دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ دی ۲۰, یکشنبه

نوزده نوشته در باره عباس محمد رحیمی.مصداقی. خانواده محمد رحیمی.همنشین بهار یغمائی. شلالوند. کاویانی . حیدرنژاد. سپهر محمد رحیمی. منوچهر محمد رحیمی و...

 دوستان آخرین نوشته آقای مصداقی را بخوانید و روی اسناد ضمیمه تامل کنید خیلی چیزها در روشنی قرار میگیرد
سرگیجه ی رجوی در برابر مظلومیت عباس محمدرحیمی . ایرج مصداقی
مظلومیت عباس محمدرحیمی که با مقاومتی ستودنی پنجه در پنجه مرگ انداخته، فرقه رجوی را با بحران تازه ای روبرو ساخته است. رجوی بدون در نظر گرفتن تبعات درگیر شدن با خانواده ی شریفمحمد رحیمی )به ویژه عباس و سپهر (اشتباه بزرگی را مرتکب شد که نه تنها خود بلکه دستگاه سیاسی و تبلیغاتی این فرقه را دچار معضل بزرگی کرد. مسعود....
 برای خواندن بقیه مطلب روی لینک خواندن مطالب دیگر در زیر کلیک کنید
رجوی که همچنان می کوشد پرده بر سیاهکاری هایش بیافکند توجه نداشت که عباس محمدرحیمی به یکی از سرشناس ترین خانواده های مبارز ایران تعلق دارد و خود یکی از شناخته ترین زندانیان سیاسی دهه 60 ایران است و درافتادن با او و فرزندش که از کودکی رنج های بسیاری را متحمل شده بهای سنگینی را می طلبد.  ادامه‌ی مطلب...

 آقای رضا فلاحی ! شرم سیری چند؟   سهراب محجوبی
آقای رضا فلاحی شما چرا به اتفاق همسر و فرزند به دیدن مامور وزارت اطلاعات می روید؟ شما چه رابطه ای با وزارت اطلاعات دارید که شب چله را با ظرف آجیل به دیدن کسی می روید که نه تنها خودش در دام وزارت اطلاعات افتاده است ، بلکه فرزندش را هم به همین کار گمارده است؟ ادامه‌ی مطلب...
 
 رئیس جمهور شورا طبق معمول پیامی داده است وسال نو میلادی را به مسیحیان تمام جهان تبریک گته و از اوصاف مسیح و مهر و محبت و صلح و دوموکراسی و چیزهائی از این قبیل صحبت کرده است.لینک: پیام   به‌مناسبت میلاد مسیح و آغاز سال ۲۰۱۶میلادحرفها طبق معمول عالی است و این حق دموکراتیک ایشان است که تبریک بگوید اما:میان پیامبرانی که تا بحال آمده اند   مسیح چهره اش چهره ای عاطفی و زیباست. با همه کشت و کشتارهای پیروانش در دوران انگیزیسیون و امثالهم هنوز کسی نتوانسته از شخص شخیص مسیح گاف و گوفی بگیرد و مثلا در کتابش بخواند:.....ادامه مطلب 

نامه سپهر محمدرحیمی از بیمارستان «یو سی ال اچ» لندن به كميسر عالی حقوق بشر ملل متحد  

 حتی اگر ادعای رهبران مجاهدین را بپذیریم که مادرم آزادانه از پدرم جدا شده است و امروز هیچ پیوند قانونی و عاطفی با او ندارد و برایش مهم نیست پدرم چگونه با هیولای مرگ دست و پنجه نرم می کند و از زندگی و مبارزه می گوید آیا می توان پذیرفت که مادری این گونه بیرحمانه با فرزندش که از کودکی قادر به زندگی با او نبوده و سختی های زیادی را از سرگذرانده و امروز در کنار بالین پدرش شاهد مرگ تدریجی اوست صحبت کند؟ از طرح اتهامات کثیف علیه پدرم که سمبل ایستادگی و مقاومت است می گذرم اما آیا مهر مادری اجازه می دهد که چنین اتهامات شرم آوری را علیه فرزندش که در موقعیت خطیری به سر می برد مطرح کند؟  ادامه‌ی مطلب...

 

نامه ابراهیم محمدرحیمی و سپهر محمدرحیمی به مریم رجوی

فریبکاری رهبری سازمان مجاهدین خلق بیش از پیش رنگ می بازد  حنیف حیدرنژاد
ابراهیم محمدرحیمی (عباس) شاید در آخرین روزهای زندگی، هنوز هم در بستر بیماری برای عشق و انسانیت تلاش می کند، از حقوق انسانی و خانوادگی اش دفاع می کند و نشان می دهد که مبارزه مردم ایران نه فقط برای تغییر یک سیستم سیاسی، بلکه برای تغییر ارزش هاست. منش و مرام عباس و تلاش فرزندش سپهر برای

روشنگری و برای شناخت حقیقت، پایبندی آنها به همین اصول اخلاقی و انسانی است.  ادامه‌ی مطلب...
پیکان خیانت مسعود رجوی این بار بر پهلوی عباس محمدرحیمی سمبل راستی و جوانمردی و روشنی بخش محفل زندانیان سیاسی نشست. در حالی که عباس بر روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کند و به زودی شمع وجودش خاموش
خواهد شد هدف کینه توزی  ادامه‌ی مطلب...

«داد خواهیم این بیداد را» ؛ نامه سرگشاده خانواده محمدرحیمی   
در نظام های قضایی، اجرای حکم اعدام در مورد مجرمان خطرناک به علت بیماری به تعویق می افتد اما رهبری مجاهدین با انتشار مشتی دروغ و یاوه می کوشد عباس عزیز ما را روی تخت بیمارستان و در حالی که آخرین روزهای عمرش را سپری می کند شکنجه دهد.  ادامه‌ی مطلب... 


همنشین بهار.عباس رحیمی و رنج‌هایش چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیزی وجود دارد؟  
عباس رحیمی که یک مویش به هزار آدمک زبون بی‌صفت می‌ارزد؛ هم‌اکنون در بستر بیماری، لحظات سختی را می‌گذراند. دو برادر؛ دو خواهر، و خواهرزاده‌اش را استبداد زیر پرده دین کشتهادامه مطلب
 
به هیچ وجه تعجب نکنید. اسماعیل وفا یغمائی 
انسان جوانمرد، مرد افتاده آزاده،عباس محمد رحیمی زندانی سیاسی سابق، رزمنده سابق و جدا شده از تشکیلات آقای رجوی دچار بیماری سخت و صعب العلاج و در بیمارستان بستری  است. او در جریان طلاقهای جمعی از همسرش بناچار جدا شده.و در شرایط کنونی بعنوان آخرین درخواست نامه ای محترمانه به مریم رجوی رئیس جمهور منتخب شورا نوشته و تقاضا کرده است  ادامه مطلب

دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید  مختار شلالوند 
ربط دادن عباس رحیمی و فرزندش که خود از مایه گذارترین و پرافتخارترین خانواده های ایران در مقابله با رژیم سفاک هستند، به وزارت اطلاعات و زمینه سازی و همکاری با رژیم برای حمله ای دیگر به کمپ لیبرتی، بیرحمی و بیشرمی ای است که در وصف نمی آید! شگفتا!!! که با چه سرعتی سقوط می کنند.  ادامه‌ی مطلب...
 فروریختن انسانیت  همایون کاویانی.
اکنون هم عافیت طلبان و نان مفت خورها میتوانند اعلامیه بنویسند و تومار وامضا جمع کنند ، تهمت بزنند ، مزدور بسازند.  ادامه‌ی مطلب...
اوج حضیض یک سازمان سیاسی  حنیف حیدرنژاد.
این واکنش و واکنش های مشابه این، نشان می دهد که رهبری سازمان مجاهدین به کمترین پرنسیب های اخلاقی و انسانی پایبند نیست و برخلاف هر ادعا و نوشته و سخنرانی، یک   ادامه‌ی مطلب...

۳۳۳ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 333 از 333
کوچک مصدقی گفت...

من از بیماری آقای رحیمی متاسفم ولی پیراهن عثمان درست کردن کمال نامردی است. شما اول اعلام کنید کی هستید به نفع کی کار میکنید در یک کلام بسیار نامرد و غیر انقلابی هستید
درود بر رجوی مسیح واقعی زمان بر صلیب نامردان روزگار
ننگ بر خامنه ای

ناشناس گفت...


خیلی جالب است که سایت آفتابکاران و سایتهای مجاهدین مطلب رضا فلاحی رو منتشر نکردند و او مطلبش را برای سایت تیف فرستاده....... . همین خودش خیلی چیزها را نشان می دهد ولی امثال رضا فلاحی واقعا نمی خواهند بفهمند

سهراب

منصور لرستانی گفت...

مسیح آنکسانی هستند که صلیبشان را در لیبرتی بر دوش دارند ولی یهوداها را پیدا کنید
درود بر رجوی
درود درود درود

ناشناس گفت...

منصور لرستانی
یهودا آن نامرد فرو مایه ای است که نا جوانمردانه مسیح را در لیبرتی گذاشت تا به صلیب آویخته شود و خودش که قرار بود با عیالش جلودار باشند با بزدلی تمام مثل همان سی خرداد فرار کرد.

ناصر ز

ناشناس گفت...

اسمال اقاسلام!!
کاش کمپین خانم اقبال درراستای درخواست انتقال فوریش یه تبصره هم به اون اضافه میکردبه این صورت که باید بروبچه های اسیرلیبرتی!!! بصورت کت بسته به منزل این رفیق سائل تحویل داده شوند!!چون به نظر میرسد این بنده خدایه جایش خیلی سوزش داره!!!بلاخره هرطور باشه خداراخوش نمی یاد

شیربرنج

دریچه زرد گفت...

بیست و یک کامنت قابل انتشار نبود و منتشر نشد

ناشناس گفت...

رفیق سائل رذل دوباره برای گمراه کردن اذهان، عقده‌های چرکین و رذالت خود را در قالب کلمات بیرون ریخته. این فرد رذل با رذالت پیشگی خاص خود که از مرادش مینو سپهر به ارث برده دوباره تئوری توطئه را پیش کشیده. این رذالت پیشه سعی‌ بر آن داره
تا شاید بتونه خودش را به عنوان فرد جا بزنه و سر نخی که ایشان را به حرکت وا میداره از اذهان گم و گور کنه. همانطور که قبلا نوشتم این فرد رذل تنها و تنها هدفی که دنبال میکنه اینه که می‌خواد هر حرکتی که بر ضدّ امام راحلش و جانشینان آن امام گور به گور شدش
انجام میگره را با توطئه خوندن آن کمرنگ کنه.

اجازه ندهیم که با اشک تمساح ریختن رذل هائی مثل رفیق سائل رذل رژیم از دیدها پنهون بمونه



اسماعیل اما نه اسماعیل وفا یغمایی

ناشناس گفت...

مدتی پیش که شماری از خانواده های مجاهدین به کمپ لیبرتی با سنگ پراکنی و شعار خانواده الدنگ برو گمشو و ... روبرو شدند و به مقامات عراقی ناچار شدند عرض حال کنند. رهبری مجاهدین به تپ و لپ زیادی افتاد و ضمن جعل نوشته هایی از تشکلهای عراقی (که بعضی از آنها اصلا وجود خارجی نداشتند) و با عربی کردن اطلاعیه های فارسی خودشان آنهم با چندین و چند غلط فاحش،
به اسم ۴۰۰ تن از خانواده های مجاهدین در لیبرتی نامه ای برای دبیرکل ملل متحد و کمیسرهای عالی حقوق بشر و پناهندگان ملل متحد فرستادند و در آن نوشتند:

«ما ازشما درخواست میکنیم به هر طریق ممکن دولت عراق را وادار کنید تا به درخواست ویزای ما برای سفر به عراق و ملاقات با فرزندانمان در لیبرتی جواب مثبت بدهد تا بتوانیم بعد از سالها، موفق به دیدار فرزندانمان شویم.»
بعد هم به ناراستی پخش کردند که سفارتخانه های عراق در اروپا و جاهای دیگر ویزا نمیدهند. قبل از آنهم به تعدادی از خانواده ها گفته بودند فرم رفتن به عراق را پر کنید اما به آنها هم دروغ گفتند که عراق ویزا نمی دهد.

حالا، این را ببینید. قرائی، یکی از پادوهای هرزه نویس ساکن سوئد با نوشتن یاداشتی با عنوان «چهارعدد مزدور با نام و نشان!» ضمن بد و بیراه به خانم عطفه اقبال، و آقایان قصیم و روحانی و مصداقی در مورد خودش نوشته:
«نویسنده، یکی ازامضاء کنندگان چهارصد نفری هستم که به بانکی مون نامه نوشته ایم و یاد آور اقدام به وظایف و قول و قرارهایی که به ساکنان لیبرتی داده بودند...جهت اطلاع بیانیه نویس حقیر کمپین کذایی... متذکر بشوم که بیهوده دنبال آدرس و مشخصات چهارصد نفر بی نام و نشان نباشید!» (یاداشت وی در سایت همبستگی ملی! درج شده است)

اما او دروغ گفته است:
چون برادر کوچکتر قرائی بیش از یکسال قبل از لیبرتی به آلبانی منتقل شد و بنده قرایی را با چشم خودم در آلبانی دیدم که به دیدن برادرش آمد. حالا می گوید جزو امضا کنندگان نامه ۴۰۰ نفری بوده!! جل الخالق. تیرانا

خدیجه اجیده گفت...

http://aftabkaran.com/maghale.php?id=5275
بازی فامیل و فامیل بازی


این ادعا را نه از سر تعصب به مجاهدین، بلکه از دل تجربه سال‌ها برخورد با این پدیده در زندان و خارج از زندان می‌گویم. در اوین، زندانیان و خانواده زندانیان عادی که گاه با هواداران زندانی یا خانواده مجاهدین برخورد می‌کردند چنان غرق انسانیت و نوع‌دوستی‌شان قرار می‌گرفتند که حاضر نبودند از این رابطه بگذرند و به همان نسبت، چنان از تفرعن‌آمیز و تعفن بریدگان و بالطبع خانواده‌هایشان رمیده می‌شدند که حاضر نبودند هرگز با آنان هم‌کاسه و هم‌سفر شوند. فدا و ازخودگذشتگی، شاخص و جان‌مایه تعلق به مجاهدین است. حالا با همین محک و معیار قضاوت کنید که به بوزینگان و خودفروشانی که به نام خانواده مجاهدین به اطراف لیبرتی ـ این مقدس‌ترین قبله‌گاه آزادی ـ آورده می‌شوند تا شمشیر جلاد را بر گلوی رزم‌آوران آزادی تیز کنند، چه باید گفت؟ شخصاً وقتی این موجودات بی‌مقدار را می‌بینم، هر بار سجده شکر می‌گذارم که چه فرسنگ‌ها با این تعفن متحرک فاصله‌دارم. این موجودات مصرف‌شده و مچاله شده که صدها بار از غربال وزارت آدمکشان و انجمن نجاست و خائنان عبور کرده‌اند، در اینجا هم باید نوکری استخبارات یک کشور بیگانه را بکنند تا دو روزی مهر آخوند بدسگال نصیبشان شود و یا توبره‌شان برای فربه‌ی بیشتر دوباره انباشته شود. بی‌شرافتی و بی‌وجدانی، ویژگی مشترکی است که اینان را دورهم جمع می‌کند، چنان‌که به قول قرآن چون بوزینگان سرافکنده می‌مانند: فَقُلْنَا لَهُمْ کونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ {سورة بقره آیه 65}این سرافکندگان، درحالی‌که از کشتار و موشک‌باران مجاهدین خوشحال هستند و خود زمینه‌ساز آن، دم از مهر و عواطف انسانی و خانوادگی می‌زنند.
البته مجاهدین به دلیل نجابت و شرافت سیاسی‌شان خود را بی‌نیاز از پاسخگویی به این دریدگان می‌یابند؛ اما تاریخ و دادگاه بی‌بدیل وجدان جامعه و خلق سرانجام قضاوت خود را خواهد کرد که خانواده مجاهدین کدام‌اند. علی صارمی با آن مقاومت حماسی و جانانه‌اش و با آن شجاعت و بی‌باکی بی‌نظیرش یا این تفاله‌های سرند شده با عمامه‌های حوزوی و وزارتی؟ تاریخ از یاد نمی‌برد که مجاهدین همه‌چیزشان را داده‌اند تا خلقشان همه‌چیز به دست آورند؛ پس قانونمند آن است که خانواده مجاهدین هم، یا سر بردار دارند و یا صلیب رنج و شکنج بر دوش. وگرنه مستخدمان حقیر وزارت انسان کشی ربطی به مجاهدین ندارند.

