دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

همنشین بهار. گفتگو با اسماعیل وفا یغمائی قسمت هجدهم. انقلاب ایدئولوزیک.هر گونه تلاشی برای اجرای شریعت به خشونت می‌انجامد

.گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۲) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۳) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۵) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۶) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۸) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۹)گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۱) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۲) گفت . شنود با اسماعیل وفا یغمائی قسمت سیزدهم...ادامه گفت و شنود قسمت (۱۴) ادامه گفتگو قسمت پانزدهم/// ادامه گفتگوقسمت شانزدهم(16) /// ادامه گفت‌‌‌وشنود قسمت 17 
97نظرمربوط به بخش یکم تا هشتم:نظر بدهید
68نظر مربوط به بخش نهم نظر دهید
58نظرمربوط به بخش دهم.نظر دهید
87ظرمربوط به قسمت یازدهم نظر دهید
۶۱ نظرمربوط به بخش دوازدهم نظر دهید
۴۶ نظرمربوط به بخش سیزدهم. نظر دهید
_20نظر مربوط به بخش چهاردهم نظردهید

 

۹۹ نظر:

ناشناس گفت...

با درود و خسته نباشید به برادران بزرگوار جناب وفا یغمائی گرامی و همنشین بهار عزیز بخاطرفعالیتهای روشنگرایانه ای که ارائه می کنید سپاسگذارتان هستم
جناب استاد ارجمند، دختر نوجوانی که در قرارگاه اشرف سابق به طور مشکوکی به قتل رسید و یا خودکشی کرد آلان محمدی شانزده ساله فرزند نصرالله محمدی بود. طبق اظهارات کسانی که در بخش زنان مشغول فعالیت بودندآلان محمدی همانند دیگر معترضان و منتقدان سازمان تلاش و کوشش زیادی به خرج داده بود که به هر طریق شده از مخمصه ای که در آن گرفتار شد بود نجات پیدا کند و به اروپا برگردد اما موفق نشده بود.بعد از حادثه جان باختن آلان سازمان اطلاعیه ای صادر کرد مبنی بر اینکه میلیشیا قهرمان آلان محمدی انقلاب کرده مریمی در برج نگهبانی بخاطر بی احتیاطی و شلیک ناخواسته به درجه رفیع شهادت نائل گردید...
سالها بعد و زمانی که من و ما در زندان تیف ارتش آمریکا و یا خروجی سازمان مجاهدین زیر پوتین های سربازان آمریکائی قرار داشتیم. عده ای از همان دخترکان نوجوان میلیشیا که از اروپا به قرارگاهای مختلف سازمان آورده بودند با لباسهای مبتذل و آرایش غلیظ در رستوان و فروشگاههای که سازمان مجاهدین برای سربازان ارتش آمریکا تدارک دیده بودند مشغول به کار شده و به سربازان آمریکائی خدمت می کردند.......
در همان دوران میلیشای دیگری بنام یاسر اکبری نسب فرزند مرتضی معترض به خروج ممنوع سازمان اقدام به خودسوزی کرده و جان خودش را از دست داد. سازمان مجاهدین در یک اطلاعیه سراپا دروغ و ریا مدعی شدند که یاسر اکبری نسب به علت اعتراض به رفتار آمریکائیان خودسوزی کرده...
واقعیت این است مسبب و بانی اصلی جان باختگانی چون آلان محمدی و یاسر اکبری و..... رهبری عقیدتی است و بس.
در ضمن به جداشدگان یاد آور شوم، با پیروی از شعار گاریبالدی که در زمان مبارزه خستگی ناپذیرش برای رهائی مردم ایتالیا گفته بود هر کس نیاد بجنگد نامرد است. بنده نیز با پیروی از همان شعار می گویم هر کس نیاد و نگوید در سازمان مجاهدین رهبر عقیدتی چه گذشته است نامراست. پس بیائد به خاطر مردم ایران و نسلهای پیش روهر آنچه می دانید و اطلاع دارید بیان کیند تا حقایق روشن و شفاف گردد.

رضا گوران

ناشناس گفت...

داعش خوارج عصر جدید !!!!

شما آغشته به فرهنگ اسلامی و شرقی هستید. به احتمال زیاد خودتان هم به ان آگاه نیستید. طرز عمل داعش که بیشتر شبیه نقطه مقابل خوارج یعنی علی است! به خودتان دروغ میگویید یا به بقیه؟!!!!

داعش از کنه و زیر چتر یک ایدولوژی ما قبل تاریخی بیرون میاید که شما سعی در رنگ و لعاب زدن به ان دارید! داعش زیر سقفی که امثال شریعتی و سروش و بازرگان و مجاهدین زدند رشد و ظهور کرده. قبل از ان که جنبش اسلامی در احتزار بود. آبرویی نداشت!

اینکه اعتیاد تان به فرقه رجوی کاملا مشهوداست. اینکه هنوز باند بازی میکنید. اینکه راحت دست به سانسور میبرید، همه از دل این چارچوب و این ایدولوژی بیرون میاد. مهم نیست چند تا مقاله راجع به داعش مینویسید. این تعیین کننده نیست. تمامی اپوزیسیون پرو اسلامی یا مشتقات ان همین را مینویسند. مهم این است که شما سعی دارید چارچوب را حفظ کنید اما شیوه عمل را ملایم کنید یا تغییر دهید.

فرشید

esmail گفت...

اقای فرشید
ممنون از توجه شما
لطف کرده و با روشنگری مختصر خود و دانشی که در این زمینه دارید مرا و ما را راهنمائی کنید با تشکر از شما

ناشناس گفت...

۱- داعش خوارج عصر جدید!!!!فکر کنم توضیح من روشن بود. باری شیوه عمل داعش شیوه علی و محمد است. اینکه از نظر سنت! از نظر تئوری و راهنمای عمل هم فراوان هاست. چند تا را همینجا مینویسم:
هر جا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و از شهر هایشان برانید (بقره، ۱۹۱)

ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد (انفال، ۳۹)

شما مؤمنان چون با کافران روبرو شدید باید آنان را گردن زنید (محمد، ۴)
بکشید در راه خدا که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.(بقره، ۲۴۴)

شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا خدا آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند.(توبه، ۱۴)

آنان در دین شما تمسخر و طعن زنند، آنان را بکشید که انان را سوگند استواری نیست، تا از ترس شمشیر از طعن زدن به اسلام بس کنند.(توبه، ۱۲)

همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که انها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند، یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی انهاست و اما در آخرت باز در دوزخ به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.(مائده، ۳۳)

۲-اعش زیر سقفی که امثال شریعتی و سروش و بازرگان و مجاهدین زدند رشد و ظهور کرده. قبل از ان که جنبش اسلامی در احتزار بود. آبرویی نداشت!

شما یا امثال شما احتمالا با بهار الانوار باقر مجلسی طرفدار مجاهدین شدی یا نوشته های شریعتی و بازرگان؟ آیا فتوای خمینی در رابطه با استبراء را خواندید که طرفدار یک جریان اسلامی شدید یا مثلا تکامل مجاهدین؟ این سوس علم مثل دیالکتیک و تکامل و ... بود که شما را به طرف یک جریان اسلامی کشاند. حالا دارید میبینید که ته ته جریان مجاهدین هم از لحاظ تئوری و نظری ارتجاع خالص است.
بطور خاص آقای همنشین دریافت خیلی سطحی از مفاهیم علمی دارند و در فضای سال ۵۷ زندگی میکند. فرهنگ ایشان تماما فرهنگ اسلامی است، فرهنگ مجاهدین است.
من آیات روشن قرآن را اینجا گذاشتم که نشان میدهد شیوه عمل داعش عین قرآن است. شما چرا به این آیات اشاره نمیکنید؟

۳- من راجع به سانسور شما قبلا صحبت کردم (با فکت). شما گفتید همین هست که هست!

۴- اعتیاد شما هم از ابراز ناراحتی از مرحوم شدن کسانی که نهایتا خواهان برپایی یک حکومت اسلامی ولایت فقیهی بودند و تبلیغ نوشته های سراسر تهمت و توهین ایشان و برخورد دوگانه شما با غیر خودی ها کاملا مشهود است.

فرشید








ناشناس گفت...

آقای همنشین سراسر مغلطه میکند. میگوید طبری ۱۵۰ سال بعد از محمد تاریخ نوشته است. مگر مرد محترم این قرآنی که شما به ان استناد میکنید را از قار حرا درآوردند که کاملا تازه باشد. در جریان یهود بانی قریظه تماما آخوند های شیعه و سنی اتفاق نظر دارند.

بعد میگوید خوب پیامبر اینکار را کرد من نمیکنم. خوب آفرین. چرا پس چرا این مردار را ول نمیکنی بهش چسبیدی؟ اگر رفتار محمد و گفتار قرآن را نادیده بگیریم چی از اسلام باقی میماند؟

آقای همنشین برای روشن شدن بیشتر مایل هستید یک مناظره با آقای بهرام مشیری با شما ترتیب بدهیم تا معلوم شود که آنچه میپندارید واقعیات است یا توهم؟!

فرشید

خدیجه اجیده گفت...

تنها حرف درست این بود که گفتی شاید ما در جهل مرکبیم واقعا شما و همنشین و سایر همفکراتان در جهل مرکب اید و هیچ چیزی نمی فهمید خیلی متاسفم

ناشناس گفت...

این آقای همنشین ۱ ساعت و ۲ دقیقه حرف زد که ماله بکشه روی جنایات دیروز و امروز اسلام ! آقا جان شما گیج و مغشوش هستی. آخر از ته حرفهای شما چی بیرون میاد؟ محمد هم رحمان هست هم شوخی را تحمل نمیکرد! اسلام هم خشونت کرده هم دین رحمت و رحمانی است!!!! این دستگاه متناقض چه طور به کسی میتواند کمک کند؟ به نسل جوان کمال کند؟ ۲ تا سمفونی گوش کردی و چهار تا مطلب "علمی" خواندی که آدمهای مذهبی نوشتند و یک ماله برداشتی و داری زشتی و توحش را که حتی ۱۴۰۰ سال پیش هم ارتجاعی بود را صاف و صوف میکنی.

دست بردار مرد محترم. نه تنها میهن ما بلکه سراسر خاورمیانه بخاطر وجود اسلام و محمد دارد شب و روز خون گریه میکند.

فرشید

منصور لرستانی گفت...

در مقابل خروش شیر زنان و شیر مردان انقلاب مریم رهائی این برجسته ترین زن تاریخ معاصر ایران صدای شماها حتی به اندازه صدای یک بزغاله ای که در بیابانها گم شده انعکاس ندارد. فردا تاریخ ایران میان مرد و نامرد قضاوت میکند. درود بر مسعود و مریم پاینده ایران عزیز

ناشناس گفت...

چیزی بنام رهبران وجود ندارد. این متناقض نقد شما از انقلاب ایدولوژیک رجوی است. رهبر فقط خود رجوی است که یک باند چند نفره از پیر و پاتال های مجاهدین ایشان را کمک میکند. مریم و شهین و عذرا همه کلفت هستند. یکی اول یکی دوم !!!!

فرشید

ناشناس گفت...

متاسفانه این گفت و شنود خوب و درس آموز، که امیدوارم ادامه پیدا کند، غیر از اینجا و سایت آقای مصداقی جایی منتشر نشده است.
در نشر اینگونه مباحث پُر تامل، بکوشیم و در فیسبوک هامان بگذاریم.
کاش فایل صوتی آن را هم می گذاشتید تا بتوانیم به دوستانمان در ایران بفرستیم. یوتیوب را فیلتر کرده اند. مهری

ناشناس گفت...

چقدر ما ماله دوست داریم بین فارسی زبانان همینطور جلوی چشمشون ماله کش نشسته من راستش نمیدانم ماله کشی یعنی چه آدم باید بین ماله کش ها کس و کاری داشته باشد که اینطور بچسبد به ماله
بگذریم اینرا هم بدهیم فرشید بالام بخورد بلکه حالش کمی خوب شود، گرچه فکر نمیکنم مسئله ربطی به منطق و بحث و فحص داشته باشد، مسئله ازخشم و خروش و نفرت کور می اید

http://news.gooya.com/politics/archives/2015/12/205664.php#more

بی مال

ناشناس گفت...

سلام بر شما و تشکر از این گفتگو
در این گفت و شنود به بودجه دفاعی دولت آمریکا (در رابطه با لیبرتی) اشاره شد اما شما این را نگفتید که توصیه‌های کنگره برای حفاظت از لیبرتی برای دولت غیرالزام آور است.
مسعود رجوی در سالهای گذشته همیشه از دولت آمریکا می‌خواست که به نفع استقرار آنها در عراق واسطه شود. در پی به دست آوردن حمایتهای سیاسی آمریکا به هر دری زد و می زند. او کشته مرده این است که اسم خودش و مهر تابان در مقابل چشم سیاستمداران آمریکایی هر چه بیشتر توی چشم بیاید.
این را هم نگفتید که آنچه در توصیه های کمیته دفاعی آمده بر بیرون رفتن آنها از عراق تکیه دارد و مسعود رجوی از این (بخصوص از بند ششم این توصیه ها) خیلی دمغ است چون فرآیند نقل و انتقال را پیش می کشد.
در یک کلام روح رویکرد مجاهدین با آنچه که در لایحه بودجه دفاعی آمریکا آمده یکی نیست.
مسعود رجوی می خواهد آمریکا هوای لیبرتی را داشته باشد تا تعداد دیگری در خاک و خون بغلطند و او به خیال خودش بتواند ادای بابک خرم دین را درآورد و زشتی عملکرد خود را که به بقای این رژیم بی پدر و مادر ستمگر کمک کرده، بپوشاند. امیدوارم گفتگوهای خوب شما ادامه داشته باشد. سینا

ناشناس گفت...

فایل صوتی قسمت شانزدهم گفت و شنود در سایت همنشین بهار موجود است.
لینک زیر:

http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/goftogoo_esmaeil_18.mp4

محمد

ثریا ریگی گفت...

بسیار اموزنده درود بر شما

ناشناس گفت...

شباهت دیدگاههای آقای همنشین با آقای عبدلکریم سروش !

عبدالکریم سروش:گردن زدن یهودیان بنی قریظه و اعتبار حدیث و روایات:
https://www.youtube.com/watch?v=9B9qLdbMdQw

فرشید

ناشناس گفت...

-کشتار یهودیان در بنی قریظه - دکتر سروش Moshiri_Mohri_080112

https://www.youtube.com/watch?v=t6iThu4Lem4

فرشید

ناشناس گفت...

1- تا جاییکه من میدونم "غازی" کوچکترین واحد پول در برهه ای از دوران قاجار و احتمالاً پیشاقاجار بوده؛ در نتیجه مثل صحیح "صد من یک غازی" است (یعنی فلان چیز اونقدر بی ارزشه که صد من اون یه غازی یا یه پول سیاه بیشتر نمی ارزه)! بنابراین "صد من یک غاز" غلطه می شه گفت غلط مصطلحه.

2- حکایت کودکان تشکیلاتی اصلاً و ابداً هیچ ربطی به داستان "خداوندگار مگسها"ی ایروینگ نداره و این مقایسه از بیخ و بن مایه گمراهیه!

3- با انقلاب ایدئولوژیک آدمها تبدیل به عناصر اجرایی شدن (تبدیل مرکزیت به هیئت اجرایی در اولین تغییر تشکیلاتی بعد از اا) و اعضا مجبور شدن با اندیشه و تفکر خداحافظی کنند!

