بیوگرافی...بروجردی، کسی که
زندگی اش را هزینه کرد تا تعالیم دینی و مدعاهای الهیون را از سطح تئوریک و کاملا
ذهنی به سطح عینی و ملموس آورد و گزاره های آن را جزء به جزء به چالش کشیده و در
بوته آزمایش و تجربه گذاشت و نتایج آن را به انظار جویندگان حقیقت عرضه کرد. وی در
دوران رواج مغلطه کاری و سفسطه بازی های کلامی در عرصه ادیان، ضرورت پارادایم جستجوگر
خود را در قالب خواست های انسانی خویش، مطرح
کرد . این ضرورت همانا به این خاطر بود که انسان امروزی
فارغ از نژاد ملیت، مذهب وفرهنگ و
مرزهای جغرافیایی به تناسب انفجار اطلاعات و
تکامل عقلی خود در عصر حاضر، آرمانهای مشترکی را جستجو می کند که از مرزهای
جغرافیایی و همچنین مرزبندی های ملی، فرهنگی، مذهبی و. . . گذر کرده است، امروز مشخص
شده انسانها از هر مذهب و طیف فکری به دنبال روش های عقلانی بوده و در این رهگذار، خواهان عدالت اجتماعی، آزادی
و … بر بنیان های یک جامعه مبتنی بر خردورزی می باشند و
چه بسا این گرایشات بشری در بسیاری از موارد در تضاد با متون دینی و افکار
سردمداران به ظاهر معنوی بشریت در عصر حاضر است،ارزش کار ارزنده بروجردی زمانی
مشخص می شود که بدانیم که اولا ، وی در یکی از سنتی ترین خانواده های مذهبی تشیع و
در دامن مرجعیت رشد کرده و گرفتاری های ناشی از ادیان را با تمام وجود درک کرده و
دوما برای مطرح کردن این تناقضات از بطن متون دینی استفاده کرده و آموزه های ادیان
را به چالش کشیده است. وی حرکت خود را با این سوال آغاز کرد: چرا آنچه در بستر
تاریخ اتفاق افتاده با آنچه در متون دینی آمده و یا پیامبران وعده داده اند منطبق
نیست؟ به این اندیشه ،اندیشه عدم تطابق گفته می شود که حاکی از آن است که بین آنچه
در متون دینی گفته شده و آنچه در واقعیت اتفاق می افتد، ناسازگاری به شدت هرچه
تمام تر جلوه گر است
بروجردی کیست؟
پیشینه
خانوادگی:
اجداد ایشان
بالاتفاق همگی مرجعیت دینی تشیع را به دوش می کشیدند که اسناد آن موجود است اما
جهت اجتناب از اطاله کلام به دو مورد از آنها اشاره می شود.جد پنجم ایشان سید محسن
اعرجی کاظمینی می باشد که در زمان فتحعلیشاه قاجار مرجعیت شیعه را در اختیار داشته
است . وی با وجود پیشنهادات بسیاری که جهت ورود ایشان به مناصب مختلف دینی از
ایشان می شد مخالفت نموده و همیشه از علمای درباری دوری می جست . عبدالکریم قاسم، نخست
وزیر سابق عراق تندیسی فلزی از ایشان را
به عنوان اسطوره ملی گرایی در یکی از خیابان های بغداد نصب کرده بود که به
همراه مقبره اش در زمان صدام حسین تخریب گردید.
دیگری پدر ایشان
می باشد که به علت تالیف کتب متعدد و تحقیق در علوم دینی ، توسط دکتر علی شریعتی
در کتاب تشیع علوی ، تشیع صفوی ، همسنگ با علامه مجلسی دانسته شده است. ایشان
همواره مخالف حکومت دینی بود و شاهد این مدعا، رد منصب ریاست قوه قضاییه در ابتدای
انقلاب، که توسط یکی از نزدیکان خمینی (اشراقی داماد خمینی) به وی پیشنهاد شد می
باشد. وی پس از آن به خاطر مخالفت با جنگ ایران و عراق، فعالیت هایش کاملا محدود
شد و می توان گفت که تا زمان درگذشت در حصر خانگی به سر می برد و مقبره ایشان هم
مانند مقبره سید محسن اعرجی، به وسیله ایادی حکومت تخریب گردید. به طور خلاصه می
توان گفت که کمتر عالمی از چنین پیشینه خانوادگی ارزشمندی بهره مند می باشد.
من وارث پدرانی
هستم که همگی از رهبران دینی و پیشوایان مذهبی در ایران و عراق بوده اند و آنها
دخالت دیانت در سیاست را مخلّ اعتقادات می دانستند و اسلام سیاسی را عامل خروج
دینداران از حوزه توحیدی می خواندند
آقای بروجردی در
دهم مرداد ماه سال 1337شمسي ( اول اوت 1958 ميلادي ) در شهر بروجرد چشم به جهان
گشود. دروس مقدماتي حوزوی را در همان شهر آموخت و مراحل تكميلي را در شهر قم زير
نظر مرحوم آيت اللـه سيد شهابالدين مرعشي نجفي ( از مراجع مطرح و مخالف دين سياسي
) فرا گرفت و تقريبا 30 سال قبل به دست ايشان به كسوت روحانيت درآمد. زنده یاد
علامه مرعشي نجفي، در وصف ايشان چنين گفتهاند: آقا سيد حسين، هوشي سرشار، ذهني
نافذ، حافظهاي قوي و شخصيتي استثنائي دارد. نبوغ فكري و ايمان محكم و اخلاق خوش،
او را سرآمد دیگران نموده است.
لازم به ذکر است
که چندی قبل آقای بروجردی طی یک فایل صوتی از درون زندان اعلام نمودند: "دیگر مایل
نیستم این لباس را به تن کنم؛ زیرا این کسوت، دیگر نه در ایران و نه در جامعه جهانی،
آبرو و اعتباری ندارد." و اینگونه به اختیار و در اعتراض به جنایات حکام
ولایت فقیه، خود را خلع لباس نمود.
ایشان از آغاز
دهه هفتاد شمسی در پایتخت به دور از گرایشات سياسي و حكومتي به کارهای فرهنگی و
تبلیغات مذهبی و دینی پرداخت؛ که سبب روشنگری و بیداری طیف عظیمی از جامعه گردید.
استقبال عمومي از فعاليتهاي مستقل و اندیشه پویای خداجوئی منهای رگه های سیاسی وی،
منجر به حسادت و اعتراض ملاهاي حكومتي گردید و بدینسان پروندهاي در دادگاه ويژهي
روحانيت بر عليه این دگر اندیش مذهبی گشوده شد! نهايتا اینکه در تيرماه 1374 (
ژوئيه 1995) با دخالت وزارت اطلاعات، ايشان در خيابان ربوده شد و حدود يک سال در
زندان توحيد ( پشت اداره ی پست مركزی تهران ) تحت بازداشت بود که در مدت بازداشت
شكنجههاي روحی و جسمی بسياري بر ايشان وارد شد. در آنجا بود وی به عوارض قلبي و
كليوي مبتلا گردید که هنوز هم از آن بيماريها رنج ميبرد.
