در سوگ نوید افکاری
مازیار ایزد پناه
آفتاب است و آسمان آبی
روز زیبایی ست
و من می گریم
*************
نه اشک نه سرود و نه دعا
برای قهرمانی که جنگید
با تنها سلاحش که فریادش بود
و چون باد گذشت
بر فراز دار
از فراز بیست و شش بهار
و از فراز مرگ که شرمگین از آستان او گذشت
*********
نام ترا بر قلب ها یمان می نهیم
و نقش ترا بردیوارهای شهر می کوبیم
شب پریشان که با ریش سیاه آشفته اش آمده بود
تا ترس در دلها افکند
امروز از نام تو
از تصویر تو بخود می لرزد
که نام تو نفی اوست
************
در سحرگاه تلح انتهای تابستان
همه جا رنگ ماتم داشت
در واپسین دم
و تو قهرمان زیبا چون ستاره ای
در باد گذشتی
با تنها سلاحت که فریاد تو بود
آزادی را نوید دادی
و بالای دار شدی
با بدرودی به آفتاب
و به زندگی
***********
تو باز خواهی گشت
در فردایی که
در پایکوبی و دست افشانی دخترکان
در گلهای سرخ دست نوعروسان
و در گامهای پیروزمند جوانان
آزادی و عدالت
به ایران باز خواهد گشت
و نام تو نوید آن فرداست
که آزادی را دیوانه وار دوست می داشتی
و برایش جان دادی
**********
آفتاب است و آسمان آبی
روز زیبایی ست
و من می گریم
مازیار ایزدپناه 12 سپتامبر 2020
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر