دار تر و جوکتر از این وجود ندارد که بعد از حدود بیست سال کسی‌ خواهان دیدن همسر سابق شود و باز هم خنده‌دارتر و جوکتر سودجویانی مثل شما در اطراف این داستان (بدا به حال آقای رحیمی).
نه آقای رحیمی ملک کسی‌ ‌ست و نه خانم پروین فیروزان، حقه بازی موقوف


با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران
مسیح

ناشناس گفت...

دوستان و رفقا با سلام.
در موافقت با نکته ای که "فیل فیلسوف" مطرح کرده؛ باید مواظب باشیم که حداقل توی این صفحه اصل موضوع که عباس و عباس ها هستند، به محاق برده نشه! واسه اینکه در موارد مشابه آینده حواسمون جمعتر باشه و اجازه ندیم توان بالاتر گروهی-تشکیلاتی (توان بالاتر گروهی-تشکیلاتی) و در اینمورد خاص بخش جی.اس تشکیلات رجوی رذل ما رو که عمدتاً فردی داریم عمل می کنیم دوباره مثل شامورتی بازی انقلاب ایدئولوژیک بدنبال نخود سیاه کشف شان و کرامت ناداشته اون کالای جنسی بفرسته! من ناچیز هشدار قبلی خودم رو دوباره تکرار می کنم.

همه کسانی که با دارودسته رجوی کار کردن میدونن که رجوی سعی می کنه نذاره هیچیک از اعضای تشکیلات بجز از طریق بولتن های داخلی و جلسات ایزوله مشابه در جریان اخبار و رویدادها قرار بگیره. ولی همونطوریکه مشاهده میکنین چندین و چند تیم جنگ سیاسی تشکیلات "همه با هم" به دریچه زرد و بخصوص این صفحه گسیل شدن که خواسته و ناخواسته چشمشون به خیلی از اسرار مگوی تشکیلات باز میشه. و این نیست مگه از سر استیصال رجوی!

بنظر من علت اینکه اینهمه رجوی نشون "همه باهم" توی این سایت و صفحه جمع شدن فقط و فقط خبر از یه چیز میده واونهم اینکه سرنخ سرکوب داخل تشکیلات داره از دست رجوی رذل در میره. عنایت بفرمایین؛ همون تشکیلاتی که بسیاری از ما رو به جرم اینکه از سال 2003 می گفتیم باید بروبچه ها رو از کشتارگاه عراق خارج کرد، رژیمی و هزار کوفت و زهرمار دیگه میخونه! همون تشکیلاتی که امکان فرستادن بچه ها به دیگر کشورها رو سوزوند! همون تشکیلاتی که کارت ملکی در مقابل خواست رهایی بچه ها از قتلگاه عراق توسط رئیس دانا رو بازی کرد! همون تشکیلاتی که توی همین سایت و صفحه به من وشما انگ بودار و مشکوک و هزار کوفت و زهرمار دیگه میزنه! همون تشکیلاتی که بروبچه های تشکیلاتی خارج کشوریش تازگی سعی می کنند وارد هیچ بحثی با جداشده های آشنای قدیمی خودشون نشند همونهایی که تا چند روز پیش تا که یکی رو میدیدن جروبحث های کذایی رجوی نشون تشکیلات رو شروع میکردن! همون تشکیلاتی که افراد خودش رو حالا دیگه واسه عیادت؟! عباس (واسه عیادت؟! عباس)، به بیمارستان میفرسته! همون تشکیلاتی که ... آره همون تشکیلاتی که می گفت نماینده سازمان ملل که گزارش سرکوب داخل تشکیلاتی رو داده بود کارگزار رژیمه! و الخ... آره همون تشکیلات در سال 2015 (فقط یا عمدتاً در سال 2015) داره به سازمان ملل واسه خاطر اسرایی که به آلبانی (بله فقط آلبانی) منتقل میشن کمک مالی؟! می کنه!

اوندسته از ما که با این تشکیلات کار کردیم اینرو می فهمیم که رجوی نه از سر صدق و صفا بلکه واسه اینکه یه الموت دیگه مثل اشرف و لیبرتی درست کنه و بروبچه ها رو پشت هفتاد حصار تودرتوی نو در آلبانی زندانی کنه دست به اینکار زده. اما باز هم باشناختی که همه ما از رجوی داریم اون تا مجبور و ناچار نشده باشه تن به چنین انتقالی نمیداده و من فکر میکنم این عقب نشینی رجوی حاصل خون بروبچه هایی که تو این چند سال به عبث برزمین ریخت، رنج وشکنج امثال عباس ها و فعالیتهای همین سایت و ایت اصفهانی و سایتهای مشابه ضدرژیمی دیگه و من وشمایی که در عین جدایی از رجوی رذل خودمون رو به عفن و جنایت رژیم نیالودیم، باشه.