4- مالیخولیای خودبزرگ بینی رجوی (توی سخنرانیهاش در طی جنبش سبز رجوی به زبون خودش به این مالیخولیا اعتراف کرده) منشا همه رذالتهاییه که از رجوی سر میزنه از جمله به کشتن دادن بروبچه های لیبرتی و کودکان تشکیلاتی و .... رجوی رذل تاجاییکه بتونه اجازه نمیده افراد از عراق خارج بشن چون از توشون خیلی امثال یغمایی ها در میان! و سرنخ خارج کشوریها هم از دستش درمیره!

5- به گفته ابن اسحاق، پس از قضاوت سعد بن معاذ، محمد دستور حفر خندق در بازار مدینه برای گردن زدن مردان بنی قریظه را می‌دهد. حفر چنین خندق بزرگی در مرکز/بازار شهر کوچکی مثل مدینه غیرمحتمل می باشد چون وسط بازار/شهر یک تپه بوجود می آمد که راه عبور و مرور را می بست و موجبات بیماری و حمله جانوران مردارخوار به شهر می شده. این امر از نظر فیزیکی کار طاقت فرسایی است، و هم خطری واضح برای بهداشت عمومی شهر ایجاد می‌کرده‌. همچنین در مدینه زمان محمد اساساً امکان اینکه در یک روز ۶۰۰ تا ۹۰۰ نفر را اعدام کنند وجود نداشت. این حادثه حتماً می‌بایست در خاطره ناظران به عنوان یک حادثه تکان دهنده ثبت می‌شد، و حتی کسانی که آن را کاملاً قابل توجیه می‌یافتند هیچگاه آن را فراموش نمی‌کردند. قلب‌های بسیاری می‌بایست در طول روز بدرد می‌آمد، برخی سعی می‌کردند که مقاومت کنند و برخی فرار، برخی توبه می‌کردند. شمشیر کسانی که اعدام را انجام می‌دادند باید کند یا شکسته می‌شد. علی و زبیر که افراد را گردن می‌زدند می‌بایست به مشکلات متعددی برخورد کنند و شاهد جنبه‌های مختلفی از ذات انسان در آن روز می‌بودند. ولی در اقوالی که از علی و زبیر بر جا مانده، هیچکدام یادی یا اشاره‌ای به این روز نمی‌کنند. اگر چه از زبیر اقوال زیادی در دست نیست ولی در نهج البلاغه اشاره‌ای به این موضوع نشده‌است. کشتن این تعداد بدست علی غیرقابل تصور است زیرا علی به مهربانی و صداقت شهرت دارد و بعنوان مثال پس از جنگ جمل، علی اندوه و غم خود را نشان داده و بر مرده‌ها گریست، و حتی برای دشمنانش دعا کرده.

فاصله بین مدینه و بنی قریظه حدود ۶-۷ ساعت پیاده‌روی بوده (بگفته ابن اسحاق مسلمانان ظهر حرکت کرده و هنگام نماز عشا به بنی قریظه رسیدند). چرا محمد همه آنها را به مدینه آورد؟ بهتر نبود که اعدام یهودیان را خارج از قلعه شان انجام دهد؟ اینگونه مشکل امنیت اسرا و بهداشت عمومی مدینه حل می‌شد. اگر می‌خواستند که به مدینه بیایند، چرا به سمت خندقی که حدود یک ماه قبل کنده شده بود نرفتند؟ آن خندق دور نبود. در طول مسیری که مردان، زنان و بچه‌ها به سمت مدینه حرکت می‌کردند (که باید بدلیل سرعت کم کودکان و افراد مریض ۱۰ تا ۱۱ ساعت طول کشیده باشد)، هیچ کسی بجز Amr b. Suda al-Qurazi قصد فرار نکرد؟ هیچ کس بجز Rifa b. Samawal al-Qurayzi اسلام را نپذیرفت تا از مرگ نجات پیدا کند؟ چگونه خندق‌ها را در یک روز کندند و آن را پر کردند؟

ابن اسحاق نوشته که مردان بنی قریظه پیش از اعدام در خانه زنی از بنی نجار زندانی شدند. استدلال شده که پذیرش جاگرفتن صدها نفر در یک خانه سخت است. بعلاوه در هیچ یک از آثار جغرافیایی مدینه، به خندق‌های حفر شده که ادعا می‌گردد در آنها یهودیان کشته و دفن شده‌اند، اشاره نشده‌است. هیچگونه نشانه، یا نوشته‌ای که به آن مکان اشاره کند نیز وجود ندارد (مشروح ماجرا رو در رایانشونی زیر میشه خوند).

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D9%82_%D9%88_%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B8%D9%87


مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
رفیق سائل.

بایرام گفت...

اقای فرشید بنظر من نگاه شما در سرکوب کردن هر کس نظری مخالف فکر شما دارد بیشتر به روش ملاها و همچنین مجاهدین نزدیک است تا نگاه آقای همنشین بهار شما بجای اینکه با یک نوشته با ارامش و منطق درست نظر بدهی بنظر میرسد با اقای همنشین بهار یکنوعی عداوت و دشمنی داری و سعی میکنی که او را با این و ان مقایسه کنی که برای من عجیب است

بایرام گفت...

همچنین میخواهم بگویم بسیاری از نظرهای اقای عبدالکریم سروش هم درست است و هیچ اشکال ندارد در برخی مسائل روی تاریخ افراد یک نظرهای شبیه داشته باشند

فروزنده رحیمی گفت...

من فقط میگویم شما در اساس نه ارزشی دارید و نه تاثیری بی اعتنائی مقاومت به این اراجیف اخوندی خودش بهترین جواب است قبل از شما هزار بار بیشتر از اینها را دستگاه آخوندها و مزدوران خارجه نشین اش تکرار کرده اند مقاومت به یمن تلاشهای رئیس جمهور مقاومت واقعا تنها ستون استوار هست وبدون هیچ شکی پوزه کثیف اخوندها و همکاران با مزد و بی مزدش را بخاک میمالد.درود بر مریم رجوی مهر تابان مقاومت در شب سیاه ظلم اخوندها

م.ح فرانسه گفت...

گفتگوی خیلی روشنگر و خوبی است هم روشنگریهای آقای یغمائی و هم توضیحات آقای همنشین بهار خیلی مسائل را روشن میکند من و همسرم و دوتا از دوستانم با هم همیشه این گفتگو را گوش میکنیم و بعد روی بعضی نکته ها صحبت میکنیمموفق باشید

ناشناس گفت...

مشخص است دیدگاهی که اسماعیل روی آن تأکید می‌کند در تضاد کامل با نگاه همنشین بهار است. متأسفانه در یک گفتگو که بایستی تکلیف شنونده را روشن کنند هر دو می‌کوشند از بیان این مطلب تا آن‌جا که ممکن است پرهیز کنند! این مسئله برخلاف اصل شفافیت است. در یک گفتگوی رو در رو قبل از هرچیز بایستی با شنونده صادق بود و رک و پوست کنده حرف اصلی را زد. چنانچه با دیدگاه مطرح شده مخالف هستیم صریح و روشن بیان کنیم تا طرف مقابل هم استدلال‌های خود را بیاورد و شنونده به یک نتیجه ملموس برسد. نه این که در یک گفتگو بیانیه‌های از قبل تهیه شده را از رو بخوانیم. این گفتگو و تبادل نظر نیست. این نقطه ضعف اساسی بحث است. بایستی نظر مقابل را به چالش گرفت. نقد جدی کرد، به ویژه وقتی دیدگاه‌ها کاملاً در تضاد با یکدیگر هستند. اسماعیل در حالی که کاملاً مخالف نظرگاه همنشین بهار صحبت می‌کند اما در ابتدای هر بحث، گفته‌های همنشین بهار را تأیید می کند!
ادامه دارد
ایرج مصداقی

ناشناس گفت...

همنشین بهار بدون آن که نامی از من بیاورد نظرم در مورد جنایات صورت گرفته در آسیای جنوب شرقی و واکنش متفاوت ویتنامی‌ها را به زعم خود زیر سؤال می‌برد. بهتر بود او ابتدا نظر من را روشن و صریح و کامل بیان می‌کرد و بعد به نقد آن می‌پرداخت. متاسفانه همنشین بهار مقابله با متجاوز از سوی ویت‌گنگ‌ها در هرکجا و هر مکان را که هوشی مین و جیاپ دستورش را داده بودند به نوعی مشابه واکنش های داعش در مقابله با «متجاوزان» در پاریس و ... معرفی می‌کند. و توجیه می‌کند اگر آن‌ها چنین جنایاتی صورت نداده‌‌اند به خاطر آن است که پول عربستان پشت‌شان نبوده و یا به اروپا دسترسی نداشته‌اند و گرنه دستورات هوشی مین و جیاپ را در اروپا و آمریکا عملی می‌کردند!
البته همنشین توضیح نمی‌دهد که من گفتم ویتنامی‌ها به جای کشتن بیگناهان، خودشان را در اعتراض به جنایات صورت گرفته سوزاندند. متاسفانه دستور ضربه زدن به متجاوزان در هر کجا و هر مکان را همنشین بهار با کشتن بیگناهان در مسابقه فوتبال و دیسکوتک و بار و مرکز توانخواهان و ... یکسان معرفی می‌کند. در حالی که معنای متجاوز مد نظر هوشی مین و جیاپ کاملا مشخص است. او همچنین آگاهانه از مثال من در مورد واکنش متفاوت بهاییان در سرزمین خودشان یعنی ایران می‌گذرد چون با استدلالی که می‌خواهد بکند در تضاد است. بهاییان همین الان به بدترین شکل در سرزمین و میهن ابا و اجدادی خودشان مورد ظلم و تبعیض و نفرت و ... قرار می‌گیرند.
همنشین بهار از توطئه‌ی جهانی و بزرگنمایی جنایت پاریس در مقابل دیگر جنایات صورت گرفته در جهان اسلام می‌‌گوید و بعد هم نتیجه می‌گیرد که جان با جان یکی است و بی انصافی کرده‌اند. این بیان واقعیت‌ها نیست. دم زدن از آن اخلاق هم نیست. اگر پای من در بازی فوتبال محلی‌مان بشکند با پای شکسته رونالدو و مسی در جهان انعکاس یکسانی می‌یابد؟ و اگر نیافت من بایستی وامصیبتا سر دهم و از توطئه‌ی جهانی دم بزنم؟ و مدعی شوم ارباب بی مروت و بی انصاف دنیا ارزش پای من را کمتر از ارزش پای رونالدو و مسی ارزیابی کرده‌اند.
به نظر می‌رسد اسلام‌خواهی همنشین بهار چشم او را روی بدیهی‌ترین واقعیات بسته و سعی در توجیه این گونه جنایات و یا شریک جرم تراشیدن برای آن‌ها دارد. داریوش آشوری را پیش می‌کشد که آرامش دوستدار را تخطئه کند که اساساً ربطی به موضوع داعش و جنایات پاریس ندارد. اتفاقا این گونه جنایات به نوعی تایید نگاه آرامش دوستدار در امتناع تفکر دینی است.
دستگاهی که همنشین بهار مطرح می‌کند سرشار از تناقض و تضاد است. به نظرم بعضی جاها اسماعیل هم بدون آن که متوجه باشد در این دستگاه می‌رود.
همنشین بهار می‌کوشد جنایات صورت گرفته از سوی داعش را عمومی جلوه دهد گویا که در همه جای دنیا و توسط همه‌ به همین شکل با کمی زیاد و کم انجام میگیرد.
متأسفانه همنشین بهار می‌کوشد جنایت تاریخی بنی‌فریظه را که مورد تأیید تمامی مسلمانان از مجاهدین گرفته تا ... نفی کند چرا که ۱۵۰ سال بعد از وقوع آن اولین بار راجع به آن نوشته شده است .
این در حالی است که در عربستان و ... مطلقا نوشتنی در کار نبوده و هرچه بوده روایت بوده است. برای همین نام کتاب خدا می‌شود «قران» یا «خواندنی». چرا که تا پیش از آن همه چیز شنیدنی بوده است. قرآن را که نوشتند شد قرآن وگرنه تا پیش از نوشته شدن «کتاب» بود.
در ۴۰ سال اول اسلام هیچ نوشتنی‌‌ای موجود نیست.
چگونه می‌توان روایت بنی‌قریظه را به خاطر این که ۱۵۰ سال بعد نوشتاری شده رد کرد اما خود قرآن را که در زمان عثمان جمع آوری شده پذیرفت و تأکید کرد که یک واو آن هم جا به جا نشده است. فیا عجبا عجبا.
نکته‌ی حیرت آور آن که همنشین بهار نهج‌البلاغه را که ۴۰۰ سال پس از زندگی علی توسط سید رضی جمع‌آوری شده سخنان او می‌داند! به نظر من سیدرضی به نوعی بزرگترین جاعل تاریخ است.
بدیهی است که علی نه سخنور بوده و نه نکته‌دان و ... معلوم نیست خطبه‌های گفتاری را چگونه جمع کرده و ۴۰۰ سال بعد انتشار داده‌اند؟
نه ضبط صوتی بوده و نه مانند محمد و قرآن که مدعی باشیم کاتبان وحی بوده‌اند و اهمیت کار را می دانسته‌اند. علی در مدت کوتاهی این همه خطبه گفته است در حالی که مطلقاً از خطبه‌های عمر و ابوبکر و عثمان خبری نیست. یا اگر باشد بسیار اندک است.
بر آگاهان پوشیده نیست که سید رضی یک جعل تاریخی انجام داده و سخنان و نامه‌های دیگران را ترجمه و به علی نسبت داده است.
من با اسماعیل کاملاً موافقم که از این دایره‌ی بسته‌ای که همچنان همنشین بهار می‌کوشد در آن به سر برد بیرون رفت و نگاه دوباره‌ای به آن‌چه پیرامون‌مان اتفاق می‌افتد داشت.
راهی که همنشین بهار می‌رود را بازرگان، شریعتی و مجاهدین و ... رفتند و به فاجعه ختم شد و هیچ چیز جدیدی هم ارائه نکردند. بعید می‌دانم کوشش او راه به جایی برد .
ایرج مصداقی

لر بختیاری گفت...

حرف ذرست همین است. ما خسته ایم . از دست هرچه دین و مذهب و امام و پیغمبر است. پدرمان در آمد. مادرمان در آمد و....دودمانمان سوخت. ولمان کنید بخدا ای امامان و پیغمبران. شما همه خوبید ولی وا از دستتان خسته شده ایم بروید بگذارید ما کمی نفس بکشیم خدا خیرتان بدهد خدا اجرتان بدهد

ناشناس گفت...

دو طرف در گفتگو هر یکی نظرات خودشان را دارند و روی انها صحبت میکنند حالا اگر اقای همنشین به مسائلی اعتقاد دارد که اقای یغمائی ندارد یا بالعکس باید صبر کرد تا افراد تغییر بکنند یا نکنند ولی نباید بصورت جبری افراد نظراتشان را بر هم تطبیق بدهند در باره اسلام هم نظرات همینطور است و باید دقت کرد
سیف الله

ناشناس گفت...

انبوه تجربه ها در بررسی روانکاوی رفتار جمعی گروه های فرودست (گروه های حاشیه، اقلیت، مهاجر، و...) به ما نشان می دهد که این گروه ها به دلایل مختلف، معمولاً نسبت به "گروه هویتی خود" سخت گیرتر و گاه بی رحم تر هستند به طوری که هر خطایی از سوی "فردی از گروه هویتی خود" را خیانتی به "تصویری از خود" در جامعه قلمداد می کنند و از آن به راحتی نمی گذرند. نمونه های این نوع واکنش، در میان ایرانیان مهاجر که ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند به وفور مشاهده می شود. ما زنان نیز که در ساختار قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی در جایگاه فرودست قرار داریم، به دلایل بسیار، همواره بر خود و همجنسان مان، سخت گیری و خرده گیری بیشتری داریم.