در سالهاي 1375
الي 1379 شمسی ( 1996-2001 میلادی ) مدتي بعد از آزادي و بهبود جسمي، مجددا
فعاليتهاي خود را آغاز نمود و طي چند سال با گسترش فعالیتهایش، باز هم با پرونده
سازيهاي نابحق و تكراري و شانتاژکاری وزارت اطلاعات مواجه گردید و بارها به
دادسراي ويژه روحانيت احضار شد تا اينكه در تاريخ 26/10/1379 ( 15 ژانويه 2001 )
دوباره بازداشت و به زندان اوين منتقل شد و در بندهاي مخوف 59 و 209 شكنجههاي
بسياري را متحمل گردید که بر اثر آن، اینبار دچار سكته قلبي شد و در تابستان سال
1380 )2000( ايشان در حالي به آغوش خانوادهاش بازگشت که ماهها قادر به انجام كارهاي
شخصي خود نبوده و به انواع بيماریهاي جسمي و روحي مبتلا شده بود!
او در سالهاي
1381 الي 1383 ( 2002 - 2004 ) چندين ماه بعد از آزادي، به علت روحیه استبداد
ستیزی اش، بار دیگر فعاليتهاي خود را آغاز نمود و در این مدت باز گرایشات عمومی و
توجهات مردمی رفته رفته نسبت به اندیشه صلح طلبانه و تراوشات فکری آزادیخواهانه
اش بیشتر گردید. این بار حکومت استبدادی ولایت فقیه، جهت کنترل و سرکوب این خیزش
مردمی، چاره را در قتل پدرش، آیت الله العظمی سید محمد علی کاظمینی بروجردی دیدند.
پدرش که از روحانیون بنام و از مراجع سرشناس نیم قرن گذشته بود، از بدو حرکت
انقلاب 57 جزء مخالفین سرسخت حکومت دینی و اسلام سیاسی بشمار می آمد. بعد از قتل
پدر، عرصه امنیتی و تنگناهای حکومتی بر آیت الله بروجردی تشدید گردید، بگونه ای که
در تاريخ 26/05/1383 (16 اوت 2004) بار دیگر ايشان را به دادگاه احضار کرده و بعد
از يك دوره بازداشت كوتاه مدت و أخذ تعهدات سنگین از جمله قطع ارتباط کامل با
جامعه، آزاد گردید. ایشان تنها مجاز به ارتباط با خانواده و بستگان خود بود و هر
بار كه حاکمیت شاهد کوچکترین پیوندی بین ایشان و جامعه ميگردید، بلافاصله وی را
مورد بازخواست قرار میداد!
سالهاي 1383 الي
1385 ( 2004 – 2006 ) اوج فشارهای وارده بر این روحانی
آزادنگر بشمار می رود؛ بگونه ای كه تقریبا تا سال 1384 ( 2005 ) امكان ارتباط مردمی
با ايشان مقدور نبود و شاهراه ارتباطات، تنها از طریق بعضی هوادارن وی به طور غیر
مستقیم انجام می گرفت. در این مقطع زمانی، شدت جاذبه و روحیه استبداد ستیزی ایشان
عاملی شد تا توده عظیمی از مخالفین حاکمیت دینی بار دیگر به گرد او جمع شوند و به
رغم تنگناها و بایکوت شدید خبری در سال 1385 ( 2006 ) ايشان توانستند چندین تجمع
بی نظیر از اجتماع معترضین و مخالفین دین حکومتی را تشکیل دهند که به باور بسیاری،
خود به مثابه یک رفراندوم غیر رسمی در اعتراض به حکومت ملاها و حرکتی زیبا و
مسالمت آمیز در مخالفت مدنی برعلیه دیکتاتوری ولایت فقیه تلقی می شد.
با وجود اینکه
نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي سعي می نمودند که مانع برپائي این اجتماعات شوند، ولي
حضور گستردهي مردم مانع از آن می شد. در تاريخ 8 تیرماه 1385 ( 29 ژوئن 2006 )
چند ماه قبل از دستگیری، اجتماع عظیمی از جمعيت خودجوش مردمی در بزرگترين استاديوم
سرپوشيده كشور (شهید کشوری) منعقد گردید که به اعتراف دوست و دشمن، بيش از
یکصدهزار نفر، بدون هر گونه تبليغات رسانهاي و در خفقان شديد، در این اجتماع
معنوی شركت كردند ( اسناد تصویری). شکوه و عظمت
این اجتماع، رعشه بر اندام نظام انداخت و بلافاصله بعد از این گردهمائي بينظير،
ايشان به دادگاه ویژه روحانیت احضار شدند؛ ولي اين بار وی از مراجعه به دادگاه
ویژه روحانیت سرباز زدند چرا که به وضوح می دانست با توجه به تعهدات تحميلي که
سابق بر این از وی گرفته شده بود، اين بار با پرونده سازی و اتهامات دروغ و
اعترافات جعلي مواجه خواهد شد و زمینه حذف فیزیکی او را فراهم خواهند نمود؛
همانطور كه قبلا نيز بارها از جانب حکومت تهديد به مرگ شده بود. فلذا ايشان يك
جواب ميداد: من به دادگاه نميآيم، بيائيد مرا به قتل رسانيد!
در صبح روز 15
مهرماه 1385 ( 7 اكتبر2006 ) ، نيروهاي انتظامي، يگان ويژه ضد شورش، نيروهاي
امنيتي، بسيج، گروههاي فشار و لباسشخصيها، همانطور كه شيخ احمدي (نماينده آقاي
خامنهای) قبلا هشدار داده بود، منطقه را محاصره كردند و پيوسته با بلندگو هشدار
ميدانند كه: " يا تسليم شويد و يا كشته خواهيد شد " آنها با تيراندازي
هوایی و استفاده دائمي از انواع گازهاي مخرب و اشكآور و همچنين با نمايش انواع
ماشين آلات و تجهيزات وحشتآفرين، سعي نمودند تا حاضرين را وادار به تسليم كنند
ولی عملا چنين نشد. در نهايت در نيمه همان شب، دستور حمله نهائي صادر شد و تعداد
کثیری از مردم و هواداران حاضر در اطراف منزل وی، همگي در اثر اين تهاجم وحشيانه و
غیر انسانی، قلع و قمع شدند! صدها نفر در اين درگيري بازداشت شدند كه بيشترشان با
اصابت تير و ضربات باتوم و ... زخمي و مجروح شده بودند. عده بسياری در آن شب با
وضعيت وخيم و رقت باری راهي بيمارستان شدند.
نکته مهم و قابل
ذکر در اینجا این است که آیت الله بروجردي در طول اين مقاومت با اينكه راه گريز و
خروج از کشور برايش فراهم بود ولی بقاء در وطن را بر خروج از کشور ترجیح داد.
نقطه عطف
دهه 80 را می
توان نقطه عطفی در فراگیری و توسعه اندیشه های مستقل دینی و سکولار بروجردی در بین
مردم دانست به گونه ای که در اواسط این دهه بعنوان یکی از بزرگترین رهبران مستقل
مذهبی و آنهم بدون رسانه در سطح ملی مطرح
گردید و جمعیت بسیاری از اقشار مختلف مردم در مناسبت های مختلف سال فارغ از مذهب و
عقاید دینی خود به دیدار ایشان آمده و در جلسات ایشان که به دلیل کثرت جمعیت در
ورزشگاهها برگزار می شد شرکت کردند. در همین راستا برای دولت ایران که سیاست و دین
را درآمیخته وبردباری تشکیل کوچکترین گروه های مردمی را ندارد ، بروجردی بعنوان
رهبر یکی از بزرگترین گروههای مستقل مذهبی در کشور تهدیدی امنیتی و ملی محسوب
میگردید ؛ از اینرو در سال 85 با تمام تمرکز اقدام به دستگیری وی نمودند و با
تبلیغات سعی در تغییر اذهان مردم نسبت به ایشان نمودند.
