دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۵ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

در بزرگداشت اول ماه مه.سرود زحمتکشان.اسماعیل وفا

سرفرازد پرچم جهان دردو د ست پینه بسته مان
چون که ماییم ای ستمکشان فاتحان پهنه زمان

ای زنسل پتک و خیش و خون برزگر همرزم کارگر
برجهان خوار زمان فکن شعله ای سوزان و پرشرر

در اینجا بشنوید. سرود "زحمتکشان"
متن شعرسرود زحمتکشان. سروده اسماعیل وفا یغمائی ...
گفتگو.به بهانه اول ماه مه و سرگذشت یک سرود


یاد آوری
دوستان توجه دارند که سرود و مصاحبه با باورهای سالهای گذشته من نوشته شده است و بر زبان آمده طبعا گذر زمان و پروسه شناخت تغییراتی در ذهن ایجاد میکند. من برای تغییر سرنوشت و حرکت تاریخ به هیچ نیروئی جز خرد و توانمندیهای انسان زمینی اعتقادی ندارم. ما مانده ایم و توان اندک یا بسیار انسانیمان. اسماعیل وفا یغمائی

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

جناب یغمائی.یک شاهکار. البته با توجه به اشکالاتی که در محتوا وجود دارد ولی در هر حال لذت بردم.ک. آبتین

ناشناس گفت...

درود بسیار زیباست.حتی به نظر من از نظر اهنگ و قدرت قویتر از سرود انتر ناسیونال می باشد.
احمد فرامرزی مقدم

ناشناس گفت...

اینها سرود های سازمان مجاهدین هستند یا سرودهای اسماعیل یغمایی؟

esmail گفت...

نازنین.شعرش را من سروده ام اهنگش را یکی ساخته وشده است سرودهای سازمان مجاهدین. سرودها از هوا خلق نمیشود و سازمان مجاهدین شخصیتی حقوقی است و نه حقیقی. در ضمن من طلب ارث و میراث نکرده ام.اشاره کرده ام به یک ماجرا. همین و بس.

ناشناس گفت...

سپاسگزارم آقا اسماعیل از توضیحاتتان. حق با شماست و من شرمنده ام و از شما معذرت می خواهم.
اصلا منظور بدی نداشتم. فقط چون این را در جایی بنام سرود سازمان مجاهدین شنیده بودم به خاطر بی دقتی ام در نوشتن نظر عجله کردم.
باز هم از شما معذرت می خواهم.

ناشناس گفت...

دوستِ عزیز چیزی را که به آان دیگر اعتقاد ندارید چرا تبلیغ اش میکنید؟

esmail گفت...

دوست عزیز معذرت لازم نیست شما نظرت را نوشتی و این حق توست. به آن دوستی که نوشته چرا به چیزی که اعتقاد نداری تبلیغ میکنی. اولا تبلیغ نیست. ثانیا انسان در حال تغییر مداوم است و این گوشه ای از کارنامه هنری من است بدون طلب ارث و میراث البته که من حتی میراث پدری ام را تمام و کمال در ایران به کسانی دیگر بخشیدم تا سبکبار باشم. دیگر اینکه من به مظلومیت و حقانیت زحمتکشان کاملا معتقدم ولی دیگر اعتقاد ندارم با تئوریهای مذهبی این ازادی به دست می اید. کار مذهب چیز دیگرست و نباید قاطی کرد در ضمن باید پرسید کسانی که دیروز می گفتند بر جهانخوار زمان شعله فکن امروز چه نظری دارند جهانخوار زمان عوض شده یا ما و یا اصلا جهانخواری وجود ندارد و باید عر را عوض کرد و گفت
بر جهانخوار زمان بزن
بوسه ای زیبا و پر شرر!!
زنده باشید

ناشناس گفت...

من اعتقاد دارم که مجاهدین به جامعه بدون بهره‌کشی اعتقاد دارند. افرادی که تمام عمر خود را در جهت آرمانهایشان گذاشته‌اند حتما انگیزه‌های قوی آرمانی دارند. مشکل در انتخاب نقشه راه است که با رهبری رجوی، ره به ناکجا‌آباد ختم خواهد شد. بدون شناخت موقعیت ‌ژئوپولتیک ایران و توان نیروهای هوادار تغییر در ایران، مبارزه فی‌نفسه ارزشی ندارد. چشم بستن به واقعیتهای جامعه و اتخاذ سیاستهای اراده‌گرایانه، به هیچ نتیجه مثبتی نخواهد رسید. افرادی مانند بولتون، تام ریچ، ... برای خروج مجاهدین از لیست سیاه ‌آمریکا مفید هستند ولی هرگز بدنبال حکومت دمکراتیک در ایران نیستند. نئوکان‌هایی که فعلا از مجاهدین حمایت میکنند، هرگز از نیروهای دمکراتیک و هوادار عدالت اجتماعی در هیچ جای جهان در روز واقعه پشتیبانی نخواهند کرد. نمونه آن زلمای خلیل‌زاد از همین باند نئوکانها بود که بعنوان سفیر ‌آمریکا علنا مجاهدین را تروریست می‌نامید. مجاهدین به درستی به تاثیر اساسی عامل خارجی در تحولات ایران معتقدند (عاملی که به شدت در بعد از انقلاب و در خرداد ٦٠ مغفول ماند)، اما فعلا با نیروهای نادرستی کار میکنند. کشورهای غربی در حال حاضر از سیاست تاثیر گذاری بر خامنه‌ای و سپاه و در مرحله دوم از آلترناتیو اصلاح‌طلبان حکومتی پیروی میکنند. مجاهدین فعلا جایی در معادلات غرب ندارند. رهبری مجاهدین باید سیاستهای متناسب با این واقعیات را اتخاذ کند و از اتلاف نیروهایش در عراق خودداری کند.
محدث

ماشالله گفت...

منظور از جهانخوار زمان در زمان حاضر دولت اسد است!!

ناشناس گفت...

آقای يغمايي
من روز به روز وضعم بدتر ميشود فکر کنم همانطور که تاکید کردی باید حتما بروم پیش روانپزشک قبلا هم یکی دو بار فرستادندم ولی فایده نکرد ولی در باره سروداولا من نميدانم كه اخرين باري كه مجاهدين اين سرود را پخش كرده اند كي بوده؟ احتمالا خيلي سال قبل بوده. منظور اينكه اینها هم کارشان این است که به اعتقاداتشان پشت پا بزنند دیروز میگفتند جهانخوار امروز دنبالش میدوند من احمق بیشعور قبلا فکر میکردم شما یک قافیه ای سر هم میکنی اونها هم قبول میکنند ولی بعد فهمیدم که چقدر در این باره نفهمی دارم واقعا به اندازه یک الاغ هم نمی فهمیدم و علیه کسانی که می فهمیدند حرف میزدم یعنی نمی فهمیدم شعر یا سرود چی هست به همین دلیل علیه امثال شما پرت و پلا مینوشتم.
دوم اينكه همیشه از بس به شما بد بین بودم یعنی کمپلکس داشتم میگفتم كدوم اثر هنري؟ مثلا میگفتم براي امتحان بيا و يك شعري بگو و با اسم مستعار بفرست براي يك سايتي روزنامه اي ، ببين چاپ ميكنن؟ اصلا يك شعر بگو و در همين دريچه خودت چاپ كن و زيرش يك اسم مستعار بذار ، ببين كسي تعريف ميكنه؟ چون کسی به خود من اعتنا نداشت و نسبت به همه چیز کمپلکس داشتم اینطور فکر میکردم وگاهی که از دست خودم جوش میاوردم میرفتم جلوی اینه میگفتم تو بیشعور تو نه هنرمندي، نه آثارت ارزش هنري داره؟ نه قیافه ای داری من گاهی یک چیزهائی مینوشتم و دلم میخواست که مسعود رجوی یا حداقلش اقای ابریشمچی از شعرم تعریف کند بعد با خودم میگفتم اونها که منتقد ادبي نبودن كه تعريف كردنشون ارزش ادبي داشته باشه، حالا هم کسی تعریف نمی کنه من خیلی دلم میخواست هنرمند باشم و معروف باشم ولی نه هنرمند بودم، نه سياسي بودم، نه همسر خوبی بودم یعنی هیچ ... نبودم، حتي همين امروز هم یک بریده درست و حسابی نیستم گاهی اینور گاهی اونور به همین دلیل هم مدتها پاچه دیگران را گاز میگرفتم هر آدمي بالاخره در يك كاري يا محدوده اي در زندگيش موفق بوده، احتمال اينكه كسي در همه شئون زندگيش ناموفق بوده باشه بايد خيلي ناچيز باشد. من تنها ادمي هستم كه در همه زمينه ها از سياسي و مبارزاتي گرفته تا هنري و ادبي تا اجتماعي و زناشويي و خانوادگي ناموفق بوده ام. در تنها كاري كه موفق بوده ام ناموفق بودن هست. و در اين زمينه پيشتاز م حالا همین قدر که فهمیده ام خودش یم شانس است و امیدوارم شجاعتش را داشته باشم بروم پیش روانشناس شاید راهی باز شود
نمی دانم ولی دلم خواست باکسی دردل کنم. شهریار

esmail گفت...