بخشی از آخرین مقاله نوشین احمدی خراسانی

علی

هوادار هارون الرشید گفت...

من مسلمان نیستم ولی من معتقدم اسلام اگر چیز بدرد بخوری دارد همان اسلام امویان و عباسیان بوده که خدماتی به اسلام کردند و رفتند همه دنیا را فتح کردند. معاویه چه عیبی داشته . فریبکار بوده و زور میگفته ولی کدام سیاستمدار اینطور نیستش. هارون در حقیقت کورش عربها هست. خیلی خدمت کرد و دوره اون همه چی رشد کرده حالا چند تا از سیدهای بیکار علوی را گرفت و کشته . زندمن کرده خیلی مهم نیست فضولی زیادی میکردن گرفتشون ولی قدر خمینی خونریزی نکرده خمینی را داریم دیگه پدر ماها را در اورد اگر هارون بود خیلی بهتر بود الان ایران یک کشور بود که ازادی بیشتر داشتاین علویا چی باقی گذاشتن جز یک عده قبر و امامزاده خیلیم از هارون و معاویه بدترن درباره عباسی و اموی هم هرچی میگن اغراق میکنن بعدشم رجوی داره راه علی را میره چی کرده؟ اصلا بنظر من علوی مزاحم تاریخ و رشد و ازادیه هارون اگه بود الان زنا بیشتر ازاد بودن رقص و موسیقی ازاد بود ایران با غرب تجارت میکرد دانشگاه و مدرسه مختلط میشد ادم میتونست شراب بخوره این زنای بدبخت خیابونی رو میبردن یکجا تا کار کنن و خلاصه مملکت وضعش اینطور نبود برید یه کم فکر کنین می فهمین

پاینده ایران درود بر رضا شاه دوم.سرافراز ملت عزیز ایران گفت...

هارون به گور پدرش خندید که اگر الان حکومت میکرد بهتر بود .همان مدت هم که بر ایران حکومت کرد زیادی بوده بر ایران باید ایرانیان حکومت کنند نه یک مشت اشغالگر جنایتکار عباسی و علوی و اموی هر اشغال دیگر همه اینها ضد ایرانی و ضد ایران بودند و این لجنزار را هر سه گروه برای ملت ما درست کردند لعنت خدای ایران بر همه انها

esmail گفت...

رفیق سائل سلام
تمنا میکنم افراد و منجمله رجوی را نقد کنید دادن القاب چیزی را عوض نمیکند تنها موجب میشود دوباره بازار فحاشی گرم شود. شما نقد کنید رذالت را توضیح دهید و افراد را با نام یاد کنید این برای چالش و گفتمان بهتر است با تشکر

ناشناس گفت...

من فکر میکنم که اگر سئوالات فشرده تر میشد و همچنین توضیحات گفتگو بهتر میشد ولی با توجه به این که واقعا یک چیزهائی برای اولین بار مورد سئوال قرار میگیرد همین الان هم خوب هستچون خیلی با درستی و راستی با مسائل به این وحشتناکی گفتگو می شود وولقعا سر گذشت خیلی دردناک یک دو نسل که حتی صدایشان هم کسی نشنید دارد به گوش میرسد واقعا جای تشکر دارد
ندا

ناشناس گفت...

شخصی گفته "بعد هم نتیجه می‌گیرد که جان با جان یکی است و بی انصافی کرده‌اند. این بیان واقعیت‌ها نیست. دم زدن از آن اخلاق هم نیست.اگر پای من در بازی فوتبال محلی‌مان بشکند با پای شکسته رونالدو و مسی در جهان انعکاس یکسانی می‌یابد؟ و اگر نیافت من بایستی وامصیبتا سر دهم و از توطئه‌ی جهانی دم بزنم؟ و مدعی شوم ارباب بی مروت و بی انصاف دنیا ارزش پای من را کمتر از ارزش پای رونالدو و مسی ارزیابی کرده‌اند."

صورت ساده قضیه اینه که ایشون می فرماین؛ وقتی یه فوتبالیست درجه هیچم پاش می شکنه نباید توقع داشته باشه به اندازه یه فوتبالیست درجه اول خبرش رو درج کنند و الخ!


ایشون از این مثال مشعشعشون نتیجه میگیرن که انسان درجه اول فرانسوی=رونالدو و مسی رو با انسان درجه هیچم عراقی، لبنانی، سوری نباید برابر دونست و مقایسه کرد و واسش دل سوزوند و خبر سوختن و مرگ و بدبختی و فلاکتش رو به چشم جهانیان پدیدار کرد.... چرا؟ چون "جان با جان یکی" نیست، رقمی نیست، ارزشش رو نداره.... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

حقارت نفس رو مشاهده می کنین؟ بیخودی نگفتن ازماست که برماست! مگه نه؟

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
رفیق سائل.

ناشناس گفت...

تسلیت به مسعود و مریم رجوی

آمریکا و سایر اعضای گروه ۱+۵ با تهیه پیش‌نویس قطعنامه‌ای خواستار بسته شدن پرونده ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران در شورای حکام آژانس ‌بین‌المللی انرژی اتمی شدند. خواهید دید که در جلسه هفته آینده شورای حکام، سه‌شنبه ۲۴ آذر (۱۵ دسامبر)، موضوع فوق مُهر خواهد خورد و دروغ سالیان شما و موساد (هر دو) رسوا تر خواهد شد.
...
انشاالله این رژیم زندانی کُش، گورش را گم میکند و خواهید دید مردم ایران برای شما و «انقلاب ایدئولوژیک» شما تره هم خرد نخواهند کرد.
با تشکر از این گفت و شنود عالی
رعنا

ناشناس گفت...

آقای یغمائی عزیز
بعضی نظرات در سایت شما و بویژه در مورد این گفت و شنود پُر ملات و ارزشمند، نه تنها آموزنده نیست بلکه بسیار کین توزانه است و این را براحتی میتوان فهمید . عناد و منیت و گوشه زدن را آدم در برخی نظرات راحت حس میکند که جای تاسف بسیار دارد و البته دافعه.
چون بقیه که کور و کر نیستند و قضاوت خودشان را از واکنشهای ناپسند دارند.
من از صحبت هر دوی شما بسیار استفاده میکنم. خودم با اینکه به مکتب و مذهبی اعتقاد ندارم اما برایم مثل درس می مانَد و با همسرم و فرزند بزرگم که بر خلاف بنده اعتقادات دینی دارد و این به قول مادرش از عجایب است، سه نفری هر بخش گفت و شنود را دو یا سه بار گوش کرده و روی آن بحث میکنیم.

بحث فردیت و امام زمان و این آخری، داعش خیلی سودمند بود و توضیحات خود شما در مورد موسیقی و فرهنگ ایران

برخی مباحث البته برای ما که سازمانی نبوده ایم کمی ثقیل اما بهت آور است. بهت آور به لحاظ وقایعی که پیرامون آقای رجوی و...روی داده است.
آقای یغمائی
شما لطفاً سایت ها و وبلاگهای افراد داخل کشور مثل آقای نوری زاد و عباس عبدی (وب سایتی که داشت) و...را ببینید. نظرات سنجیده و بدون کین و طعنه هستند. سایت شما اینگونه نیست متاسفانه. بنده واقعاً واقعاً تعجب میکنم از برخی خودخواهی ها.
با تشکر و امتنان از هر دوی شما. شهین مساح

ناشناس گفت...


آقای مصداقی راست می گویند ولی مشکل این بود که در قسمت اول گفتگو که از اسلام بحث شد. متاسفانه آقای همنشین بسیار عصبی به نظر می آمدند و خودشان مدت طولانی صحبت کردند . بعد می خواستند از آقای یغمایی تایید بگیرند و دائم هم در وسط صحبت آقای یغمایی می پریدند . فکر کنم آقای یغمایی هم در محظور قرار گرفتند و نتوانستند نظرشان را روشن مطرح کنند

esmail گفت...

خانم مساح گرامیحرف شما درست است. کوشش این است نظر دهندگان هرچه میخواهند در تحلیل و تفسیر بنویسند ولی با فرهنگ مناسب و نیز محتوائی که روشنگر باشد.مثال شما در مورد سایت اقای نوریزاد کاملا درست است در این سایت انواع نظرات از مسلمان و عارف و کمونیست و حز باللهی و بسیجی و ملی گرا و سلطنت طلب و غیره در کنار هم و در چالش با هم منتشر میشود ولی نظرات بدون توهین و دارای غناست امید اینکه نظر دهندگان توجه بفرمایند و با تشکر

ناشناس گفت...

آقای رفیق سائل
ببینید مسلمان ها خودشان خودشان را دارند نابود می کنند چند نفر ایرانی همین امسال الارغم همه ی خطرات پا شدند رفتند کربلا؟چند نفر ایرانی مشتاقن که صبح کله ی سحر برن مراسم اعدام را تماشا کنند؟ تازه ما با فرهنگ های مردم خاورمیانه هستیم برای مردم این منطقه از جهان جان ارزش ندارد خوب معلومه جون اروپایی چند برابر ما می ارزه آقای مصداقی به همین نکته اشاره دارن میگن ما خودمان خودمان را بی اعتبار کردیم
سعید

esmail گفت...

شیر برنج گرامی
عزیز فحاشی نکن
چون کامنتت قابل درج نیست
در ضمن در شرافت شماها تردید نیست
خدا باشرفترتان کند
با درود

فیل فیلسوف گفت...

صحبتها بسیار جالب است هر چند که یک سری اشکالات تکنیکی دارد ولی چون در باره مسائلی واقعا با اهمیت صحبت میشود مهم نیست امیدوارم که در ادامه صحبتها این اشکالات تکنیکی هم بر طرف بشود با تشکر از اقای همنشین بهار و اقای اسماعیل وفا یغمائی

ناشناس گفت...

گفته شده؛"خوب معلومه جون اروپایی چند برابر ما می ارزه"؟!؟

خدمت شما عرض کنم به این میگن: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

من و دیگرانی بسیار به این می گیم روی حقارت نفس سکه ای که روی دیگش فاشیسم و نژادپرستی امپریالیستی، صهیونیستی ارباب بی مروت دهکده جهانی یه!

حقارت نفس رو مشاهده می کنین؟ بیخودی نگفتن ازماست که برماست! مگه نه؟

مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
رفیق سائل.

ناشناس گفت...


با سلام و قدردانی از این گفت و شنود و امید است تداوم یابد. لابد می دانید که در دستگاه رهبری عقیدتی هم اثر خودش را گذاشته است.

به دنبال حمله به کمپ لیبرتی خیلی‌ها از جمله شما سیاستهای مسعود رجوی آن را به صریحترین بیان محکوم کردید و به حق بر مسئولیت رهبری سازمان انگشت گذاشتید. این کار درستی بود چرا که نامبرده با دهن کجی به مردم ایران و خانواده های معترض مجاهدین، ساکنین بی دفاع لیبرتی را گوشت دم توپ کرده است تا روز و روزگاری تغاری بشکند و ماستی بریزد و همراه با متجاوزین خارجی وارد ایران شود و توپ و ترقه در کند و از مردم ایران طلبکار هم باشد.
البته اینها خیالات است. همان خلق قهرمان آنها را دوش به دوش آخوندهای جانی به محاکمه خواهند کشید و مسعود رجوی خودش هم این را خوب می‌داند.
حالا اگر مثلاً دکتر محمد ملکی بعد از کلی پیغام و پسغام بر سر مزار مادر یکی از مادران رنجدیده، این یا آن صحبت را در مورد لیبرتی میکند با اینکه جوهر کار ایشان نیکو و خوب است (چون بهر حال مقابله با دستگاه حاکم است) اما این به معنی تأئید تام و تمام عملکرد مسعود رجوی از جمله در مورد ساکنین لیبرتی نیست.

زمانی که وی نیز دریابد که تنظیم رابطه رهبری مجاهدین با منتقدینش بسیار بدتر از رژیم آخوندی است. وقتی بفهمد بفرموده، برادر به خواهرش ماماچه پلیدک، و دختر برادر به عمویش فرومایه و فرد دیگری، برادرش را مزدور لقب می دهد و همه زیر سر آن دستگاه آلوده رهبر عقیدتی است، آنوقت دکتر ملکی هم مثل دیگران سر به اعتراض برخواهد داشت. کافی است از تئاتر انقلاب ایدئولوژیک با خبر شود و آن را با نگاه تیز بین تماشا کند. بار دیگر از شما به خاطر این گفتگوی خوب تشکر دارم. عابدین

پدر چشم انتظار یکی از ساکنان لییبرتی گفت...

من تا وقتی بطور روشن اعلام نکنند قبل از حفاظت از لیبرتی مهم تر است که انتقال دسته جمعی را در نظر بگیرند تمام این کارها راباور نمی کنم برای چی بچه های ما باید همینظور کشته بشوند کدام مذهب و دینی این را گفته بخدا اگر این شش کشتار هفت تا بشود دیگر کسی تحمل نمی کند اخر انصافتان را کجا بردید خجالت نمی کشید من بخدا دارم ایام اخر عمرم را میگذرانم بیست و چند سال است پسرم را ندیده ام بیرحمی وبی انصافی تا کجا ما چه گناهی کردیم که هم خمینی بدبختمان کرد هم شماها

ناشناس گفت...

از آقای دکتر محمد ملکی (ایضاً از آقای هادی خرسندی) انتظار میرود و میرفت که آنها جانب ساکنین لیبرتی را به طور واقعی - نه آن طور که کسانی به آن دو عزیز القا سعی دارند بکنند- بطور واقعی جانب آنها را بگیرند.
چطوری؟
از آقا و خانم رجوی بخواهند مانع تراشی نکنند تا ساکنین لیبرتی هر چه سریعتر از عراق بیرون بیایند. مگر مسئول سازمان نگفت و نمی گوید آنها انقلاب ایدئولوژیک کرده اند و آب بندی شده اند. خودمان این را وقتی در روابط بودیم با گوش خودمان شنیدیم. از خانم رجوی
خب به قول آقای یغمایی در گفت و شنود انقلاب ایدئولوژیک ، شما که میگویید همه انقلاب کرده و سفت و محکم اند. پس از چی می ترسید؟

چرا جلوی انتخاب و آزادی فرزندان ما را می گیرید؟
قبل از حفاظت و مسائلی مثل تی وال و این جور چیزها، لازم است بچه های ما هر چه سریعتر - نه قطره چکانی - هر چه سریعتر از عراق بیرون بیایند و با خانواده های منتظر خودشان ملاقات کنند.
آقای ملکی و آقای خرسندی مگر خود شما فرزند ندارید؟ فرض کنید بچه های خودتان آنجا گیر افتاده اند و بیش از ربع قرن است منتظر آنها هستید. می روید ملاقات. به شما سنگ می زنند و ازتون عکس میگیرند و روی پارچه ای می نویسند مزدور وزارت و چه و چه
بعد دوباره به شما سنگ میزنند .
گور بابای وزارت. بر پدر و مادرشون لعنت و هرکس دیگر که پدران و مادران رنجدیده را به دشمن منتسب میکند.

آقایان محترم
از مسئولین سازمان به جد بخواهید به فرزندان ما و پدر و مادرهایشان رحم کنند تا از آن جهنم بیایند بیرون
آیا این انتظار بیجایی است آقای هادی خرسندی؟
آیا این انتظار بیجایی است آقای دکتر ملکی؟
پدر و مادر منتظر و داغدار

ناشناس گفت...

