در طول تهیه این گزارش با کاوه موسوی و دفتر حقوقی McCUE & Partners LLP که در کمپین جمع آوری کمک مالی از طرف موسوی معرفی شده است تماس گرفتیم و سوالات خود را با ایشان مطرح کردیم. موسوی ابتدا با پرخاشگری و افترا از پاسخگویی امتناع کرد اما با پیگیری به برخی از سوالات ما پاسخ داد. دفتر حقوقی McCue نیز پاسخی را برای ما ارسال کرد که می توانید در ادامه این گزارش آن را بخوانید.
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
۱۴۰۰ شهریور ۳, چهارشنبه
حضور کاوه موسوی با عنوان نادرست “قاضی دادگاه لاهه” در رسانه ها. درباره کاوه موسوی چه می دانیم؟
نام کاوه موسوی در بسیاری از رسانه های فارسی زبان با عناوین مختلف از
جمله “وکیل”، “استاد دانشگاه آکسفورد”، “قاضی دادگاه بین المللی لاهه”،
“اقتصاددان”، “استاد حقوق بشر” و “دکتر” ذکر می شود. اما نظرات بی پروا،
قطع به یقین و در برخی موارد کاملا ضد و نقیض موسوی در خصوص مسائل حقوقی
(که پرداختن به آنها خارج از حیطه این گزارش است)، باعث شد تا تحقیقات
جامعی را در مورد ایشان انجام دهیم.
"ادامه مطلب قاضی دادگاه لاهه"
"ادامه مطلب قاضی دادگاه لاهه"
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
ما دوتا کاوه داریم یگی کاوه اهنگر یکیم کاوه موسوی . مرد بزرگیه دشمن زیاد داره ولی شرف داره همینکه بزرگترین قربانیای این حکومت یعنی مجاهدین با احترام ازش میگن یعنی شرف داره شماها برین کشکنونو بسابین
آقا کریم. سلام ما از دور به شما، به اصفهان، به سی و سه پل و منار جُم جُم.
البته کاوه دوتا نیست، بازهم هست. یکی اش هم ماست بند محل مابود که ماست خیکی میزد که نگو. باید یه هفته پیشترش سفارش میدادی. اعجوبه ای بود. آهنگر محله ما آقا یوسف بود. اگه این یکی اسمش کاوه بود بد نمی شد : کاوه آهنگر.
تا اونجا که من دیدم، قصد این فرد مطرح کردن خودشه و بیش از ارزشی که نداره نباید بهش بها داد. اینکه مجاهدین ازش تعریف کردن هم نه تبلیغ که باعث بی آبرویی است. دوهفته پیش اون خرسندی به مجاهدین توپید که "... از من حمایت نکنید ...". خلاصه "... بابا ما آبرو و حیثیت داریم، بوی گند میدین خودتونو به من نمالید...".
ایرج مصداقی پاسخ اش را نداد و بسیار کار خوبی کرد. نباید میامد از اون بالا با بچه ها خاک بازی و تیله بازی کنه.
راستی یه کاوه دیگه هم بود دوران مدرسه که اون ته کلاس همیشه با اصغر چغل زیر میز بیست و یک میزد اونم با کتاب تعلیمات دینی ! صفحه های کتاب زوج و فرد داره. سمت فردش رو میگرفت یه باره یکی اش رو شانسی یه کم بالا میاورد میشد سه، بعد هفت و ... تا جمعش بشه یا نشه بیست و یک.این کاوه موسوی قیافه اش به نظرم آشنا نمیاد. فکر نمی کنم همون رفیق جون جونی اصغر چغل باشه.ایشون پسر سناتور بوده. سناتور چیکار داشت بیاد تو محله ما.
بازهم بود ولی ... باید برم سرکار، کرایه خونه از آسمون نمی افته. بقیه ماجراهای کاوه و اصغر چغل در شماره آینده.
سوال مهم و جدی این است که:
این اطلاعات از سالها قبل در اینترنت موجود بود و حتی موارد مربوط به کلاهبرادری و قرار زندان آقای موسوی در سال 2011.
آیا بهتر نبود این موارد در رابطه با آقای موسوی هم در نظر گرفته میشد تا فردی که رفتارش نه همانند یک وکیل بلکه مثل یک لات چاله میدانی است، در این پرونده بی دلیل نام و پا نگیرد که امروز اینگونه لنگ و لگد بزند.
هر چند که این رفتار آقای موسوی تاثیر جدی روی پرونده نوری ندارد و فقط خودش را بی آبرو کرده، ولی حداقل برای مدتی هزاران مجله زردی را بدنبال خودش می کشد و فضای خبری به نفغ مبارزه را تخطئه میکند.
۵ شهریور ۲۵۸۰ ايرانى ۲۷ اوت ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس
هم میهن گرامی محمود آقای گل.
انتقادت بسیار بجاست. این از کم کاری ماست. اگر این دانسته ها نبود میشد گفت که نمی دانستیم. ماستمالی کار درستی نیست، کم کاری شده.
