دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

نکاتی و درد و دلی با دوستان و افراد جدا شده سعید جمالی

در کمپ و زندان تیف باند رجوی تلاش بی وقفه ای را با کمک آمریکایی ها بعمل می آوردند تا هر طور شده افراد را به ایران و به نزد رژیم بفرستند تا باصطلاح آنها را رژیم مال کنند.... البته آنها نمیدانستند که نهایتا این حربه به سمت خود آنها خواهد چرخید و این سوال را راجع به آن تشکیلات سرکوبگر ایجاد خواهد نمود که از چه محتوائی برخوردار بوده که چنین محصولاتی ببار آورده..... ادامه‌ی مطلب...

۲۶ نظر:

منیژه حبشی گفت...

«اگر تحمل این درد و رنجها نبود امروزه ما تجربه رژیم جنایتکار آخوندی و خرده جنایتکارانی امثال رجوی را پشت سر نگذاشته بودیم و بالطبع(و به تَبَع) آن مردم ما نیز از چنین تجربه و بلایی عبور نمیکردند.»
امید که مردم نیز از این دو عبور کنند.

ناشناس گفت...

زنده باشی سعید جان حرفت درست است و بسیار مهم
خدا یارت
یک دوست

ناشناس گفت...

همسایه
با سلام خدمت اقای سعید من یک سوال دارم قبل از بگویم اساس مطلب شما درست است اما یک سوال بنظر من می اید که میخواستم بپرسم و ان اینکه مطلب شما کمی گیج کننده است دوم اینکه دعوت به تعادل میکنید ولی هیچ رهنمود عملی نمی دهید و سوم اینکه با عرض معذرت هنوز که هنوز است شما خود را یک مجاهد میدانید چرا؟ بوی گند این دستگاه همه جا را برداشته چطور خود را هنوز مجاهد میدانید ؟
و نکته دیگر اینکه بزرگترین اشتباه شما این است که فکر میکنید از این ایدئولوژی چیزی نصیب مردم ایران میشود باید به عرضتان برسانم این دستگاه این ایدئولوژی و این سازمان بوی گندیدگی میدهد
اگر از من بپرسید میگویم اول یک فاتحه برای این ایدئولوزی بخوانید
دوم اگر فکر مبارزه هستید مبارزه کنید مثل یک مرد یا یک زن مبارز
سوم در مبارزه قائم موشک بازی نیست و نباید باشد اگر حرفی هست به صراحت بزنید اگر نیست که نیست دیگر تعادل نمی خواهد
چهارم اگر شما هم همچنان پیرو خط رهبر عقیدتی پس از 30 خرداد هستید که بنظرم با عرض معذرت کشک سائیدن است و بس
پنجم جهت یاداوری در هیچ کجای این کره خاکی نیروی انقلابی و مبارزی وجود ندارد که بوسیله سلاح و جنگ مسلحانه بخواهد مبارزه کند هر چه نیروی مسلح وجود دارد و ان که مبارزه مسلحانه میکند نیروی کشتارگر وجنگجویان قاتل هستند و بس
ششم بی پرده بی تعارف راه مسلحانه راه نجات ایران نبوده و نیست
هفتم بجای سلاح باید از مغز ونیروی مردم استفاده کرد همان راهی که نسرین ستوده ها میروند تمام راههای دیگر بن بست است
هشتم پس از 38 سال حاکمیت جمهوری اسللامی همین اینک جامعه تعئیرات انقلابی داشته ولی به همت مردم ازاده ایران نه به همت جنگ ابروباخته رجوی ها
نهم
و دهم و تا هزارم فرصت ندارم بنویسم دیگر ببخشید

ناشناس گفت...

فرمانده افشار!!!
تویی که یکی ازمشهورترین شعر حافظ رحمت الله علیه که ورد زبان هربچه دبستانی هم میباشد بلدنیستی !!چه به این گنده گوی ها!!!
ألا یا أیها السّاقی أدر کأساً وناوِلها! {که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها}
عجیبه که اسمال اقا!!هم همین جوری کپی پیس مکنه

شیربرنج

اشرفی سابق گفت...