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

فروزنده رحیمی گفت...

مسعود و مریم رجوی رهبران پاکباز جنبش مقاومت ایران علیه اخوندهای ایران سوز نور چشم ملت ایران و تمام مجاهدان و مبارزان بوده و هستند و زوزه کشیدن گرگها و روباهها و کفتارها عظمت آنها را بیشتر نشان میدهد
درود بر رهبران شیر دل جنبش مقاومت مسعود و مریم

ناشناس گفت...

خانم خدیجه آجیده

اسدالله نبوی در هرزه نامه ای که شما آدرسش را از سایت حسین توتونچی گذاشته اید نوشته:
«بوزینگان و خودفروشان به نام خانواده مجاهدین به اطراف لیبرتی ـ این مقدس‌ترین قبله‌گاه آزادی ـ آورده می‌شوند تا شمشیر جلاد را بر گلوی رزم‌آوران آزادی تیز کنند»

آیا پدر و مادر مجاهدین شهید فرزاد و فرخزاد اتراک که هردو را رژیم سال ۶۷ به دار کشید، بوزینه و خودفروش اند؟ تف به هرچی هرزه نویس کذاب است.

ناشناس گفت...

به عنوان یک کاربر دریچه زرد و منتقد عملکرد ضد مجاهدی مسعود رجوی، از جناب نظردهنده ای که به اسم رفیق سائل، اما با ادبیات بازجویان اوین، از رهبر مجاهدین اسم می‌برد، تقاضا میشود:
چنانچه علت اصلی شرایط اسفناک میهنمان را رژیم حاکم بر ایران می‌دانند، دیگر در نطرات خودشان از کلماتی مثل «رذل» استفاده نفرمایند. مسعود رجوی کشتی غرقه به خون مجاهدین را به گِل نشاند اما دشمن محسوب نمیشود.
و از قضا اینگونه نظرات زننده که شما می نویسید باعث می‌شود انتقادات واقعی و درست نسبت به وی هم لوث شود.
جنابعالی با اسم واقعی خودتان در هر موردی که خواستید مقاله بنویسید و کلمات دلخواه خودتان را هم بیاورید و منتشر کنید. اما لطف کنید شیوه سابق را در ستون نظرات بکار نبرید. کاربر

آذر گفت...

اینها که کنار گود نشسته اند و در مبارزه نبوده و هیچ نپرداخته اند و فقط دهان گشاد دارند و با رنج ما و خون یاران اسیرمان در لیبرتی در ینگه دنیا برای منافع مادی خودشان برای رجوی کار میکنند لطفاً بجای نسخه نوشتن برای ما و بچه های لیبرتی کمی همت بخرج دهند و به بچه های لیبرتی در عراق ملحق شوند و جان بدهند تا ببینم یک من ماست چقدر کره دارد آنوقت از رجوی دفاع کنند.

منیژه حبشی گفت...

اینهمه نظر زیر مقاله روشنگرانه و بسیار گویای آقای مصداقی نشانهُ حساسیتِ درست و بجایِ شاهدانِ واکنشِ غیر انسانیِ رجوی و دار و دسته اش در برابر ساده ترین و انسانی ترین درخواست یک بیمار رو به مرگ و پسر رنجدیده اوست. رسوائی رجوی دیگر عالمگیر شده و در محدوده ما زندگی باختگانی که فریب نام مجاهدین را خورده ایم باقی نمانده است.
چه زیبا گفته بود کمال رفعت صفائی :
قمار کردن با خون آرمان خواه ترین فرزندان مردم ، زیان هایی را در بر دارد، از جمله آنکه رهبرانی از این دست را پیش از مستقر شدن در حاکمیت بی آینده می کند.

ناشناس گفت...

بعد از هرزه نامه مینا انتظاری و انتظار زشت و نابجایی که از زنان فمنیست و مارکسیست داشت تا در دستگاه او بروند، خانم سودابه اردوان با پاسخ متین و سئوالای دقیق دست ایشان را رو کرد و نوشت: (با اجازه خانم اردوان، چون سخن او سخن من و ما هم هست، آنرا اینجا می‌آورم)
مینای انتظاری گرامی
با توجه به اینکه نظر زنان فمنییست و مارکسیست را خواهان شدی برایت می نویسم .
کسی یا زنی که پاسپورتش از او گرفته شده ،طلاق اجباری بر او ابلاغ گردیده و جگر گوشه اش به گوشه ایی از اروپا به دستور سازمان مجاهدین (بخوان بدست رهبری سازمان) پرت شده و (یا)در ینیم خانه های اروپایی نگه داشته شده و حق سوسیال اجتماعی اش و امکاناتش به عراق فرستاده شده است ...
زنی که سالها در بحران فردی و اجتماعی گیج اش کرده اند ...(به آنها)گفتند (در شمار) رهبران هستید اما کاره ایی نشدند و
هیچ کسی و هیچ خبرنگار آزادی، و هیچ دریچه ایی که بتواند فضای تریبونی باز و آزاد را برای آن زن و مادر و همسر ایجاد کند (نبوده است)
(زنی که) خود و فردیت را در او از بین برده اند ...
آیا می توان نشانی از استقلال در وجود او حس کرد ؟!!!
باید رسانه ای مستقل و بی طرف در آنجا برود...
حقوق شهروندی... و محیط بدون تهدید و افترا (و غیر) پلیسی (آنجا حس شود) و به زنان و از جمله پروین امکان فضای آزاد بودن (و آزادی)داشتن ،و خواستن را مهیا کند ...
وقتی این شرایط ... با تضمین امنیت جانی و امکان جابجایی ایجاد شد، ...

آن موقع خواهیم فهمید که این توطیه بقول تو «باند مصداقی» است ...

خودت گفتی هیچگاه انجا نبودی پس بشنویم از آنان که بودند ...و بشنویم نه در دنیای مجازی بلکه در روز روشن جگر گوشه ها از آغوش ها کنده شدند.

...بیاد بیار چگونه فرزندان همان مادران ...(را) در زندان، که از بغل جلادانی چون (حاجی)کربلایی و یدر کجویی و هزار جلاد دیگر کنده میشد و از آغوش مادران کنده می شدند ..
بیاد بیار چه گذشت ....
پس بدان هر جدایی سخت و جانگداز است هر جدایی ...
پس امکانی شو، نه برای فاصله ها ..
امکانی شو برای دیدار و رودررو شدن یروین و جگر گوشه اش
و اگر
و اگر در یک شرایطی آزاد این را تو، یا سازمان مجاهدین و یا هر کس دیگر برگزار کرد ...
من به احترام تمام مجاهدین عزیزانم که بویشان و رفتنشان با بوی تنم عجین شده است تمام نوشته تو را قبول خواهم کرد .

بدون برگزاری این شرایط نه جندان سخت که در بالا اشاره داشتم ، از تو سوال دارم چگونه تو مینای گرامی می توانی این مقاله را بنویسی ؟

عباس قهرمان برادر دو قهرمان زن که عزیزان ما بودند، دیروز و امروز یعنی جهره اش و خواسته اش و بودنش همان است که بود ....
پس (بگو) چگونه است در کنار بقول تو باند مصداقی قرار می گیرد؟
چرا ستمدیدگانی که تا دیروز با رژیم جنگیدند با معیارهای خود حالا و امروز فراریند و اطلاعاتی و باند؟ ....
اگر از زن چپی که سالها در کنار زنان مجاهد بوده و به اندازه یک سوم از بهترین سالهای عمرش ، تا آخرین لحظه در کنار دوستان مجاهدش بوده ...می پرسی می گویمکه
زنان مجاهدی را می شناسم که مجاهد ماندن اما دال بر این نبود که رهبری مجاهدین را قبول داشته باشند ...
درود بر خانم سودابه اردوان. سلام

ناشناس گفت...

خانم مینا انتظاری مقاله ای نوشته اند با عنوان: زنی که حق وجود ندارد .
چه تیتر با معنایی. زنی که حق وجود ندارد .
راست است زندانی ستمدیده خانم پروین فیروزان حق وجود ندارد.
اگر داشت اصلاٍ چه نیازی بود که افرادی چون محمد اقبال و مینا انتظاری و رضا فلاحی از زبان او بنویسند؟
با یک خبرنگار بیطرف با وی مصاحبه می‌کرد و او می توانست بدون آقا بالا سر به همه پرسشهای آن خبرنگار و فرزندش سپهر جواب بدهد. آن وقت همه چیز در نور فرار می‌گرفت.
البته که پروین تا وقتی در دستگاه مسعود رجوی است، حق وجود برای بیان عقایدش را ندارد. دارد؟ لاله

بایرام گفت...

اقا یا خانم سلام
خانم سودابه اردوان کجا این مطالب را نوشته است من میخواهم انرا بخوانم اگر ادرسی بدهید از شما ممنونم

جواد گفت...

خانم انتظاری از بادمجان دور قاب چینهای فرصت طلب دستگاه رجویست که در فیس بوک خودش مطلبی مارکسیستی- فمینیستی - انقلابی درج کرده که البته چگونه مارکسیسم و فمینیسم را با هم یکجا جمع کرده زیاد عجیب نیست ولی اینکه فارغ از غم روزگار و سختی مبارزه برای دیگران نسخه مرگ می پیچد خیلی بی شرافتی است.

خانم انتظاری از شما نمیخواهم به لیبرتی بروید، نه! لطف کنید چند صباحی، آری فقط چند صباحی، به صورت تشکیلاتی تمام وقت همراه با مجاهدین که اینهمه سنگ آنها را به سینه میزنید کار کنید، البته تمام وقت. تا ببینم از آزادی فردی و فمینیسم و مارکسیسم شما چند مثقال باقی میماند؟ شما در مورد چیزی نظر میدهید که
اولا سراپا خونین است و هر لحظه اش با خون بهترین فرزندان این میهن رنگین است و به همین جهت مقدس است،
و ثانیا و به همین جهت هم مطلقا و مطلقا حق ورود در این بحث را ندارید.


خانم انتظاری متملق و فریبکار میشود بگویید از این مبارزه خونین شما جز آسایش چه نصیبی داشته اید؟ هر کلمه شما چون دشنه ای است بر قلب ما که امید و اعتمادمان در زیر توجیهات دروغین رهبری دروغگو و استالین صفت به باد رفت، من از گذشته خویش نمی نالم، من از نامردمیهای شما زخمدارم.

خانم انتظاری آیا میدانید در لیبرتی اگر کسی با چنین کیسی از جانب خانواده اش مواجه شود، با او چگونه برخورد میشود؟ برگه ای به او میدهند و میگویند همین را بنویس و سپس او میتواند چند سطری برای اینکه نامه طبیعی جلوه کند به آن اضافه کند، اگر نفر مربوطه این کار را نکند، او را به تحویل دادن به دولت عراق که شریک جمهوری اسلامی است تهدید میکنند، آیا از نظر منطق مبارزاتی-فمینیستی-مارکسیستی-پرولتاریایی این رفتار قابل توجیه است؟ آیا شما به این میگویید انتخاب آزاد؟ 
هرگز یک بار از خودتان پرسیده اید چرا یکبار محض رضای خدا نشده که در جواب خانواده نفر مخاطب بگوید بله من میخواهم از مجاهدین جدا شوم؟ چرا همیشه افراد به آنطرف غش میکنند؟ حتی نفراتی که بعدها از مجاهدین جدا شدند.

فروزنده رحیمی گفت...

جواب شما را استاد حمید رضا طاهر زاده خیلی خوب داده است درود بر این نمونه شرافت و غیرت انقلابی
http://www.hambastegimeli.com/
شایان ذکر است که امروزه این ترفند مضحک کاملا کهنه و نخ نما شده قلم بمزدان مزبور بسیار لورفته تر از آنست که بتواند ساده لوح ترین آدمهای معمولی را هم بفریبد؛ اما در هر روی از این واقعیت نباید بهیچ وجه غافل بود که آنها از این شیوه برای زمینه سازی جنایات و خونریزیهای آتی علیه ساکنان بیدفاع رزمگاه لیبرتی و نیز بمنظور مخدوش کردن چهره درخشان و اعتبار و حیثیت مقاومت در انظار بین المللی استفاده میکنند. این تشبثات در حالی است که اتّفاقا در این ایّام به یمن تلاشها و ایستادگیهای دلاورانه همین مقاومت و دفاع جانانه حامیان برجسته بین المللیش، مقاومت خونبار و ظفرنمونمان در بالاترین جایگاه رفیع محبوبیت و اقبال سیاسی در مجامع سیاسی و حقوق بشری جهان مطرح است و خامنه ای صرفا این مقاومت را بعنوان دشمن اصلی و قسم خورده اش بحساب میاورد و برای بقیه ترّه ای هم خورد نمیکند.
این مقاومت به یمن مبارزات درخشان خود توانسته دیدگان مشتاقان آزادی ایران زمین را هر چه روشنتر و دلهای مردم رنجدیده ایران را قوّت قلب ببخشد.
در این کوتاه نوشته برآنیم تا بسادگی و روشنی تمام و با ارائه فقط یک سند معتبر و متقن از یک مرجع ذیصلاح بین المللی پته اجناس بنجل ارائه شده در بروکانت این ورشستگان به تقصیر را در این بازار مکاره افشا نموده و آنرا به خوانندگان گرامی عرضه کنیم، حال دیگر خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل!
کمیساریای عالی پناهندگان ملل متجد در ژنو در تاریخ 14 دسامبر 2015 بدنبال حمله وحشیانه موشکی به لیبرتی که منجر به شهادت 24 تن از برجسته ترین فرماندهان و کادرهای مجاهدین از جمله مجاهد قهرمان فرمانده والامقام ارتش آزادی حسین ابریشمچی با بیش از چهار دهه کار مبارزاتی تشکیلاتی در سازمان مجاهدین علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ گردید، بیانیه بسیار پرمحتوایی صادر کرد که از نقطه نظرهای گوناگون حائز اهمیت است. در بخشهایی از این بیانیه چنین آمده است:

فروزنده رحیمی گفت...

همچنین درود بر آقای دکتر محمد قرائی و روشنگری او در مورد اب به اسیاب رژیم ریختن وادادگان
http://www.hambastegimeli.com
اخیرا عاطفه اقبال وشرکاء، دهان به یاوه گشوده و در مورد خانواده مجاهدین زبان درازی کرده اند. خانواده های ساکنان لیبرتی را چهارصد خانواده بی نام و نشان خطاب کردند که محلی از اعراب نداشته و اساسا وجود خارجی ندارند!.

سخنگوی خود خوانده خانواده های الدنگ، ضمن عقده گشایی های همیشگی و هم کیشانش، خواسته اند به زعم خویش با یک تیر، چندین نشان را، نشانه روند. سوزش و گزیدگی از پاسخ قاطع و فوری اعضای شورای ملی مقاومت علیه دو خیانت پیشه و رفیق نیمه راهشان- قصیم و روحانی- یکی از این زخمهاست که گویا هنوزهم التیام نیافته است. بیانیه زندانیان از بند رسته علیه تواب تشنه به خون مجاهدین، دق دل دیگر کمپین نویس کذایی است.
تلاش کمپین نویس و سایر امربران با نام و نشان وزارت بدنام همیشه این بوده و هست که تا میتوانند اطلاعات جمع آوری کنند و آنها را لابد بدون چشمداشت! دراختیار قاتلان حرث و نسل مردم ایران قراردهند. وگرنه چه لزومی دارد "او" و همپالکی های تشنه به خون مجاهدین دنبال نام ونشان و مشخصات فعالین و خانواده های ساکنان لیبرتی در ایران و خارج مرزها باشند.
نویسنده، یکی ازامضاء کنندگان چهارصد نفری هستم که به بانکی مون نامه نوشته ایم و یاد آور اقدام به وظایف و قول و قرارهایی که به ساکنان لیبرتی داده بودند. ناگفته پیداست که اینجانب به عضویت در خانواده ساکنان لیبرتی و به عضویت در خانواده بزرگ مقاومت هزاران بار افتخارمی کنم. جهت اطلاع بیانیه نویس حقیر کمپین کذایی... متذکر بشوم که بیهوده دنبال آدرس و مشخصات چهارصد نفر بی نام و نشان نباشید!