پس از دستگیری و
صدور احکام قضایی مختلف برای بروجردی و نیز فشار به اعضای خانواده او، در جایگاه
یک اپوزیسون مذهبی– سیاسی مطرح گردیدند و همزمان با این
اتفاقات شهرت ایشان فراتر از مرزهای ملی رفته و کانون توجه نهادهای حقوق بشری و شخصیت
های تاثیر گذار جهانی قرار گرفتند. جنبشي كه بروجردي در مسیر جدائي دين از دولت و
نفي ولايت فقيه و اعتلاي دين اصيل رهبري نمود، صعبالعبورترين مسير موجود در جامعه
كنوني بوده است؛ چرا كه علاوه بر آزارها و فشارهاي روحانيون دينفروش و وطنفروش،
مورد بيمهري و بعضاً سنگاندازي عدهاي از شخصيتهاي بينالمللي و روشنفکران قرار
گرفت! از طرفی ديگر، بخاطر تعلق به قشر دينداران و عدم درک و مطالعه دیدگاه های
پیشتازانه ایشان، بعضي از احزاب و تشكلات تاثيرگذار حمايت شايستهاي از او
نكردند. اينها تنها بخشي از مشكلات وي در مبارزاتش بوده و میباشد كه در هيچ حركت
ديگري، اجتماع چنين مصيبتها و محروميتهایي بطور يكجا وجود نداشته است!
ارایه مکتب
شکوفایی آرزو در اوایل دهه نود
عملکرد بی نظیر
بروجردی ، بیش از سه هزار جلسه تدریس از درون زندان و
پایه گذاری مکتب شکوفایی آرزو
در سالهای زندان
بروجردی نه تنها اندیشه ها و راهکارهای خود را از راه طریق نامه ها و بیانیه های
گوناگون ترویج داد بلکه نظریات جدید خود را که رویکرد فرادینی داشتند ، در قالب
مکتب شکوفایی آرزو بیان نمودند.بروجردی در نظریه جدید خود و در قامت یک محقق و
رفورمیست ادیان سعی به پالایش و حذف زوائد اعتقادی دارد. او در این نظریه کاملاً
جسورانه ابتدا نقدی شفاف از جایگاه ادیان در طول تاریخ بیان می کند و پس از آن
هوشمندانه به شناخت ارتباط انسان و خالق خود می پردازد.اگرچه دکترین نوین او در
حوزه توحیدی و نیز مقوله های انسانی و اجتماعی بسیار چالش برانگیز بوده ولی می
تواند بعنوان راهکار برون رفت انسان پر ابهام امروزی از شرایط اسف باری که حاصل
اعتقادات مذهبی نا همخوان با شرایط حال حاضر بشری می باشد مورد توجه قرار گیرد. ایشان
، نظریات مختلفی در خصوص ابعاد ، انسان شناسی ، جایگاه انسان در آفرینش ، حقوق بشر
، عدالت های جنسیتی ، آزادی های اجتماعی و آرمانخواهی ارائه داده است که هربخش از
این نظریات توسط شاگردان او در کنفرانس های مختلف و در قالب مقالات پژوهشی ارائه
شده و یا در حال ارایه است.
عدم تطابق در
متون دینی و ناکارآمدی ادیان ، مقدمه مکتب شکوفایی آرزو
با فراگیر شدن
جنگ های اعتقادی در خاورمیانه که مهد ادیان بسیاری به شمار می رود سوالات بی شماری
در ذهن باورمندان به دین شکل گرفته که در جای جای منطقه شنیده می شود کسی را یارای
پاسخگویی به این سوالات نیست . از طرفی سرپوش گذاشتن بر این مساله که از طرف
دینمداران و بخصوص دانشمندان دینی دیده می شود به هیچوجه قادر به جلوگیری از این
موج فزاینده نبوده است
این تضادها در
کتاب دایره المعارف ظهور حسین بروجردی به
عنوان مکتب عدم تطابق ثبت و سند معرفی شده است و مبین این مساله است که آموزه های
بشر در الهیات باید مورد بازنگری قرار گیرد در طی تاریخ دینی بشر این تناقضات
همواره توسط محققین و علمای دین یا نادیده گرفته شده و یا بدلیل نداشتن پاسخ و
دلیل مناسب سرپوش گذاشته شده است و توجیهاتی برای آن اورده شده است که به هیچوجه
کفایت عقل بشر امروز را نمی کند.
دیدگاه عدم
تطابق با تاکید بر دو حیطه به بررسی سوالات ارایه شده می پردازد
1- عدم تطابق در بطن متون دینی
این عدم تطابق
که به وضوح در متون دینی اعم از کتاب آسمانی و احادیث و روایات دیده می شود و در
طول تاریخ دینداری نه تنها هیچ عالمی شجاعت بیان کردن آن را نداشته است بلکه همیشه
توسط عالمان دینی که محل ارتزاق مادی و اعتباری شان دین بوده است ، یا به طور کل
تکذیب شده ، یا به طور موهنی توجیه گردیده و یا با تهدید به تکفیر و تفسیق از مطرح
کردن آن جلوگیری شده است.
2- عدم تطابق بین متون دینی و آنچه در طول تاریخ دینداری رخ
می دهد.
این نوع عدم
تطابق که کمتر به آن پرداخته شده و در عصر حاضر به طور رسمی توسط آقای بروجردی
مطرح گردیده است، مربوط به عدم تطابق بین آنچه در متون دینی آمده و آنچه که در
واقعیت و در بستر تاریخ رخ می دهد می باشد.
بروجردی پس از
ارایه موارد ناسازگار در متون دینی که در واقع ریشه یابی اختلافات ناشی از
اعتقادات بود به ارایه راهکار برای رفع اختلافات پرداخت و این راهکارها را تحت لوای مکتب شکوفایی آرزو بیان کرد. در
واقع شکوفایی آرزو، به واقعیت پیوستن مفاهیمی میباشد که بشر آرزوی آن را داشته
است.
اصول این مکتب
شامل موارد زیر می باشد
تضعیف مصادیق
کاذب دینداری با تکیهبر دیدگاه عدم تطابق
باز تعریف صفات
خدا و رد دیدگاه معذب بودن خدا
باز تعریف هویت
دینی به عنوان بخشی از یک واحد بزرگتر و تغییر اهداف مرتبط با هویت:
تضعیف دیدگاه
دوگانه شر و خیر
مبارزه با خشونت
نهادینه شده دینی در قالب قوانین فقهی
تاکید بر تجربه
شخصی دین و جهت دادن به این تجارب
ایشان با مرخصی
درمانی به طور موقت از زندان آزاد شده و در منزل خویش تحت نظر می باشد و فشارها
برای جلوگیری از اشاعه افکار ایشان روز به روز بیشتر می شود.
این زندگینامه بزرگمردی است که از سوی پارلمان و وزاری وقت
کانادا و آقای پروفسور اروین کاتلر ماندلای ایران نامیده شده است. آقای کاتلر که
سالها پیش وکیل نلسون ماندلا قهرمان مبارزه با آپارتاید بود با مطالعه و بررسی
مبارزات حسین بروجردی علاوه بر قبول وکالت داوطلبانه ایشان تصمیم گرفت ایشان را
ماندلای ایران بنامد.
ایشان مبدع و
کاشف عقیده و حرکتی است که توحید و خداپرستی بدون مرز نامیده شد. حرکتی که در آن همگان را به یک همگرایی و
رواداری و نوعی پلورالیسم فرا می خواند که اگر معتقد به دین یا مکتبی هستید بدور
از تعصبات بدانید که همه اعتقادات فرع است بجز اعتقاد به یک افریننده ای که هدف و
منظور ادیان شناساندن او به انسانها بوده است که در این زمینه موفقیت چندانی
نداشته اند و از اصل دور مانده و به فرع پرداخته شده است و ریشه اختلافات در همین
تعصبات و فرعیات است که برای دستیابی به صلح و تحمل و همزیستی مسالمت آمیز ناچاریم
که این تعصبات را کنار بگذاریم و با در نظر گرفتن اصل اعتقادات دینی که همانا
پرودگاری ناشناخته و قدرتمند است به این همگرایی و هم اندیشی دست یابیم / ایشان
معتقد است در زیر این چتر رنگین کمانی، حتی ناباوران به خدا هم می توانند در کنار
باورمندان قرار بگیرند. او که امروزه از اسم و رسم و لباس های روحانیت کناره گرفته
و همه را به دور افکنده با لباسی سپید خالی از هر رنگی پس از چهار دهه تلاش و رنج
و شکنجه با بدنی شکسته ولی قلبی استوار همگان را به صلحی حاصل از ژرف اندیشی،
تفاهم، رواداری و توجه به سرچشمه بی کران هستی فرا می خواند
************************
متن سخنرانی و پیامی که قرار بود در روز ششم اوت در مراسم یادبود دکتر بختیار خوانده شود اما سانسور و حذف شد
---------------------------------
درود بر شما حاضرین عزیز و گرامی / خوشحالم که در جمع شما هستم.
درود می فرستم به روان دکتر بختیار و دیگر آزادمردانی که جان خود را برای دفاع از میهن در برابر اهریمن جمهوری اسلامی و حامیانش فدا کردند
یادش گرامی باد که عاشق ایران بود، در بیان و گفتار، بی پرده و رو راست، در کردار، عمل گرا و در پندار، نیک اندیش و دوراندیش بود. او در همان 37 روز دوران صدارت خویش، به اندازه 37 سال درهم شکست و از نزدیک ترین دوستان خود که در آن هنگامه حساس تبدیل به رقیب نادان شده بودند تا دشمنان مذهبی و مکتبی خود آسیب فراوان دید؛ حتي نظامیانی که سالیان متمادی از سفره میهن و مردم بهره گرفته بودند، به ناگاه به فرمانده خود و دولت قانونی کشور پشت کردند و اعلام بی طرفی نمودند تا راه برای اهریمن هموار شود و انیران بر ایران ما چیره گردد.
هر چند او تنها ماند، ولی هرگز آلوده سیاست بازی همرزمان پیشین خود نشد و از همین روی مورد خشم و نیرنگ کسانی قرار گرفت که به گمان خود راه رسیدن به قدرت را از نعلین و عمامه طلب می کردند.
او با قدرت و شجاعت خود در راه مبارزه با دیکتاتوری مذهبی لحظه ای از پای ننشست تا اینکه خونش را در همین راه ریختند و یک مبارز نستوه و خستگی ناپذیر را از مردم ایران گرفتند. اكنون این پرسش پيش مي آيد كه آیا دلواپسی مرحوم بختیار در دوران ٣٧ روزه دولتش، جلوگیری از تشكیل دیكتاتوری مذهبی و حكومت ملاتاریا بود یا بررسی حوادث مرداد ٣٢؟ و آیا در این روزهایی كه هموطنان ما در خون و آتش به سر می برند و جانشان را در راه نجات میهن و رسیدن به آزادی فدا می كنند، وظیفه ما همراهی و حمایت از آنان و رساندن صدایشان به جهانیان است یا بازگو كردن كینه های دیرینه و واكاوی تاریخ، كه مرداد ٣٢ كودتا بود یا قیام؟
آیا زمان آن نرسیده است كه به جای اینكه از گذشته و تجربیات تلخ و شیرینش، مسندی بسازیم برای محاكمه یكدیگر، سكویی بسازیم برای باهم شدن و ساختن طرحی نو برای نجات میهن عزیزمان از یوغ اهریمن پلید جنایتكار؟
من اینجا به نمایندگی از سوی یک مبارز خستگی ناپذیر دیگر شرکت می کنم کسی که از بعد از پیروزی انقلاب ننگین اسلامی، لحظه ای از مبارزه در سنگرهای اعتقادی، فرهنگی، سیاسی دست برنداشته است، بروجردی که در گذشته یک آیت الله و رهبر دینی بود و اجدادش همگی رهبران مذهبی شیعه بودند، اما برای اعتقاد راسخش به لزوم برپایی یک حکومت سکولار در ایران مبارزه کرد و هزینه های زیادی را متحمل شد. و پس از تحمل یازده سال حبس و شکنجه، اکنون نوزده ماه است که در شرایط حصر خانگی به سر می برد. ایشان ضمن ارسال درود و آروزی سلامتی برای شما عزیزان و احترام به روان و شخصیت منحصر به فرد دکتر بختیار که به درستی خطر حکومت دینی را گوشزد می کرد، ابراز می دارد:
گرفتاری اهل زمین از زمانی شروع شد که قدرت های فکری، سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، سعی کردند تا مدیریت جامعه را به دست بگیرند. ولی قاعدتاً، خیلی ها زیر بار نمی رفتند، چون همه انسان ها عقل دارند و اکثر مردم از درجاتی از علم و دانش برخوردار هستند، پس قدرت طلبان مجبور شدند که دست به دامن ماوراء بشوند و پای یک موجود نادیدنی به نام خدا را وسط بکشند، تا بتوانند بر بقیه مردم معاصرشان غالب بشوند، یا به این عنوان برای آیندگان درختی بکارند.
نتیجه تحقیقات من در منابع مختلف دینی و به ویژه منابع اسلامی نشان می دهد که اصل فتنه در ادیان است، من چندین منبع از منابع اسلام پیدا کردم و این ها را در کتاب های اخیر خودم جمع آوری نمودم، یک امر طبیعی است که انسان برای پیشبرد اهداف و اموراتش، زبان به تهدید بگشاید، یا هوادار جمع کند و با آنها مانور بدهد. و به همین صورت بود که این تهدید ها را بردند در فاز خدای نادیدنی، که بهشت و جهنم دارد، می بیند، می شنود و امر و نهی می کند، و این گونه شد که سلطه بر بشر از ده ها هزار سال قبل به نام معنویات و الهیات آغاز شد بدون این که این مذاهب آسمانی در اعصار مختلف، به ویژه در زمینه معرفی خداوند و شناخت خداوند خدمتی به مردم کنند.
در اینکه گیتی یک آفریدگار دارد، هیچ شکی نیست، ولی حقیقت آن آفریدگار، با این خدایی که از زمان آدم تاکنون به واسطه ادیان گوناگون مطرح شده است، اصلاً مطابقت ندارد و نمی توان آن را پذیرفت.