این چیزی که درباره ی "...لات چاله میدون ..." نوشتی، کمی منو قلقلک میده.بی انصافی است. اینها اسم شان بد در رفته، اما بچه های پایین شهر خیلی با وفان. من خودم یکی در دورانی که دربدر بودم و زیر دستگیری، اگه همین بچه های باوفای پایین شهر نبودن، کارم تمام بود و من تنها کسی نبودم که اینها از زیرتیغ بدر بردن و نجات دادن.اینها بدلیل فقرفرهنگی،پوسته ای از لمپنیسم ررو با خودشون یدک می کشن. بدلیل شدیدا مذهبی بودن هم خیلی خرافی اند. اما این پوسته رو که ورداری، زیرش خیلی بزرگوارند.با تمام فقری که اینجاها هست، یه جور شوالیه گری و جوانمردی ایرانی مخلوط شده با بی فرهنگی توشون هست که با ارزشه بدون فرموش کردن نقاط منفی.رفیق شون رو لو نمیدن. آقای مسعود نقره کار روی اینها خیلی کار کرده
جمله ای که ایرج مصداقی دیروز در دادگاه گفت تو مخ من حک شد : "...نمیخوام فراموش کنم...".
من جونم رو به اینها مدیونم و ...نمیخوام فراموش کنم...
نمونه بارز این بچه های پایین شهر تختی بود که بچه دروازه غار بود. اینها بدلیل همان کمبود ها شکنندگی های خودشان را هم دارند،آلت دست میشن. توان هضم دنیای نو را ندارند. همین ها بود که تختی رو به خودکشی کشاند. پاک و صاف و ساده چون بلور ... و شکننده.
حالا که به گذشته نگاه میکنم، می بینم که نسل ما بجای سراب هپروتی مبارزه مسلحانه، باید به این جا ها میرفتیم. کلاس سواد آموزی شبانه یا آخر هفته داوطلبانه میگذاشتیم. دوساعت در هفته آموزش سواد آموزی، ریاضیات، انگلیسی کافی بود. نتیجه اش بعد از بیست سال بیرون میامد. ما میخواستیم مردم پایین شهر رو سیاسی کنیم، خودمون دهشاهی سواد سیاسی نداشتیم. بجای مخ خوری، باید به مردم آموزش پایه ای داد، خودشون راهشون رو پیدا می کنند. ما لله ی مردم نیستیم و نه آقا و سرورشان.
در آینده هم باید نقطه تمرکز حاکمیت، بسط فرهنگ درنقاطی چون روستاهای بلوچستان، کردستان و نیز پاقاپق و چاله میدون باشه. اینها آدمهای بدی نیستند. خیلی باوفان. سگ اون بچه های باوفای چاله میدون می ارزه به "... خیلی ها ...(بلانسبت شما منظورم اون ... فلانی ... است)
پیروز باشی هم میهن عزیزم.
عالمزاده گرامی سپاس از نکته ای که متذکر شدید.
هر چند لمپنیزم یک واقعیت و اساسا ضداجتماعی در جهت منافع چپاولگران و ضدبشرهاست، اما درست می فرمائید شاید بهتر بود موضوع را به طبقه خاصی مربوط نمیکردم و از همان واژه درست تر لمپن استفاده میکردم.
ولی مشکل جامعه مبارزاتی و روشنفکری ما کمی فراتر از اینهاست. مشکل حذف همه دیگرانی است که ما با بخشی از نظر و نگاه نظر آنها موافق نیستیم. در همین پرونده اگر توجه شود کسی که حدودا ده سال قبل یقه آقای موسوی را گرفته و او را به دیوار چسبانده خانم ها شادی صدر و شادی امین بوده اند. هر چند با شخصیت فرصت طلبانه و روشهای غیر اصولی و بعضا منفعت گرایانه و ضد مبارزاتی این خانمها موافق نیستم ولی نباید از حداقل پتانسیل های حتی اینگونه، در جهت مبارزه صرف نظر کرد و صرفا به دلیل مردود بودن بخشی از رفتارها به یک باره طرف را در ظرف هیچ گذاشت.
این بزرگترین مشکل اپوزیسیون است که متوجه نمی شود که همه چیز نزد همه است و هر کسی (به شرط اینکه به طور واضح در جبهه دشمن نباشد) بخشی از حقیقت را نمایندگی میکند.
تنها جمع تمام این حقایق کوچک است که می تواند تبدیل جبهه گسترده مبارزاتی شود.
ولی متاسفانه دید محدود و تصور باطل اینکه همه حقیقت نزد من است، ما را تبدیل به ذرات خردی کرده که توان هیچ کاری را نداریم.
۹ شهریور ۲۵۸۰ ايرانى ۳۱ اوت ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس
چیزی برای اضافه کردن ندارم حتا یه ویرگول. نکات جالبی نوشتی. یادگرفتم.
با سپاس
ارسال یک نظر