یک ادمهائی مثل تو و همنشین بهار چه چیز از انقلاب یا ایدئولوزی میفهمید که در باره انقلاب مجاهدین نظرات بی پایه و اساس میدهید و فقط امکان میدهید تا یک عده ادمهای بیکار و بی درد بیایند و اینجا مزخرفات بنویسند واقعا جز این کار شما هیچ فایده ای برای هیچکسی ندارد
ایرانی

ناشناس گفت...

آقای یغمایی سلام.
پیشتر هم در همین دریچه و سایتهای دیگه نوشته بودم:
https://www.blogger.com/comment.g?blogID=1518213859461616716&postID=4953836479120096659&bpli=1

من معتقدم که این رژیم تنها با زبون سلاح میره و باید بره! در عین حال تهدید و تحدید و سرکوب همه مخالفین سیاسی رژیم رو هم محکوم میکنم!

اما این تظاهرات دنا هم چیزی شبیه آش شله قلمکار "همه باهم" خمینی یه که توش خرافاتیهای جن و پری زده و پیروان رجوی و حقوق بشری ها؟! و احتمالاً نیم چلبی ها (با استفاده از عکس امیرانتظام جبهه ملی یی) دارن نسخه مبارزه "همه باهم"ی می پیچن!

باز هم تکرار می کنم من معتقدم که این رژیم تنها با زبون سلاح میره و باید بره! در عین حال تهدید و تحدید و سرکوب همه مخالفین سیاسی رژیم رو هم محکوم میکنم! اما اگه از "همه با هم"ی خمینی سودی عاید اکثریتمون شد میتونیم چشمامون رو بر نکاتی که برشمردم ببندیم و "اینشاالله گربه است" گویان ما هم جزیی از"همه با هم"ی ها بشیم!

به نظر من متاسفانه آقایون ملکی و نوریزاد همون "همه با هم" یعنی "همه با من" خمینی جنایتکار و رجوی رذل رو تبلیغ می کنند!

و حالا همه ما این واقعیت رو به چشم خودمون می بینیم. من فکر می کنم این آقایون و یه تعدادی دیگه کاملاً آگاهانه دارن تبلیغ "همه با هم"ی خمینی و رجوی رو می کنن و حالا حالاها گوشی به حرف ما نمیدن .....


مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره!
رفیق سائل.

ناشناس گفت...

سلام «ایرانی» عزیز
اسماعیل و همنشین هیچ چی از انقلاب یا ایدئولوژی نمی‌فهمند. دیگران هم نمی فهمند و به همین دلیل نظرات بی پایه و اساس، به قول شما می دهند. نظر شما قبول. خوبه؟

خب جنابعالی خودتان دست به کار بشوید و یا بروید به مسئولین با کار و با درد بگویید ، موضوع انقلاب ایدئولوژیک را، تئوریزه کنند. منتها نه به زبان یاجوج و ماجوج که فقط خودشون می‌فهمند بلکه به زبان آدم
بیایند آن را در یک مجموعه تدوین و تئوریزه کنند.
بالا غیرتاً ، آیا این پیشنهاد غلطی است؟
والله بالله راهکار درست همین است.
بیایند آن را در یک مجموعه تدوین و تئوریزه کنند و به قول آقای اسماعیل، فیلمهای انقلاب مزبور را هم تمام و کمال (نه سانسور شده و گزیده) به قضاوت عموم بگذارند.
آنوقت هیچکس به قول جنابعالی، نه مزخرفات می بافد و نه مزخرفات می نویسد.
سیامک

ناشناس گفت...

استاد عزیز. اسماییل گرامی. لطفا نسبت به ملیجک های شازده از جمله شیر برنج و خدیجه ودلواپس و... زیاد سخت گیری نکنید و کامنت های هر چند توهین آمیز آن دوستان را چاپ کنید. توی این ایام سرد و تاریک خوش رقصی ملیجکان باعث خنده است .کوروش

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
دریچه زرد گفت...

حضرت درویش نادری
نظر شما به دلیل توهین به همنشین بهار حذف شد. شگفت آنکه شما برشوریده اید که چرا همنشین فقه جواهری را زیر علامت سئوال برده.شما با فقه جواهری اهل کجائید. می توانید نظرتان را بدون دشنام بنویسید در ضمن اینروزها اینقدر کلمه بیشرف راحت بکار میرود که معلوم نیست با شرف کیست

ماشالله گفت...

من نمیدانم این درویش نادری چی گفته ولی اگر دفاع از جواهر و نویسنده اش کرده واقعا بیجا کرده است احتمالا این باید از اصحاب حزب الله باشد که از یک آخوند مرتجع که پدرش آقا نجفی در اصفهان بساط قصاص و تعزیر داشت دفاع میکند واقعا چه دنیای عجیبی است

ناشناس گفت...

«همنشين آخوندها در دریچه زردنبو و در سايت پژواك آخوندى، برای خامنه ای دم تکان داده ودر حالت خوابیده پارس کنان سفارشات دریافتی را سلسله وار نشخوار می کند و با جدیت مشغول بازتولید و تکرار اراجیف و لجن پراكنى های گذشته است.» جواد

احمد رضا.ص گفت...

من نمیدونم این همنشین بهار چی میکنه که هم طرفداری فقه جواهری و یه مشت اخوند بیشرف از اون بدشون میاد هم طرفداری رهبر عقیدتی یعنی ولی فقیه فراری بهش بد و بیراه میگن کاشکی اون کامنت مربوط به اون طرفدار فقه جواهری رو منتشرش میکردین تا قضیه بهتر روشن شه

ناشناس گفت...

باسلام و درودو سپاس
ه‍منشین عزیز ، گفتگوی ۱۸ را با آقای یغمایی گوش دادم . دوبار . این گفتگو به نظرم یکی از بهترین گفتگوهای شما با ایشان در واکاوی مسائل محاهدین بود .
بررسی و پرداختن شما و نقد و تحلیل آنچه بیان و گفتگو شد ، بسیار آموزنده بود . بعضی مواقع به طبع و بیان و تحلیل و تبین و شناخت شما از جهان و وقایع گذشته و حالش ، علل الخصوص ایرانمان و آنچه به او مربوط است ، نه حسودی که غبطه می خورم .!
بیان و تحلیل شما از بن مایه های اعتقادات مذهبی و نتیجه گیرهایتان بسیار آموزنده تاثیر گذار است .
مراقب سلامتی خودباشید و امیدوارم همیشه پویا و کوشا در این روشنگری ها ، آگاهی دهنده و آموزگار بمانید .
از زحمات و مرارتهاو کوششهایتان به نوبه خود سپاسگزارم .
موفق باشید .


سلام بر آقای یغمایی و یک گله دوستانه
اولاً از شما و آقای همنشین کمال سپاسگزاری را دارم که بی اعتنا به همه کسانیکه در «من» خویش اسیرند، این گفت و شنود خوب و سودمند را پیش می برید. امیدوارم دستگاه رهبری عقیدتی و اضداد رهبری عقیدتی - که بی آنکه متوجه باشند هنوز حامل منیت و خودپسندی همان دستگاه هستند - شما را دلسرد نکنند. باور کنید خیلی‌ها با شور و شوق به این گفت و شنودگوش می‌کنند و بهره می برند. از بحث داعش هم بسیار استفاده کردیم بخصوص که کسانی مثل جلال ایجادی و... آن را لوث کرده بودند.

اما گله بنده
شما در این گفتگو وقتی همنشین در مورد کودکان مجاهدین سئوال می کنند، در کنار نام آقایان سعید جمالی و رضا گوران، اسم فرد دیگری را می‌برید که برای من بسیار تعجب‌آوربود.
نام آن فرد نمی‌بایست در این گفتگوی متین می‌آمد.
در کمتر نوشته ای است که نامبرده با کلمات صدبار هرزه تر از هرزه نویسان اورسورواز، همنشین و همچنین آقای مصداقی و...را سیبل نکند. در آخرین یاداشتش غیر مستقیم ، زندانی رنجدیده «عباس رحیمی» را هم که اکنون لحظات جانگاهی در بیمارستان می گذراند، آزار داده است.
آقای یغمائی و آقای همنشین بهار، گفت و شنود شما از نظر من نخستین بحث متین در مورد ستم هایی است که نسل ما کشیده است. خیلی در انتخاب اسامی که در مصاحبه به کار می برید، دقت کنید.
اینکه نامبرده خودش قربانی است و زمانی در تیف بوده و رنج کشیده و یاداشتهایی هم در مورد تیف نوشته که نکات خوبی دارد، عملکرد کنونی وی را توجیه نمیکند و دیدید که چندی پیش خانم زری اصفهانی هم برای کوبیدن همنشین، یکی از یاداشتهای هرزه نویس مربوطه را در سایتش آورد.
ببخشید آقای یغمائی عزیز
امیدوارم به عمق گله من (و دوستانم) توجه کنید و یاداشت من بد فهمیده نشود.
منتظر بخشهای دیگر گفتگو هستیم. با درود بسیار
مهری و دوستان
http://www.tipf.info/dorod,bar,gongere,amrika.htm

ناشناس گفت...

یکی از افراد متصل به رژیم با نام «ارشیا ارشادی» ضمن نوشته ای به آقای همنشین بهار، بند کرده و به او به خاطر انعکاس رنجهای عباس رحیمی، توپیده است. همچنین گفت و شنود با آقای یغمائی را هم زیر سئوال برده است.
مقاله مربوطه در آدرس زیر است:

http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=22520

فضل الله

ناشناس گفت...

به نظر من «رفیق سائل« بد جوری بوی یکی از کسانی رو میده که ضدیت هیستریک با همنشین بهار و مصداقی داره. البته با اسم های جور واجور سایت و وبلاگ و کمپین هم درست می کنه.

مهرداد

ناشناس گفت...

باسلام و درودو سپاس
گفت و شنود شماره ۱۸ را گوش دادم . دوبار .
به نظرم یکی از بهترین گفتگوها در واکاوی داعش، همچنین مسائل محاهدین بود .
بررسی و پرداختن شما و نقد و تحلیل آنچه بیان و گفتگو شد ، بسیار آموزنده بود . راستش بعضی مواقع به طبع و بیان و تحلیل و تبیین و شناخت شما از جهان و وقایع گذشته و حالش، نه حسودی که غبطه می خورم.
بیان و تحلیل شما از بن مایه های اعتقادات مذهبی و نتیجه گیرهای‌تان «هر گونه تلاشی برای اجرای شریعت به خشونت می‌انجامد » بسیار آموزنده و تاثیر گذار است .

مراقب سلامتی خود باشید و امیدوارم همیشه پویا و کوشا در این روشنگری ها ، آگاهی دهنده و آموزگار بمانید .
از زحمات و مرارتها و کوششهایتان به نوبه خود سپاسگزارم .
حسن

مادری رنج کشیده گفت...

دو روز پیش "سیمای رهبر عقیدتی"، مجددا فیل هوا کرد. پس از نشان دادن پرچم و آرم "ارتش آزادیبخش ملی ایران"، رژه تانکها و زره پوشها و پیاده نظام از مقابل حضرت رهبر و بانو و البته با ساز و دهل فراوان، حمایت 171 نماینده پارلمان اروپا از طرح "حفاظت ساکنان لیبرتی" در جهنم عراق و البته نه انتقال فوری به کشوری ثالث!! را اعلام، تا آن را بعنوان یک پیروزی و دستاورد بزرگ بانوی مجتهده، معظمه مفخره، موسس "اسلام دموکراتیک"، در ایران و خاورمیانه و بقیه دنیا، حضرت "رییس جمهور مقاومت"، برای ساکنان لیبرتی جا بیندازند.
عجیب آنکه همانطور که در رنج نامه 6 آذرماه 1394 نوشته بودم، این بار فیلی که هوا کردند خیلی بزرگتر و تنومندتر از قبلی هاست. این بار خواهان "گشت هوایی نیروهای إتلاف بر فراز لیبرتی" و حفاظت 24 ساعته آن شده اند!!
بعنوان یک مادر که جگرگوشه هایم در جهنم لیبرتی هستند، نمی دانم چه بگویم. متحیرم که این بانوی بزرگوار و حضرت رهبر چقدر مردم را ابله فرض می کنند و چطور حاضرند با استفاده ابزار فریب، آن اسیران را سرکار بگذارند و در آن باتلاق نگهدارند، تا باز هم آخوندهای شرزه جنایتکار در تهران که از تکه پاره کردن و دریدن بدنهای مبارزین ایران زمین سیر نمی شوند، به طمع افتاده و حمله و حملات دیگری را بر علیه آنها تدارک ببینند و خدای ناکرده به اجرا گذارند.
می دانم که البته وقت و انرژی زیادی گذاشته اند تا این "حمایتها"!! را بگیرند، اما بانو سوال می کنم:
خانم گرامی، عراق، علیرغم آنکه یکی از بزرگترین صادر کنندگان نفت جهان است و برای همه اروپا و آمریکا و سایر کشورهای بزرگ دنیا، امنیت و حفاظتش برای صدور نفت، اهمیت ویژه یی دارد، می بینیم که چطور این کشور با چشم بستن ارباب بی مروت دنیا، تکه پاره شده و در هر گوشه یی از آن عده یی تروریست ساز خودشان را می زنند و جولانگاه سپاه قدس رژیم و داعش و دیگر جانورهای دست ساز رژیم آخوندی و رژیم های منطقه است و دولت قانونی آن، شهروندان خودش را نمی تواند حفظ کند و تامین امنیت نماید و همه روزه شاهد کشته شدن شهروندان بی گناه در آن کشور هستیم، چطور می خواهید امنیت عده یی بی پناه و بی سلاح را در زندانی حفظ کند؟

پایان قسمت اول،ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت دوم:
این کشورهایی که شما از آنها خواهان برقرار کردن گشت شبانه روزی هوایی بر فراز لیبرتی شده اید، به چه دلیلی باید این کار را بکنند، در حالی که تمامیت آن کشور وضعیت و شرایط مشابهی دارد؟
مگر آنها جلوی دو هزار داعشی که شهر بزرگ موصل و یا تمام استان الانبار و مرکزش شهر رمادی و فلوجه را به تصرف خود در آوردند و یا تسخیر جنوب عراق تا بغداد و استان دیالی و ...توسط رژیم جنایتکار آخوندی را گرفتند که حالا فقط ناامنی در یک محیط بسیار کوچکی به نام کمپ لیبرتی باقی مانده باشد که بیایند با گذاشتن نیروی ویژه و هزینه ویژه و تدارکات ویژه و ....از آن حفظ و حراست نمایند؟
در کشوری که سالهاست هیچ شهروندی نمی داند صبح که از خانه خارج می شود مجددا به خانه برمی گردد یا نه، کی باید از این کمپ حفاظت نماید؟ و اساسا مگر می توان با گشت هوایی جلوی حملات تروریستی رژیم آخوندی بر علیه ساکنان لیبرتی را گرفت؟
این کشورهایی که شما از آنها خواسته اید چنین گشتی را برای شما اختصاص دهند، چنانچه سیاستشان هم مبتنی بر حفاظت از این ساکنان بی دفاع باشد و دولت عراق هم رضایت به دخالت آنها بدهد، مگر راسا و سرخود می توانند چنین کاری را بکنند؟ آیا نباید پروسه اختصاص چنین نیروی ویژه یی، بودجه و تدارکات آن و ... در کنگره، سنا، پارلمان های آن کشورها ابتدا تصویب شود و بصورت و در قالب یک سیاست درآید و سپس به اجرا گذاشته شود؟ در این صورت تا تحقق آن چند سال زمان لازم است تا چنین شود؟

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت سوم:
گویا شما تصور می کنید تمام دنیا چشم به دهان شما دوخته و منتظرند شما و همسرتان امریه یی صادر کنید و آنها به قول خودتان "بی شکاف" و "بدون تناقض" و بدون اتلاف وقت آن را اجرا کنند و اگر هم ذره یی کوتاهی کردند، شب در نشست "عملیات جاری"، در برابر لابد لابیستهایتان که بعنوان مسوولین محلی برایشان تعیین کرده اید، کوتاهی هایشان را بخوانند و صبحش هم شورای امنیت ملل متحد با صدور قطعنامه های لازم الاجرا آنها را شلاق کش کند؟!!!
در کدام عالمید؟ چرا از بالای ابرها پایین نمی آیید؟ چرا در برابر حفاظت خودتان، رهبر عقیدتی، فرزندان خودتان، اقربا و نزدیکان مطلقا پراگماتیست و واقعگرا اید، ولی به بی پناهان ساکن در لیبرتی که می رسد، انقدر ولخرجید؟ و با دست باز در ریخته شدن خون آنها توسط آخوندها برخورد می کنید؟ و آنها را به "باقی ماندن در سنگر و رزمی دیگر" فرا می خوانید؟!!
کدامیک از خواسته های شما تا بحال در زمینه حفاظت در عراق تامین شده و کار ساز بوده که این یکی تامین شود؟
مادرانه به شما می گویم و نهیب می زنم که نکنید! اینقدر با جان انسانها بازی نکنید! گویا دست تقدیر اینگونه رقم زده بود تا از سال 2003 به بعد، زمینه یی را فراهم کند تا شما خودتان، ماهیت و دیدگاهها و عملکردهایتان را در معرض دید همگان قرار دهید و هویت و بن مایه اندیشه تان را به همه ایرانیان بشناسانید.
به خدا قسم شما از خمینی و دیگر دیکتاتورهای تاریخ بزرگتر نیستید. از سرنوشت آنها عبرت بگیرید. ببینید رژیم خامنه یی جنایتکار چطور منفور اکثریت قاطع مردم ایران است؟ چطور هرروز مورد لعن و نفرین مردم است، چگونه در اندیشه هر ایرانی با شرفی به گور سپرده شده است؟ پس شما از آنها و راه و روش آنها پیروی نکنید، عاقبت خوبی برایتان ندارد.
بخدا کاری که می کنید هیچ ربطی به مبارزه با دیکتاتوری آخوندی ندارد، بلکه عمدتا آب به آسیاب آن جنایتکاران ریختن است.

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت چهارم:
من دیگر از شما و دم و دستگاه تان ناامیدم. اما همانطور که در رنجنامه قبلی ام نوشتم از حضرات شورایی ها، از هزارخانی، سامع، میرهاشمی، فیلابی، خزایی، مازندرانی، معصومی، حاج حمزه و ... که عملا با سکوتشان و ارسال تبریکات فراوان برای کشته شدن فرزندان و خواهران و برادرانم در لیبرتی، به ماندن آنها در آن جهنم رضا داده اند می خواهم بیایند در "سیمای رهبر عقیدتی" با منتقدین این مساله، به بحث بنشینند و در یک گفتگوی رو در رو برای همه مردم ایران رفع ابهام نمایند که چرا دستگاه رهبر عقیدتی حتی بعد از کشتار آخر هم خواهان گذاشتن گشت هوایی کشورهای آمریکا و اروپا بر فراز لیبرتی می شود!! اما هیچگاه مستقلا خواهان خروج فوری آنها از آن جهنم نمی گردد؟ این کار کدام ضربه اساسی را به رژیم آخوندی می زند؟ اگر کشته شدن آنها برای جنبش، خوب و مفید و مساله حل کن است، چرا همه شما و خانواده هایتان نمی خواهید در این امر حیاتی سهیم باشید؟ اینکه دیگر خواسته نامشروعی نیست. بالاخره باید مردم ایران در جریان این مساله قرار بگیرند یا نه؟ نکند تمامی مردم به زعم شما اطلاعاتی اند؟
من هیچ بعید نمی دانم که در دور بعدی بسیج کنید برای امضا گیری از عده یی پارلمانتر و خواهان ارسال چندین لشکر از نیروی زمینی آمریکا و کشورهای اروپایی و ارسال ناو هواپیما بر جان اف کندی به خلیج فارس و بمباران گسترده عراق شوید تا لیبرتی حفظ شود!!
متاسفانه راهی که برگزیده اید و در پیش رو دارید چنین پیش بینی های مضحکی را در چشم انداز هر انسان خردمند و اندیشه ورزی قرار می دهد و او را نگران می کند.

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت پنجم:

خانم رییس جمهور!
رهبر عقیدتی اگر واقعا در ماهیت بر ضد خمینی و اندیشه ها و ارزشهایش بود، بجای برپا کردن خیمه یی به اسم "رهبر عقیدتی مطلق العنان" که به هیچکس جز خدای موهومی!! پاسخگو نیست و با سواستفاده از اهرم تشکیلات برای جا انداختن این اندیشه قرون وسطایی و مالیخولیایی، و انجام یک کودتای تشکیلاتی و بدست گرفتن اهرم قدرت در درون سازمان و به زیر ضرب بردن تمام بدنه طی سالیان متمادی، برای جا انداختن این اندیشه، بجای اندیشه یی آزادیخواهانه و دموکراتیک، و تعطیل کردن تمام ارگانهای تشکیلاتی که می توانستند او را و عملکردهایش را زیر علامت سوال ببرند و مجبور کردن بدنه سازمان در محیط بسته اشرف به طلاق و جدایی از همسران و جدا کردن فرزندان از آنها و فرستادن آنها به خارج و سپس بازگرداندن آنها و البته این بار در قالب یک عنصر تشکیلاتی و رزمنده و اکثرا در سنین زیر سن بلوغ!! و جاری کردن انقلاب ایدیولوژیک با اجرای بندهای الف تا یاء، که تماما بر ضد ارزشهای دموکراتیک، انسانی و پرنسیپهای حقوق بشری است و تبدیل کردن عناصر تشکیلات به ربات و فرمانبر مطلق، کار دیگری می کرد.
او اگر خود دارای اندیشه دموکراتیکی بود و خواهان برقراری یک نظام دموکراتیک، سکولار و مردم سالار در داخل کشور، ابتدا در درون سازمانش در روش و در منش ارزشهای دموکراتیک، انسانی و پرنسیبهای شناخته شده حقوق بشری را تبلیغ و جاری می کرد و پایبندی به این ارزشها را محور تمامی تصمیم گیریها قرار می داد و بدینگونه در ماهیت و محتوا، خود و سازمانش را، بطور ارزشی، در مقابل ارزشهای آخوندی و "ولایت مطلقه" و ارتجاعی قرار می داد، نه آنکه خود را در نقطه یی ببیند و قرار دهد و در درون تشکیلات تبلیغ کند که هزاران سال نوری جلوتر و بالاتر از تمام بدنه تشکیلات و البته همه انسانهای این کره خاکی است و در نتیجه هیچکس، هیچکس حق و شایستگی سوال کردن از ایشان و اما و اگر کردن عملکردهای ایشان را ندارد و همه ارزشهای انسانی بایستی با ترازوی شخص "رهبر" اندازه گیری و ارزشگزاری شود!!

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت ششم:

شما خودتان بگویید، کدامیک از این ادعاها که خوب می دانید واقعی است و خودتان بعنوان اولین فردی که ذوب در این رهبری شدید و سپس بعنوان الگو و شاخص، برای دیگر نیروهای بدنه قرار گرفتید و مبلغ این اندیشه بودید و هستید و رهبر عقیدتی مدعی بود که اگر کسی بخواهد او را بگیرد و درک کند، ابتدا باید از شما عبور کند و به "ریسمان شما چنگ بزند"، دموکراتیک و مطابق ارزشهای دنیای مدرن و پرنسیپهای حقوق بشری است؟!!
با این دستگاه ارزشی می خواستید و می خواهید رژیم آخوندی را سرنگون کنید؟ یا باید در تمامیت و بدون اما و اگر و در عمل با قبول سکولاریسم، دموکراسی، حقوق بشر و با اعتقاد به این سنگ بنا و سنگ آسیاب به جنگ با رژیم بنیادگرای آخوندی می رفتید؟
مگر شخص "رهبر عقیدتی" از کدام کهکشان و سیاره دیگری به زمین ما انسانها آمده که مدعی بود هزاران سال نوری از هر انسانی جلوتر است؟ چرا سالیان اینطور در درون تشکیلات تبلیغ می کردید و هر کس را که ذره یی اظهار شک و شبهه و تناقض در این باره می نمود به زیر ضرب انتقاد و توهین و برچسب و فشارهای روحی-روانی قرار می دادید؟ تا او را مطیع و منقاد نمایید و شخص بپذیرد که اشتباه می کرده و آنکس که هیچ هویت مبارزاتی نداشته و انباشته از خمینی و تفکراتش بوده خود اوست و نه رهبر؟
با این روش و منش می خواستید ایران را از لوث وجود آخوندها نجات دهید؟
خانم رییس جمهور!
خیلی حرف با شما دارم، ولی دیگر خسته شدم و توان نوشتن ندارم. اما بدانید که سالیان درازی در سودای آزادی و بهروزی مردم ایران و دموکراسی و عدالت اجتماعی و آبادانی در کشورمان، سربر فرمان شما سپردم و آرزوی پیروزی شما را داشتم و افسوس می خورم که به سرابی دل سپرده بودم.
برای یاد آوری مجدد، نوشته قبلی ام را ضمیمه می کنم. به امید رهیافت به مسیری روشن و آگاهانه برای تحقق همه آن ارزشهای انسانی در کشورمان ایران.

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت هفتم:

جدیدترین اطلاعیه بانو را بخوانید و خود نتیجه بگیرید که ایشان و همسر قدر قدرشان همه اطلاعات مربوط به تلاشهای رژیم آخوندی برای باز هم بیشتر کشتن فرزندان مظلوم مردم ایران را دارند اما دریغ از اینکه خواهان خروج فوری آنها از ملل متحد و مجامع بین المللی شوند. براستی چرا؟ چرا نباید آنها در حالیکه در چنگال رژیم آخوندی و مزدورانشان اسیرند از عراق نجات پیدا نکنند؟ چرا از مجامع بین المللی و مردم ایران و انسان دوستان استمداد نمی طلبید؟ البته همه چیز و همه نیات رهبری بعد از بیش از ده سال دیگر بر همگان روشن است و فقط خود ایشان است که هم چنان سر در برف دارد.
حضرت رهبر سالیان دراز در پشت صدام پنهان شد و به چرایی به مسلخ بردن هزاران نفر از جوانان ایرانی به قصابخانه خمینی را پاسخ نگفت. اکنون اگر فکر می کند با پنهان شدن در پشت شیوخ عرب و به امید اینکه در ینگه دنیا جناح جمهوریخواهان جنگ طلب بر سر کار می آیند و فرجی برای او می شود سخت در اشتباه است.
تنها یک نیروی ملی-مردمی با ریشه های قوی و نیرومند در بین مردم است که می تواند از تضادهای موجود بین المللی به نفع مردمش استفاده کند، نه جریانی که از سی خرداد 60 تا کنون، هر کس که او را به نقد کشیده و سوال کرده که چرا اینطور بی حساب و کتاب بچه های مردم را به کشتن می دهی و این به کشتن دادن چه ربطی به یک مبارزه اصولی دارد را با انگ رژیمی توانسته خاموش کند. این آقا و خانم خوب می دانند همانگونه که رژیم آخوندی بختی در آینده ایران ندارد آنها نیز شانسی برای تکیه زدن بر کرسی قدرت ندارند. تمامی تلاششان حفظ خود و از سر گذراندن موج سوالات و چرایی هاست.
البته حضرت رهبر و بانو از آنجا که خیلی از جان گذشته و فداکارند!!! در خارج کردن خود و فرزندان خودشان و قوم و خویشان و نزدیکان و ارادتمندان کوتاهی نکردند و نمی کنند. اما بقیه را باید گذاشت تا در زیر موشکباران جنایتکاران حاکم بر ایران تکه تکه و پاره پاره شوند و حضرات در ساحل امن هیهات من الذله و یا لیتنی کنت معکم بخوانند و به ضیافتهای مبارزاتی و سیاسی!! ادامه دهند.
عجیب آنکه همانگونه که همه دیکتاتورها هم عده یی چاپلوس بی مقدار در کنار خود دارند که مستمر بگویند "قربان سر شما عین سر شاه است"، و با چاپلوسی امرار معاش کنند، اینها هم از این موهبت البته با کمک مواهب "شیوخ خلیج" برخوردارند.
آن یکی ناراحت است که چرا در رادیو فردا اسم او را بعنوان "صاحب بازوبند پهلوانی" و "وارث تختی" نیاورده اند. باید پرسید که حضرت آقا آیا تختی اگر بود مثل شما در برابر این ظلم ساکت می نشست و خواهان باقی ماندن آنها در لیبرتی برای باز هم بیشتر کشتن شدن می شد؟
یا آن یکی بعنوان یک بازاری بی ریشه رهبری را در بالای ابرها می بیند و کارهای او را شجاعانه می خواند و کشته شدنها را تبریک و تهنیت می گوید و با خون ساکنان لیبرتی دست در سفره دارد!
یا آن به اصطلاح روشنفکر کهنسال که همه دستاوردهای روشنفکرانه خودش را با سکوت و با لودگیهای حقیرانه به پای حضرت رهبر و بانو ریخت و با سکوتش در برابر منتقل نکردن ساکنان لیبرتی عملا نشان داد که انسانها با هر پیشینه یی وقتی از مردم و یارانشان جدا می شوند چقدر حقیر می شوند!
و یا آن به اصطلاح خانم و آقای مارکسیستی که شعار طبقه کارگر می دهند، اما در دلشان از اینکه اینطور سازمان مجاهدین توسط رهبر و بانو به محاق کشیده شدند و می شوند، خوشحالند که بالاخره با خراب کردن مجاهدین عرصه ترکتازی حضرات در آینده ایران فرا می رسد!!
وووو...
صحنه صحنه آزمایش است و مردم ایران هرگز حقارت عده یی حقیر و بی مقدار و سکوتشان در برابر ظلم را از هر طرف که باشد نخواهند بخشید.
اما جدیدترین اطلاعیه حضرت رهبر و بانو در باره لیبرتی:

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت هشتم:


نصب دوربینهای جدید برای شناسایی دقیقتر در لیبرتی و وارد کردن تلفات بیشتر در حملات بعدی

در روز پنجشنبه ۵ آذر (۲۶ نوامبر۲۰۱۵) مأموران کمیته سرکوب مجاهدین اشرف به ریاست فالح فیاض، مشاور امنیتی دولت عراق، دوربینهای جدیدی را در اطراف محل استقرار مجاهدین لیبرتی نصب کردند. هدف از دوربینها که خروجی آنها در اختیار سفارت رژیم آخوندی و نیروی تروریستی قدس قرار می گیرد، شناسایی دقیقتر داخل کمپ و تحرکات ساکنان به منظور گرفتن تلفات بیشتر در حملات بعدی موشکی است. رژیم ضدبشری آخوندی بعد از حمله مرگبار موشکی در صدد جمع آوری اطلاعات از جمله نقاط اصابت موشک و اسامی مجروحان و اماکن تخریب شده است.