ناشناس گفت...

خانم حبشی
شما اشتباه می کنید که فکر می کنید اینهمه نظر فقط بخاطر نوشته مصداقی است. اینهمه نظر زیر چندین مقاله است که با نامه پدر و پسر درمندی شروع شده است و همچنین محموعه مقالاتی که اولین و به نظر من بهترینش و همچنین آخرینش متعلق به آقای یغمایی است.
خواهش می کنم شما همه اینها را یکجا به کیسه یک نفر نریزید.
بنده که اینجا نظر می نویسیم اصلا مقاله مصذاقی را نخوانده ایم و بخاطر مصداقی هم نظر نمی نویسم بلکه فقط بخاطر خانواده محمد رحیمی و دفاع از خواسته بر حق شان می نویسم.

رضا

ناشناس گفت...

سمندر
فردی به نام کاربر از اقای سائل خواسته که کلمه رزل را برای مسعود رجوی بکار نبرد چرا که مسعود رجوی دشمن نیست
به دوست عزیز کاربر میگویم
اولا دشمن شاخ و دمب ندارد
دوما خمینی چه کرد که رجوی نکرد
سوما خمینی و ملاها خیلی کارها نکردند ولی رجوی کرد
چهارما خمینی ملاقات زندانیان را هیچگاه قطع نکرد ولی رجوی اینکار را کرد
پنجما خمینی و رجوی مثل یک سیب کرمو هستند که اگر از وسط ببریمشان توش پر از کرم وات و اشغال است
ششما و دهما و صدما و هزارما
نهایتا اینکه کلمه رزل کمترین برای این خائن است رجوی و زنش و بیتشان هیچ کمبودی از خمینی چی ها ندارد هیچ باور کنید هیچ که زیاد بود هم دارند
اگر همین الان با مردمی که در ایران زندگی میکنند تماس بگیرید و نظرشان را در مورد مسعود رجوی و زنش و مجاهدین بپرسی خواهی دید که کلمه رزل مودبانه ترین برای این زوج روباه صفت است اگر بخواهید من بصورت دقیق مینویسم که مردم چه میگویند

esmail گفت...

رضای گرامی
شما میتوانید هر چه را میخواهید بخوانید یا نخوانید ولی
ایرج مصداقی نشانه اصلی حضرات است و دائم زیر آوار تهمت و توهین. کار او در کتابهای 93 و 94 بیان حقایقی بود که هیچکس قبل از او نگفته بود. ایرج مصداقی زندانی سیاسیی بود و پناهنده ایست که از سال 72 تا چند سال بعد در اور و مقر مجاهدین کار میکرد و بعد یکمرتبه شد مزدور و ...!!
اینها را نباید فراموش کرد همچنین او از نزدیکترین یاران دلسوز عباس است بخاطر انسانیت و نه جدال با مجاهدین کنونی
با درود

ناشناس گفت...

خانم فروزنده رحیمی

محمد قرائی ساکن استکهلم، که کاسب است و چاپلوس و مداح جماعت رجوی، آن محمد قرائی شاعر که در قرارگاه است نیست. وی را آلوده نکنید لطفاً
این دو نفر با هم فرق دارند. آن محمد قرائی را که در لیبرتی است و شعر هم سروده اند، تا کنون این چنین به پلیدی و چاپلوسی نتوانستند بکشند. الهه

ناشناس گفت...

جناب یغمایی عزیز
البته که بنده می توانم بخوانم یا نخوانم و همین کار را هم می کنم. اما تنها یادآوری کردم به خانم حبشی که همه کسانی که اینجا نظر می دهند الزاما تنها برای مقاله مصداقی نظر نمی دهند و اینهمه نظر نه برای مصداقی بلکه بخاطر دفاع از حقوق انسانی یک پدر و پسر درد مند است.
با شما هم موافق نیستم که گزارشهای مصداقی بیان حقایقی بود که هیچکس پیش از او نگفته بود. بهیچ وجه چنین نیست. اتفاقا پیش ازگزارشات مصداقی همه این حقایق را همه می دانستند و از همان سال 64 به بعد همه آنهایی که از سازمان جدا شدند تماما این حقایق را می گفتند ولی بسیاری در آن زمانها نها از آقای رجوی دفاع می کردند و می گفتند این حرفها دروغ است.
مثلا در آن سالهایی که می گفتند و می نوشتند که در اشرف زندان هست و بچه ها را شکنجه می کنند آیا خود شما منکر نمی شدی؟.....
بنده نگفتم مصداقی یار عباس نیست فقط تاکید کردم که نبایداینهمه حمایت از خواسته خانواده محمد رحیمی را به جیب مصداقی ریخت . همین و بس
رضا

ناشناس گفت...

آقای منصور لرستانی ! مسیح صلیبش را به دیگران نداد و از سوراخی به سوراخ دیگر فرار نکرد . ایستاد و به صلیب کشیده شد . صلیبش را به حواریونش نداد و خودش در گوشه ای قایم نشد و پیام نفرستاد که : به صلیب کشیده شوید که راه رستگاری این است

سهراب

Unknown گفت...

نامه وکیل خانواده موجب می شود که مسعود رجوی احساس خطر کند و به شیوه مالوف بکوشد پروین فیروزان را در مقابل همسر و فرزندش قرار دهد. در حالی که عقل، منطق و درایت حکم می کرد که پروین فیروزان با ارسال دسته گلی به بیمارستان، برای همسر سابق اش که در آخرین روزهای عمر در شرایط بسیار وخیمی به سر می برد آرزوی بهبودی کرده و پسرش را در این روزهای سخت دلداری دهد و به شکلی متمدنانه و انسانی مخالفت خود را با درخواست آنان مطرح کرده و بر تصمیم اش مبنی بر ماندگاری در لیبرتی پافشاری کند.

Hamid

ناشناس گفت...

آقا رضا آمدی با اسماعیل وفا هم نسازی. تو که الان سنگ اسماعیل را به سینه می زدی. حجابت رو بردار تا بهت بگم چه کاره ای. معلومه همه کسانی که در دفاع از خانواده رحیمی می نویسند با مصداقی هم همراهی دارند چرا که خانواده محمدرحیمی هم با اویند و شیر همیشه بیدار!!! او را مصبب مشکلاتش و از جمله مشکل اخیر می داند.

شاهوردی

ناشناس گفت...

جناب شاهرودی سلام
قصدم زاویه باز کردن و ایجاد شکاف در حمایت همگانی از خواسته خوانواده محمد رحیمی نیست و خواهش می کنم شما هم مثل بچه آدم حرف بزن و تربیت داشته باش.
می توانید با حفظ تذبیت و با مدد گرفتن از شعور حرف مرا بشنوید نقد کنید و رد کنید یا قبول بدون اینکه نیازی به پاچه گرفتن و چنگ و دندان نشان دادن داشته باشید.
اینجا فقط و فقط بحث حمایت از خواسته انسانی خانواده محمد رحیمی است همین و بس . حالا اینکه خانواده رحیمی با مصداقی همراهی دارند یا نه بحث دیگری است که به بنده مربوط نیست. هر کس عقیده اش محترم است.
بنده از هر خواست انسانیی حمایت می کنم و کاری هم ندارم به اینکه که طرف حالا دوست مصداقی است یانیست.
شماها با این هاری که در وجودتان هست در را به روی انسانیت بسته اید و فقط بر اساس اینکه امثال محمد رحیمی دوست مصداقی است یا نه از خواسته اش حمایت می کنید و یا نه!
شما ها حتی با آن یکذره انسانیتی که در وجود فلاح زاده و خانواده اش بود هم رحم نکردید و بجای اینکه در مهر و محبت را باز بگذارید تا کسی مثل فلاح زاده هم بتواند در یک بحث انسانی جای خودش را داشته باشد چکار کردید؟ شما که می گویم منظورم مصداقی و مریدانش است.
شما ها جز کینه چه چیزی داشتید که به او عرضه کنید؟
بروید به این فکر کنید که اگر می توانستید به حقوق انسانها احترام بگذارید همین فلاح زاده را می توانستید از رجوی ببرانید و به سمت خودتان بکشید. ولی متاسفانه شما درکتان از این بحث ها خیلی پایینتذ است.
رضا

ناشناس گفت...

زیر مقاله مینا انتظاری (در فیسبوک او و شوهرش فرخ حیدری)، هرزه نویسان دیگر، در رابطه با مقاله ‌ «زنی که حق وجود ندارد»
آقای شهنام شرقی مطلبی نوشته که علیا مخدره مداح دستگاه اورسورواز را حسابی عصبانی کرده است.

شهنام شرقی نوشته:
خانم مینا انتظاری اگر مبارزه در آمریکا و اشرف فرقی نمیکنه لطفا شما بروید لیبرتی و پروین هم بره خانواده اش را ببیند و باین ترتیب شما در برابر تاریخ بر اساس نوشته تان جایگاه بهتری خواهید یافت و پروین هم یعد از سالها سختی و مبارزه شوهر بیمارش را برای آخرین بار ملاقات خواهد کرد و خواهید دید که دسیسه وزارت اطلاعات ایران حرف پوچی بیش نبوده است.
+++++++++++

خانم سودابه اردوان هم زیر مقاله چرکین مینا انتظاری مطلب زیر را نوشته است:

«زنی که حق وجود ندارد . . ؟

مینا جان تیتر خوبی را برای مقاله ات انتخاب کردی.
اگر وجود داشت که لازم نبود تو یا من یا هر کس دیگری به جای او حرف بزنیم و یا مقاله های خارج از اعتبار از زبان پروین نقل بشود. دنیا، دنیای ارتباطات است و کافی است سازمان مجاهدین اجازه یک مصاحبه با یک خبرنگار بیطرف را به پروین بدهد آن موقع همه چیز روشن میشود.

اینترنت، اسکایپ و تلفن هیچکدام را پروین ندارد و دیگران در امریکا و یا جاهای دیگر از قول او هر آنچه را که به نفعشان است می گویند.

روشن است که پروین حق وجود برای بیان عقایدش را تا زمانی که در لیبرتی است ندارد.»
+++++++++++++
در چندین نظر پیش، اشتباهاً به جای خانم مینا زرین، سودابه اردوان نوشته شده است. سطور بالا را سودابه نوشته و مطلب قبلی را (که در چندین نظر پیش در همین صفحه است) خانم زرین.

بعد از پرسشهای دقیق خانم سودابه اردوان و مینا زرین، جمشید پیمان و محمد اقبال و... همچنین خود مینا انتظاری، آنان را به اینکه حرف مزدوران و وزارت اطلاعات را میزنند و چه و چه، متهم کرده است. سلام

جواد گفت...

مقاله زیبا وافشاگرانه منوچهر محمد رحیمی را خواندم و خون گریستم.
ای واااااای رجوی چه به روز مقاومت آوردی،
ای وااااااای رجوی چه به روز ایران آوردی،
ای واااااااای رجوی چه به روز امید و اعتماد نسل ما آوردی،

دردناکتر و درعین حال مضحک تر از همه عکس خانم انتظاری و پسرشان و سگشان در کنار درخت کریسمس است،

خنجرت بر پشتمان نشست رجوی..... مداحانت را ببین و
نگاه کن عاشقانت چگونه آواره ی اروپا و یا در اسارت خاموش حیران زده در لیبرتی به انتظار معجزه اند، معجزه ای که تو باید محقق کنی، رجوی مداحانت را می بینی، اینها را که مینویسم خون گریه میکنم، تف بر شرفت

ناشناس گفت...

به لجن کشیدن کلمات در شعر (معر) پر از فرصت طلبی عالیجناب جمشید پیمان برای هرزه نامه مینا انتظاری


تو دلت را می افروزی
درود به عــزیـــزمـــان "مـــــیــــنـــــا انـــتــــــــظاری"،
شریک و شاهد صادق و صمیمی دَرد های نهان و آشکار
«جمشید پیمان»
بر بلندای این لحظه ی بی پایان
تو را مي بینم،
سرشار از زمزمه ی بهار،
آن گاه که قناری آواز خوانی در گلویت پَـر می زَنَد
و در رگانت، شبنم عشق جاریست.
تو دلت را مي افروزی
و جهان جنگلی می شود لبریز از آتش
و شب،
از شب بودن تهی می شود
و تو بر بلندای این لحظه ی بی پایان می سوزی
تا جاودانه شوند پروانه و قناری و سیاوش


معر

ناشناس گفت...

دیدید گفتم آقا رضا بو می ده. حالا او این وسط سنگ رضا فلاحی رو به سینه می زنه که چرا از سوی خانواده محمد رحیمی دست رد به سینه اش زدند.
آقا رضا به رضا فلاح بگو حالا که داش عباس مورد ادعای او را عامل وزارت اطلاعات معرفی کردند در دفاع از او وارد میدان بشه. ببینیم چند مرده حلاجه.

شاهرودی

کوچک مصدقی گفت...

چرا نباید امثال خانم انتظاری و پیمان و استاد طاهر زاده و استاد معصومی و بقیه از شرف سیاسی خودشان دفاع کنند؟ شما چقدر خود خواهید و عقب مانده درود بر تمام آنها و شماها هم اینقدر تف تف نکنید دهنتان خشک میشود ولی کمی خجالت بکشیدشعر اقای پیمان هم بسیار زیباست

منیژه حبشی گفت...

رضای گرامی درور بر شما و حمایت بر حقتان از عباس و سپهر و خانواده رحیمی. من قصدم قشون کشی نبود. آقای یغمائی و دوستان دیگر پاسخِ درست را دادند ولی میخواهم اضافه کنم که اگر این خواست انسانی عباس و سپهر بدون حمایت و رسانه ای شدن توسط آقای مصداقی مطرح میشد، مطمئن باشید جنین واکنشها و توجهات انساندوستانه را هم بدنبال نمیداشت و رجوی براحتی آنرا بی دردسر مانند بسیاری دیگر از سر میگذراند. نقش آقای مصداقی در طرح عمومی این درخواست بسیار پیش پا افتاده یک انسان رو به مرگ یقینا مهم بوده است. مهم نیست که شما و من یا دیگری موافق یا مخالف شخص آقای مصداقی باشیم(که من به شخصه جزو تحسین کنندگان این فرد مبارز و صادق هستم) ، مهم اینست که این رسانه ای شدن درخواست عباس و سپهر، دوباره ولی فقیه فرومایه مجاهدین را این چنین به دست و پا انداخته که از هر مهره ای که در دست دارد برای رفع و رجوع سیاهکاری هایش استفاده میکند و همین باعث رسواتر شدنش میشود.

ناشناس گفت...

اینها هم دیگه آخر عمری کارشون شده شعر تقدیم کردن به هم و نون به هم قرض دادن . اینقدر این کلمەی شرف رو لوث کردن که دیگه با شنیدنش حالم به هم می خوره . نوادگان رهبر عقیدتی واقعا حال به هم زن شدن

سهراب

ناشناس گفت...

درود بر شما آقای اسماعیل یغمایی به خاطر این شعرتان که در زیر می آورم . اگر این تکه شعر از شما نبود ، نمی دانم وقتی که این جماعت شیر غایب اسم شرف را می آوردند ، چه باید می گفتم . این شعر شما خیلی به دردم خورد :

وقتی که می گوی شرف

تمام بی شرفان دنیا

به احترامت کلاه از سر بر می دارند

سهراب

ناشناس گفت...

