جشن تیرگان، از جشن های باستانی ایرانیان، در روز سیزدهم تیرماه هر سال برگزار می شده است و آن روزی است که آرش کمانگیر با نهادن جان خود تیری از کمان رها کرد که تا کرانه ی آمودریا پیش رفت و سرزمین ایران را برای ایرانیان نگاه داشت در میان جشن های ایرانی جشنی به نام « تیرگان » جشن تیرگان، یادآور حماسه ی آرش کمانگیر
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
کاش این شاعر چپ اندیش نیم نگاهی هم به بخش دیگر ایران تکه پاره شده توسط روسیه آن روز می انداختو تیر کمان آرش را در مرزهای پیش از قاجاریه نیز رها می گرد. و از کنار اشغال آذربایجان که می بایست به ایران بازمی گشت نمی گذشت.
رها
💚 زن
🤍 زندگی
❤️ آزادی
۳۰ خرداد ۲۵۸۲ شاهنشاهی ایرانی ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳ مسعود عالمزاده (شیعه ی سابق و کافر به اسلام) پاريس / ۱
هم میهن گرامی رها، آنتن ات خوب میگیره.
آقای بهرام مشیری بزرگوار جمله ی جالبی داره : .. توده ای شدن مثل سیفیلیس میمونه. معالجه نداره، هر چند وقت یکبار عود میکنه ! ..
راستش به توده ای ها هرچیزی رو میشه خرده گرفت بجز وطن پرستی. توده ای هیچوقت به وطنش که شوروی سوسیالیستی سابق یا روسیه ی سوسولیستی فعلی باشه ... خیانت نخواهد کرد؟ این شعر سیاوش کسرایی هم دقیقا در جهت منافع استراتژیک شوروی و روسیه است : تثبیت مرزها در کناره ی رود ارس !
در پیوند با بازگشت اون سرزمین ها هم این رو باید از ذهنمون بیرون کنیم. دوره ی تاریخی اش گذشت. در فردای سقوط دیوار برلن اگر رژیم شاه برسرکار بود، نیم درصدی احتمال داشت، حالا دیگه شدنی نیست. قاچ زین رو سفت بگیریم بهتره.
حدود سال ۵۷ جنبش جهانی چپ (که سرش به مسکو وصل بود) حسابی کاه تو پوست مخالفین شاه میکرد، خیلی از اینها رو هم یابو برداشت و فکر کردند علی آباد هم شهری است.چنان مست قدرت شدند که خودشون هم نفهمیدند که ... ز غیبش مدد میرسد دم به دم.
شاه خوب فهمیده بود که پول نفت باسمه ای است و داشت آنرا روی آموزش های سطح بالا سرمایه گذاری میکرد. هفته ی پیش دولت فرانسه اعلام کرد که ... شرکت هایی که میزان سود خالص شان (به نسبت گردش کار) از یک درصد بیشتر باشد باید بخشی از آنرا با کارگران و کارمندان شرکت تقدیم کند... شاه این کار رو پنجاه سال پیش کرد. تو شوروی و چین و کوبا هم از این خبری نبود و نیست.
ما باید میرفتیم پشت شاه رو میگرفتیم. اما فضای روانی جامعه زیر انفجار تبلیغاتی راست مذهبی و چپ مسکوی چنان مسموم بود که هرکس به شاه تمایل نشان میداد، مهر ساواکی بهش میخورد. مشکل ما نه سیاسی بود نه اقتصادی، فرهنگی بود. تشیع در میان اعتقادات، مذاهب و نحله های فکری و سیاسی بی نظیره اما از اون ور.
برای نمونه در مذهب کاتولیک دو اصل هست (که بهش میگن دگم dogme مذهب کاتولیک) : باکرگی مریم و معصومیت پاپ. در این دومورد به شما کوچکترین توضیحی نمیدن و اگر کسی کاتولیک باشه و زیادی روی این دوتا مانوور بده، تکفیر میشه. در قرون وسطا که می کشتندش. اما درپیوند با دیگر مسایل تا بخواهین می تونین سوال کنید.