پس از سالهای سال تلاشهای یک جمعی که همه تهمتها را بجان خریدند و از جمله خودتو راه را قدری باز کرده که صدای فریاد مظلومان له شده در زیر بار ظلم دو ولی فقیه بگوشها برسد مهمترین کار شما این داشتن یک مرز با یک جماعتی است که از رجوی گریختند ولی رفتند و مزدور ملاها شدند و این دست رهبر عقیدتی را باز کرده که همه را بخیال خودش به چوب بزند باید خیلی جدی این را دقت داشت که خودت اشاره داشتی عمر و عزتت استوار باشد مجاهد دلسوخته و با شرف

ناشناس گفت...

خانم منیژه حبشی ! مردم سالهاست که از این دو عبور کرده اند

سهراب

ناشناس گفت...

شیر برنج ! تو که این اشعار رو بلد هستی کجا رو گرفتی عزیزم ! مثال الاغ و بار کتاب رو هم یاد بگیر به دردت می خوره

سهراب

ناشناس گفت...

جناب همسایه با سلام
اگر وقت داشتی یک سری به نوشته های قبلی من بزن.
موفق باشی
سعید جمالی

ناشناس گفت...

شیربرنج. ظاهرا حافظ شناس هستی ،!!عارف عزيز لطفا یک فال حافظ برای مهر تابان بگیر و این غزل را تفسیر کن ( رجوی گمگشته باز آید به بغداد غم مخور//کلبه مهر تابان شود روزی گلستان غم مخور ). کوروش

ناشناس گفت...

سخترین و مقاوم ترین فلز را وقتی ذوب کردند ؛ دیگه نمیتونه استوار باشه و یا شکل اولیه خودش را داشته باشه.اگه این مایع ذوب شده در قالب های تولیدی دستگاه اطلاعاتی رژیم ریخته بشه یک مزدور بدقواره از توش در میاد. اگه تو قالب های تولیدی دستگاه رجوی ریخته شود بعد از جامد شدن تبدیل به یک کاریکاتور از یک مجاهد خلق که زمانی عشق و الگوی میلیون ها هموطن بود در می آید. این کوتوله های دگم ومتعصب جذابیتی برای نسل جدید که تشنه دمکراسی و آزادی هستند ندارند. کوروش

ناشناس گفت...

جناب
آدمهائی که یک زمان راه شما ها را رفته اند وقتی بیرون آمده اند یک نیمچه رهبر خودشان شده اند. پررو، از خود راضی آنقدر که دیگر جستجوگری وتحقیق در مسائل را دور شان خود میدانند و خود را همه چیز دان تصور میکنند. آنهم با آنهمه عقب ماندگی فکری سالیان دراز، که تحقیق و جستجو و پرس و جوی چند برابر را می طلبد.
نگاه کنید چه تصویری از مردم فعلی ایران دارید. آنها اصلا آن بدبختهای ماتم زده ای که فکر میکنید نیستند. آدمهای اخلاق باخته و پول دوست چرا!! سواد و هوش و اسفاده از آخرین امکانات فنی و علمی آنها حرف ندارد و قابل مقایسه با خارج از کشوری های نالان و بد حال و کمسواد نیست. جای لزوم تحقیق و آموزش و کند و کاو در لیستی که از الزامات به همقطاران دیروزتان داده اید، بد جوری خالیست و توی ذوق میزند.

خواجو

مش باقر گفت...

کورش خان منظورت کدوم کوتوله هاس ما که مش باقریم نفهمیدیم چه برسه به بقیه!

ناشناس گفت...

Saeed Jan
lotfan email at ra bedeh. man ham yek ashrafi sabegh hastam.
Mikaham bahat tamas begiram.

ناشناس گفت...

با سلام
این ایمیل من است
saeidjamali@yahoo.com
با تشکر

محمود گفت...

آقای افشار (هر چند هنوز اصرار دارید سعید جمالی باقی بمانید)
با عرض پوزش! متنی که منتشر کرده اید به یک اطلاعیه سازمانی شباهت دارد که چیزی حدود 99 درصد، در شکل با فرهنگ و سبک بولتنهای داخلی مجاهدین (التبه نوعی سه دهه قبل) مشابه است. اینکه یک شخص حقیقی (اگر به صفت جمعی و گروهی منتشر میشد قابل فهم تر بود) چنین متنی را منتشر میکند تا حدودی مرا به فکر فرو می برد که این فرد تا چه اندازه در دنیای واقعی زندگی میکند و تا چه حد در فانتزی های دنیای شکل گرفته در طی 30 سال زندگی و تربیت تشکیلاتی!؟
امیدوارم حرفم را نه عنوان توهین بلکه به عنوان یک بیدار باش مد نظر داشته باشید(به عنوان یکی از قربانیان رهبر عقدیدتی، که بیش از نیمی از عمرم را تلف شده میدانیم و اصلا هم مثل شما به آن افتخار نمیکنم، از این وضعیت تان خوشحال نیستم).
در ضمن متوجه نشدم شما از چه جایگاه جنت مکانی چنین توصیه های تشکیلاتی، سیاسی، اخلاقی میکنید؟! آیا وقعا بدست گرفتن رهبری سازمان مجاهدین جدید را جدی گرفته اید؟!
دوست عزیز اگر کمی (فقط کمی) سرتان از "کوزه دیوژن" بیرون آورده و واقع بینانه به آنچه گذشت و واقعیت امروز ایران و جهان نگاه کنید متوجه خواهید شد که اطلاعیه شما همانند برگه خاک گرفته ای است که غبار سالیان روی آن نشسته و جز بوی نا و خاک سالیان (نه چندان خوشایند) از آن به مشام نمیرسد.
دوست گرامی امیدارم کمی هم با دوستان دیگری که بیشتر خود را از این تارهای درهم تنیده فکری و عقیدتی رهانیده اند، صحبت و معاشرت داشته و اگر دارید کمی عمیق تر به حرفهایشان توجه کنید، شاید دنیای واقعی برای شما هم مفهومی پیدا کند.
از شرایط فکری و دیدگاهتان بسیار دلشکسته و مبهوت میشوم (از آنجا که دلسوزی ممکن است حس خوبی به نظر نرسد، استفاده نمیکنم). امیدوارم روزی رهایی واقعی تان را که بسیار خوشحالم خواهد کرد ببینم.
با آرزوی بهترین ها برایتان.

ناشناس گفت...

دوست گرامی خواجو
حرفها و نکات شما متین است.... من به یک حداقل سیاسی اکتفا کردم، بسیار خوشحال خواهم شد نکاتی را که اشاره فرموده اید برای استفاده همگی ما هر چه بیشتر تشریح بفرمایید و مفصلا توضیح دهید. مطمئنا شما در خارج از این دایره بسیار چیزهای دیگری می بینید که بسیار هم قابل استفاده خواهد بود.
با تشکر
سعید جمالی

ناشناس گفت...

آقایان جمالی ویغمائی؛ منهم از مسئولین سازمان بودم که بنابردلائلی که بحثش در این مطلب نمیگنجد جدا شدم .اماّ این دلیل نمیشود که همه چیز را نفی کنیم ما هیچکداممان با طلاق مخالف نبودیم چون لازمه مبارزه بود و هست ،یادمان نرود که سازمان در زمان حنیف هم مقوله ازدواج را نداشت و هر کس در هر کجای دنیا وقتی قدم در مبارزه میگذارد پیشاپیش پذیرفته که وابستگانش و عواطفش را در این راه قربانی کند.
از طرفی داستان رقص رهائی و قصرها و... بنظر من ساخته رژیم است و واقعیت ندارد ، مگر در فاز نظامی هر پایگاه که ضربه میخورد رژیم انبوهی قرص ضدبارداری رو نمیکرد و مدعی بود که رابطه نامشروع در درون مجاهدین وجود دارد و این دروغ محض بود چون از نظر اخلاقی پاکترین روابط مربوط به سازمان بود و هست .من زخم جبران ناپذیری از سازمان خوردم ولی دلیل نمیشود همه چیز را نفی کنیم.

esmail گفت...

ناشناس
لطفا اسمی برای خودت انتخاب کن
ما همه چیز را نفی نکرده ایم فقط پلیدیها را نفی کرده ایم
اگر حنیف که انسان شریفی بود زنده بود گوشهای این رهبر را از بیخ میکند عزیز
حرفت دست است ولی حضرت امام زیگزاکی انقدر زیکزاک ایدئولوزیک داده که خودش هم احتمالا گیج است بردار کارنامه اش را ببین
کسانی که با رزیم رفته اند باید پاسخگوی وجدان خود و نیز فردا اگر حکومتی دموکراتیک آمد پاسخگوی داوری مردم باشند اما رقص رهائی بطور بنیادی همان سال 1364 با خرد و کلان انجام شد و ما متاسفانه نفهمیدیم . بالتر الز رقص 64 کدام رقصی را سراغ داری
رزیم هر... خورده بخورد ولی نمیشود رژیم را سپر بلای هر ناراستی کرد بنابراین ببینید اصل ماجرا چیست
داوری من در مسائل سیاسی اخلاقی نیست اگر بود پرونده سه تفنگدار را میگذاشتم روی میز . داوری داوری سیاسی است و نابودی یک جنبش و سه نسل حضرت امام خمینی احتمالا جز با عیال خودش همنفس نشد ولی چنان لجنزار تاریخی ایجاد کرد که حالا حالاها باید چوبش را خورد
خدا یارت باد ناشناس

ناشناس گفت...

ناشناس گرامی
نکاتی زیادی را میتوان گفت.....
اما با عرض معذرت یک مشکل عمده و بنظر من عمده ترین مشکل در «تنبلی» است.... اگر کسی قدری بخودش زحمت بدهد، کمی بخواند و تحقیق کند(تحقیق به معنای واقعی تحقیق)و کمی دقیق شود.... خیلی راحتتر از این حرفها به نتیجه خواهد رسید و همه چیز روشن خواهد شد
اجازه بدهید سر موضوعات مشخص صحبت کنیم، نمیشود با ذکر خاطراتی کهن به مسائل مشخص پاسخ داد.
با تشکر
سعید جمالی

محمود گفت...

احتمالا یک سلام هم کفایت کند!
الباقی هم که معلوم...

ناشناس گفت...

آقای یغمایی با سلام، اگه به نظرتون سودمند اومد لطفاً در جای مناسب منتشرش کنید.

UNHCR, Geneva, 14 December 2015
بروز رسانی شماره 13
بروز رسانی در اجرای راه حل برای ساکنان حریه محل عبور موقت


- اززمانی که جامعه بین المللی و دولت عراق در سال 2011 تلاش برای پیدا کردن فرصت بازاسکان ساکنان حریه (محل سکونت موقت) را شروع کرده اند تا آخر سال 2015 بیشترین تعداد بازاسکان به خارج از عراق در یک سال تقویمی انجام خواهد شد (زمان آینده).

- در پایان سال 2015، بیش از 1،100 تن از ساکنان خواهد به یک وضعیت ایمن در کشورهای ثالث بازاسکان خواهد شد.این رقم بیش از یک سوم از ساکنان ثبت شده توسط UNHCR را نشان می دهد . و در آغاز سال 2016،انتظار می رود که کمتر از 1،970 ساکنان باقی خواهند ماند
(1100 + 1970=3070 ).

- در حال حاضر وضعیت بازاسکان در شناورترین/فعالترین موقعیت از زمان شروع تلاشها میباشد. تقریبا نیمی از جابجایی هادر نیمه دوم سال 2015 واقع شده. این نتایج با همکاری و انعطاف پذیری ساکنانی که برای روند جابجایی اقدام کرده اند
با وجود شرایط دشوار، از جمله حملات موشکی در 2015 اکتبر 29 که منجر به مرگ
24 تن از ساکنان و آسیب دیدن ده ها تن دیگر شده، به دست آمده است.