با دروغ و دغل نمیتوانید داستان اصلی‌ را پنهان کنید. همانطور که نوشته بودم دوستی‌ داشتم که خاطر خواه دختر خانمی بود و همیشه در جواب سوال دیگر دوستان میگفت که پنجاه در صد قضیه حل است فقط مانده پنجاه در صد دیگر.
دارم فکر می‌کنم که اگر شما از دوستان ایشان میبودید چه کاری از دست شما ساخته بود؟ شاید کاری میکردید که این دختر خانم را به هر شکلی‌ چه دوستانه، چه با زور راضی‌ میکردید.
حرف اصلی‌ این است، بیست سال پیش طلاقی صورت گرفته، چند سال بعد آقای رحیمی چندین بار تقاضای دیدار کرده اند (از طریق امریکأیها)، پروین فیروزان حاضر به دیدار نشده، چند سال بعد آقای رحیمی دوباره خواستار دیدار شده و این خانم دوباره آنرا رد کرده است. ارزش برای یک نیمه قائل شدن و نیمه دیگر را نادیده پنداشتن، این دستگاهیست که شماها آنرا نمایندگی می‌کنید. دستگاه فکری خود را نمیتوانید در پشت شعر و شعارها (خانواده) ، داستانسرأیی ها (انسانیت) پنهان کنید، حتا اگر خود را به در و دیوار هم بکوبید این دستگاهیست که شماها در آن به سر میبرید.
روضه خواندن بس ، داستانسرأیی کافی ، حقه بازی موقوف


پاسخی به خانم حبشی: اصلا فرض کن که این همه نظر زیر مقاله مصداقی نوشته شده، خب که چی‌؟


دو نکته برای آقا رضا:
۱. وارد حریم مصداقی نشو چون به نظر می‌رسه که این یکی‌ از خط قرمز‌های جناب یغما ست
۲. حتما مقاله جناب یغما را در مورد مراد و مرید بخوانید، شاید موضوع بعضی‌ از کامنتها برایتان بیشتر روشن شود


با امید به سرنگونی جباّران حاکم بر ایران

مسیح

جواد گفت...

مقاله زیبای بهروز ریحانی را خواندم.
دستتان درد نکند، اگرچه وقاحت در این جماعت نهادینه شده است، چرا که هر چه به نفع رهبر باشد صدق است و هر چه مخالف او باشد کذب.

یکبار به این خانم در همین کامنتها پیشنهاد کردم، فقط چند روز قید خانواده و سگ و درخت کاج را بزند و حرفه ای به تشکیلات مجاهدین بپیوندد تا بفهمد از اینهمه دک و پز روشنفکریش چند مثقال برایش میماند.

خانم محترم اگر خودتان حالیتان نیست، این را بدانید که شما حق ندارید در آمریکا بهترین زندگی را داشته باشید و برای دیگران نسخه مرگ بپیچید، آیا روشن است؟

شما سر در برف فرو کرده و گمان دارید دیگران نمی فهمند شما چه بازی زشت و کریهی را پیش میبرید؟

ناشناس گفت...

حضرت منیژه حبشی
این همه نظر زیر مقاله روشنگرانه!!!
نزدیک به هشتادوشش کاربر زیر
دوازده مقاله کامنت گذاشته اند
که میشود هر مقاله 7.1 کاربر
یعنی 2.7 کامنت برای هر کاربر.
این همه روشنگری کردید کجا رو گرفتید
رژیمو چپه کردید؟ چیش به مردم ماسیده؟
بعد از بیست سال بریدن از مبارزه
تازه یادتون افتاد مبارزه چه کار بدی بوده
چونکه چیزیکه نشون بده
اکنون دارید با رژیم مبارزه میکنید که وجود نداره
بیشتر از گذشته خودتون متنفر هستید
تا آینده مردم ایران

کل اسامی کاربری بشرح زیر میباشد
برفرض که هر کاربر یک اسم داشته باشد.

معر،سلام، رضا،شاهوردی، حمید، اسماعیل یغمایل، سهراب، منیژه حبشی،فروزنده رحیمی،سمندر،جواد، بایرام،اسماعیل نه اسماعیل یغمایی، رفیق سائل، کاربر،کوچک مصداقی؛ سهراب، فرزاد الف.ح،م. مهرداد، مریم، مسیح،عیال، فیل فیلسوف، نرینه خوشحال،فامیل، شین، مش باقر، لاله،دریا،ناشناس،نازنین،دوستدارسوسیالیزم،ناصر.ز،احمدرضا.ص،زیبا،روحانگیز،شیربرنج،هوشیار،منصورلرستانی،صفا آشتیانی،هیچ،برادرخروس بی محل،محدث، سیما فرانسه،علی جان، دوست ، جعفربحرالعلوم،حسین ع،منتظر جواب شما هستم،داداش ناشناس،وبگرد، ایوالله،ایران، پیازعلی،نقاش باشی،زهره اشرفی، اشرفی پایدار،خویشاوند،مش میثی،کاووس اشرفی،آرزو،درویش علی الراضی بل الله، علی. یک قربانی مثل شما،رضا دانش،نیما اشکانی، حمید.ع،منیژه ج، حنا، ستمدیده،بوف کور، هم بند،لرستان، مراد، یک دوست م. فرانسه،آشنا، اسفندیار، تیمور،م.ت. اخلاقی،پرسان، پدری چشم انتظار یکی از ساکنان لیبرتی.

دلســـــــــــــــــــــــــــــــــــــوز

esmail گفت...

دلسوز گرامی
زحمت کشیدی انالیز کردی. حرفت درست . مهم تعداد افراد نیست. مهم اصل مساله است که ایا درست است یا نیست. به این فکر کن نه به تعداد افراد. در ویلپنت هر سال اعلام میشود دهها هزار آمده اند! ولی حقیقت مساله چیست. در ضمن متاسفانه در خارجه کس دیگری با اشتباهات هولناکش موجب شد هزاران نفر از مبارزه بریده شوند.جای مبارزه خارجه نیست عزیز. پرواز تاریخساز همه چیز را خراب کرد و اشتباهات قبلی. ولی در داخل مبارزه ادامه دارد یکروز مردم و نمایندگان واقعیشان بر میخیزند شک نکن .
موفق باشی

ستاره شناس گفت...

اقای دلسوز چند سال دیگر همه میمیرند هم عباس میمیرد هم شما هم بنده هم اقا و خانم رجوی . مرگ برای همه هست ولی این ماجرای اقای رحیمی بعنوان یک سند از دلسختی و شقاوت و اینکه در عمق فکر و ایدئولوزی اقای رجوی چه چیزی وجود داشت هرگز هرگز هرگز از یادها نمیرود این را شما اطمینان داشته باشید

ناشناس گفت...

دلسوز گرامی مایلی یه کم راجع به مسئلەای به نام رقص رهایی صحبت کنیم؟فکر کنم مفید تر از شمردن کامنت گذار هاست . اگه اینقدر وقتت آزاده بیا راجع به "رقص رهایی" صحبت کنیم

سهراب

منصور لرستانی گفت...

این ماجرا نیز تمام میشود و روسیاهی برای ذغال میماند یعنی جناب مصداقی و دارو دسته اش خیالتان راحت باشد قضیه روشن است خیلی ساده یک زن مطلقه علاقه ندارد شوهر سابق را ببیند چه سالم باشد یا مریض باشد این مگر خیلی عجیب و غریب است حالا صد تا مقاله دیگر هم بنویسید چه چیزی را ثابت میکنید هیچ!!

شفیع.ن گفت...

من فقط میگویم لعنت بر خمینی لعنت برشاه لعنت بر خامنه ای که سر این رشته در حیات ننگین حکومت انها بوده و هست ما همه قربانی هستیم همه

منیژه حبشی گفت...

قبل از هر سخنی باید مقاله آقای بهروز ریحانی را هم خواند که بسیار گویاست. بخصوص دلسوز گرامی که وقت آزادش ظاهرا بسیار زیاد است. لطف کنید بخوانید و با فکرِ باز درباره اش فکر کنید چون به گفته دینی که با هواداریتان از مجاهدین برمیآید که برآن باور دارید، ظاهرا متاسفانه هستند کسانی که چشم دارند و نمیبینند و گوش دارند و نمیشنوند ( و باید اضافه داشت که مغزی در بدن دارند که با آن نمی اندیشند و...)
نکته دوم به دوستمان مسیح است که میپرسد: خوب اینهمه نظر هست، که چی؟
که اینکه گویای حساسیت بسیارِ کسانیست که هنوز انسان بودن و صداقت و انسانیت برایشان مهم است و مبارزه را فقط در اسلحه کشیدن و بعد از بهم خوردن فضا و روشن شدن اشتباه محاسبه ها ، فرار کردن و تجدید فراشهای مکرر و تمایلات جنسی خود را رنگ کردن و بنام انقلاب ایدئولوژیک به خورد دیگران دادن و با خون آرمان خواه ترین فرزندان این مملکت برای خود مشروعیتِ ناداشته طلبیدن، نمیدانند.
و اما در آخر فقط به دلسوز گرامی باید بگویم که دوست گرامی به امثال من که «حضرت» نمیچسبد! خطاب حضرت برای امام زمان ۱۴ سال غایب برازنده است. از این ریسک ها نکنید که از چشم او و دار و دسته اش میفتید... از من گفتن!

ناشناس گفت...

آدم باید خیلی دله و حیوان باشه که با یک بیمار که مبتلا به یک بیماری کشنده گرفتار است این شکلی برخورد کند حتا زندانبان و شکنجه گرت باشد ! فرقه و باند رجوی غرق جغرافیای لمپنی , جنون , شکست و سقوط اخلاقی شدن رجوی و باندش را تنیده بلکه ترکشش کسانی را که با اینها دم خورهم هستند گرفته ! ماجرا خانواده رنج و مقا وم و نامدار محمد رحیمی با کیس های دیگر که فرقه رجوی را به چالش کشیدن فرق میکند شخص رجوی و فرقه اش تاوان این دله گی و بی حرمتی را به مردم ایران و یکی از خا نواده های که در مقابل رژیم دجال خمینی ۵ تن از عزیزانشان پر پر شدن و خود عباس و پدر و مادر قهرما نش تاریخ ساختند خواهند داد !
محمد سعید

ناشناس گفت...

اسمال اقا سلام!!
اگرامام جماعتان این خودشیفته متوهم هست به فتوای من به اواقتدانکنید چون شیطان است ونمازتان حرام!!!
چون کاراضطراری دارم ذکر یک خاطره کوچک ازعهدخردی که بی ربط باموضوع هم نیست میکنم وبقیه مطالب میگزارم برای فرصتی دیگر
درمجلسی نشسته بودیم واخوندکی بسیار شیاد چنان ازعقوبت الهی درجهنم میگفت وروغن داغش زیاد میکرد که همه مات ومبهوت شده بودند !!به ناگاه پیرفرزانه ای که درکنارم نشسته بود سردرگوشم گذاشت وبصورت طنزگونه گفت خداکند اینها که این شیطانک میگوید راست نباشد !!
باشد تابعد

شیربرنج

ناشناس گفت...

درود بر شما خانم حبشی . همین که نوشتید برایشان کافیست . ولی اینها سالهاست که شرم را خورده اند و حیا را قی کرده اند . از این جماعت هیچ انتظاری نیست . به خودشان هم دروغ می گویند

سهراب

خوشخیال گفت...

خدا کند عباس آقا درمان شود، خانمش برگردد،اقا مسعود و خواهر مریم تغییر کنند مردم شورش کنند و گ.. به دهن ملاها بگذارند واین آخوندهای د...ث بروند گورشان را گم کنند رشاشاه دوم برگردد و ما یک نفس راحتی بکشیم انشالله

ناشناس گفت...

خام حبشی گرامی
اینکه شما از تحسین کنندگان مصداقی هستید عقیده شخصی خودتان است و حتما هم محترم است و به من ربطی ندارد. اگر او برای خانواده محمد رحیمی قدمی انسانی برداشته به وظیفه انسانی اش عمل کرده است و حتما و حتما هم کار بسیار خوبی کرده است اما بنده چیزی از او نخوانده ام زیرا از خوانندگان دریچه هستم و فقط به دلیل خواندن داد خواهی سپهر و پدرش در دریچه زرد در جریان این داستان تلخ قرار گرفتم و بعدهم خواندن دو مقاله از آقای یغمایی. امیدوارم که ختم به خیر شوداما بنده برای جنگ حیدری نعمتی زیر علم و کتل کسی نیامده ام پس بگذارید که جا برای هر کسی که که دلش از شنیدن این داستان به درد می آید در کنار خانواده محترم محمد رحیمی باز باشد.

رضا

حمید ع گفت...

کاش مجاهدین لیبرتی به خوشبختی سگ خانم مینا انتظاری بودن ! هم امنیت داشتن، هم دارو و دکتر و غذا و از همه مهمتر ازادی!! و شاید حتی تلفون و اینترنت ! ولی جالب اینجاست که ابن خانم بر عکس اینکه حد اقل به اندازه سگش برای مجاهدین لیبرتی ارزش قائل شود و خواستار خروج انها از قتلگاه عراق شود از ماندن انها در عراق وادامه مبارزه؟؟!! کدام مباره؟؟ و شهادت قهرمانانه انها بنا بر استراتژی رجوی حمایت میکند و کسانی را که خواستار خروج انها از عراق هستند متهم به مزدوری رژیم میکند گر چه رژیم همچون رجوی خواستار ماندن انها در عراق و قتل همه انها هست!!!. پیدا کنید پرتقال فروش را !!!؟؟؟ اگر پسر این خانم سرطان داشت و در حال مرگ بود در امریکا و خودش در لیبرتی ودر خطر مرگ خمپاره ای بود باز هم از خط رجوی و ماندن خودش در لیبرتی حمایت میکرد؟ باید سرش بیاد تا ببینیم! این نظر را در صفحه فیسبوک این خانم گذاشتم در ده ثانیه بلوک شدم!!؟؟ حالا نگاه کنید اینها که هر صدای منتقدی را حذف و سرکوب میکنند و تحمل یک نظر را هم ندارند چطور از همه طلبکار ازادی هستند؟!! این است نتیجه انقلاب ادیولوزی رجوی و به نابودی و بن بست کشاندن سازمان !!

ناشناس گفت...

با عرض پوزش از شاعر و نویسنده ارجمند آقای یغمائی و اقای همنشین بهار ولی برای من بعنوان یک ایرانی بیزار از ارتجاع و آخوند تمام صحبتهای گرانقدر اقای یغمائی و اقای همنشین بهار در مورد انقلاب ایدئولوژیک که همه را دقیق گوش دادم و استفاده کردم به اندازه سرگذشت آقای عباس رحیمی ماهیت انقلاب آقای رجوی را اشکار نکرد واقعا این سرگذشت و نوع برخوردی که با آقای رحیمی شد خیلی خوب نشان داد که چه چیز در درون افکار و اندیشه جناب رجوی وجود دارد و نحوه برخورد این تفکر با انسان وعدالت و آزادی و زن و مرد ایرانی چیست ارزو میکنم که آقای رحیمی زنده بماند واز تمام کسانی که همگان را درجریان این ماجرا قرار دادند تشکر میکنم
درود بر مهر و محبت و انسانیت و ازادی و عدالت حقیقی
نادر ح. پ

سیما.فرانسه گفت...

شما از یک سازمانی که هرکس نفس میکشد با کمال وقاحت و بیشرمی او را مزدور و اطلاعاتی معرفی میکند چه انتظارهای بیهوده ای دارید؟

مش باقر گفت...

اقا حمید شما از کجا میدونی اون سگ بیچاره خوشبخته!والله من اگه بدبخت ترین سگ عالم بودم حاضر نمیشدم سگ این خانوم باشم که اینطور حقو ناحق میکنه

ع.ف گفت...

این شعر قشنگ را با دیدن عکس سگ این خانوم گفتم اینجا بگذارم


تمام شعرم تقديم آن کــه باران شد
کسی که فاتح تنهاترين خيابان شد

زمين سگش به بهشت خدا شرف دارد!
اگر کــه عشق دليل سقـوط انسان شد

دويـد و بـــــاز دويـد و دويــد تــــا برسد
به زن رسيد و خود مرد، خط پايان شد

زنی به چشــم پر از انتظار من زل زد
و از قيافه غمگين خود هراسان شد

و مرد قصه همين که نشست و گريه نمود
از اين کـه مرد شده تا تو را... پشيمان شد

و زن کــــه تا ابدالدهر بچـــــه می زاييد
و مرد که وسط سفره، تکه ای نان شد

و مرد رفت به دنبال آن چه زن ناميد
و زن در آخر يک شـــعر تيرباران شد

م.الف. ذاکرانی آخوند سابق گفت...