نصب دوربینهای جدید در حالیست که یک ماه بعد از حمله مرگبار موشکی نیروهای عراقی از ورود ماشین آلات لازم برای جمع آوری بنگالها و وسایل منهدم شده و تمیز کردن کمپ یا وسایل اولیه برای تعمیر بنگالها و تأسیسات آسیب دیده و همچنین از ورود حداقل الزامهای امنیتی مانند تی والها جلوگیری می کنند. علاوه بر انهدام و از دور خارج شدن بخش زیادی از بنگالها، بسیاری دیگر از بنگالها و تأسیسات نیز آسیبهای جدی دیده و نیازمند تعمیرات هستند وگرنه در فصل سرما و بارندگی قابل استفاده نخواهند بود.
مقاومت ایران با یادآوری تعهدات مکرر و مکتوب سازمان ملل و دولت آمریکا نسبت به سلامت و امنیت ساکنان لیبرتی، نسبت به نصب این دوربینها و توطئه های رژیم ایران و عواملش در دولت عراق هشدار می‌دهد و به اقدام عاجل برای برچیده شدن آنها و تضمین امنیت ساکنان از سوی آمریکا و ملل متحد فرا می خواند."
http://hambastegimeli.com/%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7/60741-2015-11-27-11-03-20

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت نهم:

خانم رییس جمهور!
حرف روشن است. چرا از سال 2003 تاکنون حتی یک اطلاعیه مستقل نداده اید که خواهان خروج فوری ساکنان اشرف (سابق) و یا لیبرتی باشید؟
چرا در این سالیان آسمان و ریسمان را بهم می بافید ولی خروج فوری این "جگر گوشه هایتان" را از آن جهنم خواستار نمی شوید.
چرا در این سالیان خواهان فرستادن کلاه آبی از طرف سازمان ملل، سنگر، تی وال، بازدید شبانه روزی یونامی و سفارت آمریکا از کمپ لیبرتی، تامین امنیت هوایی لیبرتی با گشت 24 ساعته هوایی آمریکا بر فراز لیبرتی، حفاظت شبانه روزی از لیبرتی آنهم توسط دولتی که خودش توان حفاظت شهروندانش را ندارد و کشورش مثل جگر زلیخا تکه تکه شده و هر روز در هر نقطه آن عده یی از شهروندانش با بمب های کار گذاشته توسط این و آن لت و پار می شوند!! می شوید، اما دم از خروج این انسانهایی که تنها جرمشان اعتماد به شما و همسرتان بوده نمی زنید.
لیست خواسته های خودتان از سال 2003 تا کنون را نگاهی بکنید و پاسخ هایی که از طرف صاحبخانه و سازمان ملل و یونامی و آمریکا گرفته اید را هم نگاه کنید. کدام ها بر آورده شده؟ کدام ها تامین کننده امنیت ساکنان لیبرتی بطور واقعی بوده؟ کدام ها می توانسته تضمین امنیت به آنها بدهد؟ آنهم در کشوری که نماینده اصلی سازمان ملل که شانس دبیرکلی ملل متحد را داشته می کشند و آب از آب تکان نمی خورد. ساختمان یونامی را با بمب منفجر می کنند و ملل متحد و دیگر کشورها کاری نمی توانند بکنند. شما از که می خواهید که تضمین حفاظت به ساکنان لیبرتی بدهد؟ چرا بایستی وقتی خودشان امنیت ندارند، امنیت شما را تامین کنند؟
البته شما خودتان خیلی خوب می دانید که این خواسته ها نه در شرایط عراق عملی است و نه مساله حل کن. فقط می خواهید به ساکنان لیبرتی بگویید که در خارجه برای آنها دارید شبانه روز کار می کنید و آنها را هم هر روزه به شکلی مشغول کنید که مبادا پایشان به اروپا جایی که خودتان و اقربایتان هستند باز شود.
ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت دهم:

همه فهمیده اند که شما و رهبر عالیقدر!! خواهان خروج ساکنان لیبرتی نیستند. کسی نیست که این را نداند. پس لااقل به قول رهبر تاریخی-عقیدتی خودتان، حسین بن علی، عمل کنید و پیرو وی در عمل باشید که اگر "دین ندارید لااقل آزاده باشید"، بیایید و در تلویزیون خودتان استراتژی ماندنتان در عراق را طرح کنید و آن را به بحث بگذارید. بگذارید آزادانه دیگران هم نظر بدهند. مگر می شود دولا دولا شتر سواری کرد. بس است. دوازده سال می گذرد و بقول خودتان بیش از صد و چهل تن از فرزندان این میهن با پیشینه های مبارزاتی طولانی علیه شاه و شیخ را با خط غلط به کشتن داده اید. بس کنید. دنیا محل حساب و کتاب است. نتیجه کارهایتان را می بینید، کما اینکه دارید می بینید. دیگر نمی شود هر روز نیرو را بسیج کرد و در کوچه و خیابان جار زد که "کور و دور شو". همگان چشم دارند، پس می بینند، گوش دارند، پس می شنوند و بالاخره عقل دارند و می اندیشند. با برچسب زدن و انگهای شایسته حضرت رهبر دیگر نمی توان زبانها را بست.
باور کنید اگر امروز حضرت رهبر و خود شما به استخدام وزارت اطلاعات آخوندی درآیید و در تلویزیون رژیم آخوندی از گذشته خود ندامت کنید و تبلیغ خمینی و خامنه یی جنایتکار را بکنید، باز هم دردی از دردهای بی درمان رژیم آخوندی حل نمی شود و سرنوشت محتوم آن سرنگونی است. بنابراین سعی نکنید با فرار بجلو دیگران را به رژیم بیالایید تا خودتان مفری پیدا کنید تا از زیربار خروار خروار سوال شانه خالی کنید.

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت یازدهم:

خانم رییس جمهور!
شما اگر بجای ده ماده، هزار ماده حقوق بشری هم از آستین عبا و قبای رهبر والا مقام دربیاورید و شبانه روز تبلیغ بکنید، مادام که به آنها خودتان پیش از همه و بیش از همه عمل نکنید، باز هم چاره دردتان نیست. تا زمانیکه به کسانی که با همه چیزشان به شما و شوهرتان اعتماد کردند و همه چیزشان را برای مبارزه با رژیم آخوندی در اختیارتان گذاشتند و تنها آرزوی شان آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و تحقق دموکراسی و حقوق بشر و پیشرفت و تعالی فرزندان ایرانزمین بود، ولو اینکه خود نباشند و به چشم نبینند، جفا می کنید و حتی می خواهید از کشته شدن آنها و جسدهایشان برای خود راه گریزی بجویید و در عالم توهم برروی جمجمه ها و استخوانهای شکسته شان پایه های حکومتی برای خود تدارک ببینید، باور کنید سخت در اشتباهید. دنیا دار فانی است، همه می روند، آخوندهای جنایتکار همانند همه دیکتاتورها می روند و من و شما هم خواهیم رفت. نگذارید تاریخ به نسل ما ریشخند بزند و بگویند "که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی"؟
به انسانیت سوگند، به همه مقدسات سوگند، اگر حنیف زنده بود، اگر سعید محسن زنده بود، اگر علی اصغر زنده بود، اگر فاطمه امینی زنده بود، حتی اگر اشرف ربیعی زنده بود، به صورت شما و رهبر عظیم الشان انقلاب دموکراتیک ...می کردند. چرا که پا در جای پای خمینی، خامنه یی، لاجوردی، خلخالی، محمدی گیلانی گذاشتید و همانگونه که آنها به مجاهدان و مبارزان این میهن رحم نکردند، شما هم رحم نکردید.
چقدر ضیافت، چقدر لحظه مره لباس عوض کردن و ادای فشنسیت ها را در آوردن، چقدر عکس کشته شده ها را گل چسباندن، چقدر چقدر چقدر؟ خودتان خسته نشدید؟ خودتان شرمنده نیستید؟
نمی دانم اینکه قرآن می گوید "صم، بکم عمی، فهم لایعقلون"، گویی حکایت شما و رژیم آخوندی است.
من نگران آنم که در ادامه خواسته هایتان برای حفاظت لیبرتی از سازمان ملل و دیگر دولتها بخواهید که برای آنها در عمق یک کیلومتری زمین تونلی بزنند و پناهگاهی تدارک ببینند و آنرا مستقیما از زیر زمین به محل خودتان وصل کنند تا به آنها آذوقه و وسایل پزشکی برسانید!! اما خواهان خروج آنها از عراق نشوید!! باور کنید اگر بیدار شوم و ببینم چنین اطلاعیه یی داده اید، دیگر از شما و همسرتان تعجب نمی کنم. بس است. بس کنید. ساکنان لیبرتی انسانند. حق حیات دارند. از آنها مایه نگذارید. لطفا دست در جیب خودتان بکنید. آیا محمد حنیف و بنیان گذاران هم مثل رهبر عقیدتی و شما از کیسه دیگران در زندانهای شاه خرج می کردند یا اول بها را خودشان می پرداختند و به این شکل راه مبارزه را باز و بن بست را می شکستند؟ نسل ما با صداقتی که از آنها دید به همسر شما ایمان آورد. تصور کردیم که او ادامه دهنده راه و یاد آنهاست. اما هیهات، هیهات که فقط و فقط همسرتان از مبارزه چانه یی خستگی ناپذیر برای سفت کردن میخ های جنون آمیز قدرت خودش داشت و بس!

ادامه دارد

مادری رنج کشیده گفت...

قسمت دوازدهم

ای کاش ذره یی مروت و شجاعت می داشت. در حالیکه ذره ذره عملکردهایش بوی کاسبی و سوداگری داشت دم از عشق می زد و طلاق دادن عقل تجارت پیشه!!
عجبا که آدمی تا کجا می تواند به حقارت کشیده شود. چگونه تا واپسین دم حیات دست از جاه طلبی خفت بار بر نمی دارد؟ و برای رسیدن به جاه و جبروت از نوشیدن چه خونهایی که سیر نمی شود!!
خانم رییس جمهور، من مادری هستم رنج کشیده که در نزد شما گروگانهایی دارم. نامم را نمی نویسم مبادا که آنها را تحت فشار بگذارید و یا آنها را بخاطر اینکه مادرشان خواهان خروج ساکنان لیبرتی است سرزنش کنید و در نشستهای جمعی آنها را سوژه نمایید و تف و لعن نثارشان، اما چه کنم؟ مادرم. یک مادر با همه عواطف صاف و زلال مادرانه، همه ساکنان لیبرتی همانند فرزندان منند. برای همه آنها آرزوی سلامتی، بهروزی و پیروزی بر دشمن غدار مردم ایران یعنی خامنه یی و رژیمش را دارم. نمی خواهم که فرزندانم هیچ و پوچ، در آنجا سلاخی شوند. شما خواهید گفت آنها خودشان انتخاب کرده اند. اما خیلی خوب می دانید که حتی خود شما هم این مسیر را خودتان انتخاب نکردید، بلکه شوهرتان با توهم و جاه طلبی افسار گسیخته و مالیخولیایی برای نسل ما در سی خرداد رقم زدند و بعد خود از مهلکه فرار کردند. بنابراین دم از انتخاب نزنید که در این وادی سخت جیب تان خالی است.
برای مبارزه با رژیمی به سبوعیت رژیم آخوندی قبل از شجاعت ساکنان لیبرتی و از خودگذشتگی آنها به یک استراتژی روشن و علمی نیاز است. شما سالهاست که استراتژیتان فقط و فقط فرار بجلو و پاسخ ندادن به پرسشها و نقدهاست. استراتژی را نمی توان در جیب مخفی کرد که مبادا دشمن بفهمد. استراتژی را باید روشن و شفاف بیان کرد و از آن دفاع نمود و اگر هم نقاط ناروشنی دارد با تعاطی افکار آن نقطه های تاریک را روشن نمود. اگر استراتژی روشنی نداشته باشید، کما اینکه مدتهاست ندارید، دچار بحران می شوید. بحران هویت. کما اینکه شده اید. شما با اتخاذ استراتژی حفظ خود(رهبری) دچار بحران هویت اید. برای همین است که نه روش و نه در منش هیچ شباهتی به بنیانگذاران سازمان ندارید و بیشتر به بازاری هایی هستید که نان به نرخ روز می خورند. سخت پراگماتیست شده اید. چشم هایتان را باز کنید و بگذارید دیگران نقدتان کنند و سعی کنید که گوش تان به بیرون از خودتان و نه فقط همسرتان باز باشد!!

مادری رنج کشیده گفت...

آقای یغمایی عزیز،

لطفا اگر برایتان ممکن هست. کامنت های مرا که امروز برایتان ارسال کردم، بعنوان مقاله یی، تحت عنوان: "رنج نامه مادری رنج کشیده" بطور مستقل در سایتتان درج کنید. خیلی ممنون می شوم.

دریچه زرد گفت...

با پوزش از اقای همنشین بهار و به درخواست خوانندگان و حرف درستشان که همنشین از هر دو سو یعنی هم طرفداران فقه جواهری و هم علاقمندان رهبر عقیدتی مورد هجوم قرار دارد کامنت درویش نادری را که کپی ان حفظ شده بود منتشر میشود
===========================
...
همنشین سیاهی برایت دو تا ایمیل دادم. جواب نمی دی.
در این گفتگو به ریشه زدی بی شرف، چون آیت ‌الله محمد حسن نجفی صاحب جواهر را و آیت الله سید محمد باقر شفتی را با ابوبکر بغدادی مشابه فرض کردی. تف بر تو و قلم و بیان تو
به فقه و فقاهت بالاترین اهانتها را روا داشته ای، فقه جواهری را به مسخره می گیری.
آیا تو احمق نمی دانی فقه صاحب جواهر، به معناى دقت و اتقان كامل در قواعد فقهى و استنتاج منظم فروع از همان قواعدى است كه در فقه و اصول مشخص شده است؟ مطمئن هستم می دانی اما پا روی حقیقت می گذاری.
همنشین زمستان و سیاهی و کفر، تو می گویی رفتار پیامبر در صدر اسلام ربطی به ما ندارد و اعلامیه جهانی حقوق بشر را مهم می دانی . از عصر شترچرانی حرف می زنی تا رفتار رسول گرامی و امامان را استهزا کنی . والله بهرام مشیری و جلال ایجادی هم این لاطئالات را نگفته و این اندازه بی حیایی نکرده اند.

بی شرف تو پیامبر گرامی ما را به ترور مخالفین متهم میکنی . در حالیکه خودت هم میدانی وی وقتی با قدرت تمام وارد مکه شد همه را بخشید و هیچ مشرک و کافری را نکشت.
وارد دسته کوران و معاندین شده ای . بنده امروز تمام مقالات نحس تو را که در کامپیوترم نگه داشته بودم به سطل آشغال ریختم. تف بر تو و شرف تو. درویش نادری

ماشالله گفت...

حالا که یاداشت این درویش نادری را خواندم و دفاع او را از دوتا شیخ مرتجع فهمیدم باید جدا گفت خاک بر سر بی شعور و گچ این مردک که هنوز بند به فقه جواهریست اقا مردم ایران کلش را به مستراح خواهند ریخت حالا تو بیا و فقه جواهری را به خودت آویزان کن

سیما.فرانسه گفت...

درود به این مادردلسوخته و فهمیده واقعا تمام حرفهایش درست است و امیدوارم ان گوشها اگر هنوز کر نشده اند فریاد او را بشنوند

ناشناس گفت...

آقای یغمایی ذکر خیر شما از اسماعیل هوشیار جفا در حق آقایان همنشین بهار و مصداقی است. این فرد معلوم الحال ده ها مقاله علیه آقای مصداقی و همنشین بهار نوشته است. او دشمن خونی منتقدان راستین مجاهدین است. به چه دلیل از او به نیکی یاد می کنید و به سینه چاکان رهبری عقیدتی می تازید؟

مشکین

ناشناس گفت...