این شیعه ی بد مصب یه روده ی راست تو شیکم اش نیست. از شغل پیغمبر (که برده داری بوده)، از غدیر خم (که کسی با یک دست کمر علی رو گرفته بلند کرده. واسیلی آلکسیف هم نمیتونست. تازه طبق قوانین فیزیک و بدن انسان که بالاتنه سنگین تره، علی سروته میشد)، از شهادت محسن در رحم مادرش، از امام دوازدهم که پدرش اصلا بچه اش نمیشد، از نامردی در جریان خوارج، از اینکه علی از عیب خبر داشت اما جلوی ابن ملجم رو نتونست بگیره، از قتل عام بنی قریظه، از مهدی که ۱۴ قرنه زیر زمین تو چاهه و معلوم نیست تدارکاتش از کجا میاد، از اینکه بول و غایط حضرت ختمی مرتبت بوی مشک و گلاب میداده، از اینکه مرده ی حسین به دیگران شفا میده و زنده اش برای خودش کاری نتونست بکنه، از اینکه ایشون از غیب خبر داشت و یک عده رو میفرسته کوفه تا سروگوش آب بدن، قضیه لو میره و ایشون خبرهم نمیشه ! و هزار تا هزار تا مزخرف دیگه.
در اوج دوران تفتیش عقاید هم کلیسای کاتولیک کارهایی که شیعه ی اثناحشری با مردم ما کرد، نکرد.
مرغ جانداری است دانه خوار،
شیرجانداری است گوشت خوار،
گاو جانداری است علف خوار،
و ..... شیعه جانداری است دروغ خوار.
چون ما ملت رو از بچگی عادت داده ن هر مزخرفی رو قبول کنیم و هیچ دلیل هم نخواهیم، وقتی کمونیست هم میشیم، میشیم کمونیست شیعه : سوال نکن. حزب کمونیست شوروی (یعنی خدا) کارهاش حکمت داره. مجاهد هم که میشیم، باز ... تو صلاحیت نداری، کار سازمان حکمت داره.
درد اصلی ما این واژه ی لعنتی است ... رودرواسی ... یعنی بیماری ای در مهره ی گردن و کمر که سر مارو خم میکنه تا جرئت نکنیم صاف واستیم، تو چشم کسی که دروغ میگه نگاه کنیم و بگیم ... خر خودتی ! پست تروبی شرف تر از آخوند، پا منبری است. هیچ شده که از بین پامنبری ها کسی پاشه از آخوند سوال کنه ؟ بگه که مزخرف میگی ؟
این اون لحظه ی تولده که تو داستان شاهکر چارلز دیکنز (الیور تویست) می بینیم. اون جایی که این کودک ده ساله پا میشه، کاسه بدست صاف تو چشم زورگوی مستبد نگاه میکنه و میگه :
Sir, I want some more !ـ
https://www.youtube.com/watch?v=7tOkpntQtBM
۳۰ خرداد ۲۵۸۲ شاهنشاهی ایرانی ۲۰ ژوئن ۲۰۲۳ مسعود عالمزاده (شیعه ی سابق و کافر به اسلام) پاريس / ۲
عظمت تمدن و مردم انگلستان نه در زیردریایی های اتمی که در چنین جهش فکری است. به اینه که در قرن ۱۳ میلادی ماگنا کارتا Magna Carta رو نوشتند. به این است که صد سال پیشتر در قرن ۱۲ میلادی داستان آرتورشاه و دلاوران ... میزگرد ... را ساختند که در آن آرتور با دلاورانش نه در میزی چهارگوش می نشست (که جای هر کس از پیش تعیین شده بود) که در دور میزی گرد می نشستند که همه با هم برابر باشند. رد این تفکر رو در شاهکار هاری پوتر می بینید. در انگلیسی برای جادوگر چنرین واژه هست و عمدتا : warlock و sorceler و wizard.
warlock : جادوگری است که قدرتش رو از منبع بالاتری میگیره و ضرب و زورش بالاست.