خدایی که ما از ادیان تحویل گرفتیم، خدای کوچک و حقیری است که، تنها در کره زمین امر و نهی می کند و کارایی و مدیریت دارد، در حالی که هستی آنقدر بزرگ است که کره زمین در آن گم شده است.
سپس جنایتکاران آمدند و به نام همین خدا و ادیانی که آنها را به آسمان نسبت دادند، این همه جنایات را روی زمین انجام دادند، یا تحت عنوان جهاد یا انتقال فرهنگ یا صادرات عقاید فتنه ها برپا ساختند، اکنون هم می بینیم که به نام ادیان جنایت می شود و نامش را خدمت به خدا می گذارند.
لذا به نام این خدا ترور و آدم کشی می شود، و خلق را شکنجه می کنند و اسمش را می گذارند خدمت به خداوند، يا ثواب و قربة الی الله، هر چه بدبختی و بیچارگی برای ملت ها است، در همه اعصار به نام خدا تمامش کردند، چون می دانند که خدا تنها نام و موضعی است که دست کسی به او نمی رسد که مورد پرسش قرار بگیرد! این هم برنامه خوبی برای همه ادیان است! می گویند: خدای آسمان! وقتی که گفت: آسمان، دیگر دستت کوتاه است و مشکل سر همین است صاحبان ادیان هر چه خواستند با مردم کردند، از نظر اقتصادی آن ها را استثمار کردند، از نظر امنیتی آن ها را به صلابه کشاندند، فرق نمی کند، در شرق، غرب، خاورمیانه، در اسلام، مسیحیت، یهود و در زرتشت. تاریخ ثبت شده از همه ادیان، برای ما گزارش های مهم و غیر قابل انکاری آورده، که همه سران ادیان جنایت های بسیاری بر بشر مرتکب شدند تحت عنوان خلق شرایع و مناسک و همه را اعتراف دادند، نشان دادند و فِلِش زنی کردند به سمت خدا، هر کس هر گونه که خواست به نام این خدا، خدای نامحسوس، نامرئی، هر کاری می خواهد بکند، کسی هم جرئت ندارد حرف بزند، فورا با تکفیر و اتهام محاربه مواجه می شود.
ما حرکتمان بر اساس این است که باید عبور کنیم از همه ادیان و مذاهب و راه را پی بگیریم
ما هرگونه دخالت های خشونت آمیز را به نام ادیان در هر کجای جهان محکوم می کنیم، تاریخ گذشته را که یادآور ظلم و ستم و استعمار و استثمار بوده به نام ادیان که نسبت به خدا بوده، نسبت را می رساندند به خدا، امروز محکوم می کنیم، هرچند مربوط به دهها هزارسال قبل باشد.
ما معتقدیم که حتی روزگار جدایی دیانت از سیاست گذشته، یعنی مال دیروز بود، امروز زمانی است که ما باید خود ادیان را لایروبی کنیم که اصلاً این ها وصل به خدا نبودند، وصل به آن جایگاه عظیم و بزرگی که به عنوان فرمانروای آفرینش مطرح می شده نبودند، ما دیدمان نسبت به پروردگار فراتر از آن است که تاکنون ادیان آورده اند، و سیاست را هم سیاست درستی نمی بینیم، ما هم به ادیان اعتراض داریم هم به سیاسیون، سیاست جهانی همیشه در جهت استثمار ملت ها بوده، ما از تاریخ، هیچ گزارش خوشی نداریم، ما از تقویم بشر، هیچ کارنامه زیبایی نداریم، ما از سیاست هم عبور کرده ایم، سیاست جهانی در هر عصری، مبتنی بر انهدام ضعفا بوده، در هر جا که شما نظام طبقاتی می بینید، آنجا سیاست شیطانی است، مکرآمیز است، سیاست درست آن است که همه اهل زمین (این هفت میلیارد) دارا باشند، از منابع زمینی هم، برخوردار باشند، در بهداشت و سلامت و درمان، یکسان باشند، فقیری در عالم نباشد، گرسنه ای نباشد، دردمندی نباشد، وقتی که هست ما آن را از چشم هم الهیون می بینیم، هم سیاسیون، ما هر دو را رد می کنیم و جایگاه سومی را انتخاب کردیم که آن، عبور از سیاست و دیانت است.
با سپاس از توجه شما گراميان
پاينده ايران
ششم اوت 2018 پاریس
---------------------------------
درود بر شما حاضرین عزیز و گرامی / خوشحالم که در جمع شما هستم.
درود می فرستم به روان دکتر بختیار و دیگر آزادمردانی که جان خود را برای دفاع از میهن در برابر اهریمن جمهوری اسلامی و حامیانش فدا کردند
یادش گرامی باد که عاشق ایران بود، در بیان و گفتار، بی پرده و رو راست، در کردار، عمل گرا و در پندار، نیک اندیش و دوراندیش بود. او در همان 37 روز دوران صدارت خویش، به اندازه 37 سال درهم شکست و از نزدیک ترین دوستان خود که در آن هنگامه حساس تبدیل به رقیب نادان شده بودند تا دشمنان مذهبی و مکتبی خود آسیب فراوان دید؛ حتي نظامیانی که سالیان متمادی از سفره میهن و مردم بهره گرفته بودند، به ناگاه به فرمانده خود و دولت قانونی کشور پشت کردند و اعلام بی طرفی نمودند تا راه برای اهریمن هموار شود و انیران بر ایران ما چیره گردد.
هر چند او تنها ماند، ولی هرگز آلوده سیاست بازی همرزمان پیشین خود نشد و از همین روی مورد خشم و نیرنگ کسانی قرار گرفت که به گمان خود راه رسیدن به قدرت را از نعلین و عمامه طلب می کردند.
او با قدرت و شجاعت خود در راه مبارزه با دیکتاتوری مذهبی لحظه ای از پای ننشست تا اینکه خونش را در همین راه ریختند و یک مبارز نستوه و خستگی ناپذیر را از مردم ایران گرفتند. اكنون این پرسش پيش مي آيد كه آیا دلواپسی مرحوم بختیار در دوران ٣٧ روزه دولتش، جلوگیری از تشكیل دیكتاتوری مذهبی و حكومت ملاتاریا بود یا بررسی حوادث مرداد ٣٢؟ و آیا در این روزهایی كه هموطنان ما در خون و آتش به سر می برند و جانشان را در راه نجات میهن و رسیدن به آزادی فدا می كنند، وظیفه ما همراهی و حمایت از آنان و رساندن صدایشان به جهانیان است یا بازگو كردن كینه های دیرینه و واكاوی تاریخ، كه مرداد ٣٢ كودتا بود یا قیام؟
آیا زمان آن نرسیده است كه به جای اینكه از گذشته و تجربیات تلخ و شیرینش، مسندی بسازیم برای محاكمه یكدیگر، سكویی بسازیم برای باهم شدن و ساختن طرحی نو برای نجات میهن عزیزمان از یوغ اهریمن پلید جنایتكار؟
من اینجا به نمایندگی از سوی یک مبارز خستگی ناپذیر دیگر شرکت می کنم کسی که از بعد از پیروزی انقلاب ننگین اسلامی، لحظه ای از مبارزه در سنگرهای اعتقادی، فرهنگی، سیاسی دست برنداشته است، بروجردی که در گذشته یک آیت الله و رهبر دینی بود و اجدادش همگی رهبران مذهبی شیعه بودند، اما برای اعتقاد راسخش به لزوم برپایی یک حکومت سکولار در ایران مبارزه کرد و هزینه های زیادی را متحمل شد. و پس از تحمل یازده سال حبس و شکنجه، اکنون نوزده ماه است که در شرایط حصر خانگی به سر می برد. ایشان ضمن ارسال درود و آروزی سلامتی برای شما عزیزان و احترام به روان و شخصیت منحصر به فرد دکتر بختیار که به درستی خطر حکومت دینی را گوشزد می کرد، ابراز می دارد:
گرفتاری اهل زمین از زمانی شروع شد که قدرت های فکری، سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، سعی کردند تا مدیریت جامعه را به دست بگیرند. ولی قاعدتاً، خیلی ها زیر بار نمی رفتند، چون همه انسان ها عقل دارند و اکثر مردم از درجاتی از علم و دانش برخوردار هستند، پس قدرت طلبان مجبور شدند که دست به دامن ماوراء بشوند و پای یک موجود نادیدنی به نام خدا را وسط بکشند، تا بتوانند بر بقیه مردم معاصرشان غالب بشوند، یا به این عنوان برای آیندگان درختی بکارند.