- UNHCR حملات موشکی را به شدت محکوم کرده؛ مسئول کمیساریای عالی پناهندگان، آنتونیو
گوترس، گفته است:"این یک اقدام بسیار اسفناک است، و من شدیداً نگران آسبیهایی هستم که به ساکنان کمپ لیبرتی وارد شده است. همه گونه تلاشی باید برای رسیدگی به مجروحان و برای شناسایی مسئوللان این کار باید ادامه بیابد".

-UNHCR از اقدامات انجام شده توسط برخی از کشورها برای بازاسکان ساکنان در شرایط ایمن و امنیتی عمیقا قدردانی می کند. آلبانی بیش از سه چهارم از ساکنان بازاسکان شده است را پذیرفته. سهم استثنایی آلبانی در این تلاشهای انسان دوستانه شایسته تقدیر ویژه است. چون تلاشهای آن تا حد زیادی به تلاش های بین المللی برای یافتن راه حل برای این گروه از مردم کمک کرده است.

- یکی از علل اصلی موفقیت های اخیر، تعهد ساکنان به پرداخت بخش عمده ای از هزینه های مرتبط با جابجایی به آلبانی بوده. تعهد تقبل هزینه های سفر و هزینه های زندگی برای اجرای مستمر بازاسکان گروه بسیار مهم است.

- UNHCR تقاضای فوری خود از سایر کشور ها برای بازاسکان بلند مدت ساکنان حریه (محل سکونت موقت) را تمدید می کند. این تقاضای کمک باید در پرتو پتانسیل برای حملات بیشتر حریه (محل سکونت موقت) بررسی بشود. درکنار حمله اکتبر 2015، ساکنان مورد چند حمله موشکی دیگر هم قرار گرفته اند، چه در حریه (محل سکونت موقت) و در کمپ عراق جدید (اردوگاه اشرف سابق)، که در آنها نیز به کشته و زخمی شدن ساکنان انجامیده است.این حملات، همراه با جنگ فعلی در عراق، به طور قابل توجهی به افزایش به خطرات امنیتی برای ساکنان حریه (محل سکونت موقت) تبدیل می شود.این شرایط بر نیاز سریع و اقدام عملی دیگر کشورها تاکید کرده و از آنها می خواهد اطمینان حاصل کنند که این مردم به شرایط دارای سلامتی و ایمنی بازاسکان می شوند.

-UNHCR همچنان از دولت عراق می خواهد تا تمام اقدامات ممکن برای اطمینان از ایمنی
و رفاه ساکنان، از جمله حصول اطمینان از دسترسی به لوازم ایمنی زندگی و کمک به درمان پزشکی و کمک در دریافت لوازم و خدمات مورد نیاز ساکنان برای حفاظت از خود را مبذول دارد.

-UNHCR یادآور میشود که یادداشت تفاهم بین دولت عراق و سازمان ملل متحد به صراحت به رسمیت می شناسد که بر مبنای آن ساکنان از اصل عدم اجبار بهره مند می شوند.

http://www.unhcr.org/cgi-bin/texis/vtx/home/opendocPDFViewer.html?docid=4f2a54a16&query=camp%20liberty

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
رفیق سائل.

ناشناس گفت...