سلام و تشکر به خاطر ادامه این گفت و شنود
از منبع موثق و آشنایی که خودش در آلبانی است شنیدم که در آنجا بسیاری مسئله دارند و در همان حصارها و مناسبات پیشین قفل شده اند.
آن خواهر می‌گفت رهبری سازمان می‌خواهد آلبانی را به لیبرتی تبدیل کند. با همان تنظیم رابطه های اسیر کننده.
از نگاه من هم این سیاست (لیبرتیزه کردن آلبانی) محتمل است نه آنچه در گفت و گوی شماره ۱۸ آقای یغمایی «عاشورای در تقدیر» اسمش را گذاشتند.
اگر برداشت ساکنین آلبانی درست باشد که به نظر من همین طور است، خوب است در بحث تان به آلبانی هم پرداخته شود.

مشکل دیگر که تا کنون شما در گفت و شنود به آن صریح نپرداخته اید ،بقایای «رجوّیت» است در خیلی از منتقدین رجوی

این بیماری را دست کم نگیرید. «رجویت»ی که حتی به این گفت و گوی خوب هم ایراد می‌گیرد.
این عده با دلسرد کردن و رنجاندن شما سنگ می‌اندازند. ولی در نظر بگیرید که انگشت شمار و حسودند و کمتر کسی به آنها توجه میکند. بعکس بسیاری مشتاق و منتظر شنیدن این مباحث هستند. در آلبانی همین طور
طرف مربوطه هم برای پرونده سازی به آن توجه زیادی دارد. دو نفر هر بار کلمه به کلمه مکتوب میکنند تا بالایی ها بخوانند.
آخرین نکته :
خوب است همه ما از هر طریق که می‌دانیم به آقایان ملکی و نوری زاد و هادی خرسندی و اسماعیل خویی (دوتای اول مهم ترند) ضمن تشویقشان به ستیز با آخوندهای مکار بی همه چیز، از آنها بخواهیم تا در دستگاه اورسورواز نروند. آمارهای دروغشان را تکرار نکنند. شاید آقای ملکی و... مطلع نباشند چه سوءاستفاده هایی از مهربانی آن عزیزان شده است.
انشاالله به یاری خدای منان و همت مردم میهنمان شر این رژیم لعنتی از سر ایران کوتاه خواهد شد. به امید آن روز. سعیدی

ناشناس گفت...

با درود جناب همنشین بهار
برادر این چه گفتگویی که شما میکنید؟ اول هر انچه که به نگاه شما درست میآید, پشت سرهم تعریف میکنید بعد هم از شاعر خجالتی تائید میخواهید. آغای یغمایی هم هی به شما میگن از این حصار باید خارج شد. ولی شما ول کن نیستید. هم میهن گرامی، ما دیگه محمد و باقر و علی وفاطمه بسمونه. اگه در مورد ایران و ایرانی، از شیرزنان و بزرگ مردان ،از قادسیه، از نهاوند، از نابودی فرهنگ، از ازبین کتابخانه ها پژوهش کنید، اگه از دلاوران ایران، از یعقوب لیث، از ابومسلم خراسانی و بابک خرمی تحقیق بفرمایید، قدمی در راه برگرداندن هوییت از دست رفته بر خواهید برداشت. اگه خیلی دلتان به دین مردم سوخته، یک قدم رنجه بفرمیید، اسلام را فیلتر کرده، شریعت وبرده داری وکشتارودست و پا بریدن واپارتید زن و مرد، اپارتید مسلمان وکافر را ازاسلام پاکیزه بکنید. بشوید مارتین لوتر ایران.
با بهترین آرزوها
بهروز

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
esmail گفت...

اسفندیار گرامی سلام
من و همنشین و مصداقی اختلاف نظر داریم ولی رفیق و همدردیم . نقدهای خاص خود را مستقیم برای همنشین و ایرج بفرست چون این نوع نقدها بطور عمومی دردی دوا نمی کند موفق باشی

ناشناس گفت...

با وفای عزیز؛
مرسی بابت توضیح شما؛ چشم
اسفندیار

ناشناس گفت...

یکی از دوستان با شوخی میگفت که بعد از انقلاب شاید یکی دوسال گرایشات مارکسیستی پیدا کردم. و بعد کل سیاست را کنار گذاشت . اما آن گرایشات چه خوب یا بد هنوز بعد از ۳ دهه دست از سرش بر نمیداره و بر زندگیش تاثیر گزاره !,,?!!. حالا چه برسد به تاثیر۱۴۰۰ ساله اسلام به مردم این کشور ذجر کشیده. تلاش همنشین گرامی برای سازش و کمی اعتبار دادن به این دین بی فایده است. کوروش

ناشناس گفت...

بعد از آنکه توسط [...] و [...] از دکتر محمد ملکی خواسته شد در مراسم تدفین مادر مهری جنت پور(مادر داعی) در بهشت زهرا ، صاحب عزا باشد و چنین و چنان بگوید متاسفانه ایشان در دستگاه پیغام دهندگان از آمریکا (حسن داعی) و از فرانسه [....ّ] رفت...
البته آنجا که
«تیر زدی تبر زدی» در نوار شنیده میشود. صحنه فیلم مات شده [چنانچه فیلم آن را دیده باشید متوجه می شوید] و صدا هم کمی عوض میشود. اینگونه اضافه سازیها در تبلیغات مجاهدین کم نبوده است.
اما بر فرض که این قسمت هم صدای دکتر ملکی باشد. چند نکته قابل مکث است:
۱- در آن سخنرانی کوتاه، دکتر ملکی تمام اقتباسش از دکتر علی شریعتی و بحث پس از شهادت اوست در حسینیه ارشاد. آنجا که میگوید آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند.
یعنی دکتر ملکی حرف کسی را زده که مسعود رجوی چشم دیدنش را نداشت .
مسعود رجوی حالا می‌بیند برخلاف خودش دکتر شریعتی در ایران از اعتبار زیادی برخوردار است و ملکی هم این را خوب میداند.
دوم اینکه همین سخنان دکتر ملکی را که با صراحت از لیبرتی حرف میزند و از موشکها میگوید و همه جا هم توسط اورسوروازیها پخش شده،...رژیم تحمل میکند و این خیلی حرف است.
رژیم فاسد و قاتل است و دموکرات نیست اما عالماً عامداً چنین میکند و از این نظر نشان میدهد ظرفیت بیشتری از دستگاه مسعود رجوی دارد.

متاسفانه برای مسعود رجوی، چون رژیم کاری به کار دکتر ملکی و آن حرفهای مثلاً بودارش نداشت.

مثل این است که مثلاً آقای یغمایی و آقای قصیم بروند در محدوده اورسورواز و ظلم دستگاه تبلیغاتی رجوی ها را جلوی جمعی فریاد کنند و همه جا هم نوار صدا و فیلم صحنه پخش شود.
خداوکیلی همان روز و فردای آن روز چه بلایی بر سر آن دو خواهد آمد؟
برهان

ناشناس گفت...

چنانکه کارن آرمسترانگ آورده،می توان دو نوع خداناباوری را از یکدیگر تفکیک کرد و بازشناخت: «خداناباوریِ ستیزه گر»[۴۸] و «خداناباوری دوستانه»[۴۹].خداناباوری ستیزه گر متضمن ناموجه انگاشتن اعتقاد به امر متعالی است؛ افزون بر این، خداناباور ستیزه گر با دین و نهاد دیانت هیچ بر سر مهر نیست و وجود و حضور آنرا مضر و مخرب و ویرانگر به حال بشریت می داند و خوش می دارد که آنرا از میان برکند. به تعبیر دیگر، خدا ناباور ستیزه گر، هم هستی را عاری از ساحت قدسیِ هستی می داند، هم دین ستیز است. به روایت آرمسترانگ، در روزگار کنونی، خداناباوری ستیزه گر و بنیاد گرایی دینی[۵۰] دو روی یک سکه اند و به یک میزان، نهادینه شدنِ زندگی انسانی، معنوی و اخلاقی بر روی این کرۀ خاکی را به تعویق می اندازند و پشت سر می نهند. ازاینرو باید خداناباوری ستیزه گر و بنیادگرایی دینی را قویا نقد کرد و از آنها عبور کرد

http://www.begin.soroushdabagh.com/index.htm

سهراب

ناشناس گفت...

با خسته نباشید.

گفتگوشما با همنشین بهار در مورد کودکان گفتید امیر پسرم بعداز 2 سال از رفتنش

میخواست برگردد ولی امکانش نبود.شما میدانید او 1999 رفت و 2 سال بعد میشود 2001 آنزمان

صدام برسرکاربود(صدام 2013 سرنگون شد) بنابرین مجاهدین راحت میتوانستند او را خارج کنند.زیرا مجاهدین بعداز

سقوط صدام یعنی بعداز 2013 200 نفر از کادرهاخودشان را به اروپا آوردند.

ناشناس گفت...

«جان مک کین» و تعدادی از سناتورهای آمریکایی شنبه ۱۲ دسامبر با همفکران سعودی و قطری (از جمله با امیر فاسد قطر تمیم بن احمد آل ثانی) برای تجهیز مرتجعین وابسته ای چون احمد الجبرا (ایضاً سازمان مسعود رجوی) نشست داشتند. یک روز پیش از آن پنتاگون اعلام کرد که هزار نیروی نظامی و ... را به پایگاه هایی در عربستان سعودی و ترکیه و قطر، [برای پشتیبانی از دشمنان بشار اسد] اعزام می‌کند.

به امید اینکه این رژیم شرش از سر مردم ایران کوتاه شود و هیچ آخوندی (چه عمامه دار چه بی عمامه) بویژه متحدین احمد الجبرا نتوانند دوباره بر میهن عزیزمان مسلط شوند.
احمد الجبرا و مزدورانی مثل او در سوریه، نقشی همانند کنتراهای نیکاراگوئه دارند.
«احمد الجبرا» که مورد توجه جغدهای جنگ چون مک کین و لیندسی گراهام و...است، پیشتر با مهدی ابریشمچی و مهر تابان در پاریس نشست داشته اند و...
توضیح واضحات: افشای احمد الجبرا هرگز به معنی تایید بشار اسد نیست. بیدار

ناشناس گفت...

شاعر گرامی با سلام

یک یادداشت فرستادم براتون با امضای درویش دَم (نه دُم) بریده. شما ظاهرا دُم بریده اش دانستید و گفتید بد نیست سرش را هم ببریم.

چه شد اون حرف سنجیدۀ این مخلص در بارۀ آن دوست شما!؟

درویش دَم بریده

esmail گفت...

درویش دم بریده عزیز
سلام
شیوه همنشین بهار در مصاحبه همین است که میشنوی . من به دلیل اینکه به برخورد دموکراتیک اعتقاد دارم طی هجده مصاحبه شیوه او را پذیرفته ام.در رابطه با نظرات شما بنظرم بهتر است مستقیم به میل همنشین بفرستی.شما توجه داری بجز منتقدین دلسوخته و محترم شمار زیادی نیز با انتقادات سعی در کوبیدن من یا همنشین یا بقیه دارندو به همین دلیل تمنای من این است ایرادات مستقیم خود را به میل افراد بفرستید در مورد خود من میتوانید هرچه دل تنگتان میخواهد بنویسید و منتشر میشود با آرزوی سلامت برای درویش گرامی و اینکه برخلاف دم عمرش دراز و با عزت همراه باد

ناشناس گفت...

شاعر دم‌گرم گرامی

بازهم سلام، راستش شما اونقدر خودت دمت گرمه که ما فقط از طریق وبلاگ خود شما به مصاحبه‌ گوش می‌کنیم و لا غیر. بنده با این دمی هم که دارم اولین نفری نیستم که این موضوع را مطرح می کنم. دست کم یک دم بریدۀ دیگه هم این رو قبلا یه شکل دیگه گفته. حالا شما طبع جوونمردیت و تشبثات دموکراتیک و فلسفی ات اجازه نمیده ما از دوست شما با اون اوصافی که نقلش آمد ایراد بگیریم دیگه امری است جداگونه. راستش شاعر گرامی بنده با همین دمم هزگز به وبلاگ این آقا سر نمی زنم. بعد هم شما سر حرف اول منو بریدید و دمش را گذاشتید. گلی به جمالتون. ما از این به بعد چه بخواهی چه نخواهی حرفهامون رو برای خود شما می فرستیم.
زمستونش بهار شه این بابا
درویش دم بریده

ناشناس گفت...

آقای همنشین و آقای اسماعیل درود بر شما
به نظر می‌رسد کسانی دارند مُخل گفت و شنود شما میشوند. اطلاع دارم کسانی با بدجنسی برای با دو طرف گفتگو تماس میگیرند، پیغوم میفرستند .ایمیل میدهند یا نظر می‌نویسند و از آن یکی علیه آن یکی بد می‌گویند.
شما هر دوتانون در دستگاهی که سایر مخالفین سازمان میروند تا کنون نرفته اید یعنی از اول هر دوتا گفته اید از نفرت، نفرت دارید و برخوردتون با عصبانیت و کین توزی که به نفع مسعود رجوی است، نبوده و با متانت همه حرفها را می زنید و همین، اینها را عصبانی میکند. بخصوص که سایتهایی مثل ایران اینترلینک هم تا الان از این ۱۸ گفتگو هیچکدام را خوشبختانه نتوانستد منتشر کنند . علتش معلوم است هر دو تای شما شفاف. خیلی شفاف رژیم را زیر سئوال می برید.
دو بار خواستند علیه این گفتگو بنویسند اما چی بنویسند. به خیلی ها هم رجوع کردند که بنویسید بنویسید اما آنقدر آنچه نوشته میشد مسخره بود که خودشون منتشر نکردند.
در آلبانی به همه گفتند شما ها باید از خودتون مسئولین نشون بدین. رهبری ناموس شماست و...
خلاصه گوش به کسانیکه گفتم ندهید و دل قوی دارید. خواهشاً گفتگو ادامه داشته باشد. صدرالدین

ناشناس گفت...

آقای یغمایی ببینید فردی که در گفتگوی شماره ۱۸ از او با احترام یاد شد، چقدر «مؤدب» است!
همنشین بهار نوشته بود: چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیزی وجود دارد؟

حالا ببینید آن آقای محترم که مدتی هم با بنده در «تیف» بود و بنده ایشان را خوب می‌شناسم، چی نوشته است.

«همنشین بهار با رنج فلانی مثل لاشخور جان گرفت
چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیز خر وجود دارد ؟
چرا ؟ چون تیم مصداقی و همنشین (کو...) میخاره»

نوشته آن جناب در چند جا از جمله سایت های «ایران تریبون» و «مبارزان کمونیست» منتشر شده و از این نمونه سخنان کم نیست. متاسفانه بیشتر منتقدین مسعود رجوی خودخواه و سراسر منیت هستند و برای خودشان پپسی باز میکنند.
ابراهیم

esmail گفت...

ابراهیم عزیز
من که مسئول اخلاقیات او نیستم . او گزارشی از تیف نوشته بود که بنظر من ارزشمند بود و هست.چون از برخی وقایع پرده برداری کرده. فرهنگ و زبان و تنظیم رابطه اش با این و ان به خود او مربوط است و خوب و بدش به خودش بر میگردد. ایا بنظر شما چون او بعد از گزارشش به این و آن توهین میکند باید گزارشش را به سطل زباله انداخت؟ان ادب و اخلاق او هم ضررش به خودش بر خواهد گشت . من فقط روی گزارش تیف او تاکید کردم اگر این گزارش نادرست است مرا مطلع کنید
با تشکر و درود

ناشناس گفت...