بر خلاف آنکه آخوندها سگ را منفور میدانند سگ مقام و منزلتی شایسته در کلام مولا علی دارد
حضرت اميرالمومنين علی عليه السلام میفرمایند:

سگ ۱۰ صفت دارد که شایسته است هر مؤمن واقعی داشته باشد تا به کمال برسد.

۱) سگ را درمیان مردم قدر و منزلتی نیست واین حال مسکینان و بیچارگان است.

۲) مال وملکی از آن سگ نیست واین همان صفت مجردان و فرشتگان است.

۳) سگ لانه و خانه ی معینی ندارد و هرجا که برود رفته است. و این علامت متوکلان است.


۴) سگ اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است.


۵) سگ اگرصد تازیانه از دست صاحب خود بخورد، در خانه او را رها نمی کند و این صفت مریدان حقیقی است.

۶) شب هنگام به جز اندکی نمی آرامد و این حالت عاشقان و دوستداران است.


۷) هرگاه رانده شود وستم بیند، چون صدایش کنند بدون دلگیری باز گردد واین صفت فروتنان است.

۸) هر خوراکی که صاحبش به او بدهد راضی است و این صفت و حال قانعان است.


۹) بیشتر اوقات لب فرو بسته وخاموش است و این علامت خائفان است.


۱۰) وقتی بمیرد هیچ میراثی بر جای نمی گذارد واین حال زاهدان حقیقی است.


کتاب لئالی الاخبار ج ۵ – ص ۳۸۷- ۳۸۸تحریر المواعظ العددیة، ص: 5

ناشناس گفت...

حضرت خانم منیژه حبشی
خیلی جالبه
اگر دفت کنی و مطالب را بخوانی
اسمش میشود " وقت آزادش بسیار زیاداست "
من نمیدانستم یکی از اتهاماتی
که به هواداران مجاهدین میزنید
این است که آنها کورکورانه
حرکت میکنند
اما با این نظرتان معلوم شد
که باید از یغمایی و شرکاء
کورکورانه اطاعت کرد
مصداقی معتقد است
ویلپنت بیشتر از
هفت هزار نفر گنجایش ندارد
لابد شرکاء هم کورکورانه پذیرفته اند
که بیش از هفت هزار نفر گنجایش ندارد
شما گفتید " این همه نظر "
کنجاو شدم
از بیکاری وقت گذاشتم!
ببینم این همه جاروجنجالی که
همه اعضا دریچه راه انداخته اند
"این همه نظر" چند نفر است؟
شمردم و نشون دادم
اسماعیل ترش کرد
شما ترش کردید
بقیه کاربران با آیدی های
قلابی برای بالا بردن
تعداد نظر دهندگان نیز ترش کردند

حالا چرا گفتم حضرت منیژه حبشی
برای اینکه نخواستم تبعیض قائل بشم
برای کسیکه با وجودیکه زن است
اما برایش اهمیت ندارد
شخصیت یک زن زیر پای نرسالارها
خرد میشود
با اینکه بیست سال از به هر
دلیلی از شوهرش جدا شده است
اما هنوز از دست تفکرات
مردسالارنه شوهر سابقش خلاصی ندارد
برای کوباندن مجاهدین
از هر ابزاری استفاده میکنند
حالا برعکسش
هم صادق است
تصور کنید
که شما که زن هستید
شوهرت در لیبرتی
برای رئیس کمیساریای پناهندگی
یونامی
سازمان ملل
نامه می نوشت
میگفت که زنم را گولش زده اند
رفته است خارج از کشور
من سرطان گرفته ام
نمیگذارند بیاید
سری به من بزند!
راستی یه چیز دیگه
چرا بیشتر این مردان
هستند که دنبال
زنان سابقشان
در لیبرتی هستند؟

دلســـــــــــــــــــــــوز


ناشناس گفت...

عجب محشرى است، يه مشت آدم علاف كه همه در بهشت غرب چايى و قهوه مى نوشند دارند دق مى كنند كه چرا خانم انتظارى در غرب از حق انتخاب يك زن در ليبرتى دفاع مى كند. انگار كه اين علما در قم تشريف دارند و يا از نجف عراق زوزه مى كشند. با سگ هم ميانه خوبى ندارند، حتما نجس است و نماز اين جماعت را باطل مى كند.
حالا يك علاف مزدور تمام وقت سابق إظهار فضل مى كند چرا اين خانم اصلا حرف مى زند، ساده بدليل كه اين حق را به عنوان يك انسان دارد.
زياد شلوغ نكنيد، يك زن از يك رابطه خارج شده و تحركات همسر سابق و اين جماعت مرتجع عقب افتاده ، براى كشاندن ايشان به بالين همسر سابق چيزى به جز اذيت روحى و روانى محسوب نمى شود.
از اين معركه چيزى نصيب نخواهيد برد. به جناب ريحانى هم بگوييد برود ريحانش را كه بسيار دوست دارد بخورد و بكار دلالى بپردازد، آخه هر لر آمده از پشت كوه كه اينقدر پشتك و وارو نمى زند.
مهدى

ناشناس گفت...

آقا رضا آمدی و نسازی

تو مطلب رضا فلاحی رو خوندی اما مطالب مصداقی رو ندیدی؟ خیلی زرنگی ناقلا! ببین می گم صدا و فیلم عباس رحیمی رو هم ببین که بعد از بیرون انداختن رضا فلاحی میگه این لاشخورهابرای گزراش دادن به رجوی میان.
شاهرودی

ناشناس گفت...

دیدید تا اسم رقص رهایی آمد ، دلسوز چطور غیبش زد؟ دستور العمل از "شیر" رسیده که این دیگ را به هم نزنید که گندش در می آید . این جماعت شیر غایب هر وقت زیاد پر رویی و بی حیایی کردند ، فقط بگویید بیایید راجع به رقص رهایی حرف بزنیم . دمشان را می گذارند روی کولشان و می روند

سهراب

ناشناس گفت...

حضرت سهراب
البته هیچ تمایلی
نداشتم که جوابت را بدهم
اما دیدم که رویت خیلی
زیاد شده
گفتم یه چیزی
بهت گفته باشم
تا حالت جا بیاد
از حول حلیم
مصداقی
نیافتی
توی دیگ یغمایی!
یک کم صبر کن
عجله نکن
این رقص رهایی
مثل اینکه
هیچ وقت رهایت نمیکنه

دلســـــــــــــــــــوز

ناشناس گفت...

آقای دلسوز ! پیشنهاد کردم بیایید راجع به "رقص رهایی" صحبت کنیم . بنده دلیل می آورم شما هم دلیل بیاورید . در نهایت ببینیم که آیا واقعا اتفاق افتاده است یا نه ، مایلید؟؟

سهراب

ناشناس گفت...

دلسوز جان خوشم آمد . درود بر تو . یک مباحثه می کنیم راجع به رقص رهایی . از آقای یغمایی خواهش می کنم تمام کامنت های دلسوز را بدون سانسور منتشر کند . اگر به من توهین هم کرد هیچ ایرادی ندارد . من جواب توهین را نمی دهم ولی شما بدون سانسور کامنت هایش را منتشر کنید .

حالا جناب دلسوز آیا چیزی به اسم "رقص" رهایی در اشرف اتفاق افتاده یا نه ؟ اگر اتفاق افتاده موضوعش چه بوده؟
این به عنوان اولین سوال برای باز کردن بحث

بسم الله

سهراب

میرزا گفت...

دوستان!
من واقعا از بلاهت و حماقت رهبر عقیدتی و خاتونش در شگفتم. مشکلی را میتوانستند با یک پاسخ ساده و محترمانه به نامه خصوصی خانواده رحیمی و یک تماس تلفنی خانم فیروزان با پسرش حل کنند, این چنین خرکی و سیخکی واردش شده اند که اینک خودشان هم قادر به جمع و جور کردن افتضاحشان نیستند و نمیدانند که باید چه ... بخورند!! از یک سو خانواده رنجدیده رحیمی و عباس را مزدور و عامل وزارت اطلاعات میخوانند و از سوی دیگر چماقدارنش را برای عیادت "داش عباس" به بیمارستان میفرستند.
به نظر میرسد رهبر عقیدتی و خاتونش به همراه طیفی از مریدان غالبا لمپن, به کلی افسار پاره کرده اند و همینجوری به این و آن فحاشی میکنند, لگد می پرانند و گاز میگیرند. و این هنوز از نتایج سحر است. این سرگیجه و استیصال مطلق جریانی را میرساند که در هراس از افشا شدن ماهیت ضد انسانی مناسبات درونی اش به روی همه پنجول میکشد و چنگ و دندان نشان میدهد. شیوه برخورد این دم و دستگاه با خانواده رحیمی و درخواست ساده و انسانی آنها نشان میدهد که رهبری عقیدتی حتی برای حفظ ظاهر هم که شده, دیگر قادر حتی نیست که با خانواده شهدای خود سازمان برخوردی انسانی داشته باشد.
ما تجربه مشابهی در مورد آن یکی رهبر عقیدتی سقط شده (خمینی جنایتکار) داریم که هنگامیکه تنگنا قرار میگرفت چگونه با دهان کف کرده, تنوره میکشید, چنگ و دندان نشان میداد, تهدید میکرد,اتهام میزد و فرمان قتل و کشتار میداد.اما این رهبر عقیدتی همچون گاو نری میماند که تخمش را کشیده باشند, عربده میکشد و ژست خمینی را میگیرد اما خوشبختانه برای قتل و کشتار مخالفین دستش بسته است و توانش را ندارد.

منیژه حبشی گفت...

دلسوز مجاهد و مومن، آیا به مفهوم جمله خود فکر هم میکنید و مینویسید؟ نوشته اید :
«با اینکه بیست سال از به هر
دلیلی از شوهرش جدا شده است.»
آیا شما غافلید که هیچیک از این زوج ها خود جدایی را انتخاب نکردند؟ خود را به بیراهه میزنید و وجدان را فراموش میکنید.از آن گدشته در دنیای کنونی با اینهمه امکان اینترنت و اسکایپ و تلفن و... اگر این زن انتخابش ندیدن همسر و فرزندش بود چرا خود سخن نگفت و تشکیلات شما بجایش نامه مینویسند و بنا بر قانونمندی طبیعت که دروغگویان رسوا میشوند، این زن مختار در نوشته اش فراموش میکند که پسر خود را به خانواده خود نسپرده بلکه به خانواده همسرش سپرده!تا کی از این شارلاتان بازی های رجوی تبعیت میکنید؟ منافع حقیر روزانه اینقدر مهم است؟

ناشناس گفت...

جناب شاهرودی باادب
آقای محمد رحیمی هم در آن فیلم تحت تاثیر مصداقی و آقای اشتری قرار گرفته است و گرنه از لوطی گری و مردانگی به دور است که مخالف سیاسی ات را اگر با دسته گل به دیدنت آمد حتی اگر با هدف خوبی نباشد به لاشخوری متهم کنی آنهم نه رو در رو بلکه پشت سرش.
بنده به شما و همه آنهایی که مثل شما دنیایشان دنیای کینه و نفرت است با تاکید توصیه می کنم که همین مقاله آخر آقای یغمایی را بخوانید و درباره منش و رفتار انسانی حسن خرقانی و با یزید بسطامی فکر کنید و بعدبا خودتان فکر کنید و ببینید کجا هستید.
این اشارات آقای یغمایی فقط برای آقای رجوی و خانم رجوی نوشته نشده بلکه برای همه ماست که منش انسانی را یاد بگیریم. به مصداقی و اشتری هم بگو همین مقاله را بخواانند تا منش انسانی یاد بگیرند. تا کینه بر عشق و محبت پیشی نگیرد. تا لوطی گری و مردانگی همگانی شود.
خدا نگهدارت

esmail گفت...

خانم حبشی گرامی
بگذارید بی پرده بگوئیم
در طلاقها انتخابی در کار نبود. با اتکا به اعتماد من و امثال من و ما به آن رهبر نا رهبر زنان و شوهران را بمعنای واقعی کلمه از حلقوم هم بیرون کشیدند تمام سنتهای عرفی و فرهنگی و شرعی را لجنمال کردند نامردی و بیشرافتی را به حد اکثر رساندند تااز هستی ما بعنوان روغن چراغ فرومرده خود استفاده کنند. کدام انتخاب بروند شرم کنند این فقط سوء استفاده از اعتماد نسل ما بود به نفع بریدگی یک رهبر همین و بس متاسفانه نسل ما برباد رفت ولی حقیقت جز این نبود جز این ولجنمال کردن تمام احساسات عاطفی افراد به نفع یک دستگاه عقیدتی گندیده متعفن و کاملا آخوندی

esmail گفت...

در ضمن به دوستمان سهراب میگویم مقوله رقص رهائی را رها کن عزیز. رقص رهائی در همان سال 1364 به تمام و کمال با جنبش و تمام اعضای آن اجرا شد و ما متاسفانه نفهمیدیم و یک جنبش به نابودی کشانده شد به نفع آخوندها بنابراین بحث روی نمونه های دیگر دردی را دوا نمی کند

ناشناس گفت...

جناب یغمایی عزیز ! با این جماعت در بارەی چیزهای دیگر بحث کردن بی فایده است . وقتی هم راجع به رقص رهایی صحبت می شود خفه خون می گیرند . چون "شیر" دستور داده که این دیگ را به هم نزنند . با این حال هر طور صلاح می دانید عزیز

سهراب

ناشناس گفت...

سمندر
با درود به جناب یغمائی کامنتی که گذاشته اید بسیار عالیست و حرف دل همه ماست در ضمن اقای هزارخانی یک مصاحبه کرده اند و پرسیده اند مگر گناه رجوی چیست ؟که به او میتازند
لینک مصاحبه نصفه نیمه اینجاست
https://www.facebook.com/dadban.azadi/posts/507036546134623
پیشنهادم این است موضوع مصاحبه شما با اقای همنشین این باشد گناه رجوی چیست ؟ تا هم اقای هزارخانی بدانند که کناه رجوی چیست که اینگونه مورد نفرت همه مردم ایران است خصوصا کسانی که عمری را در خدمت رجوی بوده اند
شخصا اگر بخواهیم گناه رجوی را بگوئیم باور کنید سر به میلیون مورد خواهد زد حالا اینها برای اینکه مسعود رجوی را تطهیر کنند از اقای هزارخانی استفاده میکنند و او میگوید واقعا گناه اقای رجوی چیست ؟
بنظرم برای روشن شدن افکار بد نیست کمی از گناهان برادر مسعود بگوئیم ببینیم که ایا واقعا این مسعود رجوی به گفته خودش صاحب الزمان و امام عصر است و یا واقعا یک گناهکار

منیژه حبشی گفت...

آقای یغمائی گرامی ، در اجباری بودن این طلاق ها که مرا بیاد خودکشی های دسته جمعی درون فرقه ها بدستور رهبر فرقه میندازد، هیچ تردیدی نیست. منکران آن کسانی هستند که برای منافع حقیر روزانه شان به انکار حقیقت عادت کرده اند!
حتی اگر کسی در درون روابط نبوده باشد هم بروشنی در مییابد وقتی تمام زن و شوهر ها همزمان از هم جدا میشوند مثل روز روشن است که دستوریست. انکار آن و نسبت دادن آزادی انتخاب به این اعمال غیر انسانی از نظر من نوعی «خود فروشی» است.
ضمنا سپاس از دوست ناشناخته، سهراب گرامی.

ناشناس گفت...