نتیجه تحقیقات من در منابع مختلف دینی و به ویژه منابع اسلامی نشان می دهد که اصل فتنه در ادیان است، من چندین منبع از منابع اسلام پیدا کردم و این ها را در کتاب های اخیر خودم جمع آوری نمودم، یک امر طبیعی است که انسان برای پیشبرد اهداف و اموراتش، زبان به تهدید بگشاید، یا هوادار جمع کند و با آنها مانور بدهد. و به همین صورت بود که این تهدید ها را بردند در فاز خدای نادیدنی، که بهشت و جهنم دارد، می بیند، می شنود و امر و نهی می کند، و این گونه شد که سلطه بر بشر از ده ها هزار سال قبل به نام معنویات و الهیات آغاز شد بدون این که این مذاهب آسمانی در اعصار مختلف، به ویژه در زمینه معرفی خداوند و شناخت خداوند خدمتی به مردم کنند.
در اینکه گیتی یک آفریدگار دارد، هیچ شکی نیست، ولی حقیقت آن آفریدگار، با این خدایی که از زمان آدم تاکنون به واسطه ادیان گوناگون مطرح شده است، اصلاً مطابقت ندارد و نمی توان آن را پذیرفت.
خدایی که ما از ادیان تحویل گرفتیم، خدای کوچک و حقیری است که، تنها در کره زمین امر و نهی می کند و کارایی و مدیریت دارد، در حالی که هستی آنقدر بزرگ است که کره زمین در آن گم شده است.
سپس جنایتکاران آمدند و به نام همین خدا و ادیانی که آنها را به آسمان نسبت دادند، این همه جنایات را روی زمین انجام دادند، یا تحت عنوان جهاد یا انتقال فرهنگ یا صادرات عقاید فتنه ها برپا ساختند، اکنون هم می بینیم که به نام ادیان جنایت می شود و نامش را خدمت به خدا می گذارند.
لذا به نام این خدا ترور و آدم کشی می شود، و خلق را شکنجه می کنند و اسمش را می گذارند خدمت به خداوند، يا ثواب و قربة الی الله، هر چه بدبختی و بیچارگی برای ملت ها است، در همه اعصار به نام خدا تمامش کردند، چون می دانند که خدا تنها نام و موضعی است که دست کسی به او نمی رسد که مورد پرسش قرار بگیرد! این هم برنامه خوبی برای همه ادیان است! می گویند: خدای آسمان! وقتی که گفت: آسمان، دیگر دستت کوتاه است و مشکل سر همین است صاحبان ادیان هر چه خواستند با مردم کردند، از نظر اقتصادی آن ها را استثمار کردند، از نظر امنیتی آن ها را به صلابه کشاندند، فرق نمی کند، در شرق، غرب، خاورمیانه، در اسلام، مسیحیت، یهود و در زرتشت. تاریخ ثبت شده از همه ادیان، برای ما گزارش های مهم و غیر قابل انکاری آورده، که همه سران ادیان جنایت های بسیاری بر بشر مرتکب شدند تحت عنوان خلق شرایع و مناسک و همه را اعتراف دادند، نشان دادند و فِلِش زنی کردند به سمت خدا، هر کس هر گونه که خواست به نام این خدا، خدای نامحسوس، نامرئی، هر کاری می خواهد بکند، کسی هم جرئت ندارد حرف بزند، فورا با تکفیر و اتهام محاربه مواجه می شود.
ما حرکتمان بر اساس این است که باید عبور کنیم از همه ادیان و مذاهب و راه را پی بگیریم
ما هرگونه دخالت های خشونت آمیز را به نام ادیان در هر کجای جهان محکوم می کنیم، تاریخ گذشته را که یادآور ظلم و ستم و استعمار و استثمار بوده به نام ادیان که نسبت به خدا بوده، نسبت را می رساندند به خدا، امروز محکوم می کنیم، هرچند مربوط به دهها هزارسال قبل باشد.
ما معتقدیم که حتی روزگار جدایی دیانت از سیاست گذشته، یعنی مال دیروز بود، امروز زمانی است که ما باید خود ادیان را لایروبی کنیم که اصلاً این ها وصل به خدا نبودند، وصل به آن جایگاه عظیم و بزرگی که به عنوان فرمانروای آفرینش مطرح می شده نبودند، ما دیدمان نسبت به پروردگار فراتر از آن است که تاکنون ادیان آورده اند، و سیاست را هم سیاست درستی نمی بینیم، ما هم به ادیان اعتراض داریم هم به سیاسیون، سیاست جهانی همیشه در جهت استثمار ملت ها بوده، ما از تاریخ، هیچ گزارش خوشی نداریم، ما از تقویم بشر، هیچ کارنامه زیبایی نداریم، ما از سیاست هم عبور کرده ایم، سیاست جهانی در هر عصری، مبتنی بر انهدام ضعفا بوده، در هر جا که شما نظام طبقاتی می بینید، آنجا سیاست شیطانی است، مکرآمیز است، سیاست درست آن است که همه اهل زمین (این هفت میلیارد) دارا باشند، از منابع زمینی هم، برخوردار باشند، در بهداشت و سلامت و درمان، یکسان باشند، فقیری در عالم نباشد، گرسنه ای نباشد، دردمندی نباشد، وقتی که هست ما آن را از چشم هم الهیون می بینیم، هم سیاسیون، ما هر دو را رد می کنیم و جایگاه سومی را انتخاب کردیم که آن، عبور از سیاست و دیانت است.
با سپاس از توجه شما گراميان
پاينده ايران
ششم اوت 2018 پاریس
۸ نظر:
چند دهه پیش هنگامی که یک تار موی سفید نداشت در حوالی خیایان خاوران فکرکنم سمت منصور در مقابل نیروهای انتظامی ایستاده بود و با اینکه انها برای بازداشت او امده بودند در میان هوادارانش خطاب به ماموران فریاد میزید خجالت بکشید ای حامیان یزید ابن معاویه ... و بعد رفتار ماموران را به پیروی از خامنه ای نسبت میداد و بر سر خامنه ای نیز فریاد میکشید و از او بعنوان حاکم ظالم و معاویه و نظائر ان نام میبرد . العرض اینکه در جوانی از دل و جرات برخوردار بود و من جند دقیقه ای از نزدیک شاهدش بوده ام . وقتی عکس اورا با موی سفید دیدم یاد ان ایام افتادم و اینکه عجب چرخشی دارد این روزگار .