جناب جمالی درخواست بزرگی از من کرده اید که مایه اش را در خودم نمی بینم. همینکه از نظر من استقبال کردید نشان آنست که روحتان زنده مانده بخاطرش خوشحالم و تبریک . اما کسی که سی و چند سال از سرزمینی و مردمانش دور مانده و در این مدت آن سرزمین و مردمانش آنقدر عوض شده اند که حتی فارسی را طور دیگری حرف میزنند، اگر کسی فکر کند برای آنجا از راه دور میتواند کار سیاسی کند باید معتقد باشد که در خواب میتوان کار سیاسی کرد.
کار سیاسی از جائی که پایت روی آنست شروع میشود. از همقطارانتان چند نفر در شورای شهر کشور های مقیم، در استان ها فعالیت اجتماعی دارند؟ چند انجمن بشر دوستانه ایجاد کرده اند؟ در جریان ورود پناهنده های سوری، کرد ها و فدائی ها در اسکان این مردم کمک میکردند، از شما ها هم بودند؟ در روزنامه ها دیده اید حتما عکس آواره سوری را که در غذا رساندن به بی خانمان های آلمانی کمک میکند. یعنی از بدو ورودش به سرزمینی که پایش روی آن قرار می گیرد. همین نوع فعالیت هاس که منبع آگاهی و به روز شدن عقل و هوش میشود. این هویت رابا خود کسیدن، که به من ظلم شده، آی مردم آنها ظالم بودند، معنیش اینست که بیائید رایگان بگذارید کف دستم. فکر میکنم هویت خودتان را هم باید بازرسی کنید که اصلا توی کره زمین و این بخش تاریخ کیستید. بمن ظلم شده که نشد هویت.باقیش بماند یک وقت دیگر. روشن باشید.

خواجو

ناشناس گفت...

آقای خواجو نظریات شما به نظر من درست است و اختلافی با نظریات آقای جمالی هم ندارد . مدت هاست که آقای جمالی را می شناسم و اگر به نوشته هایش دقت کنید ، او هم همین نظر را دارد . با درود

سهراب

ناشناس گفت...

آقای خواجو نظریات شما به نظر من درست است و اختلافی با نظریات آقای جمالی هم ندارد . مدت هاست که آقای جمالی را می شناسم و اگر به نوشته هایش دقت کنید ، او هم همین نظر را دارد . با درود

سهراب

محمود گفت...

اسماعیل گرامی
گلایه ام از بابت ناراحتی از عدم انتشار نیست از خستگی است. هیچ چیز حتی درد آزار دهنده تر از خستگی نیست. شاید ناامیدی کلمه رساتری باشد.
هر چند که شما صاحب اختیار وبلاگتان هستید(البته ما هم تا آنجا که به اضهار نظر کردن برمیگردد همینطور)، ولی کمی منصفانه تر بود، اگر اعلام میکردید که فلانی؛ نظر شما به دلیل فلان گزافه منتشر نمیشود.
اینطوری من هم مرز گزافه های خود را میدانستم و سعی میکردم تکرار نکنم.
ولی سوت زدن و از کنار یک نظر رد شدن کمی غیرمنصفانه مینماید(التبه قانون نیست. نظر من است)
برای شما و گروه همفکرانتان آرزوی موفقیت دارم(اگر این در مسیر بتوان آن را یافت).
به عنون یک ناظر و شاید دوست و همدرد (اگر دوست و همدردم بپندارید) بعید میدانم تا زمانی که هنوز رگهای تغذیه فکری به رحمی که در آن شکل گرفته و هنوز بطور کامل و واقعی از آن جدا نشده بتواند بدون تاثیر سموم آن، راه به مسیر رهایی ببرد.
اگر نوشته مرا بی رحمانه و آزاردهنده میدانید، نظرتان محترم. ولی فهم خودم این است ک دوستانی مثل هادی افشار تا زمانی رگهای تغذیه فکریشان به رحم والدین عقیدتی شان وصل است، سموم آن رهایشان نخواهد کرد. تلاشم در بیان نظراتم فقط بیان این حس است شاید (فقط شاید) موجب بیداری شود.
وگرنه باور کنید نه بیکارم و نه اصلا توان فکر زیادی به آن را دارم. به معنی واقعی کلمه خسته ام. از همه چیز. حتی از جدا شده هایی که هنوز تغذیه فکریشان را از رگهای والدشان میگیرند و ادعای جداشدن دارند ولی هنوز با همان متر و اندازه گز میکنند و وجب می زنند.
پاینده باشی عزیز.

esmail گفت...

اقای محمود با سلام
نظرتان بطور اتوماتیک به قسمت هرزنامه ها رفته بود نمیدانم چرا ولی منتشر شد