پرویز خزایی که در هر نوشته‌اش ، عملاً به لُر و زبان لُری، توهین میکند و خودنمایی و از خود تعریف کردن، عادت ثانوی اش شده است، در مقاله ای از افشای به قول خودش، دو جعل دیگر در پرونده اشرف و لیبرتی، سخن به میان آوره و بی آنکه نام کسی را ببرد، به بخشی از سخنان آقای یغمایی در گفت و شنود پیرامون انقلاب ایدئولوژیک، با کلمات بی ادبانه واکنش نشان داده است. وی همچنین به خانم عاطفه اقبال، و آقایان سعید جمالی و ایرج مصداقی هم طعنه می ژند...
از حواشی و نثر شلخته و تعریفهای خودش از خودش (که گاه آن را مقاومت می‌نامد) که بگذریم، خلاصه حرف او این است:

«ما، از همان روز نخست، گزینه‌های مختلف را روی میز آمریکا، سازمان ملل و منطقه گذاشتیم، برای بازاسکان حتی موقت به آمریکا، به عربستان، به اردن، به ترکیه و به کردستان عراق ...
سپس خروج افراد سازمان از لیست تروریستی و تلاش حقوقی و بین‌المللی، برای دادن استاتوی پناهندگی به ساکنین (لیبرتی) در دستور کار قرار گرفت و چندی پیش هم (بر اثر تلاشهای ما) در آمریکا یک قانون هفت ماده‌ای برای حفاظت و بازاسکان ساکنان کمپ لیبرتی- به تصویب رسیده است.
ایشان ادامه میدهد: «نزدیک به یک سوم ساکنان لیبرتی به خارج از عراق منتقل شده اند. ...که بسیاری از آن‌ها در آینده وفایی به این سازمان نخواهند کرد...و حالا میخواهند بدنبال زندگی خود بروند »
خزایی نوشته «قرار بود دولت رومانی تمامی ساکنان لیبرتی را به کشورش ببرد، اما رژیم نگذاشت و دولت رومانی در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری اش، منصرف گردید.»
در آلمان هم «یک نفر که برای خودش عنوان نماینده خانواده اشرفیان و لیبرتی در فرانسه جعل کرده»، آن دولت را از پذیرش مجاهدین برحذر داشت»
خزایی می‌نویسد: «اولین دشمن انتقال مجاهدین به خارج از عراق رژیم ایران است . حالا می خواهند تقصیر را به گردن مجاهدین بیاندازند و رژیم را تبرئه کنند.»

وی سپس به مارتین کوبلر بد و بیراه می گوید چون وی از محل استقرار آقای مسعود رجوی پرسیده بود...بعلاوه وی مجاهدین را به نقض حقوق ساکنان لیبرتی متهم نموده است.
خزایی به یک واقعیت اشاره میکند و آن اینکه شماری از مجاهدین که به سیاستهای مسعود رجوی معترض بودند و به تیف رفتند آخر کار که از عراق می رفتند «برخی شان در رودخانه ها و کوههای مسیر جان دادند»
پرسان

ناشناس گفت...

اگر دروغ خناق بود
در گفت و شنود مربوط به خانم مرضیه (شماره ۱۵) شما بدرستی به این واقعیت اشاره کردید که حمید رضا طاهرزاده (طاهر) بسیار خوب می‌نوازد و با چندین ساز آشناست و در آنها تبحر دارد (چیزی بدین مضمون گفتید)
اما نگفتید که او در ضمن کذاب و مداح بزرگی هم هست و نان را به نرخ روز می خورد و از قضا در مورد خود شما پا روی وجدان خود گذاشت و در هرزه نویسی های ناجوانمردانه شرکت کرد.
موضوع فوق را گفتم تا به سخنرانی اخیر وی در اجلاس موسوم به «متحد علیه بنیادگرایی، نقش مقاومت ایران» (در مورد استاد مهدی خالدی) اشاره کنم که ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵ در سایت به اصطلاح «همبستگی ملی» چاپ شده است.

استاد بزرگ موسیقی «مهدی خالدی» از آهنگسازان ایرانی و نخستین نوازنده‌ای بود که بعد از صبا در رادیو ایران ویولن تکی نواخت. او در نواختن ویولن سبکی نو ابداع کرد و در آهنگسازی چهارمضراب شور معروف به چهارمضراب خالدی و چهارمضراب سلمک را انحصاری خود ساخت. استاد خالدی در نواختن ویلن در کنار سبک صبا و حسین یاحقی، سبک ویژه‌ای مخصوص به خود ابداع کرد که در آن توجه به آرشه کشی بیش از پنجه مهم بود.
این هنرمند شریف بعد از یک دوره بیماری و ابتلا به سرطان حنجره در تاریخ ۹ آذرماه ۱۳۶۹ درگذشت و هر سه فرزندش نشاط، مهرداد و شهرزاد به این واقعیت گواهی می دهند.

حالا یکی از هرزه نویسان دستگاه اورسورواز پس از کلی چاپلوسی و مداحی از مریم رجوی، با اشاره به مرگ خالدی گفته است:
«از او میخواستند آهنگهایی را برای جنگ خمینی بسازد. یک روز به خانه او رفته و ویولون را بر سرش کوبیدند و خراب کردند. او همان جا کشته شد.»
رژیم هزار بار ظالم تر از آن است که حمید رضا طاهرزاده گفته است اما یک عضو به اصطلاح مقاومت نباید به این دروغها متوسل شود.
آیا واقعاً قبح دروغ ریخته است؟ خالد

منصور لرستانی گفت...

استاد طاهر زاده راست میگوید چون بهتر از هنرمندان خبر دارد شما خیلی راحت داری آب به اسیاب اخوند جنایتکار میریزی درود بر استاد طاهر زاده محبوب همه مجاهدان و مبارزان

منصور لرستانی گفت...

در ضمن این اقای یغمائی هم از استاد طاهر زاده تعریف میکند تا مثلا بگوید من هم موسیقی را میفهمم در حالیکه همه میدانند هیچ چیزی از موسیقی نمیداند و نظر دادنش فقط برای بالا بردن مقام خودش است و بس وگرنه فاصله استاد طاهر زاده باو بسیار زیاد است مثل فاصله نور و ظلمت

ناشناس گفت...

اسماعیل وفا یغمائی نه شعر میشناسد نه موسیقی میفهمد نه از هنر چیزی سرش میشود او با یک شانس باد آورده توانست جائی را که حق او نبود اشغال کند و نام نشانی پیدا کند که محتوای ان را نداشت بعدها که سنبه پر زور شد میدان مقاومت ودفاع از مجاهدین را ترک کرد و به دنبال یک زندگی اسوده و بدون خطر رفت و ماهیت خودش را هم اشکار کرد اگر استاد طاهر زاده سمبل کسانی چون صبا و خالدی و هنرمندان مبارزی مثل کریمپور شیرازیها هست یغمائی را میتوان با سرپاس مختاری که مقداری هنرمند بود ولی در خدمت دستگاه رضا شاه مقایسه کرد در هر صورت استاد انقلابی و شریف استاد طاهر زاده با دفاع از سمبل انقلاب ایران خانم مریم رجوی در حقیقت از انقلاب دفاع میکند و نه فرئ ولی معاندان این را نمی فهمند. درود بر مجاهدین درود بر استاد طاهر زاده موسیقیدانی که در اینده از او سخنها خواهند گفت
م. داراب

ناشناس گفت...

م. داراب عزیز

البته که در آینده هم از مداحان و هرزه نویسان چاپلوس و نا طاهر صحبت خواهد شد. این را مطمئن باشید.
ولی حالا آینده پیشکش.
چرا ایشان در مورد مرگ استاد مهدی خالدی دروغ می گوید؟ از این دروغ، دوستان و فرزندان استاد خالدی ابراز انزجار می‌کنند.
اگر مسئله محکومیت این رژیم فاسد و جنایتکار ضد هنر است، دهها دلیل واقعی دیگر وجود دارد و نیاز به اخبار کذب نیست. خالد

ناشناس گفت...

آقای یغمایی در گفت و شنود شماره ۱۸، در مورد «تصویب لایحه بودجه دفاعی آمریکا و الحاقیه هفت ماده‌یی حفاظت برای ساکنان لیبرتی» هم، صحبت شد.
اما شاید خبر نداشته باشید که حقیقت مسئله برخلاف دروغهایی است که اطلاعیه های مجاهدین به نقل از سایت کنگره آمریکا نوشته اند.
توضیح بیشتر:
در اخبار دروغی که چندی پیش در سایتهای مجاهدین (به نقل از سایت کنگره آمریکا) منتشر شد، با اشاره به صحبتهای ژترال جونز (خطاب به جان مک کین) در مورد بخش ۱۲۲۷ لایحه مقرر کردن بودجه دفاع ملی، نوشته شده بود که آمریکا متعهد میشود کارهای بیشتری برای حفاظت از ساکنان کمپ لیبرتی انجام دهد.
http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=27150

ای کاش چنین بود اما این فقط وقتی لازم الاجرا می‌شد که اوباما «لایحه بودجه دفاعی سال ۲۰۱۶» را امضا و قبول کند. دراینصورت و تنها در اینصورت حفاظت ساکنان لیبرتی برای دولت آمریکا به قانون لازم‌الاجرا تبدیل‌ می‌شد.

متاسفانه در سایتهای مجاهدین آمده بود: «پرزیدنت اوباما با امضای لایحه بودجه دفاعی سال ۲۰۱۶ آن‌ را تبدیل به قانون کرد و ایالات‌متحده آمریکا را ملزم به حفاظت از مخالفان ایرانی در کمپ لیبرتی در عراق نمود»

آقای یغمایی حقیقت مسئله برخلاف دروغهایی است که اطلاعیه‌های مجاهدین به نقل از سایت کنگره آمریکا نوشته اند.

اینجا را نگاه کنید:

https://www.congress.gov/bill/114th-congress/house-bill/1735/all-actions

می بینید که سایت کنگره تصریح کرده که لایجه مزبور در ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ پیشنهاد شده اما، در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۵ توسط اوباما وتو شده است. درود

ناشناس گفت...

آقای یغمایی سلام و تشکر از برنامه ارزنده گفت و شنود
تلویزیون آقای سعید بهبهانی هم آنرا منتشر میکند و خوشبختانه استقبال زیادی میشود.
آقای یغمائی. به مطلب زیر اگر ممکن است در گفتگوهای آینده هر طور صلاح میدانید اشاره کنید. چون رهبری مجاهدین خط خطرناک اتحاد با شیوخ عربستان و قطر را در پیش گرفته، خطی که در ضدیت کامل با هدف و آرمان مجاهدین واقعی است و واقعاً اگر از همان سال ۶۰ مسعود رجوی خط مسلحانه را در پیش نمی‌گرفت حالا کارش به اتحاد با مرتجعین سوریه نمی‌کشید و برای جان بولتون ها هورا کشیده نمیشد و این بدبختی ها را هم در لیبرتی و آلبانی نداشتیم.
آقای یغمائی
موضوعی که رسانه‌های غرب به هیچ وجه در باره آن صحبت نمیکنند، نقش خط لوله گاز از قطر به سوریه برای صادرات به اروپا و بقیه جهان غرب است. این خط لوله در صورتی‌ ساخته خواهد شد که رژیم کنونی سوریه سرنگون شود. بعد از مخالفت دولت سوریه با این خط لوله، مسیر آن به ترکیه تغییر داده شد، ولی‌ آن مسیر از بی‌ ثبات‌ترین مناطق عراق باید عبور کند.
در سال ۲۰۰۶ دولت سوریه پیشنهاد عربستان و قطر را برای ساختن یک خط لوله گاز به دریای مدیترانه نپذیرفت، و در عوض با ایران و عراق در باره ساخت چنین خط لوله‌ای توافق کرد. اسناد ویکیلیکس هم بخوبی نشان میدهند که از همان زمان، اگر نه‌ از سال ۲۰۰۱، دولت پرزیدنت جرج بوش پسر تصمیم به بی‌ ثبات کردن سوریه گرفت، تا به کمک آن رژیم سوریه را سرنگون کند. این دستکم ۵ سال قبل از آغاز تظاهرات در سوریه بود .
آیا واقعاً مسعود رجوی از فهم این مقولات عاجز است که همگام و هم قدم شیوخ زن باز عرب و جنگ طلبانی مثل جان مک کین و جک رید شده است؟ سرور

ناشناس گفت...

چون طمع خواهد ز من سلطان دین
خاک بر فرق قناعت بعد از این
در تشکیلات سازمانی که عملکرد مسعود و مریم رجوی آنرا از جوهر خود تهی کرده است؛ کثیری از رذیلت ها نشو و نما می‌کند.
رذیلت در این دستگاه کارکرد دارد.
فهم چرایی آن دشوار نیست.
وقتی نزدیک شدن به مرکز قدرت؛ هدف قرار گرفت، دیگر همه چیز با آن هدف، تعریف می شود، درنتیجه افراد حقوق دیگران را راحت زیر پا می گذارند. باید زیر پا بگذارند وگرنه بالا نمی‌روند.

در چنین دستگاهی فاتحه حقوق بشر خوانده است. در این تشکیلات، ظلم تشویق می شود. تهمت زدن، دروغ گفتن، بی مروتی کردن و پرونده‌سازی توجیه شده، عدل انقلابی !! لقب می‌گیرد.

از بالا القا میکنند که به هر شیوه ای حتی اگر کثیف باشد، علیه شماها مطلب بنویسند، ترانه بسرایند، کاریکاتور بکشند و ذهنیت لجن آلود خود را به یوتیوب هم بکشانند تا کسانی که دغل و دروغ دستگاه و رهبری آن را رو کرده اند، شغال جلوه دهند.

این رزیلت ها سر بر خود انجام نمیشود. مستقیم و غیر مستقیم از بالا هدایت می‌شود. این خط رهبری است! بلا شک

ناشناس گفت...

آقای یغمایی
بهترین تعریف از کارکردهای تئاتر موسوم به انقلاب ایدئولوژیک، نامه های جعلی است که کلمه به کلمه آن را بخش استخبارات سازمان رجوی می نویسد و به اسم همسر ، برادر، خواهر، فرزند یا خویشاوندان منتقدین منتشر میکند.
نامه هایی که پرویز ثابتی و لاجوردی های درون تشکیلات - تشکیلات به اصطلاح انقلابی و توحیدی و مجاهدی!! – آماده میکنند.
نگاه کنید به نامه پر از پلیدی و زشتی که مسعود رجوی و دستگاه امنیتی اش به اسم همسر عباس رحیمی نوشته اند.
عباس رحیمی زندانی داغدیده و رنج کشیده دارد روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
ببینید در باره وی چه نوشته اند.
انقلاب ایدئولوژیک!! یعنی این

http://aftabkaran.com/maghale.php?id=5255
سیامک

ناشناس گفت...

داستان عباس رحیمی و پرونده سازی رهبری مجاهدین نمونه ای از دهها نمونه دردناک مشابه است و؛ از جمله شواهدی که، نشان می‌دهد انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک حاصلی جز تراژدی و پژمردگی نداشته است.

شما در ۱۸ قسمت به این تئاتر سیاسی پرداخته اید. به نظر من قسمت نوزدهم و تکمیلی، همین داستان و Evidence است.
چه شاهد و مدرکی برای «انقلاب ایدئولوژیک»؛ بهتر از داستان عباس و واکنش طرف مقابل؟

در تعریف شواهد Evidence گفته شده:

Evidence, broadly construed, is anything presented in support of an assertion

مینو