به نظر من مقاومت به عقیده نیست بلکه به ذات است . شاید شنیدن این حرف از زبان کسی که امروز مذهبی نیست تعجب اور باشد اما دریافته ام که مقاومت ذاتی است و به ایده الوژی هیچ ربطی ندارد . در طول تاریخ بسیار افراد مرتجعی بوده اند که زیر شکنجه کم نیاورده اند و بسیار افراد مترقی بوده اند که از خود مقاومت جانانه برجای گذاشته ان و عکس ان هم صادق است . مقاوما به همه چیز مربوط میشود جز عقیده و ایده الوژی اکتسابی و در گفته خود شکی ندارم چون درباره ان فکر کرده ام .
فیزیولوژی انسان و ذات انسان در مقاومت نقش داره . افرادی هستند که در مقابل شکنجه از نوع خفگی کم میاورند عده ای در مقابل درد کف پا و کابل و عده ای در مقابل فحاشی و توپ و تشر بازجو و عده ای هیچکدام رویش اثر ندارد .
ما در ایران هزاران تواب داشتیم و در مقابل هزاران نفر بالای دار رفتند و اگرچه بسیاری کم اوزده بودند اما اعدام هم شدند . بررسی این مسئله بسیار پیچیده و حساس است . نبایستی زرپ روی کسی مارک بچسبانیم . مقاومت یک موضوع فیزیولوژیکی است و ذات ادمی و به ایده الوژی هیچ خط و ربطی ندارد . یک مثال بزنم :
شخصی از گروه داعش را که قصد انفجار جلیقه خودرا داشته بسرعت شناسایی و توسط پلیس دستگیر میشود ( یعنی کاندید عملیات انتحاری بوده ) یکروز بعد از دستگیری با دوتا کشیده و لگد چنان زار زار گریه میکرد و اظهار پشیمانی که بیا و ببین ! چطوریه که طرف اومده خودشو با بقیه ببره روهوا ولی بعداز دستگیری به گوه خوردن افتاده ؟! تین تناقض چجوری حل میشه ؟
الغرض در فرهنگ جنبش انقلابی ایران هیچوقت روی این موضوع کار علمی صورت نگرفته ولی یکی دوتا خاطره از بزرگانی خواندم که متوجه شدم بزرگان این موضوع را بهتر درک میکنن تا کوچکترهای اهل شعر و شعار و جاروجنجال ! میگن حنیف یکبار به کسی در زندان گفته بوده که فلانی اگر لو داده خائن نیست چون فقط کم اورده و کم اوردن با خیانت فرق داره و یکبارهم در جایی خواتدم که اقای حقشناس از موسسین اولیه محاهدین و همدوره و هم دانشکده ای و دوست حنیف نوشته بود یک لحظه کم اوردن نمیتونه ارزش سالها مبارزه را مخدوش کنه و دلایلشو باید ردک کرد و نظائر ان ...
بگذاریم ... متم معتقدم انهایی که در خارج و در محیط امن اروپا هستند با انهایی که در داخل و هران در معرض بازداشت و شکنجه هستند نمیتونن تعریف یکسانی از مقاومت بدهند .
مقاومت اصولا ماجرای بغایت پیچیده ای است اما پر افتخار . خیلی ها در زندات کم اوردن اما دوباره خودشونو پیدا کردن ... مقاومت ایده الوژیک نیست و دقیقا ذاتی است . اکتسابی نیست .
خاکزاد
خاکزاد تو خوب بود آخوند میشدی. هم خیلی حرف میزنی و هم روضه خوب میخونی. گاهی سکوت از پر حرفی خیلی قشنگتره... بگرد دنبال کار وگرنه آخوندها هم پرحرفی و روضه خونی بلدن. اگر هم چی ی در چنته داری لااقل مقاله ش کن بزار روی صفحه. خاکزاد تو همین بهمن و حیدر حنیف نیستی؟ خیلی وقته بهت مشکوکم. بگذریم. از من و ما گفتن بقیه ش را خود دانی. 514
سلام
اقای 514
هیچکی تو روضه خونی و حرافی چندساعته به رهبر عقیدتی نمیرسه . از اب نخوردن اسب ابولفضل بگیر تا تفسیر قران و تفسیر سوره مریم و بقره !
ضمنا من هیچکس نیستم ! خودمم ! تو همه چیز هستی جز خودت ! خوش گلدیم بابا .
خاکزاد خاکزاد خاکزاد
این متن در جواب خانم موذن زاده در فیسبوک آمده است که جهت اطلاع خوانندگان محترم سایت دریچه زرد ارائه میشود.
البرز هرازی
خانم مریم موذن زاده محترم، چرا تمام واقعیت را نمیگوئید؟ اینطور که به اطلاع اینجانب رسیده، به شما گفته شده، پیام آقای «آیت الله بروجردی» گرفتار در زندان جمهوری اسلامی را هرچه زودتر قبل از تاریخ برگذاری مراسم ارسال نمائید، که تا آخرین لحظات شروع مراسم چنین پیامی در اختیار برگذارکنندگان نبوده است، علیرغم اینکه روز قبل در پاریس نمایندگان نهضت مقاومت را ملاقات کرده اید پیام را در اختیار آنها قرار نداده اید. در روز ششم اوت نیز جنابعالی 35 دقیقه پس از شروع مراسم در آن حضور پیدا کرده اید. پیام "ایشان" نیز محتوی نظریات توهین آمیز به اعتقادات مذهبی مردم بوده است و از آنجایی که نهضت مقاومت ملی ایران سازمانی لائیک و مخالف دخالت دین در امور سیاسی، اجتماعی و اداره ی کشور میباشد، به همین اندازه نیز خود را وارد بحث مذهب نکرده و نخواهد کرد. در ضمن در آن متن کذایی نیز تردید در کودتای ننگین 28 مرداد علیه قانون اساسی مشروطه و نخست وزیر قانونی آن دکتر محمد مصدق مطرح شده بود که گویای هدف پیام دهندگان از عدم ارسال متن نوشته حداقل چند روز قبل از برگذاری مراسم از روی چه نیتی بوده است. به همین دلیل نهضت مقاومت ملی ایران به کسانی که هدف توهین به اعتقادات ملت ایران و ادیان مختلف را داشته و ملت را تقسیم بندی مذهبی کرده، وارد بحث این مذهب و یا آن مذهب میشوند، تریبون خودرا در اختیار آنها قرار نخواهد داد. در ضمن نام سخنرانان در اطلاعیه های مختلف به اطلاع عموم رسیده است و در میان برگذاری مراسم با شلوغ کردن، هوچیگری و تهمت سانسور زدن لیست سخنرانان تغییر نخواهد کرد. مطمئن هستم که آقای آیت الله بروجردی از آن جایگاهی که دارند و از بند زندان نمیتوانند چنین پیامی علیه دین و آئین ملت داده باشند. در ضمن در تمام دنیا طبق اصول دمکراتیک اگر شخصیت هایی، سازمانهایی و یا گروهایی معتبر تصمیم به دادن پیام دارند، قبلا آن پیام را به آدرس آن سازمان و یا گروه ارسال داشته و توسط تیم برگذار کننده ی مراسم قرائت خواهد شد، نه اینکه شما خودتان بنام ایشان پیام بنویسید و دنبال پیام تان خودرا در لیست سخنران فرض نموده هدف سخنرانی داشته باشید. چنین قرار و مداری نمیتوان با یک سازمان سیاسی گذاشت که اصول سیاسی و تشکیلاتی آن برای همگان روشن است و میرث دار مشروطه میباشد که در تاریخ حیات سیاسی خود باج به هیچ دولتی و سازمانی و گروهی نداده است چه برسد به هوچیگران بی هویتی که اهداف دیگری را در سر دارند و نه رسیدن کشور عزیزمان ایران به حاکمیت ملی و حکومت قانون. از روز اول استقرار حکومت مشروطه تاکنون هیچیک از مشروطه خواهان اصیل مرعوب تهدید و تهمت نشده اند و در آینده نیز چنین خواهد بود. مستبدان و خودفروختگان با سه کودتا بکمک بیگانگان علیه حاکمیت ملت ایران در کشور توانسته اند دیکتاتوری را بر کشور و ملت تحمیل کنند. اولین کودتا بسال 1299 و دومین بسال 1332 و آخرین کودتا عیله نظام مشروطه و دولت و حکومت قانونی دکتر شاپور بختیار برای استقرار حکومت مشروعه ی فضل الله نوری به رهبری آخوندی جنایتکار بنام خمینی بوده است. خانم مریم موذن زاده ی محترم اگر به دنبال حقیقت هستید باید تمام جزئیات را با مردم درمیان بگذارید که مورد قضاوت افکار عمومی قرار بگیرد.