دوست عزیز شهریار
سعی کنید آرامش داشته باشید و نفرتهای بیهوده را از دل خود بیرون کنید زندگی واقعا ارزش ندارد این همه آدم نفرت داشته باشد چون عکس العمل این پدیده به خود انسان باز میگردد برای شما آرزوی ارامش و شادی دارم

ناشناس گفت...

خدا خيرت بدهد اسماعيل جان شما هنوز دست از اين شعر و شعارها برنداشتيد ميدانى كه اين سرودها وترانه ها ابزارى بود در دست رهبران نا صادق مجاهدين براى فريب يكعده جوان احساساتى تا در راستاى دستيابى به قدرت انها را قربانى كنند شما خودت در روابط مجاهدين بودى خدا وكيلى أيا ان روابط و مناسبات ضد استثمارى بود؟ من مدتى در تداركات بودم حتى لباس زيرمسؤولان و فرماندهان مجاهدين مارك دار بود وجداگانه از خارج وارد ميشد أين يك نمونه كوچك از خروارها البته شما كه در ان زمان كبوتر حرم بودى ودر ستاد تبليغات از الطاف رهبرى متنعم اگر يك سرى به يگانهاى رزمى ميزدىان وقت با پوست وگوشتت معناى استثمار و بهره كشى از انسان را درك ميكردى ترا. خدا فريب ودغلكارى ديگر بس است كاش بجاى أين سرودها چند ترانه ميسرودى ميدادى عباس قادرى و جواد يسارى ميخوندند بخدا هم باعث ايجاد سرور وشادى در مردم ميشد واز همه مهمتر آه وناله نفرين قربانيان مسعود رجوى پشت سرت نبود يك استثمار شده در دستگاه رجوى

عارف گفت...

این جناب شهریار داره به در میزنه که دیوار بشنوه. به خودش این ها را میگه که یعنی به اقای یغمائی گفته باشه.اینم از تاکتیک های عوامل رهبری خاص الخاص است . عارف

esmail گفت...

عزیز ناشناس
نظر من در باره سرود و... با شما تفاوت دارد من اینطور فکر نمی کنم
در رابطه با لباس زیر مسئولان بنده بی خبرم ولی در ستاد تبلیغات از این خبرها نبود عزیز . لباسشان مثل بقیه بود مشکل بر سر خطوط سیاسی و تن دادن آنهاست به بریدگی و اطاعت و نه لباس زیر و رو. ستاد تبلیغات مهمترین ستاد نزدیک به حضرت رهبر ع بود ولی بریز بپاش در آن نبود . من از عینیات خود میگویم سایر جاها را خبر ندارم
در رابطه با کبوتر حرم بودن من اشتباه میکنی. خبری نبود عزیز. من یک چمدان داشتم با دو سه دست لباس و مشتی کاغذ سال هفتاد و دو که تشکیلات را ترک کردم همان چمدان با من بود و بس و هنوز بیادگار دارمش اگر چه مثل صاحبش پیر و اوراق شده است
در باره فریب و دغلکاری تنها میگویم در حرف زدن بیشتر دقت کن که مرا به شک میاندازی بخصوص که هیچ نام و نشانی از خود برجا نگذاشته ای تنها یک اشل و سطح از خودت نگاشته ای که زیاد جالب نیست
یا حق ناشناس

esmail گفت...

عارف جان
بگذار اینطور باشد اشکالی ندارد

آذر گفت...

سلام آقای یغمائی عزیز؛اجازه دهید منهم چند نکته را یادآوری کنم :
اولاً در سازمان از نظر پوشش و خورد و خوراک بین رزمندگان ارتش و نیروهای قدیمی که در ستادهای سیاسی ، اطلاعات ،تبلیغات و اجتماعی و مسئولین هیچگاه حداقل تا زمانیکه من در درون تشکیلات بودم هیچ فرقی نبود و لباس مارک دار و این حرفها برای سازمان مطرح نبود و اگر کسی از بچه های خارج کشور«دانشجویان و تحصیلکردگان» ناآگاهانه کلمه ای بجز فرهنگ سازمانی بکار میبرد فوراً همه در ذهنشان به او مارک بورژوازی میزدند.این لباس مدُ و ... برای خانم رجوی و بعضاً افرادیکه ارتباطات سیاسی و ملاقاتهای بیرونی و بین المللی دارند مطرح است و آنهم مشخص است باید باشد و این روند در همه جای دنیا بخاطر پرنسیب رعایت میشود و باید هم بشود.انتقاد ما به سازمان ضربه زدن به جنبش با موضعگیریها و تاکتیکهای اشتباه و عدم تلاش برای تصحیح آن است که متاسفانه آخوندها بیشترین بهره را از آن بردند