به تجربه میدونیم گذشته چراغ راه آینده همه ماست!
یادتونه همینکه رجوی یه فرجه رفع فشار چندماهه واسه خودش دست و پا کرد، کلک انقلاب ایدئولوژیک رو به همه ما زد و همه ما رو بدنبال نخود سیاه کشف کرامت و شان اون کالای جنسی فرستاد و از اون کژراهه اینهمه خسارت به زیباترین، برناترین، شیداترین و عاشقترین نسلهای شیفته آزادی و برابری سراسر تاریخ ایران زد و اکثر ما رو چنان در دنیای رذالت خودش غرق کرد که؛ حتی آینه نیز سلامت را نمیخواهد پاسخ گفت! شد زبانحال ما! پس واسه رسوندن رفقای اسیرمون به جا و مکانی در دنیا که در اونجا اونها دسترسی به اطلاعات آزاد دارن و میتونن رها از تاکتیکهای فاشیستی جبر جو و جبر جمع وتف بارون و فحش و فضیحت شنیدن و تخریب شخصیت و ... واسه آینده خودشون آزادانه (آزادانه)، تصمیم بگیرند، حتی یه لحظه هم نباید فشار رو از روی تشکیلات رجوی رذل و اون کالای جنسی برداریم!

به امید رهایی همه اونهاییکه واسه رهایی خلقمون دست در دست هم در دل شهر و کوه و جنگلها با جان وجنم خودشون آتشی ماندگار تا همیشه تاریخ سرزمینمون برافروختن!

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!

رفیق سائل.

جواد گفت...

مقاله جدید ایرج مصداقی.
http://www.pezhvakeiran.com/indexm2.php?id=74996&pg=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87

ناشناس گفت...

برادر یا خواهر مسیح
بالا بروید پایین بیایید نمی‌توانید، هرگز نمی‌توانید با دغل و دروغ، کار نا ثواب مسعود رجوی را توجیه کنید.
در دستگاه میرا و ضد مجاهد وی، فرد و نظر فرد جوکی بیش نیست. خودتان را به آن راه نزنید.
نفی واقعیت، واقعیت را نفی نمیکند.
با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران
مریم

ناشناس گفت...

عباس جان من هنوز امید به لطف خدا دارم که خوب شوی ولی اگر بسوی خدا رفتی به او بگو بجز خمینی و خامنه ای که ما را تکه تکه کردند با چه بیشرفهائی روبرو شدیم و از دستشان چه کشیدیم خدا یارت
م. مهرداد

ناشناس گفت...

آقای مصداقی عزیز ! کاش راجع به مطلبی که رضا فلاحی در سایت تیف منتشر کرده و جریان ملاقات خودش با عباس و برخوردش با شما را توضوعێ داده هم می نوشتی تا روشن شود که موضوع چی بوده . ممنون از شما . مطلب رضا فلاحی را می توانید در لینک زیر بخوانید
http://www.tipf.info/hekayate,lashkhorha.htm

سهراب

فرزاد االف. ح گفت...

برای ولادت مسیح پیام ندهید لطفا مسیح باز مصلوب روی تخت بیمارستانی در لندن دارد بر صلیب تهمت و رنج و بیماری جان میدهد مسیح همین اوست ولی نمی بینید اگر یک خدائی باشد فرداخودش قضاوت میکند که مسیح چه کسی بوده و یهواد کی بوده است

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
جواد گفت...

لیبرتی که بودیم به دوستانم همیشه می گفتم، دستگاه سازمان مجاهدین مثل یک کرگدن میماند با کله به سمت هدف میدود و هیچ انعطافی ندارد چون گردن ندارد باید برود جلو و توقف کند و یا با یک شعاع بزرگ دور بزند، حالا در این قضیه بیمار و درخواستش همینطور برخورد کرده، و مثل حیوان نجیب تویش مانده.

خانم انتظاری و شرکاء که از ارثیه روزا لوکزامبورگ و مارکسیسم برایشان فقط نامه پرانی و کلمات دهان پرکن( البته نه چندان) باقی مانده است و با زندگی آسوده در ینگه دنیا برای ساکنین لیبرتی نسخه مقاومت می پیچند، هرگز حق ندارند که از جانب ما سخن بگویند.
خانم انتظاری متملق و فریبکار میشود بگویید از این مبارزه خونین شما جز آسایش چه نصیبی داشته اید؟ هر کلمه شما چون دشنه ای است بر قلب ما که امید و اعتمادمان در زیر توجیهات دروغین رهبری دروغگو و استالین صفت به باد رفت، من از گذشته خویش نمی نالم، من از نامردمیهای شما زخمدارم. نمیدانم چگونه بر خود روا میدارید خنده را، خانه آسوده را، زندگی را، خندیدن را، عشق را، محبت را، ..... و در همان حال این چنین حق را ناحق کردن یا در بهترین حالت نادانسته در وادیی نظر دادن که اصلا صلاحیت آن را ندارید، و به موجب آن فرمان مشروع بودن ماندن تا مرگ مبارزان را در عراق....
خانم انتظاری آیا میدانید در لیبرتی اگر کسی با چنین کیسی از جانب خانواده اش مواجه شود، با او چگونه برخورد میشود؟ برگه ای به او میدهند و میگویند همین را بنویس و سپس میتوانی چند سطر به آن اضافه کنی، اگر نفر مربوطه این کار را نکند، او را به تحویل دادن به دولت عراق که شریک جمهوری اسلامی است تهدید میکنند، آیا از نظر منطق مبارزاتی-فمینیستی-مارکسیستی-پرولتاریایی این رفتار قابل توجیه است؟ آیا شما به این میگویید انتخاب آزاد؟
هرگز یک بار از خودتان پرسیده اید چرا یکبار محض رضای خدا نشده که در جواب خانواده نفر مخاطب بگوید بله من میخواهم از مجاهدین جدا شوم؟ چرا همیشه افراد به آنطرف غش میکنند؟ حتی نفراتی که بعدها از مجاهدین جدا شدند.

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏1 – 200 از 333   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»