این متن در جواب خانم موذن زاده در فیسبوک آمده است که جهت اطلاع خوانندگان محترم سایت دریچه زرد ارائه میشود.
البرز هرازی
خانم مریم موذن زاده محترم، چرا تمام واقعیت را نمیگوئید؟ اینطور که به اطلاع اینجانب رسیده، به شما گفته شده، پیام آقای «آیت الله بروجردی» گرفتار در زندان جمهوری اسلامی را هرچه زودتر قبل از تاریخ برگذاری مراسم ارسال نمائید، که تا آخرین لحظات شروع مراسم چنین پیامی در اختیار برگذارکنندگان نبوده است، علیرغم اینکه روز قبل در پاریس نمایندگان نهضت مقاومت را ملاقات کرده اید پیام را در اختیار آنها قرار نداده اید. در روز ششم اوت نیز جنابعالی 35 دقیقه پس از شروع مراسم در آن حضور پیدا کرده اید. پیام "ایشان" نیز محتوی نظریات توهین آمیز به اعتقادات مذهبی مردم بوده است و از آنجایی که نهضت مقاومت ملی ایران سازمانی لائیک و مخالف دخالت دین در امور سیاسی، اجتماعی و اداره ی کشور میباشد، به همین اندازه نیز خود را وارد بحث مذهب نکرده و نخواهد کرد. در ضمن در آن متن کذایی نیز تردید در کودتای ننگین 28 مرداد علیه قانون اساسی مشروطه و نخست وزیر قانونی آن دکتر محمد مصدق مطرح شده بود که گویای هدف پیام دهندگان از عدم ارسال متن نوشته حداقل چند روز قبل از برگذاری مراسم از روی چه نیتی بوده است. به همین دلیل نهضت مقاومت ملی ایران به کسانی که هدف توهین به اعتقادات ملت ایران و ادیان مختلف را داشته و ملت را تقسیم بندی مذهبی کرده، وارد بحث این مذهب و یا آن مذهب میشوند، تریبون خودرا در اختیار آنها قرار نخواهد داد. در ضمن نام سخنرانان در اطلاعیه های مختلف به اطلاع عموم رسیده است و در میان برگذاری مراسم با شلوغ کردن، هوچیگری و تهمت سانسور زدن لیست سخنرانان تغییر نخواهد کرد. مطمئن هستم که آقای آیت الله بروجردی از آن جایگاهی که دارند و از بند زندان نمیتوانند چنین پیامی علیه دین و آئین ملت داده باشند. در ضمن در تمام دنیا طبق اصول دمکراتیک اگر شخصیت هایی، سازمانهایی و یا گروهایی معتبر تصمیم به دادن پیام دارند، قبلا آن پیام را به آدرس آن سازمان و یا گروه ارسال داشته و توسط تیم برگذار کننده ی مراسم قرائت خواهد شد، نه اینکه شما خودتان بنام ایشان پیام بنویسید و دنبال پیام تان خودرا در لیست سخنران فرض نموده هدف سخنرانی داشته باشید. چنین قرار و مداری نمیتوان با یک سازمان سیاسی گذاشت که اصول سیاسی و تشکیلاتی آن برای همگان روشن است و میرث دار مشروطه میباشد که در تاریخ حیات سیاسی خود باج به هیچ دولتی و سازمانی و گروهی نداده است چه برسد به هوچیگران بی هویتی که اهداف دیگری را در سر دارند و نه رسیدن کشور عزیزمان ایران به حاکمیت ملی و حکومت قانون. از روز اول استقرار حکومت مشروطه تاکنون هیچیک از مشروطه خواهان اصیل مرعوب تهدید و تهمت نشده اند و در آینده نیز چنین خواهد بود. مستبدان و خودفروختگان با سه کودتا بکمک بیگانگان علیه حاکمیت ملت ایران در کشور توانسته اند دیکتاتوری را بر کشور و ملت تحمیل کنند. اولین کودتا بسال 1299 و دومین بسال 1332 و آخرین کودتا عیله نظام مشروطه و دولت و حکومت قانونی دکتر شاپور بختیار برای استقرار حکومت مشروعه ی فضل الله نوری به رهبری آخوندی جنایتکار بنام خمینی بوده است. خانم مریم موذن زاده ی محترم اگر به دنبال حقیقت هستید باید تمام جزئیات را با مردم درمیان بگذارید که مورد قضاوت افکار عمومی قرار بگیرد.
چه نیروی مرموزی و چه اخلاق عجیب و غریب در درون روشنفکران مترقی وجود داره که ته دلشون با برنامه رضا پهلویه اما از طرح و حمایت ان اجتناب میکنن ؟ چرا ؟ از چی خجالت میکشن ؟ از اینکه روزی روزگاری مرگ بر شاه گفتن ؟ از انگ و وصله برخی سازمانها ؟ مگه این سازمانها کیا هستن ؟
عده ای شون که روزی روزگاری خمینی را تایید میکردن و میزاشتن روی سرشون !از انگ و وصله اینها میترسین ؟ از انگ و صله و اتهام و جو سازی مشتی مزدور میترسید ؟
از انگ و وصله افرادی میترسید که رهبر بزدل شون تو سوراخ موشه ؟ از چی میترسین ؟ نکنه از خودتون میترسین ؟ رضا پهلوی تنها الترناتیو غیر وابسته ای است که سرش به تنش میارزه و در قلب مردم حضورداره .
ونداد
ارسال یک نظر