Sorcerer : جادوگری است که جادوگر زاده است، سحر کمتری بلده اما به اعتبار ... تبار ... ش، قدرتش بیشتره.
wizard : جادوگری است که با یادگیری توان جادوگری رو کسب میکنه.
اونهایی که مدرسه ی جادوگری رو اداره می کنند جزو دسته ی اولند. لباس سرخ ها (بچه پولدارها) از دسته ی دوم اند. هاری پوتر و دوستانش (که توشون سیاه پوست و هندی تبار هم هست) از این دسته ی سوم اند. دشمن اصلی (Valdemort) هم بیشتر از طریق این دسته ی دوم اعمال قدرت میکنه.
من برای چنین فرهنگی احترام قایلم که از قرن یازدهم تا امروز چنین شاهکارهایی رو خلق میکنه. اگر شکسپیر نبود، دو سوم فرهنگ و ادبیات اروپا بوجود نمیامد. هرکدام از این پرسوناژها (بویژه نزد شکسپیر) رک حرف میزنند، حرف خودشون رو هم میزنند. این ها رو مقایسه کنید با تعزیه خونی. تو تعزیه خونی، همه حرف حسین رو میزنند. از شمر و یزید و خولی بگیر تا خود حسین. همه میان بگن که حسین خوبه و نانازه و یزید اخه و بده. تو شکسپیر این جور نیست. حتا بد هم حرف خودش رو میزنه. شکسپیر نشون میده که هاملت اشکال داره. برناست، دلاوره، درستکاره اما ... دودل و مردده و همین کارشو میسازه. حسین نقص نداره. حسین ۲۰ یزید صفر و همینه که دروغه.
نقطه ضعف ما همینجاست. ما شیعه ایم از سر تا پا دروغ گو، دروغ خوار و دروغ خر. تقیه کار و لاپوشانی کن، ماست مال و توجیه کار. دربار پادشاهان ما رو ... سعایت ... نابود کرد. اینکه یک جمع پانزده هزار نفر دزد پاپتی امپراتوری مارو به زیر کشید از قدرت اونها نبود، از ضعف ما بود.
وقتی لشکر دزدان مدینه میخواستند جایی حمله کنند، فرمانده داشتند. پیش از حمله فرمانده اصلی میامد که ... فرمانده ی گروه شما عبید است، اگر عبید افتاد زهیر است، اگر افتاد قاسم، اگر افتاد جاسم، اگر افتاد احمد، اگر افتاد ...، اگر افتاد ... و تا هفت هشت فرمانده تعیین میکردند.
تو همون زمان، تو ایران هرکسی سر اون یکی رو میکرد زیر آب تا خودش بشه شاه. هنوز نرسیده یکی دیگه سر این رو کرده بود زیر آب و ... تا اینکه آخرین نفر برای جلوی این کار رو بگیره .... همه ی شاهزاده هارو به کاخ فرا خوند، در رو بست و همه رو کشت !
این دزدان مدینه نبودند که قدرتمند بودند، اشکال از ما بود. امروزهمین بساط نیست ؟
شاهکار هاری پوتر در اینه که جنگی است بین دو گروه : آنهایی که با شایسته سالاری به قدرت میرسند بدون آنکه با اهریمن در زدوبند باشند.
کلاشینکف و کوکتل مولوتف راه حل ما نیست. راه نجات ما در به زیر کشیدن این فرهنگ منحط چاپلوسی، دریوزگی و رودرواسی است. اون جایی است که مردم یا پا منبری نباشند یا از زیر منبر آخوند رو سوال پیچ کنند. یه سوال زیر منبر برابره با ده تا آرپی جی !
بین آخوند بالا منبری و مومن ابله پا منبری دموکراسی جایی نداره. دموکراسی دور میز گرده : نه از بالا به پایین، از موضع برابر !
ارسال یک نظر