فرهاد-ک
نگاه از زاویه دیگر؛ به ماجرای آقای عباس رحیمی
اقای رحیمی کیست؟
کسی که خود و اعضای خانواده اش بدلیل سیاسی به زندان رفته اند؛ و بهای این هویت را پرداخته اند .
از قشر مردمی و زحمتکش جامعه ایران است و در خلوص و پاکی اش دوستان نزدیک اش تردیدی ندارند.
علت ورودش به تشکیلات مجاهدین رویای عدالت خواهی وی بوده است و چون مجاهدین را عاری از این ایده آل دید آنها را ترک کرد.
طرف مقابل کیست؟
سازمان مجاهدین با پنجاه سال سابقه؛ یکی از فروماسیون های سیاسی جامعه ایران است؛ و یا حداقل پایورانش این گونه فکر می کنند.
این فرماسیون سیاسی در غالب سه عدد خود را معرفی می کند
سال 1344 توسط محمد حنیف نژاد تاسیس و بنیانگذاری می شود
سال 1354 به دلیل ضعف ساختاری که در ایدئولوژی این سازمان وجود داشت و دارد؛ انشعابی در آن صورت می گیرد و این سازمان به دو بخش تقسیم می شود؛ نتیجتا سازمان پیکار متولد می شود و سازمان مجاهدین با همان ضعف ساختاری به حیات خود ادامه می دهد؛ تا اینکه قیام مردمی 1357 پدید می آید.
سال 1364 به دلیل همین ضعف ساختاری آشکار که در ایدوئولوژی این سازمان وجود داشت. آقای رجوی برای حفظ موقعیت خود، بعد از یک سلسله شکست های سیاسی و استراتژیک، کودتایی فراهم کرده و اعلام ولایت فقیه در شکل نوین اش را می کند؛ و اسم آنرا می گذارد انقلاب ایدئولوژیک.
از این تاریخ به بعد, واژه ای فرقه و یا سکت بیشتر با عملکردهای وی همخوانی اورکانیک پیدا می کند.
افراد هویت خود را از دست می دهند و در وی تعریف می شوند. به بیان روشنتر؛ کاملا از واقعیات محرز جامعه ایران زمین بدور می افتند؛ و به موج سواری سیاسی در محافل کاملا مشکوک سیاسی مشغول می شوند. در فرهنگ سیاسی به این گونه گروه ها؛ گروه های
Groupe non-étatique
اطلاق می شود گروهایی که نقشی در تغییرات جامعه ای خودشان ندارند ولی از آنها می شود جهت اهداف اطلاعاتی و ایذایی کشورشان استفاده کرد.
کاری که فرقه رجوی فعالانه مشغول آن است و اسم آنرا هم می گذارد مبارزه.
در این میان کسانی خواهان ادامه فعالیت با سکت نیستندد؛ باید بهای آنرا بپردازند ؟ تهمت ؛ ناسزا؛ شکنجه؛ قتل؛ از هم پاشیدن بنیاد خانواده افراد و ....از جمله این هستند
وضعیت فعلی آقای رحیمی؛ و موضع ایشان بعنوان یک اشاتیون اجتماعی قابل توجه است. و به بیان سیاسی معرف این واقعیت است که فرقه ای رجوی هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارد.
شخصا برای آقای رحیمی و خانواده اشان آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم.
و فقط این نکته را متذکر می شوم ؛ صرف رسانه ای کردن ماجرا کافی نیست؛ در ضروری لازم بودن آن یک لحظه تردید ندارم.
باید به فکر بعد از آن بود. یعنی با براه انداختن یک پروسه ای قضایی هماهنگی در غالب یک انجمن بهتر می شود به اهداف بالاتر رسید؛ بخصوص که موارد ثبت شده در دستگاههای قضایی هم کم نیستند.
اگر موافق باشید وارد جزییات نشوم.
با آرزوی سلامتی و تندرستی مجدد برای آقای رحیمی و خانواده

جواد گفت...

یاللعجب
آقایی بنام مهدی می نویسد:
"عجب محشرى است، يه مشت آدم علاف كه همه در بهشت غرب چايى و قهوه مى نوشند دارند دق مى كنند كه چرا خانم انتظارى در غرب از حق انتخاب يك زن در ليبرتى دفاع مى كند. انگار كه اين علما در قم تشريف دارند و يا از نجف عراق زوزه مى كشند. با سگ هم ميانه خوبى ندارند، حتما نجس است و نماز اين جماعت را باطل مى كند. "
آقا جان سخن از این نیست که این خانم حرف نزند
بلکه بحث اینجاست که بقول ابوذر که بر سر آن مردک یهودی اسلام آورده که در حضور عثمان مزخرف می بافت و مجیز عثمان ( رهبر عقیدتی زمان) را می گفت کوبید و گفت تو میخواهی دین ما را به خودمان یاد بدهی؟

حالا حکایت این خانم است که در فرنگ جا خوش کرده و نمی داند مبارزه چه رنگی است و برای ما روزا لوکزامبورگ و مارکسیسم و فمینیسم بلغور میکند و میخواهد مبارزه را به نسلی بیاموزد که فراسوی تصور همگان به امید و اعتمادش خیانت شد. هیچ چیز اسف بارتر و جانگدازتر از این نیست و براستی که نمک بر زخم پاشیدن است. آری بدین معنی، متملقان و چاپلوسان نیاز نیست به ما مبارزه بیاموزند و دین ما را به خودمان باد بدهند. از ابتدا هم عاشق چشم و ابروی رجوی نبودیم. امید آزادی خلقمان را داشتیم و داریم. تاریخ برهمگان ماهیت رجوی را روشن خواهد ساخت. زیاد هم نگران سگ و نجاست آن نباشید و خودتان را به آن راه نزنید. سخن بر سر یک شیوه و الگوی زندگیست که بسیار با ادعاهای مبارزاتی با سس چپ فاصله دارد و همین بر هر صاحب دردی گران می آید که طرف به امید نانی و بی هیچ دردی این گونه حق را ناحق می کند ویا در بهترین صورت از مقوله ای سخن میگوید که با آن ناآشناست.
وقتی به او می گویند برو خودت لیبرتی و یا وقتی من می گویم برو حرفه ای در تشکیلات مجاهدین چند روز کار کن منظور فقط این است که نسبت به ماهیت غیر دمکراتیک مجاهدین اشراف پیدا کند. البته مجاهدین هیچگاه مدعی آزادی نیستند والا اگر نه بیایند و همینجا نظرشان را در مورد آزادیهای فردی و لیبرالیستی بیان کنند. شعارهای توخالی مریم رجوی را خودش هم قبول ندارد و اگر کسی باور میکند در طفولیت سیاسی است.

مهدی در ادامه کمی لعاب حقوق بشری به موضوع می دهد و می نویسد:

"زياد شلوغ نكنيد، يك زن از يك رابطه خارج شده و تحركات همسر سابق و اين جماعت مرتجع عقب افتاده ، براى كشاندن ايشان به بالين همسر سابق چيزى به جز اذيت روحى و روانى محسوب نمى شود. "

آقای مهدی واقعا این تحرکات برای همسرش شکنجه ی روحیست؟
مرغ پخته هم به خنده می افتد
اولا که همسر مربوطه از کل موضوع فقط در حد نامه ای که جلویش گذاشتید و امضا کرد اطلاع دارد و کاملا از ابعاد موضوع بیخبر است.
ثانیا حتی اگر هم خبر دارد شما که مدعی هزار مسوول اول و هزار شورای رهبری هستید؛ چرا یک عضو شورای رهبری و مسوول اول سازمان شما باید از رودررو شدن با این موضوع هراس داشته باشد؟ من اگر به جای شما بودم یک برنامه ارتباط مستقیم ترتیب میدادم که همه بیایند و از این خانم سئوال کنند که خانم چرا جواب منفی دادید به نامه شوهر سابقتان و ایشان هم به مثابه ناموس رهبری و مسوول اول و چه و چه جواب می دادند و همه ی دهانها بسته می شد .

آنگاه خانم انتظاری میتوانست کنار سگش عکس بگیرد و بگوید ای علمای نجف " یه سوتی". پیشاپیش هم بگویم اصلا هم اوضاع عراق را بهانه نکنید و با تکنولوژی فعلی این مساله کاملا عملیست.
تا زمانی که چنین امکانی فراهم نشود و تا زمانی که خانم انتظاری با شرکت در مبارزه ی!! تمام عیار امکان شناخت عینی تنها آلترناتیو دمکراتیک!!! را نداشته باشد آری ایشان و یا هر کس دیگری حق ندارد زالو صفتانه خون و رنج ما و امثال ما را وسیله دنیا با حماقت خودش کند.

ناشناس گفت...

دوستان عزیز ،
آقای دلسوز، در واقع «خانم دلسوز» است.
ضمناً خود ایشان در جریان طلاقهایی که «البته اختیاری» بود قرار داشت و می‌داند که اصلاً نه جبری در کار بود و نه فشاری. همه از سر اختیار و با خواهش و تمنا همدیگر را ملعون و عفریته خواندند.
هر چه هم آقای رجوی داد کشید و خانم رجوی فریاد زد که بابا این کارها را نکنید. احدی گوش نکرد.

نکته دیگر اینکه خواهشاً در این ستون زیر این مقالات بحث رقص رهایی را رها کنیم. زری دیگر

عقاب اشرفی گفت...

تمام قورباغه ها در مرداب زردابهای دریچه جمع شده اند و قورقور راه انداخته اند عقابان اوج پرواز را باکی نیست قورقور کنید تا خسته شوید

ناشناس گفت...

اسمال اقاسلام!!دوباره سوالم تکرار میکنم
ایاانزمانی که{رقص رهائی در همان سال 1364 به تمام و کمال با جنبش و تمام اعضای آن اجرا شد}خانم حبشی هم میرقصید یا رفته بود گل بچینه!!!

اسمال اقا!!
ازاون جلدنرینه سالارت بیرون بیاچراخجالت میکشی!!بلاخره باید یک شاهد زنده داشته باشی کی بهتراز خانم منیژه حبشی!!!!!

شیربرنج

جواد گفت...

آهای عقاب خان
تو که اوج پروازت خیابانهای فرنگ بوده تمام عمر.
خبر داری آسمان اشرف چه رنگ است؟ خبر داری وقتی از زمین و آسمان گلوله می بارید از عقابهایی چون شما خبری نبود و تنها این قورباغه ها (به زعم شما) بودند که علیرغم اشرافشان به غلط بودن خط فقط جهت حفظ مرزبندی مقابل گلوله سینه سپر کردند؟ اگر ما از رشادتهایمان و از رنجهایمان سخن نمیگوییم لطف کرده بس کنید و ساکت بمانید که عرصه مبارزه ی خونین را نه جولانگاه شماست.
آهای عقاب اشرفی چرا از قورقور چند تا قورباغه به وحشت افتاده ای؟ به ججم پاسخگوییهایت دقت کن و ببین تا کجا برایت قورباغه ها اهمیت دارند.
آهای عقاب اشرفی تاریخ بر خشتهای دروغ و ناراستی نگاشته نمیشود. بار کج به منزل نمیرسد. تاریخ را خشت خشت صداقت و راستی بالا میبرد. حالا حتی اگر دروغ نویسش عقاب باشد یا خود را عقاب فرض کند. ولی ندای صمیمیت و پاکی هر چه اندک به پیش می رود... گو از یک قورباغه باشد هر چند که البته در پیشگاه مردم ایران به دلیل فریبی که خوردیم و نتوانستیم آنگونه که باید مفید باشیم من یکی خودم را پشه هم نمیدانم.
ولی بدان سقوط از بلندای پرواز مجازیتان خیلی دردناک خواهد بود.. از ما گفتن بود.... نگویید نگفتید

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
esmail گفت...

اقای شیر برنج
اگر تو همانی باشی که من میدانم احتیاج به توضیح نیست برای درد سی ساله ات متاسفم. در ضمن امیدوارم معنای حرف مرا فهمیده باشی و این اخر عمری با وجود چند بیماری بیشتر بفکر طلب امرزش باشی تا پارس ایدئولوزیک - سیاسی
با تشکر

دریچه زرد گفت...

دو نظر چون یکی توضیح دوباره توسط آقای سمندر و دومی خبری بدون سند از خانم آرزو بود حذف شد

س.ش.ح گفت...

مرگ بر خامنه ای و مزدورانش ودرود بر سگ خانم انتظاری به تمام شماها شرف دارد واقعا

ناشناس گفت...

آقای شیر برنج ! دهان کثیفت را ببند و به خانم حبشی توهین نکن . شما انگار از خواجه های حرمسرا هستید که اینطور وحشیانه پاچەی دیگران را می گیرید . خواجه هایی که اخته شدند ، تا مبادا به زنان خان نظر بد بیندازند . از بی حیایی و دریدگی ات کاملا پیداست که از همان خواجگان هستی . دهنت را ببند و بی حرمتی نکن چون فقط نحوەی آموزش رهبر عقیدتی را به نمایش می گذاری و بس

سهراب

ناشناس گفت...

اتفاقا خانم حبشی چون آزاده بوده و آزاد منش ، مورد توهین امثال شما خواجگان قرار گرفته . اگر آزاد و آزادمنش نبود اینطور گستاخانه به او بی حرمتی نمی کردید

سهراب

esmail گفت...

شیر برنج
سئوالاتت را از رهبر عقیدتی و اطرافیانت بکن! از نزدیکترین. کامنتهای تو به دلیل آلودن فضا و انتشار تعفن عقیدتی منتشر نمیشود.چون در مقابل مجبورم جوابها را منتشر کنم وانوقت فشا میشود ابریزگاه عقیدتی متاسفم

قورباغه دانا گفت...

درود بر تمام قئرباغه ها
قور قور قورباغه
پوست تنش براقه
قور قور قورباغه
چراغ سبزه باغه
تو برکه تو مرداب هم رو زمین هم رو آب
چه سبزه و چه ریزه
با زبون درازش
حشره ها رو می گیره تو شکمش می ریزه

ناشناس گفت...

حضرت زری دیگر
چرا آنقدر تو دوست داری
من یک زن باشم؟
قبلا هم این را گفته بودی
حتی خیال کردی
من شصت و اندی سالم هست،
اسماعیل یغمایی دیگر


دلســـــــــــــــــــوز

منیژه حبشی گفت...

آقای شیربرنج یا ماست یا خاک شیر و یا...
هنوز قادرید خود را در آیینه نگاه کنید؟ وجدان به حراج رفته تان دیگر حسی ندارد اینطور نیست؟ ماموریت آنلاین خود را انجام دهید و نان خفت بار آنرا بخورید. به چرندیات شما و سایر ماموران رجوی پاسخ دادن حرام کردن وقت است.

جواد گفت...

نوک پیکان تکامل را بنگرید و جوابهایش را.

هر کس پرسید مجاهدین چه کسانی هستند همین کامنتها را بدهید بخواند.
آینه تمام قد منطق. میزان دمکراسی خواهی. اخلاق سیاسی. اخلاق اجتماعی. شعور اجتماعی-سیاسی. سواد سیاسی. صداقت. در سازمان مسعود رجویست.
وای بر تو رجوی که چه به روز مقاومت آوردی.
در پس تو دشمنان هلهله کنان سوگ مرگ امید به آزادی میهن ما را به بزم نشسته اند.
تویی که برای اثبات صداقتت همه باید به دروغ خویش اعتراف کنند.
تویی که برای اثبات شجاعتت همه باید به ترس خویش اعتراف کنند.
تویی که برای اثبات فهمت همه باید به نادانی خویش اعتراف کنند.
تویی که برای اثبات عظمتت همه باید به کوچکی خویش اعتراف کنند.
تویی که برای اثبات پاکیت همه باید به ناپاکی خویش اعتراف کنند.
تویی که برای اثبات مبارزه ات همه را باید مزدور اطلاعات بخوانی.

تاریخ با تو شوخی نخواهد کرد. تو محصول یک ایدئولوژی شکست خورده ای که باید این جسارت را میداشتی که آنرا اعلام میکردی. این چنین شکستی صدبار شیرین تر از آن رقم پیروزیهاست که تو در پی آنی.

فیل فیلسوف گفت...


رفقا
بحث را دوباره دارند منحرف میکنند متوجه باشید بحث روی رقص رهائی و اینها نیست بحث روی یک بی عدالتی نسبت به یک انسان است

جواد گفت...

خانم منیژه حبشی محترم
خودتان را با این جماعت لمپن مشغول نکنید. همان که گفتید دهان به دهان شدن با تمام شیرهای برنجی و غیربرنجی وقت تلف کردن است. پاسخی ندارند بدهند. خطشان که همان بروز ماهیت غیردمکراتیکشان هم هست لودگی و فحاشی و لمپن بازیست. به این ترتیب دست خالی خود را رو می کنند. مطمئن باشید اگر کوچکترین برگی برای ارائه داشتند به این شکل مجبور نبودند ماهیت خود را رو کنند.

ناشناس گفت...

شرمتان باد
شرم بر شما "سهراب" که با دوباره نویسی گفته های بتول سلطانی‌ها زنان مجاهد را به رقص رهأیی متهم میکنی‌
شرم بر شما خانم حبشی که زنان مجاهد را تا سطح تمایلات جنسی‌ پایین میکشی و آنان را برده‌های جنسی‌ تلقی میکنی‌
شرم بر شما "شیر برنج" که خود را در چنین ظرفی‌ وارد میکنی‌ و در مورد رقص رهأیی خانم حبشی سوال میکنی‌
و شرم بر شما جناب یغما که با کامنت خود تمام زنان مجاهد از جمله آن زن مهربان و چی‌ و چی‌ را متهم به گفته‌های آلوده امثال بتول سلطانی‌ها میکنی‌
شرمتان باد شرمتان باد

اما در مورد جدائی‌ها (طلاق ها)
جناب یغما، شما مدعی هستید که انتخابی در کار نبوده است. من شخصا چندین مورد می‌شناسم که چون راضی‌ به این کار نبودند از تشکیلات بیرون زدند. این چندین مورد شامل کسانی‌ ‌ست که هم در خارج بودند و هم در عراق.
اما بودند کسانی‌ که به قول شما بنا بر اعتماد وارد این داستان شدند، از جمله شاید خود شما. و افرادی نیز برای همرنگ جماعت شدن، از جمله شاید خود شما.
شما میتوانید روی داستان جدائی‌ها بحث کنید اما خواستار همسر سابق شدن خصوصا وقتی‌ که همسر سابق تمایلی به بازگشت ندارد و راه خود را جدا نموده، سخنی‌ عبث است و بیهوده.
حال شما میتوانید در بوق و شیپور بدمید که نه این گفته‌ها و نوشته‌ها از طرف همسر سابق نیست. میتوانید تحت لوای خانواده و انسانیت و هزار بهانه دیگر مطلب بنویسید و به قولی جار و جنجال کنید.
شما میتوانید چون سودجو یان این داستان را مورد سواستفاده قرار بدهید برای بیرون ریختن حقد و کینه خود.
اما حرف اصلی‌ را نمیتوان مخفی‌ کرد و آن ارزش قائل شدن برای هر دو طرف داستان (رحیمی و فیروزان) است، مگر اینکه دستگاه فکری ما خواستار نادیده گرفتن نیمه این داستان (پروین فیروزان) باشد که خود بحثی‌ ‌ست جدا.


با امید به نابودی جباّران حاکم بر ایران
مسیح

esmail گفت...

مسیح جان
اولا با این مسیح خدا پدر یهودا را بیامرزد!
ثانیا اینقدر شرم شرم نکن به کمبود شرم دچار میشوی
ثالثادر این اش ابوالفضلی که بار گذاشته و همه کس و همه چیز را در هم امیخته ای مواظب باش به رودل دچار نشوی
رابعا الباقی شرمها را اگر مانده باشد بده به رهبر بزرگوار بیش از ما لازم دارد
یا علی

ناشناس گفت...

این قسمت از کامنت خود را جداگانه فرستادم تا مبادا کّل نظر گرفتار سانسور جناب یغمایی شود.



شرم، بر شما مصداقی که زنان مجاهد را کالای جنسی‌ میپنداری.

شرمتان باد شرمتان باد



با امید به نابودی جباّران حاکم بر ایران

مسیح

احمد رضا.ص گفت...

حاج اقا مسیح. عبید زاکانی یه شعری داره که فکر کنم واسه توگفته که خیلی بیشرمی برو بخونش
شرم میکن که شرم خوش باشد

فیل فیلسوف گفت...

رفقا
باز هم تکرار میکنم متوجه باشید امثال شیر برنج و دلسوز و مسیح و منصور لرستانی و...
رفقابحث را دوباره دارند منحرف میکنند متوجه باشید بحث روی رقص رهائی و اینها نیست بحث روی یک بی عدالتی نسبت به یک انسان است

ناشناس گفت...

خوب دیگه جناب یغما وقتی‌ کم بیاری، مجبوری اینطوری بنویسی‌ و گر نه چه نکته‌ای در کامنت من موجود بود که شما چینین بر آشفته میشوی. اگر منظور شما این است که باید هر چرتی نوشت پس به همین کارت ادامه بده. ماهیت‌ها اینطوری باید خودشان را نشان بدهند و گر نه در پشت نقاب شاعری و چی‌ و چی‌ همیشه مخفی‌ خواهد ماند.
خدا پدر هر چی‌ شاعر بیامرزه و شما مواظب خودت باش

با امید به نابودی جباّران حاکمان بر ایران
مسیح

ستاره شناس گفت...

من یک سئوال دارم چرا در باره هیچ رهبر و کسانی که مسئولیت در ایران داشتند چیزی باسم رقص رهائی مطرح نشده و اصلا کسی به این نوع چیزها اشاره نمیکند مثلا در مورد ستار خان باقر خان دکتر مصدق میرزا کوچک خان جنگلی شیخ خیابانی و همه ولی فقط در مورد آقای رجوی مساله رقص رهائی افراد مطرح میشود همین جا بگویم که این افرادی که همه رفته اند طرف رزیم بنظر من خیانت کرده اند رفته اند طرف خامنه ای و اخوند ولی باز این سئوال را دارم چرا این مساله در مورد آقای رجوی همیشه مطرح میشود

دانای راز گفت...

جنگ نرم علیه مجاهدین
http://aftabkaran.com/maghale.php?id=5241
گروه یک- کسانیکه در گذشته به نحوی در رابطه یا عضو مجاهدین و شورا بوده یا رابطه خانوادگی داشته اند بعد به دلایلی بریده و با تحریکات رژیم فعال شده اند و به دلیل ضدیت کور با مجاهدین و شورا، علنا به صف دشمن پیوسته، مزد بگیرآن شده و در تشکلاتی مثل انجمن نجات، سحر، آوا و.... توسط رژیم سازماندهی شده اند. آنها وظیفه دارند با تولید انبوهی کتاب و مقاله و خاطرات دروغین به زبانهای مختلف از مجاهدین شیطان سازی کرده با آنها به مبارزه برخیزند.
گروه دو- کسانیکه بریده و جدا شده، ادعای اپوزیسیون بودن دارند ولی درعمل تحت عنوان منتقد، تنها اپوزیسیون مجاهدین می باشند نه رژیم. اینها مدعی اند که مزد بگیر نیستند بلکه داوطلبانه!! وظیفه خود می دانند که با مجاهدین مبارزه کنند و آنها را با مسئله دارکردن اعضا و هوادارانشان و دامن زدن به جو پاسیوسیم و بیهوده پنداری مقاومت از عرش به فرش کشانده و تشکیلات آنها را از هم پاشانده و نابود کنند. اینها هر چند از موضعی دلسوزانه ، خیرخواهانه و حتی اخلاق مدارانه برخورد وارد میشوند ولی به سان گروه اول در استفاده از شیوه های غیراخلاقی و کینه توزانه از قبیل جعل و دروغ هیچ ابایی ندارند. یعنی هم در شکل وهم در محتوا همان کار گروه مزدبگیران را انجام می دهند. اینها جاده صافکنی و بطور همزمان سفید سازی عناصر گروه اول را نیز به عهده دارند.
دسته دوم- کسانیکه با انگیزه های مختلف و دلایل متفاوت از قبیل وابستگی به رژیم، منافع مادی، رقابت سیاسی و... دشمن وضد مجاهدین هستند و کار اصلیشان پخش و نشر تولیدات دسته اول در ملاء اجتماعی میباشد و سعی می کنند برای دسته اول بلندگو و مخاطب تهیه کنند. اینها را میتوان در سه گروه دسته بندی کرد.
یک- رسانه های فارسی زبان متعلق به کشورهای غربی که هم بدلیل سیاست مماشات و هم بدلیل رسوخ احتمالی عوامل رژیم تحت عنوان خبرنگار درآنها، برای دادن مشوق به رژیم در این کارزارعلیه مجاهدین شرکت می کنند. هم چنین برخی افراد فعال یا صاحبان رسانه های خصوصی، اینترنتی و سایت را میتوان در این چارچوب نام برد. گاه چنین رسانه هایی را میتوان با چند صد دلار خریداری کرد.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

جناب یغما، کامنت قبلی‌ را بدین صورت عوض کردم تا مورد پسند شما باشه، امیدوارم که مورد قبول واقع بشه

آفرین بر "سهراب" که با دوباره نویسی گفته های بتول سلطانی‌ها زنان مجاهد را به رقص رهأیی متهم می‌کند
آفرین بر خانم حبشی که زنان مجاهد را تا سطح تمایلات جنسی‌ پایین میکشد و آنان را برده‌های جنسی‌ تلقی میکند‌
آفرین بر "شیر برنج" که خود را در چنین ظرفی‌ وارد میکند و در مورد رقص رهأیی خانم حبشی سوال میکند ‌
و آفرین بر شما جناب یغما که با کامنت خود تمام زنان مجاهد از جمله آن زن مهربان و چی‌ و چی‌ را متهم به گفته‌های ناآلوده امثال بتول سلطانی‌ها میکنی‌
هورا، هورا، هورا

اما در مورد جدائی‌ها (طلاق ها)
جناب یغما، شما بدرستی مدعی هستید که انتخابی در کار نبوده است،احسنت شما درست میفرمایید. من هم مثل شما فکر می‌کنم. همگی‌ باید حتا اگر شده به زور اسلحه همسر خود را طلاق می‌دادند. من شخصا نمونه‌های فراوانی را می‌شناسم.
تمام افرادی که همسر خود را به زور طلاق داده اند الان باید همسر خود را طلب کنند (منظور از تمام افراد، همه است چون همینطوری بوده که شما میفرمایید).
خواستار همسر قبلی‌ شدن (چی‌ دارم میگم قبلی‌ یعنی‌ چی‌، ببخشید) حق همگی ایست و غلط می‌کند آن زن که بخواهد از این امر سرپیچی کند.
تمامی گفته‌ها و نوشته های زنان مطلقه (ببخشید دوباره اشتباه شد، منظور زنان است نه زنان مطلقه) غیر واقعیست.
و حرف اصلی‌ این است که مرد هر نظری که داشته باشد، زن هم باید (تاکید روی باید) همان نظر را داشته باشد. اصلا چه معنی‌ دارد که زن بخواهد نظر دهد.

دو نکته جدی:
نکته آخر اینکه من را به رهبر حواله نده چون من بر عکس شما نه در گذشته رهبری داشته ام و نه در حال ،یا بهتر بگویم به مرید و مراد اعتقادی ندارم
این وسط هم اگر دیگرانی مثل احمد رضا ص میخواهند چارلی بازی دربیارند، بدونند که چارلی تو ...... زیاده پس بهتره که چیزی نگن (شش نقطه بی‌دلیل نیست).


با امید به نابودی جباّران حاکم بر ایران
مسیح

منیژه حبشی گفت...

مسیح یا شیربرنج یا...، شرم را برای ولی فقیه تان آرزو کنید که بس نیازمند آنست. ضمنا من و همسرم در زمان هواداری از مجاهدین یک میلیشیای نوجوان نبودیم. بهمین جهت خیلی زود فهمیدیم که چه بر سر مجاهدین آمده و جزو اولین جدا شده ها بودیم. شرم را برای رجوی آرزو کنید که گام به گام در لجنزار خود بزرگ بینی اش فروتر رفت و سازمان را نیز با خود فروبرد تا همانطور که سهراب اشاره دارد به دایر کردن حرمسرا و کثافتکاریهایی رسید که در تاریخ نیروهای مدعی مبارزه برای آزادی بی نظیر است و در تاریخ باقی خواهد ماند. لودگی پاسخ نیست.

ناشناس گفت...

با اجازەی آقای یغمایی ، خطاب به مسیح :

وقتی که می گویی شرم

تمام بی شرمان دنیا

به احترامت کلاه از سر بر می دارند

سهراب

منصور لرستانی گفت...

ظهور مجدد شمرها و حرمله های دوران معاصر را در جنگ با انکه پرچم حسینی را در جنگ با ملایان کثیف بر دوش میکشد به خامنه ای کثیف یزید زمانه تبریک میگویم

ناشناس گفت...

این آخرین کامنتی است که اینجا میگذارم
از همین جا از دوستداران و هواداران
مجاهدین و شورای ملی مقاومت میخواهم
که سایت دریچه زرد را تحریم کنند
حتی یک کلمه
چون به تجریه ثابت شده است
که هر جا ما کوچکترین
اعتراضی زیر هر مقاله میکنیم
خود بخود آمار کامنت ها بالا میرود
این را از پست های کساد دیگر
به راحتی میشود متوجه شد
نگاهی بیاندازی به پست های
نوریزاد
اشعار خود حضرت یغمایی
اصفهانی
ووووووو
همین اکنون برویم
زیر همین پست ها
چیزی هر چند بی ربط
هم بنویسیم
مثل مور و ملخ میریزند
دوستان عزیز وگرامی
هوادار بیاییم بطور
جدی دریچه زرد را
تحریم کنیم
مطمئن باشید
که همین سی چهل نفرند نه بیشتر
هیچ مشکل و ناراحتی با رژیم
ندارند
تمام ناراحتی این سی چهل نفر
مجاهدین و رهبری مجاهدین هستند
من مطمئن هستم که اگر ما
اینها درست مانند
هیچ تهدیدی نه برای
رژیم محسوب میشوند و نه برای مجاهدین
یک جایی را برای خودشان
دست وپا کرده اند
تا عقده های خودشان را بر سر
مجاهدین خالی کنند

چقدر دلم برای
این موجودات ضعیف
میسوزد



دلســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز

esmail گفت...

من هم با حرف دلسوز موافقم
تحریم کنید
برای دلسوز هم آرزوی سلامت و موفقیت میکنم و امیدوارم همچنان با مهر و دلسوز باقی بماند

ناشناس گفت...

دلسوز جان کار و کاسبی زیاد است . یک کار نان و آب دار و با آبرو برای خودت دست و پا کن . از شکست هم نترس . زمین خوردی دوباره بلند شو . "شیر" اینقدر پول دارد که نیازهای همەی پاچه خواران را بر آورده کند . پس ناراحت نباش و دوباره به یک کار دیگر بچسب

سهراب

ناشناس گفت...

مینا انتظاری و فرخ حیدری در اقدامی کثیف مقاله منوچهر محمدرحیمی را به جای این که از سایت پزواک ایران که منبع اصلی ان بوده بردارند عکس سایت های رژیم را زده اند همراه با عکس مادر صونا و مدعی شده اند که خانواده محمدرحیمی با وزارت اطلاعات است. شرم بر این زن و شوهر. تا دیروز این خانواده را قهرمان و شریف معرفی می کردند و عباس محمدرحیمی را حلقه ضعیف خانواده حالا کل خانواده را اطلاعاتی و .... می خوانند. شرم بر شما باد.

ناشناس گفت...

به اطلاع مینا انتظاری می رسانم که مریم رجوی هنوز درگذشت مادر بهکیش را به روی نامبارک خود نیاورده است. ایشان مشکل شان با مصداقی بود که چرا خبر مرگ مادر داعی الاسلام را رسانه ای نکرده است. حتما می دانید که مادر داعی الاسلام در رژیم خمینی هیچ یک از فرزندانش نه اعدام شده بودند و نه زندانی بودند!!! اما مادر بهکیش 6 شهید دارد. ببینیم ایشان رویکردشان در مورد مریم رجوی چه خواهد بود. در ضمن سایت مجاهدین و همبستگی ملی هم سکوت کرده اند.

سرشیر

ناشناس گفت...

مسیح، دلسوز، شیربرنج و مهدی و .... همگی اراذل اوباش ساکن اورسورواز هستند. یادتان هست قبلا تحت نام کانال هواشناسی و ... نظر می دادند و به ایوب نظام آبادی چشم غره رفتند که چرا تو دریچه زرد نظر میده و او دمش رو کولش گذاشت و رفت؟ کانال هواشناسی بعد به «چیز» های دیگه تغییر کرد. حالا هم گورشون رو گم می کنند میرن. دوباره معلوم نیست با چه اسمی میان.


سرشیر

ناشناس گفت...

آقای دلسوز
دریچه زرد پادزهر ولایت فقیه است.
دریچه زرد افشاگر نامردمی هااست.
شما با قلمی درگیر هستید که ریشه در مردم دارد و توان رویارویی با آن ندارید لاجرم فرار به جلو را انتخاب کردید.
ننگ و نفرین بر ولایت فقیه
سلامت عباس قهرمان را آرزو دارم
سحر-آلبانی

ناشناس گفت...

منیره
دورد بر شما
پاسخ ندارند راه حل را در لودگی و هرزه درائی که خصلت ذاتی ولی فقیه آنهاست، می بینند.
باز سلامت عباس را آرزو میکنم
سحر-آلبانی

ناشناس گفت...

عباس جان سلامتت را آرزو میکنم خدا انشالله کمکت کند.س. مهدی

جواد گفت...

عباس جان سلامتت را آرزومندم.ای کاش میتوانستم به عیادتت بیایم وبرایت گلپیامهای همه نزدیکان و آشنایان را میاوردم.

ناشناس گفت...


قابل توجه آقای« شیر برنج ».
چند روزی است عباس آقا با اکسیژن نفس می کشه تا اظهار فضل پزشکی پیش از وقت شما درست از آب در بیاید.
آقائی که خود را به شیر برنج وا رفته ملقب کرده ای لطفا باور بفرمائید حلقه های سرطان بسرعت دارند کامل میشوند. «شتری که در خونه همه بار میا اندازد» دیر یا زود. اما عباس جنس دیگری است. وقتی از عباس می پرسی چطوری؟
اتفاقاً محکم می گوید: خوبم.
می پرسی درد نداری؟
می گوید؟ نه
و خم به ابرو نمی آورد. ولی از دوستان دیروزی و عدوان امروزی چه بگویم که از سرطان موزی ترند و عباس را درست روی تخت بیماری گیر آورده اند که توان پاسخ گوئی هم ندارد، جوانمردی که برادر ارشد 4 شهید است که به آنان رسم مردانگی و مردم دوستی آموخت، تهمت و افترا دیگر چه معنی می دهد آقای شیر برنج، زخم زدن، درست اوج نا مردی و بی چشم و روئی است، بی جهت نیست عباس لقب لاشخور بهتون داده. در خاتمه لقب « خان »پیش کش خودتان گویا فقط شما لقب نگرفته ای.

مختار

ناشناس گفت...

عباس جوانمرد! درود بر تو مطمئن باش نامردان روزگار شرمنده خواهند شد
صفای دل پاکت
مهربان.ن

ناشناس گفت...

جناب اقای مختار شلالوندسلام!!
من نمی دانم چگونه باید بنویسم که به تیغ میرغضب{اسمال اقا}گرفتار نشود!!ولی ازاومیخواهم که این توضیح راحتما به اطلاع شمابرساند
اگردقت کرده باشید نوشته من باتوجه به دوعکسی که متوهم خودشیفته{مصداقی} مزین کرده بود ونوشته خود توبودکه باقید اگر تاکید میکنم اگر!! شروع شده بود!!لطفا بیشتر به ان دوعکس واین جمله که فلانی درحال دست وپنجه نرم کردن بامرگ است بیشتردقت کن شاید حقیقت گفته من برایت روشن شود!!
من سوزوگداز مصداقی وایضا شماواسمال اقا!! رادرک میکنم چرا که باانتشار همین دوعکس سوتی داده بودید!!وگوساله ول کرده بودید!!
اقای محترم اکسیژن کرفتن بصورت لوکال باز دلیل بر اینکه کسی درحال دست وپنجه نرم کردن بامرگ است نیست!!همین جا بگویم که ازصمیم قلب برای ایشان تقاضای شفای عاجل دارم! دردشمنی هم مروت لازم که ظاهرا در دستگاه شما محلی ازاعراب ندارد!!
اقای محترم درهیچکدام ازسرطانها بخصوص کارسینمای برین چیزی بنام به نام حلقه های سرطان!!اصولا وجود نداردکه بسرعت بخواهد کامل شودبنابراین این حرف هم غلط است!! درکارسینوماهااصطلاحی وجود دارد به نام متازتازیاپیشرفت که خوشبختانه باپیشرفت علوم پزشکی ازجمله تراشیدن بالیزیکس باعث میشودعواقب وحشتناک بیمار به مدت زیادی به عقب بیفتد!!
میدانم که این اقای متوهم درهمه زمینه هابی مهابابدون داشتن صلاحیت اظهار نظر مکند بطوری که کم مانده که اپاندیسومون هم بیرون بیاود!!
امید وارم شتر سرطان بخصوص کارسینومای برین جلوهیچ خانه لنگر نیندازد چون میدانم مصیبت عظمایست!!
اقای شلالوند من هرچه گفته ام براساس داده های شماست وازسیربیمای سوژه مورد نظر هیچ گونه اطلاح ندارم!!
درپایان می خواهم به اسمال اقا!!بگویم که لطفا دستگاه جنسیت سنجت!!را به کارواردی احیانا مصداقی نشان بده شاید سوزنش برروی کلمه اقا!!!گیر کرده باشد

شیربرنج

ناشناس گفت...

پس از وبگردیهافراوان تازه متوجه شدم به اینها در عراق زمان صدام حسین جماعت رجوی می گفتند پیشنهاد می کنم از این به بعد به نام جفر خوانده شوند جفر مخفف جماعت فرقه رجوی می باشد وبگرد

ناشناس گفت...

جناب شير برنج شما چرا
بابا اينها اكثرا بى سواد تشريف دارند، اون متوهم كه ديپلم را هم شايد به زور گرفته و در كلاسهاى قران زندان تخصص خود را گرفته و در خارج هم مشغول بلغور كردن خاطرات و خود را متخصص همه رشته ها مى داند. مريدان او هم دست كمى از او ندارند. باسواد آنها جناب ريحانى ليسانس علوم عمومى (رشته عمومى چون قادر به گرفتن تخصص خاص نبوده) با معدل ٢ از ٤ مى باشد كه بدرد عطارى همين قماش مى خورد. اينها جز دلالى و وراجى حرفى ندارند چه برسد به فهم پروسه هاى پزشكى. بابا طرف مريض يا غير مريض غلط كرده اصرار به ديدن همسر سابق كه حاظر به ديدن او نيست را كرده. يك مشت مرتجع كه شب و روز دنبال زنان سابق خود نعره جهالت مى كنند. آنقدر نعره كنند تا علف زير پايشان سبز شود. علافها. شما كار مهم ديگرى تا دادن درس اوليه پزشكى به اينها نداريد؟
مهدى

احمد رضا.ص گفت...

من فکر میکنم این مهدی یعنی ک. خ همون شیر برنجه که اسمشو عوض کرده

ناشناس گفت...

همانطور که پیش بینی کرده بودم این دلسوز و شیر برنج و مهدی و مسیح و .... نمی تونن دل بکنند. حالا شیر برنج وا رفته در دو نقش ظاهر شده یکی دکتر متخصص و یکی منتقد خودش. وقتی رهبرتون هنرپیشه است بقیه هم دست کمی از او نخواهید داشت.
پستی و رذالت رهبر عقیدتی از کامنت مهدی و شیربرنج لبریز است. معلومه عباس رحیمی چه نشادری به حضرات زده که هنوز که هنوزه عربده می کشند.

سرشیر

ناشناس گفت...

باز هم قابل توجه آقای «شیر برنج»
شما طبق معمول مسئله را دور زدید، و ایراد به «عکس» و « حلقه های سرطانی می گیرید، یعنی اگر می نوشتم تومور سرطانی، قبول می کردید که عباس را مزدور اطلاعات خواندن اوج نامردی است؟
برای عباس تقاضای شفای عاجل دارید، راستش نمی دانم چرا، منکه اگر باور داشته باشم کسی با اطلاعات رژیم تبانی کرده و زمینه چینی برای حمله ای دیگر به لیبرتی است برایش دعای خیر نمی کردم.
اتفاقاً جان تمام قضیه این است که مرزها را مخدوش نکنیم، که شما کردید، و چه ناجوانمردانه این کار را کردید.
فراموش نکنید عباس و خانواده عباس یک شاخص هستند، اگرکسی درد مبارزه با رژیم تبه کاردارد باید در این موارد موضع خود را روشن کند، نمی شود انقلابی بود و کشتار 9 قهرمان خلق را روی تپه های اوین ندید، اعدام گلسرخی ها و حنیف ها را فریاد نزند و حالا از کنارمرگ مادر به کیش های قهرمان عبور کرد. در واقع از خانواده پر افتخارعباس(محمد رحیمی) گذ شتن چیزی غیراز ناراستی و بی مسئولیتی نیست، که در نهایت مردم ستم کشیده باید بهای آنرا بپردازند. نکنه باید قهرمانانمان را نیز از ممالک دیگر بیاوریم!!!
در ضمن لقب «عباس آقا» از مردم کوچه و بازار محلش آمده و سوزن کسی روی کلمه «آقا» گیر نکرده.
مختار

ناشناس گفت...

جناب مختار انچه که من متوجه شدم مرز بین شرافت و بی شرفی هست هر چند اسم شریف را به روی خود بگزارند ولی دوستان نام جفر (جماعت فرقه رجوی) ((JFR)) خیلی برازنده این فرقه می باشد

ستاره شناس گفت...

حتی جلاد خون اشامی چون لاجوردی و همدستان خونخوارش پس از شهادت موسی و اشرف وقتی طفل خردسال اشرف ربیعی و مسعود رجوی را اسیر کردند اخراو را به خانواده اش برگرداندند ولی بیرحمی و نامردی را ببین که در برابر درخاست یک بیمار رو به رفتن که عمری را در راه مبارزه رنج کشیده او را مزدور و اطلاعاتی میگویند اینجاست که باید گفت گوی سبقت از جلاد خون اشام هم بردید واقعا شماها وجدان دارید بخدا ندارید ندارید که ندارید

مش باقر گفت...



به گفته فعالان در سوریه، یکی از پیکارجویان گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) مادرش را به این دلیل که او را تشویق می‌کرده این گروه را ترک کند، در ملاعام کشته است.

گروه دیده‌بان حقوق بشر سوریه که مرکز آن در لندن است و همچنین گروه "رقه در سکوت قربانی می‌شود" به نقل از شاهدان عینی در شهر رقه در سوریه گفته‌اند که این عضو داعش با شلیک گلوله به سر مادرش او را کشته است.

شهر رقه مرکز 'خلافت' گروه داعش در سوریه است.

منابعی در داخل شهر رقه گفته‌اند که این مرد به سایر اعضای داعش گفته که مادرش به او هشدار داده بود که نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا این گروه را نابود خواهند کرد و آنها باید این شهر را ترک کنند.

گفته می‌شود که این عضو داعش بعدا صحبت‌های مادرش را به این گروه اطلاع داده و آنها دستور مرگ مادرش را به او دادند.

گزارش شده که این مرد در حضور صدها نفر با شلیک گلوله به سر مادرش او را می‌کشد.

داعش در حال حاضر مناطق وسیعی از عراق و سوریه را در اختیار دارد.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-75163.html
خبرگزاری مش باقر اضافه میکند این عضو جنایتکار داعش در حالیکه بزبان عربی نعرم میکشید
ننگ ما ننگ ما
مادر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
فامیل الدنگ ما
مادر بیچاره خود را کشت

جواد گفت...

قشنگ بود مش باقر خیلی بجا. دست مریزاد

ناشناس گفت...

مجاهدین خلق تا بحال دو بار به دلیل احساس اینکه وزارت اطلاعات تفوذی به داخل تشکیلات فرستاده جریان ضد اطلاعات یا زد را راه انداختند و همه را در سالهای 1364 و 1374 از غربال گذراندند کارشان هم درست بود ولی الان در جریان اقای عباس رحیمی با این موضعگیریها که همه باعث بردن حیثیت مجاهدین شده است واقعا آدم فکر میکند شاید این بار یک یا چند اطلاعاتی داخل تشکیلات نفوذ کرده اند که اینطور باعث میشوند همه از این نوع موضعگیریها بیزار شوند و ابرو وحیثیت مجاهدین از بین برود من بعنوان یک ایرانی که مجاهدین خلق را دوست دارم واقعا از مسئولان مجاهدین میخواهم کلمل دقت کنند که اطلاعاتیها نفوذ نکرده باشند چون جدا باورم نمیشود مجاهدین خلق اینطور مواضع داشته باشند و باید یک مشت اطلاعاتی بیشرف اینطور ابرو ریزی بپا کنند و با حیثیت یک سازمان با این همه شهید و اسیر بازی کنند
ای ننگ و نفرت بر مزدوران وزارت اطلاعات خامنه ای پلید
ای ننگ و نفرت بر نفوذیهای بیشرف که ابروی مجاهدین را میبرند
درود بر مجاهدین خلق چشم و چراغ یک مبارزه و یک ملت
حمید.ح. ش
ترکیه

احمد رضا.ص گفت...

مش باقر جون چه خوب گفتی این مرتیکه پفیوز مادر کش منو یاد ممد داعشی میندازه که دو سه ساله افتاده دنبال اون خواهرش و هی به اون زن محترم بد و بیراه میکه که خاک تئ سرش کنن

ماشالله گفت...

حمید اقا شما هم دلت خوش است برادر جان. تو یا ما ها را گرفته ای یا واقعا پرتی اخر چطور میخواهی این همه افتضاحات را به گردن نفوذی بیندازی. کدام نفوذی؟این فرهنگ و بنای این تشکیلات است از همان اول حالا شما تعجب میکنی

ناشناس گفت...

من باز هم خیلی جدی تاکید میکنم در قضیه توهین به آقاعباس برای منفور کردن سازمان مجاهدین و رهبرانش دست اطلاعات کثیف اخوندها و مزدوران خارج کشوری اش در کار است سازمان مجاهدین و مسئولانش که چلاق نیستند پس چرا با اسم و رسم و قاطع هیچ موضعی نگرفتند و هیچوقت به آقای رحیمی توهین نکردند آن بیشرفهائی که با اسم مستعار معلوم نیست کی هستند تمامشان مشکوکند و دارند آب تو اسیاب اخوندهای جانی میریزند و خجالت نمیکشند تف به شرف نداشته این مزدوران خامنه ای لعنت به تک تک این بیشرفها انشالله به روزی بیفتند که در روز انقلاب ملاها میافتند
حمید ه. ش ترکیه

ناشناس گفت...

آقای حمید ه. ش ترکیه السلام علیکم

داداش عزیز، چنانچه از طنز مستتر در نظر شما هم پیداست کسانی که در قضیه توهین به آقاعباس دخالت مستقیم دارند، مسئولین سایت استخبارات اورسورواز(ایران افشاگر) و دیگر مسئولین چاپلوس و مداح هرزه نویس هستند. آیا شما می خواهید بگویید افزادی چون اسدالله مثنی و ابوالقاسم رضایی و محمود احمدی هم بله!!
بابا ایوالله. ایوالله

ناشناس گفت...

خانم حمیده ه ش ! اگر واقعا اینطور است که می گویی پس چرا سازمان یک اطلاعیه نمی دهد و چنین فحاشیها و هتاکیهایی را محکوم نمی کند؟ اطلاعیه دادنشان که ماشالله خوب است . سالهاست که به غیر از اطلاعیه دادن هم که کاری ندارند . یک اطلاعیه بدهند بگویند ما با فحاشی هتاکی مخالفیم

سهراب

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 333 از 333   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»